جادهی ابریشم-گزارش:
در مسافر خانهای «تخت سلیمان» واقع در گولایی دوخانه-پل سوخته سربازی بینام و نشانی زندگی میکند که چشمانش با انداخت توپ طالبان در ولایت غزنی زخم برداشته و سپس نابینا شده است، اما حکومت برای تداویچشمان این سرباز همکاری نمیکند.
حمید براتی فرزند باقر براتی از ولسوالی پسابند ولایت غور است که در سال ۱۳۹۷ در مرکز این ولایت شامل اردوی ملی شده است. او مدت سه ماه در شهر کابل آموزش دیده و پس از آن به حیث بریدمل در کندک۲ نظم عامه- بلوک هاوان در ولسوالی اندر ولایت غزنی فرستاده و گماشته شده است که تا برج جوزای سال جاری در این ولسوالی ایفای وظیفه کرده است.
ولسوالی اندر یکی از ناامنترین ولسوالیهای ولایت غزنی است که خطرناکترین فرماندههان گروهتروریستی طالبان و القاعده در این ولسوالی فعالیت دارند. این ولسوالی هرازگاهی بدست شبکههای تروریستی از جمله طالبان سقوط میکند. ریاست عمومی امنیت ملی به تاریخ سوم عقرب سال جاری با نشر خبرنامهای گفته بود که ابومحسن المصری، فرمانده ارشد شبکه القاعده در شبه قاره هند و فرد شماره دوم این شبکه، در عملیات نیروهای امنیت ملی در ولسوالی اندر غزنی کشته شدهاست.
حمید براتی میگوید که در تاریخ ۲۰ جوزای ۹۹ هنگام انجام وظیفه در ولسوالی اندر ولایت غزنی با برخورد توپ ۸۲ در وسایطشان زخمی و از چشم نابینا شده است. در همین حادثه پنجنفر همکار دیگرش شهید شدهاند که از این میان تنها حمید زنده مانده، اما جهان پیش جشماناش تاریک شده است.
وی با انتقاد از نهادهای امنیتی کشور میگوید که در مورد تدوای چشماناش کوتاهی میکند و چندین ماه میشود که در یک مسافر خانه سرد و بدون امکانات شب و روز را میگذراند، اما تاکنون حکومت برای تداوی چشماناش در خارج از کشور کاری نکرده است.
این سرباز نابینا مدت دو ماه در شفاخانه سردار محمد داوود خان بستری بوده، اما مسوولین این شفاخانه برایش گفته است که در داخل کشور امکان تداوی وجود ندارد و باید به خارج از کشور برده شود.
حمید، اما میگوید چندین ماه میشود که به وزارت دفاع ملی و نهادهای مسوول مراجعه کرده، اما تاکنون پاسخ مثبت نگرفته است. آنان فقط گفتهاند که با کشورهای هند و ترکیه [پروتوکل] ندارند و نمیتوانند زخمیهای اردوی ملی را جهت تداوی به این کشورها بفرستند.
جعفر براتی کاکای حمید میگوید مدت سه ماه میشود که در این مسافر خانه سرد و سوزان زندگی میکند، اما حکومت به خواستشان رسیدگی نکرده و از حال و روز یک سرباز که چشماناش را به خاطر دفاع از وطن و ناموس این سرزمین از دست داده و نابینا شده خبر ندارد.
آنان میگویند که از وزیر دفاع گرفته تا معاونیت دوم ریاست جمهوری و شورای امنیت مراجعه کرده و حکم گرفتهبه شفاخانه چهار صد بستر بردهاند، اما همهی مکتوبها رد شدهاند. مسوولین شفاخانه با بهانه جویی میگویند که تاکنون در مورد فرستادن حمید به خارج از کشور [کمیته] برگذار نشده، اما همینطور هفتهها و ماهها گذشته و میگذرد و کار عملی صورت نگرفته است.
حمید میگوید که روزگار مناسب ندارد تا با مصارف شخصی برای تداوی به خارج از کشور برود، اما تاکید میکند که برای دفاع از وطن، دولت و مردم و سرزمینچشماناش را از دست داده و اکنون وظیفه حکومت است که برای تداوی چشماناش در خارج از کشور اقدام کند.
وی با انتقاد از حکومت میگوید که مدت دو ماه میشود که معاش نگرفته و به دلایل ناامنی در ولسوالی اندر ولایت غزنی رفته نمیتواند، تماسها نیز رخ نمیشود، اما مسوولین شفاخانه گفته است که از وظیفه تقاعد کند و با همین پول تقاعدی برای تداوی به خارج از کشور برود.
حمید میگوید که نمیتواند با چنین معاشی ناچیزی که ممکن قع گردد، جهت تداوی به خارج از کشور برود. او ازدواج کرده، صاحب فرزند است، نانآور فامیل پدرش نیز است که چند سال قبل در گذشته است.
روزگار تلخِ سربازان در افغانستان
سربازان «بینان و نام» که برای حفظ جان مردم در خط مقدم جنگ مبارزه میکنند؛ بیشترین آمار تلفات را دارند که ممکن روزانه صدها سرباز جان شان را از دست دهند و زخمی شوند، اما پس از آن بازماندگانشان پشت در وازههای ادارات فاسد حکومتی تحقیر و توهین میشوند تا اینکه مبلغ ناچیزی به نام اکرامیه بدست آورند.
آمارهای منتشر شده نیز نشان میدهد که سربازان بیشترین قربانی را در مبارزه با تروریسم دادهاند و همه روزه آمار تلفات نیرویهای امنیتی روی میز رییس جمهور غنی گذاشته میشود، اما تاکنون وضعیت سربازان بهبود پیدا نکرده، معاش و غذای سربازان هیچ تغییری نکرده و آمار کشتهها نیز بالا میرود.
از سوی دیگر تبعیض در دستگاه نهادهای امنیتی کشور نیز بیداد میکند؛ آنانی که واسطه نداشته باشند یا اینکه از گروه قومی مشخص باشند در جبهات جنگ فرستاده میشوند، سالها بدون رخصتی در سنگرها میمانند، خاموشانه کشته میشوند و جان میدهند.
حکومت، اما به کسانی که به دلایل مختلف در جبهات جنگ نرفتهاند، دست به ماشه نبردهاند مدال میدهند به «نان و نام» میرسند، ولی به کسانی که در خط مقدم جنگ رزمیدهاند و خاموشانه جان دادهاند فقط قهرمان خطاب میکند و بس! به گفتهی سویتلانا الکسیویچ:«هیچکس نخواهد گفت چه حقیقتی زیرخاک دفن است. به زندهها مدال میدهند و به مردهها روایتهای قهرمانی… اینطوری حال همه خوب میشوند.»
Add Comment