Slide Show

نتایج انتخابات ۲۰۱۶ ایالات متحده امریکا- پنج دلیل برای پیروزی ترامپ

 

نویسنده: آنتونی ژورچر (گزارشگر امریکای شمالی)
مترجم: علی عالمی کرمانی
حالا او، ترامپ، رییس جمهور منتخب امریکا است.
پنج دلیل می‌توان برای پیروزی غیرمنتظره ترامپ ذکر کرد که برای بسیاری تا هنوز هم غیر قابل باور می‌باشد.
موج سفید سواری ترامپ
شیر و خط اندازی‌های مشکوک کنار گذاشته شد. ایالت‌های «اوهایو»، «فلوریدا» و «کارولینای شمالی» یکی پس از دیگری به طرف ترامپ کشانده شد.
کشانده شدن ایالت‌های نامبرده به سوی ترامپ، «دیواره‌ی امنیتی آبی رنگ» خانم کلینتون را با ترک روبه‌رو کرد که سرانجام به شکست او منجر گردید. آخرین تلاش‌های دموکرات‌ها برای موفقیت کلینتون به ایالت‌های غرب میانه و شمال آمریکا متمرکز شده بود. آن‌ ایالت‌هایی بودند که براساس حمایت سیاه‌پوستان و سفیدهای طبقه کارگر، برای چندین دهه از دموکرات‌ها حمایت نموده بودند.
آن طبقه کارگر سفید پوست، مشخصاً آن‌هایی که فاقد تحصیلات عالی بودند، به صورت عمومی این بار به حزب دموکرات پشت کردند. البته، رای‌های شهری این ایالت‌ها را هم ترامپ به سوی خود جهت‌دهی نمود. آن‌ها، امریکایی‌هایی بودند که تصور می‌کردند قدرت در ایالت‌های غربی و شرقی متمرکز شده و آن‌ها دیگر محلی از اعراب ندارند.
بالاخره، شاید در مجموع آرای همین ایالت‌ها را می‌توان عمده رای به دست آورده‌ی خانم کلینتون نامید؛ یعنی ایالت‌های ساحلی چون کالفرنیا و نیویور، که نسبت به ترامپ جلوتر به نظر می‌رسیدند. اما، ترامپ کار خود را در ایالت‌های دیگر به خوبی به ثمر رسانده بود.
تلفن دونالد
ترامپ به جان مکین، نظامی کهنه‌کار تشکل حریف خود توهین کرد. با مجری فاکس نیوز، مگین کلی، به جنجال غیر مترقبه پرداخت. وقتی در مراسم یادوبود از یک دختر زیبای آمریکایی، کسی تذکر داد که به وزن و سنیگینی هیکل‌اش توهین کرده است، حرف خود را تکرار نمود. وقتی نوار رسوایی‌های جنسی‌اش پخش شد، تنها به عذرخواهی بسیار بی‌روحی بسنده کرد. در مناظراتی که جنگ‌های تن به تن به حساب می‌آمدند، بدون هیچ آمادگی ظاهر می‌شد و همواره به تمسخر مردم کشانده می‌شد.
هیچ کدام از این فاکتورهای منفی، کارگر واقع نمی‌شد. در کم‌تر نظر سنجی‌ای بود که افت او را به صورت آشکار نشان نمی‌داد، ولی او دیگر بار خیز برمی‌داشت.
شاید فضای انتخاباتی آن قدر آلودگی صوتی ایجاد کرده بود که هیچ‌کدام از رسوایی‌های منسوب به ترامپ مفید واقع نشد. یا شاید جذابیت ترامپ به اندازه‌ای بود که تا توانست به راحتی به آن فضا فایق آید.
غریبه
جنجال ترامپ تنها با سران تشکّل رقیب خلاصه نمی‌شد. او اعضای جمهوری‌خواهان را هم به چالش گرفت و به راحتی آن‌ها را مغلوب نمود.
زمانی که از رقابت‌های درون‌حزبی خود بیرون شد، بسیار قلب‌هایی بود که ترامپ آن‌ها را آزرده بود. افرادی چون «مارکو روبیو»، «تد کروز»، «کریس کریستی» و «بن کارسو» که سرانجام همه تسلیم شده در برابر ترامپ پرچم صلح بلند کردند. کسانی همچون «جب بوش» و «جان کسیک» که «بیرق سفید»! بالا نکردند، مجبورند که در آینده‌ها با تشکّل خود «غریبه» باشند.
سرنوشت افراد دیگر حزب جمهوری خواهان، همانند «پل رایان»، سخنگوی پارلمان و دیگر افراد رده پایین‌تر، به کجا کشانده می‌شود، مشخص نیست. چون، به عنوان یک واقعیت، شاید اولین‌بار در تاریخ تشکل جمهوری‌خواهان آمریکا باشد که یک عضو این حزب، بدون مدیریت چشمگیر ارگان تشکیلاتی‌اش به مقام ریاست‌جمهوری رسیده است. یا شاید به همین دلیل که ترامپ وامدار، هیچ یک از جمهوری‌خواهان نمی‌باشد، اعتماد مردم را جلب کرده است. همین موضع جنگ و گریز او با جمهوری‌خواهان، شاید دلیلی بوده برای توده مردم که تصور بکنند؛ ترامپ مستقل و «غریبه» با تشکل‌های معمول و حاکم در کشور است. زیرا؛ افکار عمومی هر روز در برابر کاخ‌نشینان واشنگتن به سوی «اعتمادسوزی» می‌رود.
فاکتور کومی
هیچ‌کدام از نظرسنجی‌ها در هدفگیری‌های خود، در ایالت‌های مرکزی شمال آمریکا، موفق نبوده‌اند. از این‌که روزهای اخیر، فاصله‌ی او با رقیبش، خانم کلینتون، کم شده بود، هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که او درب کاخ سفید را به صدا در آورد؛ و دقیقاً، همین مورد را می‌توان، دلیلی به عدم دقیق بودن آن نظر سنجی‌ها دانست.
این تغییرات هم در دو هفته اخیر، که «جیمز کومی»، رییس اف بی آی، تحقیقات دوباره در مورد ایمیل‌های خانم کلینتون را اعلام کرد، محسوس بود.
اگرچه این فاصله، پیش از اعلام «کومی» هم به چشم می‌خورد، به صورت کلی اما، بالاآمدن ترامپ در فاصله‌ی بین نامه اول (که تحقیقات را ناموفق اعلام کرده بود) و نامه دوم (که خبر از تحقیق دوباره می‌داد) کاملاً مشهود بود.
گمانه‌زنی‌ها سخن از آن دارند که ترامپ در این فاصله، روی محافظه‌کاران دو دل، سرمایه‌گذاری بیشتری نمود. شایسته است در نظر گرفته شود که ضعف یادشده در مورد خانم کلینتون، هر فرصتی را از او گرفت و اعلام «کومی» بی‌مفهوم بود، اگر خانم کلینتون در آن زمان از ایمیل وزارت خارجه استفاده می‌کرد.
اعتماد به نفس
در تاریخ آمریکا، یک چنین روند انتخاباتی، بی‌سابقه و سنت‌شکن بود. ترامپ در این انتخابات به صورتی ظاهر شد که گویی از همه بیشتر می‌فهمد. او تمام نظرسنجی‌ها را ندیده گرفت. او به ایالت‌هایی رفت که هیچ کارشناسی، اقدام او را نمی‌توانست پیش‌بینی کند. مثلاً؛ ایالت‌های میشیگان و ویسکانسین، از ایالت‌هایی بودند که ترامپ هیچ بهایی نمی‌دادند. مکانیزمی که او در نظر گرفته بود، بیشتر به مکانیزم شیوه‌های کشورهای شرقی نزدیک بود. او به جای این‌که مبلغین خود را به دم خانه‌های مردم بفرستد، مجالس کلان برای سخنرانی فراهم می‌کرد. در نتیجه او در مقایسه با خانم کلینتون، پول کم‌تری هزینه کرد.
کوتاه سخن این‌که ترامپ به بسیاری از تیوری‌های انتخاباتی خط بطلان کشید و آن‌چه که سال‌ها به صورت یک مکانیزم درآمده بود، به سخره گرفت و گاهی هم دقیقاً، کار و زار خود را برعکس آن نظریه‌ها مدیریت نمود.
برای بیشتر کارشناسان، تصمیم‌ها و تکنیک‌های ترامپ خنده‌دار و مضحک به نظر می‌آمدند. در نهایت اما، تصمیمات ترامپ بود که مفید واقع شد و حالا او است که با فرزندان و جمع کوچک یاران خود به ریش همه می‌خندند و برای ورود به کاخ سفید، آمادگی می‌گیرند.