Slide Show

طالبان درگرو پاکستان

پیش گفتار
این مقاله تنها پیرامون طالبان و دولت پاکستان، و چگونگی جنگ این‌ها در افغانستان بحث می‌کند. در مبحث نخست این مقاله، اشاره کوتاه در باره ریشه‌های و ایدئولوژی طالبان مطرح شده است. در مبحث دوم به نقش و اهداف طالبان برای پیوستن به صلح و دو دسته‌گی شدن این گروه پیرامون صلح اشاره شده است. در قسمت آخر این مقاله، نیاز و ضرورت دولت پاکستان به گروه طالبان و تداوم جنگ در افغانستان و همچنان، به چرایی علاقه مندی و منافع پاکستان در ادامه جنگ در افغانستان؟ پرداخته شده است.
طالب کیست و طالبانیزم چیست؟
طالب از کلمه طلب یا طلبه گرفته شده است، در اصطلاح امروز، طالب به نیروهای آخوندی و روحانیون شبه نظامی گفته می‌شود، که مخالف دولت افغانستان بوده است. جمع از این گروه را طالبان می‌گوئید. اکثریت اعضای این گروه را از قوم پشتون‌های ناراضی و متعصب و افراطگرایان قومی و مذهبی تشکیل می‌دهد. این گروه در ۱۰ اکتبر سال ۱۹۹۴م، در قندهار به سرکردگی «ملا محمد عمر» با پشتوانه و حمایت سازمان استخبارات نظامی پاکستان یا I.S.I تأسیس شد. در طول جنگ‌های داخلی و تنظیمی در افغانستان که مردم افغانستان از جنگ و ناامنی خسته شده بودند، این گروه با شعارهای دروغین که خود را «تحریک اسلامی طالبای کرام» خطاب کردند، وارد کابل شدند و قدرت سیاسی را در دست گرفتند و مردم افغانستان که خسته از جنگ بودند، با شعار های ریا کارانه طالبان از این گروه استقبال کردند. دیری نگذشت که این گروه دست به قتل‌های زنجیری زدند، و یک بار دیگر جنایات مجاهدین و جنگ‌های داخلی و تنظیمی را این‌ها تکرار کردند. این گروه نه تنها دست به قتل‌های سیاسی و قومی-مذهبی زدند، بلکه جنایات فرهنگی و تمدنی نیز در کارنامه خود دارند؛ انفجار مجسمه بودا در بامیان بهترین مثال است، که سازمان یونسکو آن را بزرگترین آثار تمدنی جهان توصیف کرده است.
اما، در خصوص ایدئولوژی طالبان می‌توان گفت که متأثر از چندین مکتب فکری است، که جنبه‌های افراطگرایی و بنیادگرایی دارد. طالبانیزم دارای باورها و عقاید دگماتیزم و نهلیزم مذهبی و قومی می‌باشد، که فلسفه و ماهیت این ایدئولوژی در برگرفته از مکتب «دیوبندیزم» و «وهابیزم» که هردو در دین اسلام است، می‌باشد. تحقیقات و پژوهش‌ها نشان داد که طالبانیزم یا ایدئولوژی این گروه، نه تنها از این دو مکتب (دیوبندی و وهابیت) تأثیر پذیر بوده است، عملکرد طالبان بیشتر جنبه قومی و قبیله‌ای داشته است تا دیوبندی یا وهابیت، این‌ها با رفتارها و باورهای تاریخی شان، نشان دادند که به شدت رفتارهای فاشیزم هم دارند، که در ادبیات سیاسی مروج در افغانستان به آن «پشتونیزم» می‌گویند. این رفتارهای پشتونیزم طالبان نه تنها برای دیگر اقوام در افغانستان ضرر و مشکل آفرین بوده، بلکه از قوم خود مردم پشتون هم قربانی گرفته است. امروز نتیجه همین رفتارهای پشتونیستی و یا فاشیستی طالبان بوده است، که به هزارها نوجوان و جوانان شان در حالت بیسوادی و بی سرنوشتی به سر می‌برند. بعد از حادثه یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱م، آمریکا برای سرنگونی امارت اسلامی طالبان بالای افغانستان حمله کرد، بعد از مدتی، حکومت جدید تحت نام جمهوری سلامی به رهبری آقای حامد کرزی؛ که از جمله متحدان آمریکا و غرب بود، تأسیس و ایجاد شد. امروز طالبان به عنوان یک بازیگر غیر دولتی و با حمایت و پشتیبانی استخبارات پاکستان در مقابل دولت و شهروندان افغانستان می‌جنگند.
طالبان و فرایند صلح در افغانستان
طالبان در حدود هفده سال در مقابل ما جنگیدند، اما هیچگاهی به روند صلح لبیک نگفتن، با روی کار آمدن حکومت وحدت ملی که در رأس آقای اشرف غنی بود، ابتدا حزب اسلامی حکمتیار به صلح پیوست. اما، با رای زنی‌ها و فشارهای منطقه‌ای و بین المللی، طالبان هم وادار به مذاکرات صلح شدند؛ اما نه با دولت افغانستان، بلکه با دولت آمریکا خواهان مذاکرات صلح شدند. این گروه مذاکره خود را با دولت آمریکا، همواره دو توجیه کردند؛ نخست اینکه، دولت آمریکا باعث براندازی نظام طالبان در افغانستان شد نه دولت افغانستان، دوم اینکه، اینها به این باور هستند که، دولت فعلی افغانستان خود یک دولت پوشالی توسط آمریکا و غرب بوده است. بلاخره با تلاش‌های منطقه و جهان، طالبان وادار به صلح شدند، اما، با پیش شرط‌ها و امتیازات، در ایجا پیرامون صلح در افغانستان، فعلاً طالبان به دو دسته تقسیم می‌شوند که عبارت از:
طالبان خیر اندیش
یعنی آن عده طالبان که خواهان پایان جنگ و پیوستن به پروسه صلح هستند، این دسته از طالبان در واقع به این درک رسیدند که تا چی وقت باید بجنگند و در ادامه جنگ آینده فرزندان خود را سیاه می‌دیدند. این دسته از طالبان خواهان استقرار عدالت اجتماعی، سیاسی و حقوقی هستند، اما در قالب منافع اولیایی مردم، متأسفانه که شبکه‌های استخبارات پاکستان که از نفوذ گسترده در بین تمام گروه‌های طالبان دارند در واقع آن‌ها را تهدید می‌کنند که نباید در خط مقدم صلح قرار گیرند. تا جای من اطلاع دارم اینکه؛ سازمان استخبارات پاکستان به شدت مخالف این بودند که «ملا یعقوب» ۲۲ ساله فرزند ملا محمد عمر رهبر پشین طالبان در رأس مذاکرات صلح طالبان و همچنان در رأس این گروه قرار گیرد، و چون ملا یعقوب بر اساس عرف خود شان، یعنی بعد از مرگ ملا عمر طبعاً در اریکه رهبری قرار می‌گرفت، اما دولت پاکستان وی را شخص صادق در راستای تأمین منافع ملی خود در افغانستان نمی‌دید، به همین لحاظ وی را یعنی ملا یعقوب را در کویته پاکستان، سازمان استخبارات پاکستان (I.S.I) ترور کرد. بعد از ملا یعقوب دومین شخص که خواهان صلح بود، «ملا اختر منصور» بود که در طی یک حمله بی سرنشین آمریکایی‌ها کشته شد، در خصوص کشته شدن ملا منصور هم اسلام آباد دست دارد. بعداً سر و صداهای زیادی بالا گرفت مبنا بر اینکه «ملا عبدالغنی برادر» در رأس هئیت مذاکره کننده قرار خواهد گرفت، اگر چی ملا برادر هم از روابط خوبی با سیاستمداران اسلام آباد و استخبارات پاکستان برخوردار نیست. اما این بار I.S.I نمی‌توانست که ملا برادر را ترور کند، مانند ملا یعقوب. به همین خاطر آی.اس.آی پاکستان «شیر محمد عباس استانکزی» را برای مذاکرات انتخاب کرد. در خصوص استانکزی می‌توان گفت که یکی تحصیل کرده‌های نظامی در کشور هندستان بود، در این روزها، روزنامه‌های نیویارک تایمز مدعی شده است، که شیر محمد عباس استانکزی، زلمی خلیل زاد و اشرف غنی احمدزی هر سه تحصیل کرده‌های آمریکا بوده است. بلاخره، استانکزی به حمایت استخبارات پاکستان در رأس هئیت مذاکره کننده قرار گرفت و از جا گرفتن ملا برادر خود داری کرد؛ و ملا برادر را به عنوان رئیس دفتر طالبان در قطر جا دادند و در صورت ضرورت از وی به عنوان مشاور استفاده می‌شود.
طالبان شر اندیش
این دسته از طالبان به شدت خاین و خیانت کار و وابسته به سازمان استخبارات نظامی پاکستان هستند. در این زمینه می‌توان رهبر فعلی طالبان، «ملا هیبت‌الله آخوندزاده» را گفت که به کمک و حمایت استخبارات پاکستان در رأس رهبری به قدرت رسید. ملا هیبت‌الله آخوندزاده سال‌های متمادی مشغول تبلیغات و جنگ‌های فکری و شستشوی مغزی نوجوانان و جوانان در مدرسه‌های دینی و مذهبی در پاکستان بود، در بعضی وقت‌ها برای این مأموریت‌ها به افغانستان هم سر میزد تا اینکه حالا در خط مقدم رهبری قرار گرفت. این طبقه از طالبان خواستار تأمین منافع پاکستان در افغانستان هستند. سال گذشته «شاه محمود قریشی» وزیر خارجه پاکستان در مصاحبه با الجزایر اظهار داشت که جنرال‌های استخبارات نظامی پاکستان، از بهر منافع ملی پاکستان گروه طالبان را حمایت و کمک می‌کردند. اسلام آباد حالا چنان تظاهر می‌کند، که گویا از حمایت شبکه طالبان دست کشیده است، اما در پشت پرده معامله‌های صورت گرفته است، که طالبان در میزمذاکره باید از منافع اسلام آباد حمایت کنند در غیر آن، طالبان که از این امر دولت پاکستان نافرمانی کند، توسط استخبارات پاکستان(I.S.I) یا خانواده‌های شان که در پیشاور، راولپندی و کویته زندگی می‌کنند به تهدید مواجع می‌شوند، یا مانند ملا یعقوب و سایر آن‌های که به صورت مخفی و یا علنی ترور شدند، به سر نوشت آن‌ها مواجه می‌شوند. طالبان شر اندیش حالا هم هوای امارت دهه‌های ۹۶-۹۹م، را در سر دارند؛ غافل از اینکه نه شهروندان و نه کشورهای منطقه و جهان دیگر چنین نظام را نمی‌خواهند، حتی باداران شان به استثنای پاکستان.
منافع ملی پاکستان در گیرو تداوم طالبان و جنگ در افغانستان
امروزه این یک حقیقت انکار ناپذیر است، که دولت‌ها در خارج از قلمرو و فضای خود شان، دنبال منافع خود برای بقا و اهداف شان هستند. این منافع را هند که رقیب پاکستان است هم دنبال می‌کند؛ ایران، روسیه و آمریکا هم دنبال منافع خود هستند، اما نه به این صورت که پاکستان سیاست خود را در قبال افغانستان بازی می‌کند. امروز ما شاهد هستیم، که پاکستان نه تنها در برابر دولت افغانستان، بلکه در برابر شهروندان افغانستان هم یک جنگ تمام عیار را به راه انداخته است. یکی از حقایق که امروز اصلاً روشنفکران، کارشناسان سیاسی و نظامی و مقامات دولت افغانستان به طور علنی نمی‌گویند، که پاکستان یک جنگ چهار ضلعی را در افغانستان به راه انداخته است که عبارت از؛ ۱جنگ با حکومت افغانستان، ۲جنگ با روشنفکران و نخبگان افغانستان، ۳جنگ استراتژیکی با هند، و ۴جنگ با آمریکا و ناتو، را به صورت پنهانی و یک اندازه علنی، پاکستان در افغانستان به راه انداخته است. که به صورت مختصر به می پردازم:
۱- جنگ با حکومت افغانستان؛ این جنگ به صورت آشکار، در طول زمامداری، سردار محمد داوود خان، نورمحمد خان ترکی و داکتر نجیب الله در جریان بوده است. در آخرین مرحله جنگهای داخلی که طالبان کابل را در تصرف آوردند، داکتر نجیب الله رئیس جمهور پشین افغانستان را به شهادت رساندن. در طول جنگ‌های داخلی، مهمترین عنصر که منافع ملی پاکستان را در افغانستان تأمین می‌شد و از نفوذ هند جلوگیر می‌کرد، حزب اسلامی بود که در رأس آن گلبدین حکمتیار قرار داشت. جنرال اختر عبدالرحمن رئیس سازمان استخبارات نظامی پاکستان، یک جمله استراتژیکی داشت، که در دوره‌های جنگ با شوروی همواره این جمله استراتژیکی خود را در بین رهبران مجاهدین تکرار می‌کرد و آن جمله این بود که «کابل باید بسوزد» این جمله استراتژیکی همواره از زبان جنرال اختر در کمپ‌های مجاهدین در پاکستان شنیده شده است. امروز این معمای استراتژیکی حل شده است، یعنی حزب اسلامی حکمتیار و سایر کسانی که در ویرانی کابل دست داشتند، همان مجریان جمله استراتژیکی جنرال اختر«کابل باید بسوزد» بودند. کابل هم ویران شد و هم سوخت، اردوی قدرتمند که در منطقه بی‌نظیر بود هم منحل شد، و هزارها مهمات جنگی و لوجستیکی حکومت افغانستان به قیمت آهن کهنه بالای پاکستان به فروش رسید. در پهلوی این همه مشکلات و بحران‌های که پاکستان برای افغانستان ایجاد کرد بسنده نبود که با روی کارآمدن نظام جدید، بعد از سرنگونی امارت طالبان، پاکستان در ادامه جنگ در افغانستان هیچ کدام توجیه نداشت چون نه شوروی درافغانستان بود و نه کدام نظام مارکسیستی، که این‌ها علیه حکومت جهاد کنند. لهذا، پاکستان همواره در طول ریاست جمهوری حامد کرزی، از سوی مقامات نظامی و ملکی متهم به پشتیبانی از طالبان و سایر گروه‌های تروریستی در افغانستان شده است. امروز چیزی که حقیقت است، این است که پاکستان در افغانستان ثبات و امنیت را نمی‌خواهد؛ چون اسلام آباد خواهان دو نوع حکومت در افغانستان است؛ حکومتی که یا منافع اسلام آباد را تأمین کند یا تهدیدی برای منافع اسلام آباد نباشد و از دوستی با هند دوری کند.
۲- جنگ با روشنفکران و نخبگان افغانستان؛ این جنگ، بیشتر جنبه‌های فکری و ایدئولوژیکی دارد. به این معنا که مدرسه‌های دینی و مذهبی پاکستان، با حمایت استخبارات نظامی(I.S.I) برای شستشوی مغزی جوانان و نوجوانان و جلب و جذب آن‌ها به صفوف گروه‌های تروریستی، تبدیل به کارخانه‌های جنگ فکری بر علیه طبقه روشنفکران و نخبگان افغانستان شده است. متأسفانه امروز کسانی از افغانستان برای فراگیری علم دین به پاکستان می‌روند نه به مصر و اندونزیا، و وقتی دوباره برمی‌گردند، دیگر آن‌ها بنیادگرا و دین گرایان افراطی شدند، وقتی که بر سر ممبرهای مسجد بالا می‌شوند؛ یکباره همه را تکفیر کرده یا در افغانستان خواهان جهاد می‌شوند، و یا به بهانه‌های اینکه، نوروز حرام است، یا رفتن به زیارتگاه‌ها حرام است، و یا اینکه انتحاری استشهادی است، همه این‌ها تاکتیک‌های جنگ فکری است که از سوی سازمان‌های استخباراتی منطقه؛ به خصوص استخبارات پاکستان بیشتر در این جنگ‌ها دخیل بوده است. هدف این جنگ‌ها در واقع جلوگیری از توسعه و ترقی جامعه و شهروندان ما است، و طرف مقابل جنگجویان فکری یعنی در برابر بنیادگراها و دگماتیست‌های دینی و مذهبی که از سوی پاکستان تمویل و حمایت می‌شوند، روشنفکران، نخبگان، تکنوکرات‌ها و سکولاریست‌‌های قرار دارد که از پشتیبانی فکری و ایدئولوژیکی خاصی برخوردار هستند. بیشتر گروه‌ها و افراد تکنوکرات و سکولارها پشتیبانی از سیاست های هند در افغانستان می‌کنند، و این مورد تحمل اسلام قرار نمی‌گیرد.
۳- جنگ استراتژیکی با هند در افغانستان؛ این هم یک حقیقت انکار ناپذیر است، که رقابت‌های استراتژیکی و موازنه قدرت برای پاکستان در جنوب آسیا با هند معنا پیدا می‌کند. اسلام آباد همواره از طریق طالبان، حزب اسلامی حکمتیار، و سایر لابی‌گران و ستون پنجم که در داخل نظام دارد، همیشه در تلاش بوده است که از نفوذ دهلی نو در کابل جلوگیری کند. از طرف دیگر برای جلوگیر از ائتلاف‌های منطقه‌ای همچون ایران، روسیه، هند و آمریکا می‌باشد و پاکستان همواره مانع از این ائتلاف‌ها بر علیه تروریزم و مواد مخدر شده است.
۴- جنگ با آمریکا و ناتو در افغانستان؛ در سال‌های ۱۳۹۰ در کابل بر مرکز سازمان استخبارت آمریکا حمله صورت گرفت و در یک هفته سه حمله بود که عبارت از؛ حمله بر پایگاه نظامیان آمریکایی در ولایت وردک و حمله بر سفارت آمریکا در کابل که بر اهداف آمریکایی در افغانستان صورت گرفته بود. در پس پرده این جنگ‌ها و حملات تروریستی سازمان استخبارات پاکستان دست داشته است، برای اینکه پاکستان، افغانستان را در حالت بحرانی و جنگ نگاه کند و روند صلح را در این کشور آسیب می‌زند و بالای نهادهای آمریکایی حمله می‌کنند و شخصیت‌های تأثیر گذار بر روی مسائل صلح و امنیت را در افغانستان ترور می‌کنند. پاکستان نه تنها از نزدیکی هند با افغانستان رنج می‌برد، حتی مخالف سرسخت روابط دوستانه آمریکا و افغانستان است، به همین لحاظ، مقامات اسلام آباد همواره برای کنگرس و قصر سفید آمریکا دروغ‌های زیادی در راستای مبارزه علیه تروریزم گفته است. پاکستان از یک طرف به بهانه‌های مبارزه با تروریزم و دفاع از مرزهای خود، از طرف دیگر برای گرفتن امنیت عبور کالای‌های نظامی و لوجستیکی ناتو و آمریکایی‌ها از پاکستان به افغانستان به میلیون‌ها دالر را از آن‌ها دریافت می‌کنند، اما در مقابل، این پول‌های هنگفت صرف پرورش تروریزم در افغانستان و پاکستان می‌شود؛ و در نتیجه‌اش هم خصارت شان به مقامات و نهادهای آمریکایی و ناتو در افغانستان می‌رسد.

About the author

شمشاد عزیز کاظمی

شمشاد عزیز کاظمی

Add Comment

Click here to post a comment