اسلایدر تحلیل جامعه و سیاست

ملتی در جستجوی نان

علی ضحاک
افغانستان کشور تحولات سریع است. اما این تحول‌ها هیچ‌گاهی به بهتر شدن وضعیت در این کشور کمک نکرده است. با هر تحول سیاسی در این کشور این مردم است که قربانی بازی‌های سیاسی می‌شود. در دور قبلی حکومت طالبان گورهای دسته جمعی و سربریدن‌ها را مردم تجربه کردند. در دوران حکومت ۲۰ ساله کرزی و غنی نیز فساد حکومتی، زورگویی و قلدوری و حملات انتحاریِ گروه‌های تروریستی بلای جان مردم شد. اکنون که بار دیگر طالبان حاکم افغانستان شده است، همه چیز برباد رفته است. شهروندان امنیت جانی و مالی ندارند و روز به روز گرسنگی در افغانستان بیشتر می‌شود. در سایه شعار حکومت اسلامی پیدا کردن نان خشک برای بخشی بزرگ از مردم افغانستان به دغدغه بزرگ تبدیل شده است. گرسنگانی که حتا امنیت جانی هم ندارند برای لقمه نانی مجبور است دست به هرکاری بزنند. موجی از مهاجرت‌ها و سرگردانی‌ها در مرزهای افغانستان نشان می‌دهد که فرار مردم بیشتر از ناامنی، برای پیدا کردن نان برای خانواده‌های شان است. کمک‌های بشردوستانه جامعه‌جهانی نیز هیچ دردی را دوا نمی‌کند. با سرازیر شدن ۵۷۰ میلیون دالر از زمان حاکم شدن طالبان در افغانستان تا هنوز، به دسترخوان مردم هیچ تغییر رونما نشده است.
با گذشت هر روز بیکاری افزایش می‌یابد و از سرمایه گذاری و کار نیز خبری نیست. آنانی که در ۲۰ سال گذشته برای شان سرمایه اندوختند و یا با نهادهای خارجی کار کردند اکنون افغانستان را ترک کرده‌اند. اکنون این مردم بی‌دفاع و بی سرمایه و بی نان است که اسیر حکومت اسلامی طالبان شده است. شعار حکومت اسلامی طالبان برای مردم نان و آزای نمی‌شود. سایه تاریک وحشت در کشور حاکم است و در این تاریکی برعلاوه تهدیدهای امنیتی و سلب آزادی‌های مدنی، گرسنگی نیز تهدید روز افزون است. طالبان در این ۷ ماه ثابت کرد که توان مدیریت سیاسی کشور را ندارد. رفاه و آسایش مردم برای این گروه اصلاً مهم نیست. جاری شدن احکام شریعت اسلامی نیز درد واقعی مردم که همانا آزادی‌های مدنی و سیاسی، کار و نان است را دوا نمی کند. اکنون این مردم افغانستان است که قربانی سوی مدیریت و شعارهای اسلامی طالبان شده است. بهای تمام نارسایی‌ها و بیکارگی‌های حکوم طالبان و فرار غنی را باید مردم افغانستان پرداخت کند.
برای همه واضح است که اغلب مردم افغانستان در پی‌ایجاد تغییر در وضعیت سیاسی کشور است. طالبان قابل قبول برای مردم افغانستان نیستند و تفکر طالبانی در میان شهروندان افغانستان خریدار ندارند. اما در این میان یک تعداد از مردم که از وضعیت جاری منفعت سیاسی و اقتصادی می‌برند هوادار و حامی گروه طالبان استند. اما بهایی این حمایت‌ها را باید گرسنگانِ در جستجوی نان باید پرداخت کنند. ناآشنا ترین با اصول مدیریت و بی‌سواد ترین افراد دستگاه سیاسی و اقتصادی کشور را مدیریت می کنند. با این وضعیت انتظار نمی‌رود وضعیت اقتصادی و سیاسی در کشور بهبد یابد. تبعیض و تصب قومی و مذهبی به اوج رسیده است. در این میان هزاره‌ها بیشتر از دیگران در معرض تهدید ناشی از تبعیض قومی قرار دارند. وضعیت اقتصادی در مناطق هزاره نشین فاجعه بار است. در طول این ۷ ماه برخود و مواجه طالبان با هزاره‌ها نیز کاملاً تبعیض آمیز بوده است. هزاره‌ها نه در حکومت و تصمیم گیری‌ها شریک است و نه هم از کمک‌های جامعه جهانی بهره‌مند می‌شود. حتا در دایکندی و بامیان که اکثریت مطلق را هزاره‌ها تشکیل میدهد، در حکومتداری و مدیریت اداره محلی سهم اندک دارند و سهم این مردم از کمک‌های جامعه جهانی در مقایسه با سایر نقاط کشور بسیار اندک است.
با این وضعیت نه شعار وحدت ملی و عدالت اجتماعی محقق می‌شود و نه هم شریعت اسلامی و حکومت اسلامی قابل پذیرش برای مردم واقع خواهد شد. فقط در این میان مردم افغانستان بیشتر آسیب خواهد دید و در نهایت از شدت گرسنگی نابود خواهد شد. انتظار می‌رود جامعه جهانی با درک وضعیت در افغانستان برای تغییر ساختار سیاسی و نجات مردم افغانستان از گرسنگی و حاکمیت افراطی طالبان دست به کار شود. تنها کمک‌های نقدی بشردوستانه دوای درد مردم افغانستان نیست. کمک‌های بشردوستانه بین المللی به نیازمندان واقعی نمی‌رسند و مورد حیف و میل قرار می گیرند و حتا در میان اعضای امارت اسلامی آن هم با معیار قومی تقسیم می‌شوند.