Slide Show

طالبان و القاعده؛ پیوند ناگسستنی

امضای توافقنامه میان ایالات متحده آمریکا و گروه طالبان، در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، بحث‌های زیادی را از نظر حقوق بین‌الملل و تحلیل گران روابط بین‌الملل به دنبال داشت. این توافقنامه به علاوه اینکه قدرت سیاسی و نظامی، آمریکا را به عنوان ابرقدرت جهانی، به چالش کشید و آن را در مبارزه با یک گروه تروریستی و دشمن سرسخت آمریکا، تلویحا به اظهار شکست واداشت؛ از جانب دیگر، این موافقتنامه برخلاف تعهدات بین‌المللی و ارزش‌های دموکراتیک که آمریکا مدعی اجرای آن در جهان بود، منعقد شده است. براساس عهدنامه وین ۱۹۶۹، طرف‌های یک معاهده را تنها دولت ها می‌تواند شکل بدهد (بند الف ماده ۲). گرچه عهدنامه وین ۱۹۸۶، اعتبار حقوقی معاهدات میان کشورها و سازمان‌های بین المللی و سازمان‌های بین‌المللی با یکدیگر را نیز مورد پذیرش قرار داده است (ماده ۳، عهدنامه وین ۱۹۸۶)، اما طالبان به عنوان یک گروه سیاسی خشونت طلب و ضد امنیت بین‌المللی را نمی‌توان در تعریف سازمان‌های بین‌المللی قرار داد.
آمریکا به همراهی اعضای شورای امنیت از آدرس ملل‌متحد، بارها نیروهای طالبان را تروریست خوانده و آنان را به همکاری با شبکه القاعده متهم کرده است. شورای امنیت در قطعنامه ۱۲۶۷ (۱۹۹۹) و قطعنامه ۱۳۳۳ (۲۰۰۰)، طالبان را به دلیل همکاری با شبکه القاعده و پناه دادن آن‌ها در افغانستان، تحریم کرد. به همین ترتیب، شورای امنیت در قطعنامه ۱۳۶۸ (۲۰۰۱)، طالبان را تروریست خواند و در قطعنامه ۱۳۷۳ (۲۰۰۱)، عملا مجوز حمله به آنان را به عنوان یک گروه تروریستی، صادر کرد و حدود ۱۸ سال با آنان مبارزه کرد. با این وجود، دولت ترامپ در ۲۹ فبروری ۲۰۲۰، با طالبان موافقتنامه امضا کرد، و آنان را از یک گروه تحت تعقیب بین‌المللی، به سطح یک گروه سیاسی مشروع، ارتقا داد. جالب‌تر از آن اینکه، آمریکا در یکی از مواد توافقنامه از طالبان خواسته است که ارتباط خود را با شبکه تروریستی القاعده قطع نماید. برای واضح‌تر شدن این بحث لازم است که تروریست را تعریف کنیم و رابطه طالبان با شبکه القاعده و مناسبت آنان با همدیگر را مورد بررسی قرار دهیم.
پژوهشگران سیاسی، مهمترین ویژگی‌های یک گروه تروریستی را؛ استفاده از خشونت، داشتن اهداف سیاسی، حمله به غیرنظامیان، و ایجاد فضای رعب و وحشت در میان مردم بر شمرده اند (اطاعت و دبیری، ۱۳۹۵: ۲۷). طالبان هرچند نخست از کندهار، برای مبارزه با نیروهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی، توسط آمریکا و به حمایت مالی عربستان و آموزش استخبارات پاکستان، به وجود آمد. اما با خروج شوروی و شکست سایر گروه‌های مجاهدین، بر بیشتر قلمرو افغانستان تسلط یافت و از سال ۱۹۹۶ الی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، در همکاری نزدیک با شبکه القاعده به رهبری اسامه بن لادن، در افغانستان قرار داشت. بعد از حمله نظامی آمریکا بالای افغانستان، گروه طالبان و شبکه القاعده به همدیگر ادغام شدند، زیرا اهداف مشترکی داشتند و از ایدولوژی مشترکی نیز تغذیه می‌کردند. با توجه به معیارهای مشترک مانند؛ هدف، عمل‌کرد، منابع و روش‌های استفاده از خشونت، خیلی دشوار است که گروه طالبان را از نخست از تروریسم و دوم، از شبکه القاعده جدا کرد. مهمترین دلایل را که می‌توان در تروریستی بودن طالبان و یکی‌انگاری این گروه با شبکه القاعده بیان کرد عبارت اند از:
هدف مشترک
شبکه القاعده و طالبان هردو هدف مشترک، یعنی دشمنی با آمریکا و مبارزه با آن را دارد. القاعده و طالبان هر دو معتقدند که آمریکا یک کشور استعمارگر و اشغال‌گر است. از نظر آنان آمریکا با حمایت از دولت‌های دست نشانده خود، تلاش دارد که دموکراسی، سکولاریسم و فرهنگ غربی را در کشورهای اسلامی ترویج و گسترش دهد و از این طریق منابع معدنی این کشورها را تاراج کرده و ارزش‌های اسلامی آنان را محو کند.
استفاده از مذهب
هر دو گروهی؛ القاعده و طالبان برای رسیدن به مقاصد شان از مذهب استفاده می‌کنند. آنان به هدف مبارزه با دشمنانش، عقاید اسلامی را با توجه به تضمین منافع شان پردازش و تولید کرده و از آن جهت بسیج مردم علیه آمریکا، کشورهای اروپایی و دولت‌های حاکم استفاده می‌نمایند. القاعده و طالبان هر دو معتقدند که هدف اصلی حضور کشورهای غربی در خاورمیانه و افغانستان، ترویج سکولاریسم و گسترش فرهنگ غربی و به ویژه دین مسیحیت است. به همین دلیل آنان مسلمانان را برای مبارزه با آمریکا و متحدانش به جهاد دعوت می‌کنند تا از هجوم آنان جلوگیری کنند. اضافه براین، شبکه القاعده و طالبان، تأکید دارند که اسلام دین برحق جهانی است و سایر ادیان منسوخ و باطل است. بر این اساس، مسلمانان مکلف اند که برای ترویج و گسترش دین اسلام و نابودی کفر و الحاد، در جهان جهاد کنند.
استفاده از خشونت برای دست‌یابی به اهداف سیاسی
شبکه القاعده و طالبان هر دو برای رسیدن به مقاصد سیاسی شان تأکید بر جهاد و استفاده از بیشترین خشونت بر علیه دشمنان شان و افراد غیرنظامی دارند. آنان باور دارند که کشورهای اسلامی مورد تجاوز کشورهای کفر قرار گرفته و آنان تکلیف شرعی دارند که باید با آنان تا شکست نهایی مبارزه کنند. آن‌ها برای رسیدن به هدف شان حتی از کشتار مردم ملکی و غیرنظامی نیز دریغ نمی‌کنند و معتقدند که برای ایجاد فضای رعب و وحشت در دل دشمنان، حتی قتل عام و کشتن مسلمانان بی‌گناه، نیز جواز دارد. به همین خاطر طالبان و گروه القاعده در مناطق مختلف جهان و به ویژه کشورهای اسلامی، جنایت‌های بی‌شمار و قتل عام‌های فجیعی را مرتکب شده است. آنان حتی به زنان، کودکان و مددکاران بین‌المللی نیز رحم نمی‌کنند. گزارش‌های که در این اواخر از کمیسیون حقوق بشر افغانستان، یوناما و نهادهای بین‌المللی، منتشر شده، بیانگر واضح این ادعا است. بر اساس این گزارش‌ها بیشتر قربانیان حملات تروریستی، افراد غیرنظامی است و حمله بر مدافعان حقوق بشر و خبرنگاران به شکل سرسام‌آوری در کشور، افزایش یافته است.
منابع مالی غیرمشروع
شبکه القاعده و گروه طالبان هر دو از منابع مبهم، زیر زمینی و مجرمانه، برای تمویل فعالیت‌های خویش استفاده می‌کنند. آنان از طریق تجارت اسلحه، قاچاق مواد مخدر و اختطاف و زورگیری، هزینه‌های نظامی خود را تأمین می‌کنند و فعالیت‌هایی که از نظر حقوق بین‌الملل جرم تعریف شده است را در مناطق تحت کنترل شان ترویج می‌دهند. از سال ۱۹۹۵، همزمان با تسلط طالبان در افغانستان کشت تریاک در افغانستان رواج شد و طی چند سال این کشور به عنوان بزرگترین کشور تولید کننده مواد مخدر در جهان تبدیل شد. اکنون نیز در ساحات تحت کنترل طالبان کشت تریاک وجود دارد و آنان با فراهم کردن شرایط مساعد، برای قاچاق مواد مخدر، پای خطرناک‌ترین و بزرگ‌ترین تاجران و قاچاق بران را کشیده است، تا از طریق آن هم بتواند پول کافی از آنان باج بگیرد و هم در بی‌ثبات کردن منطقه نقش داشته باشند.
استفاده از تکنولوژی
تا قبل از سال ۲۰۰۱، طالبان مخالف هرگونه استفاده از تکنولوژی و وسایل الکترونیکی غربی بود، اما بعد از شکست توسط آمریکا در افغانستان و فراری شدن در پاکستان؛ جایی‌که شرایط برای استفاده از همه امکانات پیشرفته فراهم بود، طالبان شیفته تکنولوژی و استفاده از آن برای مقاصد تروریستی گردید. از سوی طالبان به دلیل ادغام و همراهی با شبکه القاعده؛ گروهی که در استفاده از تکنولوژی و وسایل پیشرفته الکترونیکی، سابقه و تجربه زیادی داشت و در اکثر حملات خود از آن کار می گرفت، با تکنولوژی آشنا شد و استفاده از آن را در اهداف استخباراتی، حملات تروریستی و تحت تأثیر قرار دادن افکار عامه، آموزش دید. بنابراین، طالبان با حمایت مالی بن لادن و آموزش مهارت‌ها و تجربیات شبکه القاعده؛ دوباره در افغانستان ظهور کرد و تا هنوز موفق به تسخیر، کنترل و تحت تأثیر قرار دادن بیشتر قلمرو افغانستان، شده است. در واقع، بعد از سال ۲۰۰۱، از شبکه القاعده فقط یک اسم باقی ماند و بسیاری از حملات آنان از طریق سربازان طالبان انجام می‌شد.
در نتیجه، با توجه به ویژگی‌های مشترک فوق؛ گروه طالبان از شبکه القاعده، در هدف و عمل از هم غیرقابل تفکیک و تجزیه اند. دولت ترامپ هرچند با طالبان موافقتنامه امضا کرد و آنان را به ظاهر یک گروه سیاسی غیر تروریستی و مشروع به شمار آورد، اما با توجه به استدلال که در بالا از آن تذکر رفت، قاعدتا از نظر هدف و عمل نمی‌توان میان گروه طالبان و شبکه القاعده تمایز قائل شد و آنان را از هم تفکیک کرد. هر دو گروه، اهداف و ادعاهای مشترک دارند؛ از منابع مشترک اعتقادی و مالی تغذیه می‌کنند؛ از روش‌ها و ابزارهای مشابه برای رسیدن به مقاصد شان استفاده می‌کنند؛ و به طور اعجاب انگیزی، از تکنولوژی، انترنت و رسانه‌های همگانی برای تسخیر افکار عمومی کار می‌گیرند. همچنان این گروه، با توجه به فرصتی که در این اواخر ایالات متحده آمریکا برای آنان فراهم کرد، مهارت قابل توجهی را در دیپلماسی و روابط با کشورهای منطقه بدست آورده است.

About the author

عارف وفایی

عارف وفایی

Add Comment

Click here to post a comment