Slide Show

قصه‌هایی از هزاره‌جات (گفتگو با مهندس علیداد لعلی، پژوهشگری حوزه‌ی تاریخ)

۱.ولسوالی لعل و سرجنگل
مقدمه: کسانی مانند انجینر علیداد لعلی در گوشه و بیشه‌ی هزاره‌جات زندگی می‌کند که بدون کدام هیاهویی در شبکه‌های مجازی و حقیقی می‌نویسد، تحقیق می‌کند قضایا، حوادث و رسم رواج‌های کهنِ مردم هزاره را ثبت تاریخ می‌کند. لعلی در روستای سردشت قولانی در غرب مرکز لعل زندگی می‌کند که ۸ کیلومتر تا بازار لعل فاصله دارد؛ جایی که شبکه‌های انترنیتی درست کار نمی‌کند، کتابخانه و قهوه‌خانه وجود ندارد، ساده صمیمی و بی‌آلایش زندگی می‌کند، اما چندین اثر معتبر در حوزه‌ی تاریخ، فرهنگ، توسعه و اخلاق نوشته و ترجمه کرده است. تاکنون یک ترجمه و دو اثری از او به‌چاپ رسیده است:
۱-اتنوگرافی هزاره‌ها، چاپ بنیاد اندیشه(۱۳۹۷)
۲-سیری در هزاره‌جات
۳-رهنمای تاریخی افغانستان، نوشته‌ی نانسی دوپری، ترجمه‌ی علیداد لعلی(چاپِ دانشگاه کابل). کتاب‌های ژئوپولتیک تسلط، هزاره از زوال ایلخانان تا ظهور اسلام، تئوری‌های رشد هزاره‌جات و درس‌هایی از اخلاق که تاکنون به چاپ نرسیده‌‌‌اند.
لعل‌وسرجنگل یکی از ولسوالی‌های ولایت غور و یکی از دورافتاده‌ترین نقاط هزاره‌جات است که صدایش به مرکز کشور نمی‌رسد. جنگ‌های داخلی، طالبان و کم توجهی حکومت مرکزی صدمه‌ی بزرگی به این ولسوالی وارد کرده است: برق و سرک پخته ندارد، اکثر دانش‌آموزان زیر آفتاب‌داغ و سوزان درس می‌خوانند، مامورین حکومت محلی لعل در دیوارهای کهنه و مخروبه‌ی قدیمی کار می‌کنند و کلینیک‌هایش بالاتر از پرستامول دوا ندارد. هفته نامه‌«جاده‌ی ‌‌ابریشم» با شعار «یادنامه‌ی یاد رفتگان» گفت‌وگویی با انجینر علیداد لعلی انجام داده تا دردها و قصه‌های گذشته‌ی این ولسوالی درمانی برای زخم‌های امروز و آینده باشد.


جاده ابریشم: نخست در مورد نفوس و تعداد روستاهای لعل و سرجنگل بگویید.
لعلی: در سروی سال ۱۳۸۳ موسسه اکسفام تعداد قریه‌های لعل و سرجنگل را به ۶۷۴ و تعداد فامیل واقعی به ۳۸۳۰۰ فامیل که حد اوسط تعداد هرفامیل۶ نفر محاسبه شده بود، ثبت گردید. در سروری همبستگی ملی که از سوی موسسه افغان‌اید در سال ۱۳۸۵ صورت گرفت تعداد فامیل‌ها به ۳۲۰۰ فامیل تثبیت گردید و قریه‌جات به ۶۷۶ قریه خُرد، بزرگ و متوسط در قالب ۲۸۴ شورای انکشافی تنظیم گردیده بود که ظلم صریح در حق مردم لعل وسرجنگل صورت گرفته بود. این ظلم نه از طرف موسسه افغان‌اید بلکه از سوی ریاست احیا و انکشاف دهات ولایت غور عمدا و عملا صورت گرفت. نمایندگان مردم در پارلمان در این خصوص بی‌تفاوت بودند. مثلا ولسوالی دولتیار که ۶۷ قریه بود ۸۰ شورای انکشافی تنظیم و تاسیس کرده بودند. بعد از سروی همبستگی ملی دیگر سروی صورت نگرفته که خیلی مهم است. موسسات زیادی در لعل و سرجنگل فعالیت دارند که همه دنبال منافع شخصی‌‌اند؛ دنبال ارزش‌های بنیادین نیستند و عمدا نمی‌خواهند چون کدرهای اصلی موسسات غیر هزاره ‌اند و صادقانه کار نمی‌کنند.
جاده ابریشم: در مورد وجه تسمیه‌ی لعل بگویید که چرا این ولسوالی لعل نام گذاری شد؟
لعلی: در مورد نام لعل که در انگلیسی Ruby می‌گویند معلومات مستند وجود ندارد. و اما اینکه در لعل و کرمان در گذشته، سنگ لعل استخراج می‌شده شواهدی وجود دارد که کاویدگی‌های زیادی در پهنه‌ی لعل و کرمان دیده می‌شود که تاریخ آن با باز شدن «جاده ابریشم» و تسلط مغول‌ها پیوند می‌خورد. در زمان مغول‌ها شرق دور و شرق میانه و روسیه کنونی کشوری واحد بود و تجارت کالا و از جمله مواد قیمتی شامل سنگ‌های کریمه، بسیار رونق داشته بود.
جاده ابریشم: ولسوالی لعل و سرجنگل در کدام سال شکل گرفت؟ قبلا مربوط کجا می‌شد؟
لعلی: تشکیل ولسوالی لعل و سرجنگل در سال ۱۳۴۳ صورت گرفت؛ زمانیکه ولایت غور تاسیس گردید این ولسوالی را به غور ملحق کرد. پیش از آن مربوط بامیان و پیش‌تر از آن مربوط حکومت کلان دایزنگی که در پنجاب و خوردک تخته مقر داشته بود، مربوط بود. این حکومت کلان مربوط نایب‌الحکومگی کابل بود. در این خصوص در ژئوپولتیک تسلط به صورت مشروح بحث شده است.
جاده ابریشم: فرهنگ مردم تغییر کرده یا رسم و رواج‌های گذشته زنده است؟
لعلی: فرهنگ توده‌ای و ملی هزاره‌ها تقریبا یکی است. تا یک صد سال قبل فرهنگ مردم دست نخورده باقی مانده بود. بعد از آن از پوشش لباس تا نوع غذا، مراسم عروسی، مرگ‌ومیر، مراسم مذهبی می‌شد تا حدود تغییر کرده است. یکی از فرهنگ مردم نیزه بازی بود، بعدا بُزکشی شد. توجه هزاره‌ها به نگهداری اسپ بسیار جدی و فوق العاده بود که در سال‌های اخیر کمرنگ شده است. در این مورد در کتاب سیری در هزاره‌جات مراجعه شود.
جاده ابریشم: از مکان‌های تاریخی لعل و سرجنگل بگویید؛ ساحات باستانی و تاریخی دارد؟
لعلی: در لعل و سرجنگل مکان‌های تاریخی ذیل وجود دارد:
۱-غارهای قره‌خوال و خوالی خوک کشته که بابر از آن یاد کرده است. این غارها در تنگی بین قریه خوال و قریه سربند شاهی و سیاه چشمه ولسوالی لعل و سرجنگل واقع است.
۲- قلعه مخروبه‌ی قدیمی در بالای صخره‌ای در وسط قریه حصار لعل وجود دارد که قدامت تاریخی آن مشخص نیست.
۳- قصر دختر پادشاه در کرمان است. در این باب تحقیق روی کتاب نجما صورت گیرد که گوشه‌ای از ابهام را روشن می‌کند.
۴. آثارهای باستانی در حوالی مرکز لعل وجود دارد که حکایت از خانه‌های قدیمی می‌کند که مربوط عصر غوریان است.
۵. کشک‌ها و برج‌های دیدنی در مسیر استقامت دریای هریرود واقع است که مربوط لشکر مغول‌ها می‌شده است.
۶. قریه‌های مخروبه در دهن قولانی، پیتاب‌شور، کرمان و سرجنگل وجود دارد که در عصر امیر عبدالرحمان صورت گرفته بود که کاملا سوختانده و نابود شده‌اند. اما آثار قبرستان در حوالی آن‌ها به رسم و آیین اسلامی شیعی دیده می‌شود.
جاده ابریشم: مکتب در کدام سال در لعل تاسیس شد؛ اولین فارغان آن‌را به یاد دارید؟
لعلی: اولین مکتب ابتدائیه در سال ۱۳۱۸ در لعل پایه گذاری شد. گفته می‌شد اولین شاگردان‌اش مرحوم خزانه‌دار کشک، حاجی حیدر خان سیاه نو و علی اکبر خان معلم جوی بدل و چند نفر دیگر بودند.
جاده ابریشم: موسیقی چطور؟
لعلی: هنر موسیقی چندان معمول نبوده و ساحه‌ی فعالیت آن محدود بوده است. در زمان داوود خان خلیفه قربان فقیران غیچک می‌نواخت، خان محمد دلبری نواسه مهدی خیاط معروف، دمبوره می‌نواخت. در این اواخر همایون لعلی، حمیدالله مختاری و امان کج‌نو هنرمندان خوبی لعل استند.
جاده ابریشم: به سیاست و حکومت‌داری محلی در لعل بر می‌گردیم. حکومت کمونیستی در کدام سال در لعل روی کار آمد. در راس آن کی قرار داشت؟
لعلی: برای اوین بار در ۷ ثور ۱۳۵۷ کودتای مارکسیستی در افغانستان صورت گرفت و به حکومت قومی و دیکتاتوری داوود خان نقطه پایان گذاشته شد. ولسوال حکومت چپی‌ها در لعل عوض علی خان بود. او چهره‌ی فعال، دلسوز و سخت محکم به آرمان حزبی، ضمنا تحرک خوبی در راستای ساخت و سازندگی داشت و از رنج و درد مردم کاملا آگاه بود. در دوره‌ی عوض علی خان اولین پل پیاده‌روِ پخته و چند تا پلچک ساخته شده بود. پیش از آن حتی یک بوجی سمنت از سوی دولت در راستای اعمار و سازندگی در لعل مصرف نشده بود. ساخت سرک‌های روستایی، تاسیس و اعمار مکتب در زمان عوض علی خان شتاب بیش‌تری گرفت. دیدگاه مردم نیز نسبت به حکومت خوشبینانه بود. متاسفانه هر روزیکه می‌گذشت ترس و تنفر از دولت مارکسیستی زیاد شده می‌رفت؛ به خصوص وضعیت اسفبار هزاره‌ها و کشتار وسیع هزاره‌ها بعد از حادثه ۲سرطان ۱۳۵۸ در چنداول کابل و صدور فرمان‌های پیاپی مردم را مشکوک کرده بود. بخش از نارضایتی مردم در نتیجه‌ی تبلیغات منفی علما و خوانین محل نیز بود که کهن‌سالان را دولت می‌کشد، صابون می‌سازد، زنان را از مردان جدا می‌سازد و خلقی اعلام می‌کند و حتی تمتع از زن را به گونه شرب آب از چشمه مباح اعلام می‌کند.
جاده‌ی ابریشم: اصلاحات اراضی حکومت چپی‌ها در لعل تطبیق شد؟
لعلی: تقسیم و اصلاحات اراضی در ولسوالی لعل صورت نگرفته بود. آمادگی‌ها وجود داشت. اما زمینی برای اصلاح و تقسیم وجود نداشت. در این مناطق تحت عنوان علفچر قرار داشت که به‌طور صددرصد به کوچی‌ها اختصاص داده شود و بخش از مردم کوچ داده شود، اما در کجا اسکان داده شود معلوم نبود. پلان دولت وقت طوری بود که تمام هزاره‌جات تحت پلان علفچر قرار گرفته بود به کوچی‌ها داده می‌شد که خیلی خطر ناک بود. و اما در زمان عوض علی‌خان بسیاری از زمین‌های گِروی لعل و سرجنگل از کوچی‌ها پس گرفته شد.
جاده ابریشم: کوچی‌ها در چه زمانی وارد هزاره‌جات و خصوصا لعل و سرجنگل شده بودند؟
لعلی: کوچی‌های درانی در زمان امیر حبیب‌الله خان به نام اسحق زی و علی زی و غیره داخل لعل و سرجنگل شدند و در زمان غازی امان‌الله خان توسط کوچی‌های غلزی رانده شدند. اما در زمان نادر خان کوچی‌های پرقدرتی به نام احمد زی، سلیمان خیل و غیره با حمل فرمان تفنگ و گلوله در مناطق هزاره‌جات به خصوص بهسود، پنجاب، بامیان، یکه اولنگ، ناهور و لعل و سرجنگل جابجا شدند که داستان طولانی دارد.
جاده ابریشم: حکومت محلی کمونیستی در لعل چگونه و بدست کی سقوط کرد؟
لعلی: در ۷ ثور ۱۳۵۸ مرکز لعل توسط مجاهدین دایکندی، تحت فرماندهی محمد حسین صادقی نیلی ساقط گردید. صادقی عوض علی خان را اسیر کرد، مدتی نگهداری و سپس از تاسیس شورا در ۱۵ سنبله ۱۳۵۸ به ورس اعزام کرد و در زمستان همان سال عوض علی خان ولسوال به قتل رسید. بعد از آن اداره‌ی لعل بدست خوانین و ارباب‌ها و تا حدود ملاها منتقل شد. در لعل سید نادر شاه مجاهد و در سرجنگل خوانین سرجنگل اسکان دار جهاد بودند. این امر تا خزان سال ۱۳۵۹ دوام کرد. محمد اکبری با گروپ نظامی که از خارج آمده بودند به حکومت خوانین محلی پایان داد. اما شورای اتفاق اسلامی به رهبری آیت‌الله بهشتی همچنان فعال بود. آقای بهشتی تا سال ۱۳۶۳ در راس قدرت باقی ماند. و بعدا منطقه را گروه‌های پاسدار و نصر تصاحب شدند. سازمان نصر در زمستان ۱۳۶۳ در مرکز لعل پایگاه باز کرد. چهره‌های مطرح سازمان نصر در آن زمان در لعل و سرجنگل شهید سید عبدالحمید سجادی، حسین صابری، اعتمادی و حسنی دیوالگ بودند. از پاسداران سید نادر شاه بحر، شریفی گرماب، مبلغ اولنگ قل و اخلاقی قزیل بودند.
جاده‌ابریشم: ارباب‌ها و خوانین از کجا و توسط چه کسانی حمایت می‌شدند؟ اصلا چرا شکل گرفت؟
لعلی: در خلال تشکیل و اتحاد دو جریان نصر و پاسدار در سال‌های ۶۴ و ۶۵؛ جبهه جدیدی شکل گرفت که معروف به جبهه ارباب‌ها و خوانین بودند که آنها هرکدام به نحوی به احزاب پاکستان وابسته بودند؛ نفوذ حزب اسلامی از همه بیش‌تر بود. دلیل تشکیل جبهه ارباب‌ها بد رفتاری عناصر پاسدار بود که بخش زیاد از آن‌ها از ترس منطقه را ترک کردند.
جاده ابریشم: جبهه ارباب‌ها تا چه زمانی فعال بود؟
لعلی: در سال ۱۳۶۶ جبهه ارباب‌ها در حمله به مرکز لعل شکست سختی را متحمل شدند. اما جبهه فعال بود. در این میان شهید سید عبدالحمید سجادی برای پایان غایله از دیپلماسی، طرح و تدبیر استفاده کرد. همه آن‌ها را فرخوان داد تا اینکه جبهه ارباب‌ها متلاشی گردید و مردم به خانه‌های شان آمدند. بخش عمده‌ی خوانین با سازمان نصر که بعدها به حزب وحدت تحول یافته بود، پیوستند. طرح دیگر سجادی آن بود که وارثین زمین‌های که کوچی‌ها غصب کرده بودند، وارثین جستجو کردند املاک غصب شده را پس از آن‌ها مسترد کرد تا باشد در آینده نقطه مقاومت و دفاع و محاجه در برابر حقوق حقه شان در برابر کوچی‌ها باشد.
جاده ابریشم: شهید سجادی چه نقشی در تاسیس و تشکیل حزب وحدت داشت؟
لعلی: طرح تشکیل حزب وحدت برای بار اول توسط آقای شهید سجادی ارایه گردید. بعدا با موافقت مرحوم عرفانی و محمد اکبری گسترده‌تر گردید. در سرطان ۱۳۶۷ اولین کنگره‌ی حزب وحدت اسلامی در پنجاب بامیان دایر گردید که تمام شخصیت‌های جهادی و سیاسی دو جریان شرکت داشتند. در برج سنبله همان سال کنگره در لعل دایر گردید. آقای صادقی نیلی هم شرکت کرده بود. در این جلسه بنده نیز حضور داشته و در تدوین قطعنامه سراسری تشکیل حزب وحدت در پنجاب من و یک عده‌ی دیگر سهم داشتیم و درسال‌های ۱۳۶۸ و ۱۳۶۹ پس از فتح بامیان موضوع تشکیل، تطبیق، اهداف و اجندی حزب وحدت اسلامی ابعاد وسیع‌تر گرفت. به استثنای حرکت اسلامی تمام احزاب در آن شرکت کردند. حزب وحدت اسلامی از سال ۱۳۶۸ با ادغام گروه‌های قبلی رسما تشکیلات جدیدی خلق کرد که حضور شهید مزاری بسیار برجسته بود.
جاده ابریشم: مدرسه ثامن الایمه و کتابخانه رسالت را شهید سجادی در لعل تاسیس کرد. این کتابخانه فعلا درچه وضعیتی به سر می‌برد؟
لعلی: مدرسه ثامن الایمه و کتابخانه رسالت را شهید سجادی در لعل تاسیس کرد و کتابخانه بصیرت را آقای بحر. گرچه کتابخانه رسالت اعضای برجسته و کلیدی در مشهد داشت و ساختمان نیز داشت. این کتابخانه با داشتن ۱۲ هزار جلد کتاب، مجله، اخبار و نشریه، کتابخانه‌ی موفقی بود. فعلا کتابخانه رسالت خالی است و حتی یک جلد کتاب هم ندارد.
جاده‌ابریشم: از سال‌های گرسنگی و فقر که طالبان بر مردم هزاره‌جات وضع کردند، صحبت کنید. کدام سال‌ها بود؟ چه روزهایی برمردم گذشت؟
لعلی: طالبان پس از شکست سختی که از سوی مردم مزار و خصوصا هزاره‌های مزار در جوزای سال ۱۳۷۶ متحمل گردید که در نتیجه آن سمت شمال از بلخ تا فاریاب از وجود طالبان تصفیه گردید و عامل اصلی قیام علیه طالبان حرکت خود جوش اهالی مزار که عمدتا هزاره‌ها در قدوم اول بود، کاسه خشم رهبر طالبان را لبریز کرد. در نتیجه فرمان داد که هزاره‌جات محاصره‌ی غذایی و اقتصادی شود. چندین مسیر عمدا مسدود گردید: مسیر کابل از طریق غوربند و جلریز و مسیر هرات از طریق غور. مردم حتی حق انتقال یک خریطه نمک و یک پاو چای را نداشتند. پروگارم غذایی ملل متحد و صلیب سرخ را هم اجازه ندادند که مواد غذایی را وارد هزاره‌جات نمایند. آنها(ملل متحد و صلیب سرخ) مجبور شدند که به بدیل خرید کچالو از ولسوالی یکاولنگ و بامیان اکتفا کنند. این اقدام ملل متحد ناکام و ناکافی بود. انبارهای ذخیره‌ی کچالو یکباره خالی شد. چالش دیگر این بود که موترهای کلان مواد سوخت نداشتند. انتقال کچالو در نقاط دوردست با مشکل مواجه می‌گردید و فاسد می‌شد. دیگر کدام گزینه در زمینه‌ی امداد رسانی نبود. مردم می‌سوختند، درد می‌کشیدند، اما تحمل می‌کردند. یک کوره راه قاچاق از طریق ولسوالی قیاقِ غزنی پیدا شد که با صدها مشکل همراه بود؛ دکان‌داران کشته می‌شدند و اموال شان دزدی می‌شدند.
جاده ابریشم: طالبان در کدام سال وارد لعل و سرجنگل شدند؟
لعلی: طالبان در ۲۳ سنبله ۱۳۷۷ بامیان را تصرف کردند و در ۴ میزان همان سال مرکز لعل تخلیه گردید و در ۱۴ میزان طالبان به سرگردگی ملا اهل‌الله آخوند که از باد غیس بود و خاستگاه قندهاری داشت وارد لعل گردید. مجموعه‌ای بزرگی از سران ایماق غور او را همراهی می‌کردند. موسفیدان لعل و سرجنگل که زمینه ورود طالبان را فراهم کرده بودند، داکتر کاظمی به عنوان تسهیل کننده‌ی پروسه بسیار فعالیت کرد. آقای بحر و اعتمادی هر دو تسلیم امارت اسلامی شدند. بیش از یک هزار میل اسلحه طی دو هفته از مردم گرفته شد. سلاح سنگین از قبیل یک پایه زیو، زیکویک، چند تا دهشکه و ده‌ها پایه هاوان غرنی و چریکی یا بدست طالبان قرارگرفتند. ملا اهل‌الله آخوند فرد جوانی بود که اداء و اکت ملا محمد عمر را در می‌آورد. پتوی سفید با پوشش و پیراهن تنبان سفید کتانی در صدر جلسه قرار می‌گرفت. اگر موسفیدی از هزاره‌ی لعل و سرجنگل به دیدنش می‌رفت چشمانش به زمین بخیه می‌خورد. دست راستش را بین پتوی سفیدش می‌پیچاند. با فرد هزاره که دست میداد از تماس مستقیم جلوگیری می‌کرد که مبادا دست ملا نجس شود. وضعیت بسیار بحرانی و اسفناک بود. مخصوصا وضعیت وقتی خراب شد که این ملا با افرادش لعل را ترک کرد و به جای آن طالبان غوری که اکثرا از اطرف چغچران و بادگاه بودند، وارد لعل شدند. این طالبان نو خواسته و چند آتشه بیش از توقع با مردم بد رفتاری کردند به خانه‌های شخصی مردم به بهانه‌ی اینکه مسلح استند داخل می‌شدند. اگر کسی به اسپ سوار بودند پایین می‌کردند و سوار می‌شدند. طرح داشتند که زنان و دختران را به زور تصرف کنند و به غور انتقال دهند. اما این وضع بیش از یک ماه دوام نکرد که این طالبان چند آتشه با مخالفت مردم مواجه شد که بالای آن در چند نقطه ولسوالی حمله مسلحانه صورف گرفت.
جاده ابریشم: چهره‌ی مبارزتری که با طالبان جنگ کرد کی بود؟
لعلی: سر و صدای آقای صابری از بلخاب به گوش می‌رسید و اما خون نظامیان قدیم به جوش‌وخروش آمدند. در آن زمان چهارصد نفر نظامی فعال گردید و طالبان غوری در مرکز لعل محاصره گردید که تا دهن‌سقابه: قریه‌ی نزدیک تامیر رفته نمی‌توانستند. در ۷ حمل سال ۱۳۷۸ گروه طالبان از لعل و سرجنگل بیرون رانده شدند و صابری مستقر گردید.
نوت: انجینر لعلی دوست ندارد که عکس‌اش در روزنامه‌ها و هفته نامه‌ها چاپ و نشر شود.