اندیشه فرهنگ و هنر

شکستِ تاریخیِ یک ملّت، معلول نداشتن نگاه به آینده است

جاده‌ی ابریشم: در هفتم حمل ۱۴۰۳ نشست علمی در شهر قم ایران، توسط «مجمع علما و طلاب ارزگان» تحت عنوان (تاریخ، سیاست، فرهنگ و جامعه) برگزار گردید.

نخست فیاض ارزگانی به‌عنوان سخنران نشست، به سخنرانی پرداخت. وی ضمن قدردانی از دست‌اندرکاران نشست علمی، بحث «آینده پژوهی هزاره‌ها» را موضوع به‌روز، جالب وعلمی خواند و آینده پژوهی را اندیشیدن به آینده برای رسیدن به وضعیت مطلوب توصیف کرد؛ البته وضعیت مطلوبی که از گروهی به گروه دیگری متفاوت است.

آقای فیاض گفت که پژوهش از آینده بدون دقت و توجه به گذشته ممکن نیست و باید اتفاقات و رویدادهای گذشته را دید که چرا و چگونه اتفاق افتاده است و در این ارتباط باید به دو نکته توجه کرد: یکم این‌که هزاره‌ها در گذشته‌ی تاریخ خود تا قبل از دوره‌ی جهاد در درون هیچ‌گونه همبستگی و انسجام‌ سیاسی نداشته است. دوم؛ نسبت به تحولات سیاسی پیرامونی خود در خارج از مرزها نیز بی‌خبر بوده است و طبیعی است که با چنین شرایطی در برابر دشمن که هر دو خصیصه‌ی پیش‌گفته را دارد، مقاومت سخت می‌شود. اما در دوران جهاد این دو نقیصه تا حدودی برطرف شد. اکنون باید قدر ظرف حال را ببینیم (بدانیم) و به‌دقت توجه کنیم که چه تفکرات، اندیشه و استراتژی‌هایی از سوی جناح‌های گوناگون سیاسی برای مدیریت صحنه در دست اقدام است. وی اظهار داشتند که غمنامه‌خواندن یا خواندن و تکرارِ وجوهِ اندوه‌بار تاریخ، آینده‌پژوهی نیست. در آینده‌پژوهی باید این موضوع را درک کرد و فهمید که چه تفکری پشت این قتل و کشتار وکوچ‌های اجباری نهفته است. باید رویدادها و حوادث را بشناسیم و مهم‌تر از آن ذهنیت و انگیزه‌هایی که پشت این حوادث قرار دارد را شناسایی کنیم و از این شناخت به‌دست‌آمده، به مدیریت استراتژیک برسیم. طبق تحقیات صورت گرفته، گفته می‌شود برای پیشرفت شش عامل موثر است: ۱٫ سابقه‌ی ‌علمی و تمدّنی و نقش آن‌ها، ۲٫ ثروت طبیعی، ۳٫ جغرافیا، ۴٫ نیروی انسانی؛ اعم از نیروی تحصیل‌کرده و ساده، ۵٫ ایستگاه فکری دنیاپذیر و انسان‌پذیر و در نهایت، ۶٫ مدیریت استراتژیک. بنابراین، بحث از عدالت اجتماهی همان پایگاه انسان‌پذیر و استراتژیک ماست که ما با استفاده از این پایگاه می‌توانیم با قدرت‌مندان و ستم‌گرها صحبت کنیم و با آینده‌پژوهی، به مدیریت استراتژیک دست یابیم.

بخش دوم نشست علمی «آینده‌پژوهی هزاره‌ها» که به صورت میزگرد انجام شد، جناب دکتر محمد تقی فاضلی به‌عنوان دبیرعلمی نشست، ابتدا به سیر تاریخیِ آینده‌پژوهی پرداخت. دکتر فاضلی پیشینه‌ی آینده‌پژوهی را در دوره‌ای تاریخی باستان، مدرن، و پسا‌مدرن مرور نمود. ایشان یادآور شد که در مجموع نگاه به آینده، پیشینه‌ای به بلندای تاریخ بشر دارد. برای نمونه در دوران باستان ستاره‌شناسان ازکشف ارتباط میان حرکت ستارگان و وضعیت منظومه شمسی به مطالعه‌ی نجوم می پرداختند و از این طریق، آینده را پیش‌بینی می‌کردند. امپراطوری‌ها با مراجعه به کاهنان از پیش‌بینی آن‌ها نسبت به اداره‌ی امور سیاسی استفاده می‌کردند، که گاه این پیش‌گویی‌ها با اینکه مبنای علمی نداشتند اما با واقعیت نیزهمراه می‌شد. برای نمونه، در یونان باستان، «کروسوس» پادشاه «لیدیا» وقتی تصمیم گرفت به امپراتوری پارسیان حمله کند از کاهن معبد دلفی نتیجه‌ی جنگ را پرسید، کاهن از فروپاشی امپراطوری بزرگ خبر داد و با سقوط امپراطوری لیدیا پیش‌بینیِ کاهن درست از آب درآمد و امپراتوری لیدیا از هم پاشید. تعبیر حضرت یوسف خواب حاکم وقت را نیز می‌توان در همین زمینه فهمید. در قرآن نیز که با بیان رویدادها (قصه‌ها)، روندها (رشد و غَیّ، حق و باطل، ظلم و عدل و..) و در نهایت تصویرسازی آینده‌ی مطلوب/ نامطلوب (بهشت و جهنم) پرداخته شده است، به‌نحوی به سوی روشن‌ساختن آینده گام برمی‌دارد. اما در دوران مدرن، اندیشمندان در این دوره این آگاهیِ ماورائی را زمینی کردند و کسانی چون مارکس با پیش‌بینی تاریخی از تمرکز ثروت و قدرت در آینده سخن گفتند. از دانشمندان مسلمان نیز می‌توان از ابن خلدون نام برد که با طرح تئوری تغییرات اجتماعی به‌طور ضمنی مباحث آینده‌پژوهی رامطرح نموده است. نظریه‌ی مدینه‌ی فاضله‌ی فارابی نیز در مباحث آینده‌پژوهی جای می‌گیرد. همچنین رگه‌های از آینده‌پژوهی را می‌توان در تئوری جهان آینده با نظریه آرمان‌شهر (یوتوپیایی) با رویکرد آرمان‌گرایانه و نظریه ویران‌شهر (دیستوپیا) بارویکرد واقع‌گرایانه دنبال نمود که در یکی، دنیای مطلوب برای آینده به تصویر کشیده می شود و در دیگری تصویر دنیای نامطلوب و پراز فقر و خشونت.

جمهوری افلاطون، شهر آینده‌ی برای عدالت، شهر خدای آگوستین شهر آینده‌‌ی مبتنی بر عشق، بهترین دولت یک جمهوری از جزیره آرمانی نوینِ تامس مور و کتاب «ما» اثر زامیاتین روسی و نهایتاً آرمان‌شهر جدید جرومه پس از انقلاب شوروی، نمونه‌های از آینده‌نگری اُتوپیایی و دیستوپیایی است که نویسندگان در واقع اعتراض به وضعیت موجود حاکمیت زمانه را در آن‌ها نوشته‌اند. وقوع جنگ جهانی دوم تحولات زیادی را در آینده‌پژوهی به وجود آورد و به انسان پس از جنگ ارزش برنامه‌ریزی خوب، محاسبه دقیق، مدیریت و تصمیم گیری درست و تجارت را آموخت. پس از جنگ دوم‌جهانی نظریه‌های چون؛ بازدارندگی، حمله پیش‌دستانه، تئوری بازی‌ها، باور به اقتصاد قوی، توسعه‌ی تکنولوژی، توجه به علوم انسانی، وتوجه به حل مشکلات جهانی ظهور کرد. سوم آینده‌پژوهی در دوران گسترش تکنولوژی است. به هرحال، اگر از مرحله دوم که تغییرات در آن تدریجی بود بگذریم به عصر تکنولوژی می‌رسیم؛ عصری که تغییرات در آن نه تدریجی بلکه لحظه‌ای است و این تغییرات به لحاظ موضوعی از اقتصاد و سیاست فراتر رفته و به تکنولوژی نیز سرایت نموده است. دراین دوره مطالعات آینده‌پژوهی به‌صورت قاعده‌مند در موسسه‌هایی در امریکا مانند موسسه‌ی راند که برافزایش توان نظامی و تسلیحاتی تاکید دارد، ایجاد گردید. در انگلستان نیز وزارت خارجه، اداره امور خارجه و مشترک المنافع را به منظور برنامه‌ریزی درباره‌ی آینده کشورهای مستعمره‌ی خودش و تعیین دقیق سیاست خارجی این کشور تاسیس نمود. کشورهای دیگری نیز مراکزی را برای آینده‌پژوهی ایجاد کرده‌اند و دامنه‌ای نفوذ آینده‌پژوهی را به رسانه‌ها و هنر نیز رسانده‌اند؛ به‌گونه‌ای که امروزه مباحث آینده‌پژوهی به‌صورت قاعده‌مند در اکثر کشورها مطرح است و درهرکشور، چندین مرکز آینده‌پژوهی ایجاد شده است. با توجه به بالا‌بودن سرعت تغییرات در جهان و نابسامانی اوضاع کشور افغانستان به‌طور عام و هزاره‌ها به‌صورت خاص، این پرسش مطرح می‌شود که جایگاه هزاره‌ها به‌عنوان مردمی که با طولانی‌ترین دوره‌ی نسل‌کشی تاریخ مواجه بوده است، کجاست؟ لذا در پاسخ به این پرسش نشست علمی آینده‌پژوهی هزاره‌ها به‌عنوان گام نخست این باب را به روی پژوهشگران باز نموده است تا ذهن انسان هزاره را به این سمت و سو جهت دهد.

سپس دکتر فاضلی پرسش نخست را از جناب دکتر روح‌الله کاظمی به‌عنوان کارشناس نشست علمی آینده‌پژوهی‌هزاره‌ها ، اینگونه مطرح نمود:
«مبانیِ کلّی آینده‌پژوهی چیست؟ آیا این مبانی از منظرهای گوناگون مطرح می‌شوند؟ اگر پارادایم‌های (الگوها) مختلفی برآینده‌پژوهی حاکم است، مبانی پارادایمیک( الگوی) آینده‌پژوهی چیست؟»
دکتر کاظمی سخنان خویش را با این دو نکته تمهید نمود: الف) زوال و شکستِ تاریخیِ یک ملّت لزوماً از طریق کشتار، کوچ اجباری، غصب سرزمینی و بردگی اتفاق نمی‌افتد بلکه معلول نداشتن نگاه به آینده است. فاجعه تنها کشتار نیست؛ فاجعه نداشتن نگاه به آینده است. ب) نگاه به آینده از فهم دقیق پدیده‌های تاریخی در گذشته و حال و پیش‌‌بینی مناسبات آن به دست می‌آید. به معنای دقیق‌تر، وقتی از موضوع یک برهه‌ی زمانی پرسش می‌شود. به‌عنوان مثال هزاره‌ها مناسبات بیست سال گذشته خویش را چگونه فهم، درک وتحلیل می‌کند؛ در دوره‌ی به نام جهاد، هزاره‌ها چگونه با خویشتن مواجه می‌شوند؛ یا کمی عقب‌تر، از ابتدای قرن بیستم تا کنون، انسان افغانستان به‌طور عام و انسان هزاره به‌طور خاص چگونه با خویش مواجه شده و خود را درک کرده است؟ یا اینکه، قرن بیستم موضوعش برای ما چه بود؟

با این دو مقدمه، ایشان ابتدا آینده‌پژوهی را از منظر خویش چنین تعریف کرد: آینده‌پژوهی یعنی اندیشیدن به آینده‌ی قریب الوقوع، محتمل و ممکن در همه‌ی‌‌ ابعاد حیات انسانی بر مبنای فهم درست از مناسبات گذشته و حال و با اتخاذ راهبرد عملی برای رسیدن به آینده‌ی مطلوب. ایشان گفتند پرسش‌های زیادی در قلمرو آینده‌پژوهی مطرح است؛ اما در مجموع، آینده‌پژوهی بریک پرسش بنیادین استوار است: چه چیزی در آینده رخ می‌دهد؟ دکتر کاظمی به‌ترتیب به این پرسش‌ها که: ۱٫ چه چیزی در حال وقوع است؟ ۲٫ چه چیزی محتمل است؟ ۳٫ چه چیزی باید اتفاق بیفتد؟ ۴٫ چه چیزی ممکن است رخ دهد؟ به‌عنوان مشتقّات پرسش فوق اشاره کردند.

سپس ایشان به توضیحِ مبانی آینده‌پژوهی روی آوردند و به‌طور خلاصه گفتند که از دو منظر می‌توان به فهم مبانیِ آینده‌پژوهی پرداخت: از منظر اُنتولوژیک، و نیز از منظر پارادایم‌های حاکم بر آینده‌پژوهی. از منظر نخست، چند مبنا وجود دارد: ۱٫ زمان، بنیادی‌ترین بنیاد آینده‌پژوهی «زمان» است. به لحاظ وجودی، آینده‌پژوهی مثلث گذشته، اکنون و آینده است. وجود انسان تحت سیطره‌ی زمان است، زمان امکان‌هایی را به ما می‌دهد و امکان‌هایی را نیز از ما می‌گیرد. ۲٫ انسان/اُمانیسم، سوبژکتیویته. انسان و ابزارهای معرفتیِ او و مبنای اندیشیدن به آینده است. این خصلت اُنتولوژیک انسان و دوره‌ی مدرن است که نگاه به آینده دارد. در این نگاه، آینده محتوم نیست، بلکه تحت اراده‌ی انسان قرار دارد. انسان دوره‌ی مدرن، در تجربه‌ی غربی، امر الهیاتی، مابعدالطبیعی و فراتاریخی را کنار نهاده و همه‌چیز را در بطن تاریخ و زمان می‌جوید. ۳٫ معرفت تاریخی: آینده‌پژوهی بر معرفت تاریخیِ پدیده‌ها تکیه دارد و تحوّل تاریخی را مبنای اساسی خود می‌داند. ۴٫ واقع‌‌گرایی یکی دیگر از تکیه‌گاه‌های آینده‌پژوهی است؛ آینده‌پژوهی بر امر واقع، انضمامی و عینی تکیه دارد نه بر امر اُلوهی.

در ادامه، ایشان از پنج سنّت فکری مؤثر در بسط آینده‌پژوهیِ مدرن طبق نظریه فرکسس سخن گفت: ۱٫ ادیان، در این نگاه آینده در دستان خداوند است؛ قضا و تقدیرگرایی از ویژگی‌های بارز این نگاه است. ۲٫ اُتوپیا (آرمانشهری)، در این نگاه انسان، آرزوها، امیدها، فرصت‌ها و امکان‌های او مبنا قرار دارد. ۳٫ تاریخ‌گرایی، ۴٫ سنت چهارم داستان‌های علمی-تخیّلی، و ۵٫ تفکّر سیستمی.
در بخش دوم، ایشان به مبانی پارادیمی آینده‌پژوهی پرداخت که هر پارادایمی حیثیات هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، روش‌شناختی و اخلاقی دارد. برای بحث مشخص راجع به مبانیِ پارادایمیک آینده‌پژوهی ایشان بحث گونه‌شناسیِ آینده پژوهی را پیش کشیدند. آینده‌پژوهان گونه‌شناسی مختلفی از الگو‌‌ها براساس اهداف، رویکردها، دیدگاه‌های معرفت‌شناسی و هستی‌‌شناسی ارائه کرده‌اند.

به‌عنوان نمونه اولوی بورگ از منظر قلمروهای آینده‌ پژوهی معتقد است آینده‌پژوهی چهار حوزه‌ی بزرگ دارد: ۱٫ اتوپیا/دیسپوتیا: ایجاد تصاویر، چشم‌انداز و سناریو به عنوان کارکرد این قلمرو (تخیّل و معرفت)، ۲٫ برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری (عمل و تحقق) ۳٫ حلِّ مسائل جهانیِ انسان، ۴٫ توسعه‌ی روش‌شناسی.

ایشان سپس به مهم‌ترین تقسیم‌بندی پارادایم‌های آینده‌پژوهی از منظر وُرس پرداخت. از منظر وُرس پنج پاردایم مهم بر آینده‌پژوهی حاکم است: ۱- پوزیتویسم، ۲- پساپوزیتویسم، ۳- آینده‌پژوهی انتقادی، ۴- برساخت‌گرایی، ۵- مشارکتی. هرکدام از این پارادایم‌ها از منظر: هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، روش‌شناسی، و ارزش‌شناسی مورد بررسی قرار گرفته است. ایشان در ادامه، تنها به آینده‌پژوهی انتقادی پرداختند و از نقد، تغییر، ذهنیت‌گرایی، گفت‌وگو/دیالکتیک و رهایی‌بخشی به‌عنوان مهم‌ترین ویژگی‌های آن پرداختند.

دکتر کاظمی در پاسخ به این پرسش دوم که: «از منظر آینده‌پژوهی شما چه تصوری از آینده‌ی سیاسی-تاریخیِ هزاره‌ها دارید؟ و به نظر شما چه اقداماتی برای آینده‌ی مطلوب هزاره‌ها لازم است؟» اظهار داشت، به‌طور کلی وضعیت تاریخی-سیاسیِ هزاره‌ها از منظر آینده‌پژوهی به سه دوره تاریخی تقسیم و تحلیل می‌شود۱٫ از ۱۸۸۰ تا ۱۹۸۰ مشخصّه‌ی هزاره‌ها در این دوره: الف) تشتّت سیاسی، به دلیل ساختار مزمن و بیمار و سترون خانی، فیودالی، ب) مذهب و تقدیرباوری، به دلیل مذهب‌باوریِ سلفی‌گونه و فهم و مواجهه‌ی غیررهایی‌بخش با مذهب؛ مذهب‌باوریِ عوامانه ج) نداشتن نگاه به آینده به تقصیر خویشتن، ۲٫ از ۱۹۸۰ تا ۲۰۰۰، مشخصّه‌ی اصلی این سال‌ها تلاش برای تأسیس و خلق نگاه به آینده است که این تکاپو شکست می‌خورد؛ نخست به جهت عوامل بیرونی مانند حذف، تبعیض، نابرابری، جنگ‌ها، دوم به جهت نابسندگی در فهم عمیق این تکاپو. بسیاری از هزاره‌ها، تلاش برای خلق نگاه به آینده را درک نکردند و از درک حقیقیِ آن در مناسبات تاریخی عاجز بودند. لذا به این دو دلیل نگاه به آینده عملاً شکست می‌خورد ۳٫ از ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۱، مهم‌ترین مشخصّه این دوره: الف) ظهور مجدّد تشتّت سیاسی، ب) فرصت‌طلبی‌های کوتاه‌اندیشانه برای حفظ موقعیت، ج) تقدّم تدبیر منزل بر تدبیر سیاست، تقدّم خانه بر شهر، تقدّم امر خصوصی بر امر عمومی و نهایتاً تقدّم سرنوشت فردی بر سرنوشت جمعی. این سه مشخصه بازی‌گوشی‌ هزاره‌ها را با تاریخ، سرنوشت جمعی و آینده‌شان اشکار می‌سازد.

سپس جناب دکتر نجیب‌الله نوری کارشناس دیگر نشست علمی آینده پژوهی هزاره‌ها در پاسخ به این پرسش که مؤلفه‌های آینده‌پژوهی چیست ؟ مؤلفه‌های آینده‌پژوهی را در دو سطح قابل بررسی دانست:

الف) مولفه‌های آینده پژوهی سطح اول: ایشان مؤلفه‌های آینده‌پژوهی سطح اول را در قالب مثال چنین می‌آورد: شما به‌عنوان پدر خانواده آینده‌ی فرزند خود را در گرو تحصیل و درس‌خواندن می‌دانید، لذا او را به مدرسه می‌فرستید و برایش امکانات تحصیلی فراهم می‌کنید. انگیزه‌ی تحصیلی فرزند شما در کلاس اول، دوم، ششم و هشتم توسط یک محقق اندازه‌گیری می‌شود و نشان می‌دهد که فرزند شما انگیزه‌ی رو به افزایش دارد. در نتیجه، شما به این پیش‌بینی می‌رسید که فرزند شما آینده‌ی درخشان دارد. اما درکلاس دهم یک اتفاق رخ می‌دهد. او با یک برخورد تبعیض‌آمیز در مدرسه مواجه می‌شود و درکلاس یازدهم انگیزه‌ی تحصیلی او افت می‌کند درنتیجه، پیش‌بینی شما به هم می‌خورد. با توجه به این مثال، مؤلفه‌های آینده‌‌پژوهی عبارت‌اند از: ۱٫ اندیشه‌ها، تفکرات، تصورات، نگرش‌ها و تصاویر ذهنی اولین مؤلفه آینده‌پژوهشی است. اگر گروهی، ملتی یا قومی می‌خواهد آینده خود را تغییر دهد، باید افکار و اندیشه‌های منفی و ضعیف را کنار بگذارد. مثلاً این فکر که «هزاره هرگز درست نمی‌شود» یک فکر مخرب است که باید کنار گذاشته شود. ۲٫ اقدامات: فعالیت‌ها و کنش‌هایی که یک مجموعه برای بهبود یا تغییر آینده به کار می برند. و مردم هزاره نیز برای تغییر آینده باید اقدامات و فعالیت‌‌هایی انجام دهند. ۳٫ پدیده‌ها: پدیده‌ها به واقعیت‌های عینی و جاری اشاره دارد که برای پیش‌بینی آینده و تغییر آینده باید این واقعیت‌ها شناخته شود و عوامل و موانع آن بررسی شود و آینده براساس آنها ترسیم و تغییر یابد. ۴٫ روندها: روندها به تغییرات منظم پدیده‌ها در خلال زمان اشاره دارد. مثلاً سیر افزایشی انگیزه‌ی تحصیلی دانش‌آموز اندازه‌گیری روند واقع در آینده را قابل پیش‌بینی می‌کند. پیش‌بینی با توجه به واقعیت‌ها و روندهاست که آینده پیش‌بینی می‌شود. در مثال بالا پیش‌بینی پدر از آینده‌ی فرزند یک پیش‌بینی است که آینده‌ی او را مشخص می‌سازد. ۶٫ رویدادها: حوادث و اتفاقات که اکثراً بر خلاف روند اتفاق می‌افتد. آینده‌پژوهان می‌خواهند این اتفاقات را بشناسند و پیش‌بینی کند و در جهت کنترل آنها اقدامات لازم را انجام دهند تا بتوانند آینده را مدیریت کنند. بنابراین، مطالعه آینده مطالعه این مؤلفه‌هاست که پژوهشگران با مطالعه آن می‌توانند آینده را پیش‌بینی کنند و در جهت تغییر آینده اقدامات لازم را انجام دهد. آینده‌پژوهی سطح اول که مؤلفه‌های آن بیان شد دارای ویژگی‌های زیر است: ۱٫ تک‌متغیری: مثلاً آینده‌ی یک دانش‌آموز را بر اساس سطح انگیزه تحصیلی او پیش‌بینی می‌کنیم. ۲٫ خطی، که بر اساس اصل برهم‌نهی اتفاق می‌افتد؛ یعنی پدیده اول موجب پدیده دوم و دوم موجب سوم می‌شود و این علیت به‌صورت یک خط ادامه می‌یابد. ۳٫ اندازه‌گیری: در این نوع آینده‌پژوهی، از روش‌های سنجش ساده‌تر مثل سیر‌زمانی، تحلیل روند یا برون‌یابی استفاده می‌شود. ۴٫ مبتنی بر تئوری نیوتون: نیوتون جهان را دارای اجزای می‌دانست که بین آنها علیت قطعی یک سویه برقرار است.

ب) مؤلفه‌های آینده‌پژوهی سطح دوم: در این سطح پدیده‌های اجتماعی به‌عنوان یک سیستم در نظر گرفته می‌شود. برای مثال فرهنگ هزاره از عناصری مثل افکار و اندیشه‌ها، آداب و رسوم محلی، آیین‌های مذهبی، تبلیغ علمای دین، فعالیت دانشگاه‌ها، حوزه‌های علمیه، فعالیت‌های ادبی، هنری، رسانه و فضای مجازی تشکیل شده است. حالا آینده‌پژوهی چنین پدیده‌ی اجتماعی شامل مؤلفه‌های زیر است: ۱٫ پیچیدگی: یعنی یک پدیده اجتماعی و فرهنگی دارای عناصر و اجزای مختلف در نظر گرفته می‌شود که آن را تبدیل به یک امر پیچیده نموده است. ۲٫ غیرخطی: هر کدام از عناصر یک سیستم روی همدیگر اثر می‌گذارند و از آنها اثر می‌پذیرنند. ۳٫ بازخوردی:‌ برون‌داد هر کدام از عناصر دو باره به‌عنوان ورودی سیستم در نظر گرفته می‌شود. ۴٫ تعدد اتکا:‌ هر کدام از عناصر می‌تواند در جای خود تکیه‌گاه دیگر عناصر باشد. مثلا اقتصاد، سیاست، آموزش، فرهنگ و حقوق هر کدام در جای خود مرجع است و می‌توان سایر عناصر را بر آن متکی نمود. ۵٫ ارتباطات انشعابی: هر کدام ازعناصر یک مقوله فرهنگی و اجتماعی می‌تواند با خارج از خود ارتباط برقرار کند؛ مثلاً فعالیت‌های دینی در خارج از سیستم هزاره می‌تواند با سایر نهادها ارتباط داشته باشد. ادبیات و هنر و سیاست نیز هرکدام با خارج از سیستم ارتباط برقرار می‌کنند و آن ارتباطات روی کل داخل سیستم اثر می‌گذارد. ۶٫ اثرپذیری پروانه‌ای: یعنی این سیستم‌های پیچیده به گونه‌ای است که اگر در یک جای آن تغییر ایجاد کنیم جاهای دیگر نیز تغییر می‌کند.

سطح دوم مولفه‌ها دارای ویژگی‌های زیر است. ۱٫ سیستمی: سیستمی یعنی دارای مجموعه‌ای از اجزا و عناصر که روی همدیگر اثر می‌گذارد. بنابراین در بحث آینده‌پژوهی، پژوهشگر باید این اجزاء و عناصر را بشناسد و تأثیر آن‌ها را روی همدیگر پیدا کند و از طریق آن روندهای متعامل را پیدا و آینده را پیش‌بینی کند. ۲٫ چندمتغیری: یعنی متغیرهای مختلف در آن دخیل است که باید سنجیده شده و اندازه گرفته شود. ۳٫ روش اندازه‌گیری پیچیده: در این تحلیل روند ارتقاء پیدا می‌کند و اثر روش تحلیل تأثیر روند استفاده می‌شود و روش‌های کمی با روش‌های کیفی مثل دلفی تکمیل می‌شود. ۴٫ مبتنی بر نظریات مدیریت آشوب و تئوری پیچیدگی: این نظریات معتقدند که پدیده‌های اجتماعی در عین بی‌نظمی یک نظمی بر آنها حاکم است. پیش‌بینی آینده از برآیند این موارد رخ می‌دهد.

ظرفیت‌های آینده پژوهی هزاره‌ها: ۱٫ فرهیختگان: مردم هزاره از تاریخ پساعبدالرحمان تا حالا این تعداد با سواد، دکتر، عالم دینی، نویسنده و پژوهشگر نداشته است؛ وجود آنها یک ظرفیت بزرگ و غنیمتی است برای تغییر آینده. ۲٫ جوانان با استعداد: جوانان هزاره خیلی با استعداد هستند که اگر روی آنها کار شود ظرفیتی خوبی برای آینده خواهد بود. ۳٫ دانشگاه‌ها و مدارس: دانشگاه‌ها و مدارس در داخل و خارج فعال است و می‌تواند به‌عنوان یک ظرفیت برای تغییر آینده در نظر گرفته شود. ۴٫ فضای مجازی: فضای مجازی امکان تبادل افکار و ارتباط را برای هزاره‌ها در سراسر جهان فراهم نموده است و از این طریق می‌تواند نسبت به آینده هم‌اندیشی کرد. ۵٫ سرمایه‌داران: هزاره‌ها در حال حاضر سرمایه‌داران خیر‌خواهی دارند که می‌توان از سرمایه آن‌ها در جهت بهبود آینده استفاده کرد.
راهبردهای آینده‌پژوهی هزاره‌ها: چهار مورد در حال حاضر می‌تواند به‌عنوان راهبردهای آینده‌پژوهی هزاره‌ها پیشنهاد شود: ۱٫ تشکیل انجمن‌ها:‌ برای جوانان و نوجوانان خود انجمن‌های دانش‌آموزی و مهاجری دایر کنیم و انگیزه‌ها و استعدادهای آنها را هدایت کنیم. ۲٫ برقراری ارتباطات:‌ مجموعه‌ای تشکل‌ها و انجمن‌ها و سایر نهادهادی علمی و فرهنگی با همدیگر ارتباط برقرار کنیم. هر نهادی مدیریت و برنامه خود را داشته باشد اما با مجموعه‌های دیگر ارتباط شبکه‌ای برقرار شود. ۳٫ مهارت‌افزایی: به جوانان، خانواده‌ها و افراد عادی مهارت‌های مختلف همسرداری، مهارت تربیت، مهارت روابط اجتماعی و سایر مهارت‌های مورد نیاز را آموزش دهیم، در قالب همان تشکل‌‌ها. ۴٫ انجام پژوهش‌های دقیق علمی: پدیده‌ها و واقعیت‌های عینی جامعه را به صورت دقیق اندازه‌گیری نموده و تحقیق نماییم. امیدوارم که این راهبردها و آن ظرفیت‌ها بتواند باهم شود و آینده خوبی را برای مردم ما رقم بزند.

در مورد نویسنده

مدیر وبسایت

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید