تصمیم وزارت معارف مبنی بر انتقال دانشآموزان از صنف اول الی سوم در مدارس دینی در حقیقت ترویج بنیادگرایی و زندهنگهداشتن سنتخرافهپرستی در جامعه است. هرچند این نهاد استدلال میکند که این کار به هدف «تقویت هویت اسلامی» در دانشآموزان صورت میگیرد. فرض کنید که چنین چیزی هم باشد، اما کودکان از نظر روانشناسی توان تشخیص دین و مذهب و ایدئولوژی را ندارند.آنان نمیتوانند در مورد«مسایل پیچیدهی اجتماعی مانند ازدواج، منازعات، جنجالها و موضوعات اقتصادی تصمیم بگیرند». این مرحلهی نوجوانی است که کم کم به بلوغ سنی و عقلی میرسند و میتوانند تشخیص دهند که مثلا اسلام دین بسیار با ارزش است.
مساجد و سنت خرافهپرستی
واقعیت این است که ملاها و مولویهای مدارس دینی افغانستان با علم روز آشنایی و سر سازگاری ندارند، افراطی و خرافاتی اند. این مراکز ذهن کودکان را با سنتهای پوسیدهی اجتماعی و مذهبی مانند نذر، خیرات، دعا، تعویذ و توسل برای رسیدن به اهداف دنیوی و اخروی انسانها آشنا میسازند. چنین کاری باعث ترویج و زنده نگهداشتن سنتخرافاتی در جامعه میگردد.
غلام حیدر یگانه در مقالهی «مکتب خانگی غور» که در سال ۱۳۶۲ در مجله عرفان نشر وزارت معارف منتشر شده نوشته است: «اگر شاگردی در شروع درس «شُوری، سرکتابی، سرسبقی» ندهد، شُوریِ زبانش نمیشکند؛ یعنی زبانش در درس، روان نمیشود».آقای یگان افزوده که نخست ملا بر«شُوری» دعا میخواند، برای دانشآموز آرزوی کامیابی میکند و آن را به طلبههای دیگر تقسیم میکند.
چنین کاری استعداد ذاتی و توانایی فردی کودک را از بین میبرد و همه چیز را به خرافات واگذار میکند. اگر کودکی نذر کرد کامیاب میشود و میتواند درس یاد بگیرد، اما دانشآموزی و طلبهای که خیرات نکرد موفق نمیشود. سنت خرافاتی به دانشآموزان چنین تلقین میکند که این خدا و خیرات است که به علم آدم میافزاید.
در سنت خرافهپرستی نه تنها دانشآموزان بدون خیرات درس یاد نمیگیرند که «مسافران، بیماران، مظلومان و همه مردم، چشم به دعای ملا دارند و با روی دادن حوادث طبیعی مانند زلزله، خسوف و کسوف و حتی سیلابهای ویرانگر، بارانهای خسارتآور و یا برفهای سهمگین… هم با تعابیرِ رهنمایی کنندهی ملا آرامش مییابند».
آقای یگانه در نوشتهاش پارهیی از مقالهاش برخی باورهای خرافاتی را جمع کرده که توسط ملاها و مدارس دینی به خورد دانشآموزان داده میشود:
«دانشآموزی قروت بخورد، ذهناش کور میشود.کودکی شیرِ حیوان نوزاییده بخورد، کورذهن میشود. شاگردی کسی در روز جمعه درس بخواند، زباناش کُند میشود. چلپاسه، دندانهای متعلم را ببیند، میشمارد و قدرت یادگیریاش، کاهش مییابد. شمردن قبرها نیز، سبب کندهوشی میشود و شاگردانِ باخبر از چنین کاری خودداری میکنند».
مساجد و ترویج بنیادگرایی
مساجد و مدارس دینی در افغانستان در حقیقت مراکز ترویج بنیادگرایی و حتی بدرفتاریهای جنسی اند. این مراکز با حمایت نظامهای دینی و بینادگراهای دینی از کودکی به دانشآموزان میآموزند که «ج/ جهاد» و «ت/ تفنگ» است.
کودکی که هنوز خود را نمیشناسد، خوب و بد را تشخیص داده نمیتواند، اما ملاها از کودکان سوالاتی میپرسند که هنوز به تکلیف شرعی در پاسخ به چنین پرسشهایی نرسیدهاند:«بندهی کیستی؟ به خدا چه بندگی کردی؟ امر خدا که عبارت از نماز خواندن، روزه گرفتن، زکات دادن و حج کردن اند به جا آوردی؟ و نهی خدا که دروغ نگفتن، دزدی نکردن و غیبت نکردن اند باید به جا آوردید».
کودکانِ که هنوز یاد نگرفتهاند که چگونه پدران و مادران شان احترام کنند و دوست بدارند، اما ملاهای مساجد از آنها میپرسند که امت کیستی؟ ملت از کی داری؟ مذهب از کی داری؟ دوستدار کیستی؟ وخیلی سوالات دیگری که در سطح و سویهی دانشآموزان صنف اول الی سوم نیستند.
ملاهای مساجد به کودکانِ که هنوز خوب و بد زندگی را نمیدانند، فایده و ضرر دین را نمیفهمند یاد میدهند که اگر در دفاع از خدا، پیامبر و خلفا کشته شوید؛ «شهید» گفته میشوید و مقام «شهید» بزرگ است. به آنها یاد میدهند که خود را برای محمد، عمر، ابوبکر، علی و عثمان فدا کنید تا بهشت بروید.
چنین تبلیغاتی زمینهی جلب و جذب کودکان را به گروههای تروریستی فراهم میسازد. فرهنگ خود ترقانی در ابتدا در مساجد و مدارس دینی توسط ملاها و مولویها ذهنیتسازی و تئوریزه میشوند. پس از مقام شهادت به کلید بهشت میرسند. گروههای افراطیِ مانند طالبان، القاعده و داعش کودکان را تشویق و ترغیب میکنند که فقط با انتحار و انفجار میتوانند به بهشت بروند.
مساجد و نفوذ گروههای تروریستی
اکثر مدارس دینی و ملا امامهای مساجد افغانستان به لحاظ مالی وابسته به کشورهای بیگانهاند. ملاهای که در مدارس دینی و مساجد تدریس میکنند در کشورهای مانند ایران، پاکستان و یا عربستان سعودی آموزش دیدند/میبینند. مبلغی به نام «شهریه» میگیرند و تحت تاثیر تبلیغات آنها نیز قرار میگیرند. مثلا مکتب «دیوبندی» در پاکستان یکی از مراکز ترویج و تولید تروریسم است که نمونه واضح آن گروه طالبان است که در آنجا آموزش دیدند و در حال حاضر نیز جریان دارد.
لقب ملا، مولوی و طالب را مکتب «دیوبند» اختراع کرده و به آموزگاران و پیشوایان مذهبی در مساجد و مدارس دینی دادهاست. آنان تحت این القاب خون جاری میکنند و بعد با صدور فتوایی کشتار و جنایت شان را توجیه دینی و شرعی میکنند.
ایران بر اکثر مدارس مذهبی شیعان در افغانستان تسلط دارند و تحت عنوان دفاتر آیات عظام پول میدهند، اما در سایه آن اهدف سیاسی و استخباراتی شان را دنبال میکنند. کشور همسایه در عاشورای هرسال تعداد زیادی از ملاها را برای تبلیغ به هزارهجات میفرستند.
با اینحال گروههای تروریستی بر مدارس دینی و مساجد نفوذ میکنند، سیاستهای تخریبی شان را توسط ملاها و مولویها تبلیغ و عملی میکنند. چنین کاری روحیه وطن پرستی را در دانشآموزانِ که قرار است به مساجد منتقل شوند تضعیف میکنند، فرهنگ بیگانگان را ترویج و تبلیغ میکنند و نیز خطر جذب کودکان را به انجام حملات تروریستی بیشتر و سهلتر میکند.
Add Comment