Feature Slide Show

جلریز؛ گلوی خونین هزاره‌جات

در پس‌کوچه‌های برچی، ناحیه سیزدهم شهر کابل، خانواده فقیری زندگی می‌کند که اعضای آن اگر شامی برای خوردن داشته باشند، از داشتن صبحانه مطمین نیستند. اگر صبحانه‌ای مختصری گیر بیاروند، از داشتن غذای چاشت اطمنان چندانی ندارند. از خانه کاهگلی و فرش رنگ و رو رفته‌پیداست که مصیبت‌‌های بزرگ دیده‌اند. در دو پله الماری دو تا عکس چسپانده شده است، لیلا و خانمیر!
خانمیر در روز سیزدهم ماه جوزای ۹۸ تصمیم گرفت که به زادگاهش ولسوالی بهسود ولایت میدان وردک برود. هوا گرم بود و ساعت به ظهر نزدیک می‌شد. وقتی لیلا برای اشتراک به فاتحه یکی از اقوام می‌رفت، ساعت ۱۰ بود و خانمیر هنوز در خانه بود. موتری که قرار بود، خانمیر و دیگر مسافرین را بردارد، کمانی شکسته بود. وقتی لیلا داشت از فاتحه بر می‌گشت، خانمیر را دید که با خواهرش طرف موتر می‌رود. خانمیر به رسم خداحافظی با لیلا دست راستش را تا کنار صورتش بالا برد، تکان تکان داد و رفت.
لیلا حسینی می‌گوید که ۱۲ سال بیشتر می‌شود آنها بهسود را ترک کرده و به کابل پناه‌گزین شده‌اند. در بهسود روزگارشان خوب و به اصطلاح مردم بر وفق مراد پیش نمی‌رفت. زمین و مال و اموال بود اما با آن هم گذاره زندگی برای آنان سخت شده بود. همه قریه را ترک کرده بودند و آنان نیز بالاخره ترک کردند. در کابل خانه‌ای از آن خود ندارند. در همین خانه‌ای که شبیه به خانه‌های روستایی است زندگی می‌کنند و ماهانه سه و نیم هزار کرایه می‌پردازند. اگر خانمیر بود، غمی نبود. او از دکانی سیم برق فروشی که راه انداخته بود، خرج خانواده‌اش را تامین می‌‌کرد. در دو سال آخر، مریض احوال و آشنای دوا و داکتر شد. دو بار جراحی شد، دکانش از دستش رفت.
لیلا می‌گوید: «در تذکره نامم را لیلا حسینی نوشته‌اند، خانمیر می‌گفت لیلا جعفری باید می‌بود. ما خاندان جعفری هستیم». از ازدواج لیلا و خانمیر جعفری ۲۵ سال می‌گذرد. حاصل این ازدواج شش فرزند است: یک دختر و پنج برادر. یک سال قبل برای بزرگترین فرزند پسر از بهسود عروس آورده بودند. عروس به رسم پایوازی خانه پدرش رفته بود. خانمیر به بهسود رفته بود تا عروسش را بیاورد و در روزهای عید باهم باشند.
خانمیر رفت. از ساعت ۱۲ ظهر به بعد، تلفنش زنگ می‌خورد اما جواب نمی‌داد. لیلا به یاد می‌آورد که سراسیمه و وارخطا شده بود. او از جلریز و ناامنی آن باخبر بود. بعد از ظهر برادران شوهرش آمدند و فرزند بزرگ خانمیر را گرفته رفتند. به لیلا گفتند که شوهرش در جلریز زخمی شده و می‌روند که او را بیاورند. فردای آن روز اما جنازه او را آوردند و بردند به تپه شهدای شهرک دفن خاکش کردند. لیلا می‌گوید: «ما از هیچ چیز خبر نداشتیم، برادران خانمیر خبر شده بوند».
خانمیر چگونه کشته شد؟
بعد از تدفین و تکریم خانمیر، حاجی رسول برادر بزرگتر او به دنبال پیدا کردن سرنخ از کشته شدن برادرش راه افتاد. خانمیر را چه کسی کشت؟ به چه جرمی کشت؟ چگونه کشت؟ سوال‌های بود که فهمیدنش برای حاجی رسول و زن و فرزندان خانمیر مهم شده بود. آنان به زودی دریافتند که خانمیر توسط طالبان در منطقه چارکه جلریز به جرم نامعلومی کشته شده است. حاجی رسول می‌گوید که وقتی از مردمان محل می‌پرسیده، آنان گفته‌اند که طالبان از وسط جنگل‌ها بیرون شدند، راه موتر فلان‌کوچ را گرفتند و مسافران آن را کشتند.
مردم محل دلیل مرگ خانمیر و دو نفر همراهش را همکاری با نیروهای دولتی از جمله اربکی‌ها عنوان می‌کنند. آن‌ها به حاجی رسول گفته‌اند که نیروهای دولتی در پوسته قبلی به موتری که خانمیر نیز یکی از مسافران آن بوده، نان تحویل میدهد و امر می‌‌کند که این نان سربازان است و باید در پوسته بعدی تحویل داده شود. طالبان از این ماجرا باخبر می‌شوند و نارسیده به پوسته بعدی، راه موتر را سد می‌کنند و بعد از تلاشی آنان را تیرباران می‌‌کنند. خانمیر ۴۷ ساله همراه با نواسه کاکایش خداداد ۲۱ ساله و قربان علی ۲۵ ساله از اقوام نزدیکش هرسه تن به جرم کمک به اربکی‌ها توسط طالبان کشته می‌شوند.
حاجی رسول به جاده ابریشم می‌گوید که خداداد دانشجو بود و هنوز ازدواج نکرده بود. او برای تعطیلات به خانه‌اش در قریه قره‌قول بهسود می‌رفت. قربان ۲۵ ساله بود و هنوز مجرد بود. در منطقه پل‌چرخی کابل در کارخانه تولید سیم‌برق کار می‌کرد و از این شرکت برای ده روز رخصتی گرفته بود که به بهسود برود و از پدر و مادرش احوال بگیرد. حاجی رسول می‌گوید که هر سه نفر، آدم‌های عادی و غریبکار بودند و ضررشان به هیچ کسی نرسیده بود. «به خانه نرسیدند و شهید شدند».
رویدادهای مشابه
گروه طالبان که از سال ۱۳۹۱ به این سو در دره جلریز فعالیت‌های تخریبی خود را آغاز کرده‌اند، امنیت این شاهراه که هزاره‌جات را به کابل وصل می‌کند، با گذشت هر روز بدتر می‌شود. خبرهای از خون و خرابی و کشت و کشتار این گروه در دره جلریز هر از گاهی شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های عمومی را در می‌نوردد.
مهدی راسخ، نماینده مردم میدان وردک در مجلس نمایندگان به «جاده‌ی ابریشم» می‌گوید که این دره از مدت‌ها به این سو ناامن است و طالبان در این مسیر برعلاوه زورگیری به نام عشر از موتروانان، به اذیت و آزار مسافران و در موارد زیاد به قتل و شکنجه و گروگان‌گیری می‌پردازند. راسخ می‌گوید که تا حال از مردم هزاره و مسافرین آن، ۱۲۰ نفر را کشته‌اند.
طالبان در چهاردهم سنبله ۹۸، صمد امیری سرپرست ولایتی کمیسیون حقوق بشر ولایت غور را در هنگام سفر از کابل به سمت بامیان و از آنجا به سمت غور، در دره جلریز از موتر پیاده کرده و با خود بردند. به رغم تلاش‌های که صورت گرفت، صمد از بند طالبان آزاد نشد. طالبان دو روز بعد او را تیرباران کردند و جنازه‌اش را کنار جاده گذاشتند.
کشته شدن امیری که فعال حقوق بشر بود، واکنش‌های زیادی را در پی داشت. از جمله سازمان عفو بین‌الملل کشته شدن صمد امیری به دست طالبان را «جنایت جنگی» خواند. در اعلامیه این نهاد آمده بود که طالبان حقوق جنگ را مراعات نمی‌کنند و مرتکب جنایت جنگی شده‌‌اند.
مسئولان محلی برای خانواده خانمیر چه پاسخی داشتند؟
لیلا خانم خانمیر و مادر شش فرزند می‌گوید که مردم به آنها مشوره داده تا این قضیه را پی‌گیری کنند و از دولت خواهان پاسخ‌دهی شوند. او می‌گوید که در ولایت میدان وردک عریضه کرده‌اند، بچه‌هایش زیاد به ولایت رفت‌وآمد کرده‌اند. مسئولان محلی میدان وردک به آن‌ها گفته‌اند که به هر خانواده شهید مقداری پول و کوپون برای جبران خسات و کمک به خانواده‌های شهدا می‌رسد اما سهم خانواده خانمیر هنوز پرداخت نشده است.
حاجی رسول می‌گوید که با تعدادی از موسفیدان و نمایندگان مجلس با والی ولایت میدان وردک نشست داشته‌اند. در این نشست یمین مظفرالدین والی ولایت میدان وردک به آن‌ها وعده می‌سپارد که قضیه را بررسی می‌کنند. او وعده سپرد که برای بررسی قضیه و کمک به خانواده‌های کشته شدگان کمیسیونی تشکیل می‌شود و نتایج آن را شریک می‌کند. لیلا اما می گوید که تاحال نه از کمیسیون خبری است و نه به آن‌ها کمکی از سوی دولت صورت گرفته است.
حاجی رسول می‌گوید که نتیجه کمیسیون این شد که برای آن‌ها یک کاغذپاره از سوی والی میدان وردک فرستاده شد که در آن طالبان را به نحوی تبرئه کرده و مقصر خانمیر و همراهانش را دانسته‌اند. حاجی رسول می‌گوید: «من از والی میدان وردک پرسیدم که چرا موتر ملکی و مسافربری را نان بار کردید؟». والی در آن کاغذپاره گفته است که نتایج تحقیقات آن‌ها نشان میدهد، موتر فلان‌کوچ از امر ایست پوسته طالبان سرپیچی کرده و به همین دلیل طالبان موتر را به رگبار می‌بندد.
حاجی رسول می‌گوید که بعد از عریضه و عریضه‌بازی طالبان خبر شدند و ما را تهدید کردند که دنبال این قضایا نگردیم. آ‌ن‌ها به ما هشدار می‌دهند که چرا از دست آن‌ها به دولت شکایت کرده‌ایم. او می‌گوید که از ترس طالبان فرزند بزرگ خانمیر را به ایران فرستاده تا از شر طالبان در امان باشد. حاجی رسول می‌گوید که مسئولان وعده کمک یک لگ افغانی برای هر خانواده شهید داده بود که تا حال از آن وعده تقریبا ۹ ماه می‌گذرد و هیچ خبری از کمک‌ها نیست.

About the author

خالق ابراهیمی

خالق ابراهیمی

Add Comment

Click here to post a comment