اسلایدر اقلیت‌های قومی حقوق بشر

قتل عام یکاولنگ؛ ریشه‌ها و پرسش‌ها

یکاولنگ از ولسوالی‌های مهم بامیان ‌و از مناطق قابل توجه هزاره‌جات است. این جغرافیا از ابعاد گوناگون دارای اهمیت ملی و محلی است. بهترین ساحه توریستی و پارک ملی کشور (بندامیر) در همین مرز و بوم موقعیت دارد و مناطق باستانی و دیدنی زیادی چون چهل‌برج و… در این وادی به چشم می‌خورد. «دریاچه بندامیر» و ناحیه «گزک» که از بهترین عوامل بالقوه توسعه اقتصادی زون مرکز کشور به شمار می‌رود، زمینه جلب توجهات به مناطق مرکزی را فراهم کرده است. جمعیت این جغرافیای کوچک به بیشتر از صدهزار نفر می‌رسد و در مقایسه با ولسوالی‌های دور و نزدیکش، یکی از مناطق فرهنگ‌پرور کشور و دارای طیفی گسترده‌ای از تحصیل‌کرده‌ها است.
اما این ولسوالی زمانی بیش‌تر خبرساز شد و به یکی از سوژه‌های رسانه‌ای در سطح ملی و بین‌المللی قرار گرفت که طالبان در سال ۱۳۷۹ با هجوم در این جغرافیا، حدود ۳۰۰ نفر از مردان این ولسوالی را به‌شکل بی‌رحمانه‌ای قتل عام کردند و خانه‌ها، دارایی، بازار و زندگی شان را به آتش کشیدند و رفتند. این رخداد، از حادثه‌های خطرناک، سازمان یافته و فراموش ناشدنی تاریخ در مناطق مرکزی کشور به حساب می‌رود. تلخی کشتار را یقیناً هیچ انسانی که شاهد حادثه بوده، فراموش نکرده باشد . این حادثه‌ مرگ‌بار در روز سرد زمستانی (نوزدهم جدی) ۱۳۷۹ توسط گروه طالبان به امر برخی سرکرده‌های آنان در قندهار و تطبیق فرمان، در منطقه (نَیَک) یکاولنگ اتفاق افتاد.
در باره چند و چون این حادثه بسیار گفته و شنیده شده است، اما در این تحلیل به بخش‌هایی که کمتر تمرکز شده است، پرداخته می‌شود. هرچند که این نوشته‌ نمی‌تواند عمق درد و المی را – که در قلب تپنده وارثان قتل عام یکاولنگ جریان دارد- التیام بخشد و آن‌را بازنمایی کند، فقط کوشیده شده است که هم‌دردی باشد با این جماعت که فریاد درد و محرومیت شان شنیده نشده و یا کم‌تر به آن گوش داده شده است.
چگونگی کشتار مردم یکاولنگ توسط طالبان
اسنادی زیادی در مورد قتل عام یکه ولنگ وجود دارد که در این نوشته فقط و فقط چند سند به مصداق «مشتی نمونه خروار» آورده می شود.
RCO-Hazarajat درتاریخ۲۴ جدی ۱۳۷۹ مصادف ۱۵ جنوری ۲۰۰۱ در گزارشی زیرعنوان: «خلاصه حوادث ولسوالی یکه ولنگ بعد از تصرف دوباره ولسوالی توسط طالبان» می‌نویسد: قوای تهاجم طالبان بعداز تصرف مرکز یکاولنگ (نیک) تفتیش خانه به خانه را انجام دادند، تمام افراد ذکور را به گروپ‌های سِنّی از خانه بیرون کرده و به گروپ‌های سه نفری و چهار نفری به گلوله بستند. کیت کلارک (kate clark) خبرنگار جهانی بی بی سی«خداحافظ افغانستان» در تاریخ ۷ اگست ۲۰۰۲ زیر عنوان «جنایات طالبان در افغانستان» نوشت: آن‌ها( طالبان) حاجی اسماعیل را به شمول چندین نفر به ضرب گلوله کشتند، سپس اجساد آنها رامانند کنده‌های چوب سوخت، یکی را بالای دیگری بالای برف انبار کردند. (حسن یار، ۱۳۹۲)
دیده بان حقوق بشر، درگزارش مفصلی در راپور شماره (۷) جلد (۱۲) زیرعنوان ( قتل عام هزاره‌های افغانستان) گزارش داده است: کشتار دسته جمعی در یکاولنگ در تاریخ ۶ جنوری ۲۰۰۱ آغاز و به مدت چهار روز ادامه داشت، در ضمیمه الف این راپور نام ۱۲۴ نفر از کشته شدگان با مشخصات اسم، نام پدر و اسم قریه ذکرگردیده است. در صفحه سوم این گزارش آمده است: به تاریخ ۱۹ جنوری ۲۰۰۱ کوفی عنان، سرمنشی سازمان ملل متحد بیانیه‌ای را صادر کرد که درآن آمده است: براساس گزارش‌های ثقه، کشتار مردمان ملکی یکاولنگ عمدی بوده است. در صفحه پنچم این گزارش آمده است: بعد از تصرف هزاره‌جات توسط طالبان در سال ۱۹۹۸ طالبان، قوای غیرمحلی خود را از بسیاری ولسوالی‌های هزاره‌جات اخراج و کنترول مقرری‌های آن ولسوالی‌ها را به اکبری واگذار کرد. در صفحه یازدهم این گزارش آمده است: قوماندان حاضر در این کشتارها عبارت بودند از: ملابهزاد، قاری احمدالله غزنی وزیر امنیت طالبان، ملاعبدالستار، قوماندان نظامی منطقه هزاره‌جات، ملا عبدالله سرحدی، ملاعبدالسلام راکتی، قبلاً قوماندان اتحاد اسلامی افغانستان. (حسن یار، ۱۳۹۲)
به نقل از حسن یار، در بیانیه‌ای مطبوعاتی کمیساری عالی حقوق بشر ملل متحد به تاریخ ۱۷ دلو سال ۱۳۷۹ (مطابق۷ فبروری ۲۰۰۱) آمده است:«مردمان ملکی در منازعات مسلحانه شرکت نتوانسته و در قریه‌های خود باقی مانده بودند. (حسنیار، ۱۳۹۲)
بنابراین چنین می‌توان گفت:« نیروهای طالبان در ۷ جنوری ۲۰۰۱ پیشروی شان را از بامیان، جهت تصرف یکاولنگ شروع می‌کنند. اکثر قتل عام‌ها را در ۱۸ این ماه انجام می‌دهند. سپس خانه‌ها، دکان‌ها و دارایی‌های مردم را به آتش می‌کشند. زندگی ساکنان محل را تباه می‌کنند. اکثر مردم مهاجر می‌شوند و روزهای سختی را سپری می‌کنند. طالبان سرانجام پس از ۲۲جنوری، یکاولنگ را ترک می‌کنند. در گزارشِ «پروژه‌ی عدالت انتقالی افغانستان» که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است، چند نفر از فرماندهان که در عملیات ضربتی و هماهنگی قتل عام‌ها نقش داشته‌اند، به طور مشخص نام برده شده‌اند. این گزارش نشان می‌دهد که طالبان قبل از قتل عام، برنامه ریزی دقیقی داشته‌اند. نظر به گفته‌های شاهدان عینی و تحقیق‌های صورت گرفته، نیروهای نظامی این رژیم، در شفاخانه و ساختمان کهنه ولسوالی، دفتر نمایندگی UN و مکتب دخترانه که تمام این ساحات ۲۵۰ متر از مرکزیت فرماندهی فاصله داشته است، قرار داشته‌اند». (مصباح، ۱۳۹۳)
بسیاری از کسانی که باری در جریان عملیات دستگیر شده و مورد عفو قرار گرفته، گفته‌اند که طالبان برخی قربانیان را در جریان بازرسی به طور انفرادی در خانه‌های شان به قتل رسانده‌اند و عده‌ای را در کنار جاده‌ها، در جریان گفت و گو تیرباران کرده‌اند. تابلوهای قبرستان‌های دسته جمعی، تحقیقات انجام شده، گزارش‌های بین المللی و اثرهای چاپ شده نشان می‌دهد که کشته شدگان از قریه‌های دره علی، مندیک، فیروزبهار، پرجویک، گنبدی، کشکک، آخندان، کته خانه، بیدمشکین، گردبید و سایر مناطق این ولسوالی بوده‌اند.
بیشترین آمار قربانی شامل کشتار دسته جمعی می‌شود. طالبان شماری زیادی از افراد ملکی را از خانه‌ها، منابر و مساجد جمع کردند؛ دست‌های قربانیان را با دستارشان بستند و به طور دسته جمعی تیرباران کردند. نظر به تحقیقات به دست آمده از گفتگو با وارثان شهدا، گزارش‌ها و استنادات حقوق بشری و هم‌چنین چشم‌دیدها از گورهای دسته‌جمعی، اکثر تیرباران‌ها، در قلعه محمدحسن خان، واقع در سرآسیاب وعقب ساختمان دفتر موسسه «آکسفام» و شفاخانه مرکزی یکاولنگ به وقوع پیوسته است. شاهدان که از قتل عام نجات یافته گفته‌اند که طالبان مردان را وادار می‌‌کردند که رو به دیوار بایستند و از پشت با کلاشنیکوف به ناحیه قلب یا سر آنان شلیک می‌کردند.
در سایت کابل پرس، نوشته شده است که ساعت هشت و نیم نوزدهم جدی، دسته قاتلان طالبان، ۱۱ نفر را از مندیک گرفتار کرده و در قلعه حسن خان به قتل رساندند. در حوالی همین ساعت،۲۲ نفر را از تکیه‌خانه دهکده کته خانه، جای‌که مردم در آن جا پناه برده بودند، دستگیر و تیرباران کردند. همچنین دستِ کم ۱۰ نفر که در خانه احمد ارباب؛ یکی از ریش سفیدان منطقه جمع شده بودند را در موسسه آکسفام ساعت ۱۱ همان روز به خاک و خون کشیدند. طالبان همچنین ده‌ها نفر را که در جریان تلاشی خانه به خانه، در قریه بید مشکین، ساعت نه و نیم نوزدهم جدی گرفتار کرده بودند، به قتل رساندند. ساعت پنج و سی دقیقه عصر، سه نفر را در نزدیک سرک قرغان به قتل رساندند. این سه نفر از جمله کسانی بوده‌اند که ظهر همان روز در بید مشکین محاصره شده بودند. این رژیم، تعداد افرادی زیادی از مردانی را که در قریه های آخُندان، کته خانه و کشکک، در جریان بازرسی های متداوم در ۸ جنوری جمع کرده بودند، کشتند. (https://www.kabulpress.org/article4814.html)
دست کم آمار ۱۸ نفر از شهدایی که در کنار جاده‌ها، بدون درنگ تیرباران شده‌اند، در گزارش‌ها ذکر شده است. از این میان، سه نفر از شهدا، ساکنان بهسود بوده‌اند که ساعت ۱۱ قبل ازظهر نوزدهم جدی، در نزدیکی مرکز تعاون افغانستان (CCA) در دره علی به قتل رسیدند. آنان ساعت ۱۰ پیش از چاشت، نه نفر را در مندیک به قتل رساندند. همچنن در گزارش آمده است که ساعت ۱۱، دو چوپان را در کوتل سرخک به قتل رساندند. سپس یک رهگذر و یک مرد محلی را در منطقه پای تپه سر بلاق تیرباران کردند. به گفته مردم محل، پسر جوانی به نام سید میرعلی، وقتی می‌بیند طالبان قصد کشتن پدرش سیدصفدر و کاکایش سید اکبر را دارند، به سوی آنان حمله کرده می‌کوشد جلو این جنایت را بگیرد؛ اماطالبان این مرد را زنده پوست می‌کنند. (مصباح، ۱۳۹۳)
طالبان در آن زمان، خشن‌تر و جدی‌تر از هر زمان دیگر بودند. آنان دستور قتل عام خرد و بزرگ را دریافت کرده بودند و زمینه برای مانور آن‌ها، در میان یک مُشت افراد ملکی چون معلم، دانش‌آموز، کارگر، دهقان و… به خوبی فراهم بود و گزینه‌ فرار برای ساکنان محل به دلیل برف‌کوچ‌ها، سرمای شدید و نبود راه‌های درست مواصلاتی به‌هیچ‌وجه وجود نداشت…
سید یعقوب یکی از وارثان شهدا، از منطقه‌ی دره علی می‌گوید:« در روز نوزدهم جدی طالبان در (منطقه) بوم دره‌علی، در وقت تلاشی (جریان بازرسی) با جوانی که متعلم بود، روبه‌رو شدند. این جوان متعلم سیدحلیم نام داشت. پدرش سیدجواد الطافی، از جمله روشنفکرانی بود که در زمان روس‌ها به‌شکل بی‌رحمانه تیرباران شد. سیدحلیم از ترس این که مبادا طالبان او را بکشد، «قرآن کریم» را برای نجاتش از دست طالبان به طالبان نشان می‌دهد و قسم می‌دهد. اما این گروه خشن در همانجا این جوان متعلم را با گلوله‌های پی در پی، به زانو درآوردند.» (سید یعقوب، ۱۳۹۱)
طالبان با قساوت تمام، شمار زیادی مردم بی‌چاره‌ این ولسوالی‌ را قتل عام کردند. این گروه، برخی ساکنان محل را از دهکده‌هایی چون بیدمشکین، گردبید، کته‌خانه، آخوندان، کُشکک، گنبدی، سرآسیاب، چشمه‌شیرین و دره‌علی جمع‌آوری کردند و پس از شناسایی و تفکیک جوان‌ترها از میان کهن‌سالان، آنان را به شکل مسلسل و دسته‌جمعی تیرباران کردند.
پاره‌ دیگر این قتل عام، به کشتن افراد در جاده‌ها و پیاده‌روها، در مسیر قریه‌های دره‌علی، بندامیر، قرغان و زارین بر می‌گردد. گزارشگران پروژه عدالت انتقالی چنین می‌نویسند:« قتل عام غیر نظامیان در یکاولنگ در روز یکشنبه‌ ۷ جنوری ۲۰۰۱ آغاز شد… نیروهای طالبان تا ۲۲ جنوری در محل باقی ماندند و قتل عام‌های زیادی را در محل انجام دادند… در آن زمان ملا شهزاده قوماندان (فرمانده) نیروهای ضربتی و مسئول عملیات نظامی طالبان در یکاولنگ از ۶ جنوری الی ۱۱ جنوری بود… قرارگاه‌های موقت در جوار هم قرار داشتند، زیرا گروپ‌های تلاشی اسیران را گرفته، قبل از تیرباران کردن، در مقر فرماندهی شان می‌آوردند. اکثر اسیران مردم غیر نظامی بوند.»(پروژه عدالت انتقالی افغانستان، ۲: ۱۱۸). در جای دیگر این کتاب آمده است:« قوماندان محلی به‌نام منگل در قتل عام‌ها شرکت داشت. او اسیرها را به طور دسته‌جمعی و انفرادی سر پرستی می‌کرد که باعث ازدیاد قربانیان در نیک… گردیده بود، تلاشی خانه به خانه را منگل سرپرستی می‌کرد… در جریان تلاشی طالبان در دره علی حداقل ۱۱ نفر را به قتل رسانیدند و سه واقعه منفردانه نیز صورت گرفته بود.» (پروژه عدالت انتقالی افغانستان، ۳: ۱۱۸)
همچنین در این تحقیق آمده است که طالبان مردم را به روش‌های زیر به قتل رسانیدند:
۱٫ تعدادی به صورت دسته‌جمعی توسط گروپ قاتلان از محل گرفتاری به قتل‌گاه منتقل و تیرباران شدند.
۲٫ شماری در کنار راه‌ها توقف داده شدند و در همان محل با گلوله کشته شدند.
۳٫ بعضی در جریان تلاشی (بازرسی)، در خانه‌های شان گرفتار شدند و عجالتاً به قتل رسیدند. (پروژه عدالت انتقالی افغانستان، ۴: ۱۱۸(
مطالعات و تحقیقات بعضی نهادهای عدالت‌خواه نشان می‌دهد که طی این قتل عام بزرگ، حداقل ۳۸۰ نفر از مرکز ولسوالی یکاولنگ که شامل نیک، دره‌علی و حومه بازار این جغرافیا است، به گونه‌ بیرحمانه‌ای سلاخی شدند. اما عمق این تراژدی فقط به کشتار مردم این سرزمین برنمی‌گردد، بلکه به شیوه ظالمانه قتل عام و گذاشتن بدن‌های پاره پاره قربانیان در میان برف در مدت چندشبانه روز و آتش زدن خانه‌ها، دکان‌ها و اموال مردم نیز بر می‌گردد. نگارنده بارها از شاهدان عینی در جریان مصاحبه‌ها و تحقیقات شنیده‌ است که پس از مدتی، زنان این ولسوالی همراه با معدودی از علمای دین اجساد یخ‌بسته‌ این قربانیان را در قبرستان‌های دسته‌جمعی یکاولنگ دفن کردند.
قبرستان‌های دسته‌جمعی یکاولنگ، همین‌اکنون نمادی از وحشت و بربریت آن‌روز و مشتی محکم بردهان کسانی است که تفکر از بین بردن یک نسل را بر سر می‌پروراندند.
نقش عدالت انتقالی
به‌هر روی، این قتل عام، حادثه ساده‌ای نبوده و نیست؛ نمی‌توان آن را پیش پا افتاده فکر کرد. بزرگترین جنایت بین المللی و بشری در نیم قرنِ اخیر کشور به حساب می‌رود. بعد سیاسی مسأله، به اندازه بعد حقوقی و تاریخی آن اهمیت دارد. باید توسط مسئولین حکومتی، ناظران و مدافعان حقوق بشر در عرصه ملی و بین المللی جدی گرفته شود. کسانی که در حادثه، به طور مستقیم و غیرمستقیم نقش داشته‌اند، معرفی و در پنجه قانون سپرده شوند. پروسه عدالت انتقالی، به عنوانِ روزنه امید شهروندان، بالای قاتلان مردم افغانستان تطبیق شود. رسانه‌ها و خبرنگاران کشور، به حیث چشم و زبان مردم، مسئولیت پرسشگری و کند وکاو قضیه را از بعد سیاسی و استراتژیک آن دارند. این حادثه بایست توسط روزنامه نگاران و فرهنگیان تحلیل و بررسی شود. فعالان مدنی به حیث مدافعان ارزش‌های انسانی و دفاع از طبقه‌ای ضعیف جامعه، مسئولیت دادخواهی رخداد نوزدهم جدی را دارند.
با این همه خاطرات تلخ این «هولوکاست» هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد. در این رویداد المناک، افراد غیرنظامی و بی‌گناهی چون عزیزالله اخلاقی شهید شدند. اخلاقی تنها پسر پیرمردی ۸۰ ساله از دره علی یکاولنگ بود. او در جریان تلاشی‌های خانه‌ به ‌خانه به دست دشمن افتاد و به شکل رقت‌آوری جان‌اش را از دست داد. (سیدیعقوب زوار: ۵)
بنابراین، بازماند‌ه‌های این حادثه‌ غم‌انگیز، عمیقاً انتظار تطبیق پروسه عدالت انتقالی را دارند. فقط تحکیم عدالت انتقالی و به محاکمه کشانیدن بانیان و عاملان این رخداد می‌تواند اندک مرحمی بر زخم‌های ناسور آنان باشد. همان‌طور که «فرایند عدالت انتقالی شامل حقیقت‌یابی و مستندسازی، رسیدگی به قربانیان، اذعان به درد و رنج قربانیان و ثبت آن در تاریخ و قضاوت جمعی مردم، تدابیر و اقدامات عدلی و قضایی و اصلاحات ساختاری» می‌شود، مردم این ولسوالی نیز، صادقانه و مصرانه خواهان تطبیق این فرایند در مورد قتل عام بزرگ یکاولنگ هستند. (سرآمد، ۶: ۴۲)
حکومت و پروسه صلح با طالبان:
به بازمانده‌های شهدای یکاولنگ، در جریان حاکمیتِ حامد کرزی، توجهی صورت نگرفت. حکومت سیزده ساله رییس جمهور پیشین، فقط ماهانه مبلغ ۳۰۰ افغانی را برای خانواده هر شهید اختصاص داده بود که در برابر مشکلات آنان، همکاری ناچیزی است. در دهه گذشته، شمار اندکی از وارثان شهدای کشور برای تحصیل در کشورهای خارجی، فرستاده شدند که بازمانده‌های قتل عام یکاولنگ از این همکاری بی بهره بوده‌اند.
زمینه‌های اشتغال برای خانواده‌های شهدای کشور؛ به خصوص نوزدهم جدی یکاولنگ فراهم نشد. در عوض، قتل و انتحار، خون و انفجار در کشور افزایش یافت. دردها زیاد شد و آمار همکاری و استعانت، کم.
حکومت وحدت ملی که خود را پاسدار خون شهدا می‌داند، مسئولیت بزرگی در قبال خانواده‌های شهدا؛ بویژه بازمانده‌های قتل عام یکاولنگ دارد. این حکومت می‌تواند، زخم‌های گذشته را تا حدی التیام بخشد. حکومت در عرصه شناسایی و معرفی کردن ناقضان حقوق انسانی و عاملان کشتارهای دسته جمعی کشور، نقش اساسی و تعیین کننده دارد. این اداره و حکومت‌های بعدی می‌توانند عاملان قتل عام یکاولنگ و دیگر مناطق کشور را به دادگاه بین المللی و قانون جزایی کشور معرفی کند. دولت‌ افغانستان مسئولیت ملی دارد که این رخداد عظیم را در تقویم رسمی کشور درج و سالانه آن را تجلیل و تحلیل کند.
حکومت وحدت ملی مسئولیت دارد که از نظر مالی و معنوی خانواده‌های شهدای کشور؛ به ویژه کشته شدگان یکاولنگ را حمایت کند، تا باشد که آنان به مشکلات اقتصادی و خانوادگی شان غالب آیند.
حکومت افغانستان از سال‌ها به‌این سو پروسه‌ی مصالحه با مخالفان مسلح دولت افغانستان (طالبان) را روی دست دارد. شکی نیست که آرزوی تحکیم صلح و ثبات در این جغرافیا، در دل‌های آن‌هایی که به سرزمین افغانستان باور دارند، همواره وجود داشته است. از صلح و تأمین آرامش در این جغرافیا باید حمایت کرد و این از مسئولیت‌های ملی همه‌ی افغان‌ها است. اما رُخ دیگر سکه‌ی صلح را نیز باید عاقلانه دید. این مسأله به آن معنی است که در روند مصالحه با قاتلان مردم این کشور، خواست‌ها، نگرانی‌ها و دردهای قربانیان مردم افغانستان، به‌خصوص یکاولنگ را باید درنظر گرفت. صلح با گروهی که خون ریخته‌اند و تثبیت جایگاه اجتماعی و سیاسی و مدنی برای چنین گروه در کنار قربانیان، بدون درنظرداشت خواست‌های قربانیان، جفا و بی‌توجهی بزرگ به کشته‌شدگان مردم افغانستان است. بنابراین پروسه‌ی مصالحه درصورتی کامیاب و ملی خواهد بود که در محور آن خواست‌های مردم وجود داشته باشد. چرا که صلح بدون درنظرداشت توقعات اجتماعی و ملی، پروسه‌ی ضدمردمی و در عین اقتدارگرایانه نخواهد بود.
جان حرف این است که تاهنوز به دردهای دل مردم گوش داده نشده است. هنوز مشخص نیست که ملت در برابر مخالفان مسلح چه خواست‌ها و انتظارهایی دارند. این مسأله باید روشن شود، در غیر آن صلح واهی و ناپایدار در این کشور حاکم خواهد شد.
با این حال رهبران، مسئولین و کسانی که از نشانی خون شهدا به نان و نوایی رسیده اند، اگر به ابعاد مهم این قتل عام توجه نکنند؛ مورد تنفر و انزجار بازمانده های شهدا و مردم مناطق مرکزی کشور قرار خواهند گرفت. اگر امروز رهبر و مسئولی، این حادثه را جدی نگیرد، فردا جدی خواهد گرفته شد. در صفحه‌های تاریخ باقی خواهد ماند و کسی پاکش نخواهد توانست. اگر امروز سالروز قتل عام مردم یکاولنگ را برگزار نکنیم، نسل فردا؛ احترام، تجلیل و تحلیلش خواهند کرد.
منابع گزارش تحلیلی فوق در آرشیف هفته نامه موجود است.

در مورد نویسنده

عبدالبصیر مصباح

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید