Slide Show

شکست اصلاحات امان‌الله در افغانستان

اصلاحات مدرنیته در افغانستان همواره با نام سردمدار شکست خورده آن، امیر امان الله شناخته می‌شود، هر چند کمتر کسی را امروزه می‌توان یافت که از امان الله به نیکی یاد نکند. به عبارتی اگر زمان به عقب باز می‌گشت اما با حضور همین افراد، امان الله حتما افغانستان را به اروپایی دیگر تبدیل می‌کرد. آیا چنین می‌شد؟ به عبارتی آیا شورش همگانی کشور در ۱۹۲۹ علیه امان الله، شورش سنت گراهای مذهبی جهت حفظ ارزش‌های مذهبی- سنتی در برابر امیر اصلاح طلب مخالف با عقاید سنتی و دینی بود و یا اینکه عوامل دیگری در پس فروپاشی قدرت امان الله غازی قرار داشت که باعث ترغیب شورش همگانی علیه اصلاحات مدرنیته خواهانه وی شد.
امان الله چگونه سردمدار مدرنیته‌گرایی در افغانستان شد و تفکر یا اندیشه مدرنیته‌گرایی چگونه در کشور شکل گرفت؟
با بازگشت خانواده‌های تبعیدی چون محمود طرزی، برادران مصاحبان، خانواده مجددی، سید حسن گیلانی و غیره از هند بریتانیا و عثمانی، جریان‌های فکری جدیدی وارد افغانستان شد که تا آن زمان به دلیل عدم ارتباط افغانستان با دنیای خارج، چنین اندیشه‌هایی در کشور شکل نگرفته بود. در هند بریتانوی و در قلمروی عثمانی از آنجایی که ارتباط با اروپا و دنیای غرب از طریق تحصیلات و روابط خارجی زودتر آغاز شده بود به این ترتیب در چالش رویارویی با تمدن غرب و مدرنیته، دو جریان فکری اسلام‌گراهای محافظه کار و سنتی و ناسیونالیست‌های مدرنیته‌گرا شکل گرفته بود که با بازگشت خانواده‌های تبعیدی این جریان‌های فکری وارد افغانستان شد. از طرفی اصلاحات امیر حبیب الله در عرصه آموزش که با تاسیس مکتب حبیبیه آغاز شده بود زمینه شکل‌گیری قشر تحصیل کرده‌ای را فراهم آورد که جزو اولین منتقدین ساختار حکومتی و شرایط سیاسی کشور بودند.
وجه مشترک ناسیونالیست‌های مدرنیته‌گرا و اسلام گراهای محافظه کار در افغانستان، حمایت شان از جنبش پان اسلامیسم در کشورهای اسلامی بود. جنبش پان اسلامیسم خواهان شکل‌گیری امت واحد اسلامی به رهبری خلافت عثمانی در بلاد اسلامی بود، زیرا پان اسلامیست‌ها معتقد بودند کشورهای غربی به رهبری بریتانیا با سیاست‌های‌شان باعث عقب مانده‌گی و تضعیف جوامع اسلامی شده‌اند، پس مسلمانان می‌بایست با رجعت دوبار به قوانین اسلامی از جمله جهاد به مبارزه وشکست دول غربی از جمله بریتانیا اقدام کنند. به عبارتی عدم استقلال سیاسی افغانستان در عرصه روابط خارجی که تحت سیطره بریتانیا قرار داشت از مهم‌ترین علل حمایت اصلاح طلبان افغانستان از جنبش پان اسلامیسم بود که یکی از اهداف‌اش تضعیف قدرت بریتانیا در جوامع اسلامی بود. نصرالله برادر امیر حبیب الله از حامیان این جنبش بود.
ناسیونالیست‌های مدرنیته‌گرا در افغانستان از منتقدین سرسخت امیر حبیب الله در رابطه با عدم استقلالیت افغانستان در عرصه روابط خارجی بودند. آن‌ها برای عملی کردن مدرنیته در افغانستان شرط اصلی را اول در کسب استقلال سیاسی افغانستان از بریتانیا می‌دانستند. امان الله و عنایت الله از فرزندان امیر حبیب الله در این گروه قرار داشتند که هر دو با دو دختر محمود طرزی ازدواج کردند و کاملا از طرفداران افکار محمود طرزی در حوزه اصلاحات مدرنیته بودند.
به زودی امیر حبیب الله تحت فشار بریتانیا اقدام به دستگیری سران جنبش پان اسلامیسم در افغانستان کرد، کسانی که از حرکت‌های جهادی قبایل سرحدی هند بریتانیا علیه بریتانیای کافر حمایت مالی و معنوی می‌کردند. نصرالله برادر امیر حبیب الله که مخفیانه اقدام به توزیع سلاح و حمایت مالی از این قبایل کرده بود از این اقدام امیر بسیار خشمگین شد و ناسیونالیست‌های مدرنیته‌گرا نیز امیر حبیب الله را به دلیل دخالت بریتانیا در امور داخلی کشور مورد انتقاد قرار دادند. کشف جنبش مشروطیت که صلاحیت‌ها و قدرت امیر حبیب الله را مورد هدف قرار داده بود باعث خشم امیر حبیب الله از تمامی حرکت‌های اصلاح طلبانه در کشور شد، با سرکوب سران جنبش مشروطه، امیر حبیب الله که دیگر حامی حرکت‌های اصلاح طلبانه نبود، مورد کینه و نفرت هر دو جناح اصلاح طلب سنتی و ناسیونالیست‌گراها قرار گرفت.
امان الله اصلاح طلب:
قدرت یابی امان الله همزمان شد با اعلان جنگ استقلال وی علیه بریتانیا و انعقاد معاهده راولپندی در ۱۹۱۹ که مطابق با آن استقلال افغانستان به رسمیت شناخته شد. معاهده راولپندی امان الله را در میان محافظه کاران سنتی داخل کشور و جنبش پان اسلامیسم منطقه به محبوبیت و شهرت رساند به طوری که وی در داخل کشور ملقب به غازی شد و در میان جهان اسلام به عنوان حامی و مدافع اسلام شناخته شد. از اینروی امان الله تا مدتی از حامیان احیا خلافت اسلامی بود. وی از جنبش‌های استقلال طلبانه مسلمانان هند از بریتانیا حمایت کرد، از جنبش‌های استقلال طلبی خیوه و بخارا و باسمه چی‌ها در آسیای مرکزی علیه روسیه نیز حمایت خود را اعلام نمود اما بزودی به دلیل تغییرات جهانی و تضعیف و شکست جنبش پان اسلامیسم، امان الله نیز حمایت از این جنبش و حرکت‌های استقلال طلبانه علیه بریتانیا و روسیه را رها کرد.
پس از آن امان الله به اصلاحات مدرنیته در کشور روی آورد. اصلاحات امان الله در دو مرحله اجرا شد. اصلاحات قبل و بعد از سفر وی به اروپا. در هر دو مرحله علیه اصلاحات وی شورش اتفاق افتاد با این تفاوت که شورش نخست محلی و محدود به شرق و جنوب افغانستان بودو هدف آن اعتراض به اصلاحات امانی و ملغی نمودن آن بود و شورش دوم، شورشی فراگیرتر بود که هدف آن سرنگونی امیر کافر بود. امیر امان الله در برخورد با هر دو شورش، از اصلاحات خود عقب نشینی کرد با این تفاوت که الغای اصلاحات در شورش دوم دیگر مردم را راضی ننمود.
چه عواملی باعث شورش مردم علیه اصلاحات امانی شد؟
شورش خوست: مالیات، وظیفه سربازی اجباری و قانون خانواده. اینها مهمترین عوامل شورش مردم ناحیه خوست است. انعقاد معاهده راولپندی باعث شد تا بریتانیا کمک‌های مالی سالیانه خود به افغانستان را قطع نماید به این ترتیب برای امیری که با مدرنیته و اصلاحات از طریق مکتب و نظام آموزشی جدید و افکار کسانی چون محمود طرزی آشنا شده بود و به دور از جامعه سنتی کشور و در دربار پرورش یافته بود، چنین امیری برای عملی کردن ایده‌های جدید و مدرن خود نیاز به تامین بودجه هنگفتی داشت. امان الله با وضع قوانین جدید مالیاتی که زندگی مردم قریه جات را تحت تاثیر قرار می‌داد درصدد تامین بودجه کشور برآمد. وی درخواست کرد که مالیات نقد پرداخت شود و میزان مالیات زمین‌های کشت آبی را افزایش داد، مالیاتی که از اواسط قرن نوزده میلادی بدون تغییر مانده بود. مالیات سرانه در کابل وضع کرد. بودجه نظامی کشور را کاهش داد و معاشی را که از قدیم به محمدزئی‌ها پرداخت می‌شد را نیز حذف کرد. در افغانستان از قدیم مالیات‌ها به طور کامل به خزانه مرکزی واریز نمی‌شد. به دلیل فسادی که وجود داشت قسمتی از مواشی و محصولات کشاورزی بین ارباب و کارمندان دولتی تقسیم می‌شد هر کدام سهم خود را بر می‌داشتند و یا بخشی از مالیات‌ها که نقدی نبود در راه و یا در انبارها فاسد و بدون مصرف می‌شد، اما مالیات نقدی نیز مشکلات خود را داشت. با حذف ارباب‌ها یا خان‌های محلی از زنجیره اخذ مالیات قدیم، کارمندان دولتی که هیچ جایگاهی در میان مردم محلی نداشتند که با ترس و ارعاب از مردم مالیات اخذ کنند، همان مقدار وجه نقدی را که مالیات می‌گرفتند به دلیل فساد نهادینه شده، راحت‌تر بخشی از آن را برای خود برمی‌داشتند و در نهایت آنچه که به خزانه مرکزی می‌رسید نمی‌توانست مخارج هنگفت اصلاحات و ایده‌های امان الله را تامین کند در حالی که در مقابل از اعتبار حکومت مرکزی در میان مردم کاسته شده بود.
خدمت اجباری سربازی از موضوعات مهمی بودکه قبایل سرحدی پشتون را از حکومت ناراضی نمود. قبایلی چون بارکزئی، منگل، زدران و احمدزئی که بنا به دلایل سیاسی از وظیفه سربازی از قدیم معاف شده بودند، اما مابقی قبایل به طور سنتی از هر ۸ نفر مرد، یک نفر می‌بایست خدمت سربازی می‌رفت، معمولا ارباب قریه فردی را مشخص می‌کرد و به این ترتیب مابقی هفت خانواده موظف بودند که هزینه‌های زندگی فامیل آن فرد را در نبود آن شخص بپردازند. با قانون جدید سربازگیری اولا نقش وساطت رهبران قبایل حذف می‌گردید و سیستم خدمت سربازی همگانی و اجباری شد در حالی که هیچ جایگزینی هم جهت تامین هزینه‌های خانواده فرد سرباز در نظر گرفته نشده بود. تمامی این قوانین باعث خشم مردم از حکومت و اصلاحات آن شد.
مهمترین عامل شورش مردم خوست اما موضوع مربوط به قوانین خانواده و زنان بود. امان الله ازدواج چند همسری را تقبیح کرده بود. بد دادن زنان و دریافت در برابر ازدواج، ازدواج دختران کم سن‌وسال را نیز سرزنش کرده بود. قوانین مربوط به ازدواج و خانواده از نظر این قبایل مسئله‌ای شخصی به شمار می‌رفت که در نهایت از نظر آنها شریعت اسلامی احکام مربوط به آنها را در خود داشت که ملاهای محلی آن را در صورت لزوم اجرا می‌کردند.
سرانجام شورش خوست در ۱۹۲۴ شروع شد و ۹ ماه این شورش ادامه یافت. طایفه منگل آغاز کننده شورش بود و بزودی سایر نواحی شرقی افغانستان نیز به شورش پیوستند. نیروهای دولتی در برابر شورشیان شکست خوردند. امان الله جهت کسب حمایت سایر قبایل در برابر شورشیان لویی جرگه را برپا نمود و از بزرگان قبائل، علما و مالکان زمین دعوت نمود. در لویی جرگه ملاهای سنتی از امان الله خواستند تا سیتم قضایی سنتی و قاضی‌های سنتی همچنان باقی بمانند و در مورد لغو چند همسری آن را مخالف سنت اسلامی دانستند و از طرفی تقاضا کردند که امیر می‌بایست قانون مربوط به تفاوت میان مسلمانان و غیر مسلمانان که از طریق پوشش مشخص می‌شود را برای غیر مسلمانان دوباره عملی کند. برای امان الله عقب نشینی از اصلاحاتش هر چند که مطمئنا بسیار سخت بود، اما با سرکوب شورش خوست و احیا دوباره قدرت خود دوباره امان الله اصلاحات ملغی شده‌اش را عملی نمود.
سرانجام آنچه که امان الله را به پایان حکومت اش نزدیک کرد، سفر وی به کشورهای اروپایی به همراه ملکه ثریا و عملی نمودن اصلاحات مرحله دوم‌اش بود که از نظر حتی بسیاری از طرفدارانش کاملا اصلاحاتی تندروانه محسوب می‌شد. مثلا نادرخان با اصلاحات اقتصادی امان الله بیشتر موافق بود اما در رابطه با مسئله زنان و خانواده وی معتقد بود امیر باید بیشتر محافظه کارانه رفتار کند. محمود طرزی نیز معتقد بود چنین حجمی از اصلاحات برای کشور سنتی چون افغانستان بسیار پذیرفتن‌اش در یک مدت زمان کوتاه سخت است. این حجم از اصلاحات نیاز به یک مدت زمان طولانی‌تر دارد و می‌بایست اصلاحات مرحله به مرحله و آهسته‌تر انجام شود. سرانجام هر دو فرد به نشانه مخالفت کشور را ترک کردند.
بخشی از اصلاحات مرحله دوم امان الله: کارمندان دولتی می بایست دریشی و کلاه بپوشند در ادارات دولتی کابل، زنان می توانند اگر خواستند بدون حجاب باشند، روز تعطیلی جمعه به پنج شنبه تغییر کرد. چند همسری را برای کارمندان دولتی منع کرد و دستور داد که سیستم قضایی باید توسط قاضی‌های دولتی اداره شود نه قاضی‌های سنتی و محلی که همان ملاها بودند.
سرانجام مردمی که تحت فشارهای مالیاتی ناشی از هزینه‌های سفر امان الله به اروپا و هزینه‌های هنگفت مربوط به اصلاحات و از همه مهمتر فساد دستگاه حکومتی به تنگ آمده بودند ظاهرا علیه امان الله در نتیجه اصلاحات مرحله دوم او شورش نمودند اما در اصل در دوران سفر امان الله به اروپا، فساد کارمندان دولتی در اخذ مالیات ها به نهایت رسیده بود و با بازگشت امان الله مطابق با لویی جرگه ۱۹۲۸ مدت خدمت سربازی از ۲ سال به ۳ سال افزایش یافت و مالیات برخی از اقلام دو تا سه برابر شد در حالی که مالیات زمین و مواشی دو سوم درآمد کشور را تشکیل می‌داد، افزایش مالیات‌ها مردم را بیش از پیش در تنگنای اقتصادی قرار داد. مالیات بر مناطق شهری از جمله ورود کالا نیز افزایش یافت به این ترتیب مردم خشمگین که متنفر از امیر اصلاح طلب شده بودند که زندگی را برای آنان سخت کرده بود و فساد دستگاه حاکم نیز مزید بر علت شده بود با اصلاحات مرحله دوم امیر، سر به شورش نهادند. اصلاحات بهانه‌ای برای شورش شد و ملاها که جایگاه سنتی شان در دستگاه اصلاحات اداری جدید حذف شده بود، شورش گران را تشویق به براندازی حاکم کافر کردند. این بار شورش از شینواری آغاز شد، امیر امان الله در برابر شورشیان تمامی اصلاحات خود را ملغی اعلام کرد اما این بار مردم فقط خواهان سرنگونی حکومت امان الله بودند.