اسلایدر حقوق بشر کودکان

کودکان؛ قربانیان جنگ و صلح

پس از سال ۲۰۰۱ میلادی وضعیت در افغانستان تغییر کرد. نظام طالبانی از بین رفت و نظام سیاسی جدید جای‌گزین آن شد. در سایه‌ی این نظام همچنان جنگ ادامه پیدا کرد و کودکان افغان از چنگِ جنگ نجات نیافت. تأثیرات جنگ‌های قبلی و گسترش روزافزون حملات انتحاری در افغانستان در سال‌های اخیر باعث شد تا بخشی از کودکان افغان همچنان در فقر و محرومیت به سر ببرند و بارسنگین وضعیت حاکم برافغانستان را بر شانه‌های نحیف و کوچک‌شان بکشند. این وضعیت بالای زندگی خانواده‌های بسیار در افغانستان تأثیر گذاشت و باعث فقر و محرومیت خانواده‌ها شد.
کودکان بازمانده خانواده‌های قربانی شده به اثر جنگ و حملات تروریستی و انتحاری، مجبور به انجام کارهای شاقه و یا هم گدایی در خیابان‌های شهرها شدند. هزاران کودک اکنون در افغانستان مصروف انجام کارهای شاقه و یا هم گدایی در شهرها هستند. این وضعیت در افغانستان نتیجه‌ی جنگی است که به اثر آن هزاران کودک بی‌سرپرست شده و هزاران خانواده‌ی دیگر نان‌آورشان را از دست داده‌اند. در چنین حالتی کودکان بسیار مجبور به انجام کارهای شاقه و یاگدایی اند. هستند در این میان کودکانی که تنها نان‌آور خانواده اند و مجبورند با قبول شرایط سخت تن به انجام کارهای شاقه داده و معیشت خانواده‌ی‌شان را تامین کنند.
وزارت کار و امور اجتماعی افغانستان در سال ۱۳۹۷ در یک گزارش اعلان کرد که « حدود ۳.۷ میلیون کودک در سراسر افغانستان از آموزش بازمانده و ۱.۹میلیون کودک مشغول کارهای شاقه استند». این گزارش درست وضعیت کودکانی را نشان می‌دهد که در سخت‌ترین شرایط کار می‌کنند تا زنده بمانند و باعث تأمین معیشت خانواده‌های شان شوند. در میان این ۱٫۹ میلیون کودک شاید کسانی نیز باشند که اصلاً توان انجام کارهای شاقه را نداشته باشند و وضعیت زندگی خانواده‌ها آنان را به انجام این کارها وادار ساخته است. این در حالی است که خانواده‌های این کودکان در وضعیت بد اقتصادی نیز قرار دارند. درآمد ناشی از کار این کودکان تمام نیازمندی‌های خانواده‌ها را مرفوع نمی‌تواند. فقر شدید حاکم بر خانواده‌های این نوع کودکان، نه صرف برای این خانواده‌ها که برای کودکان شان به شدت زیان‌آور است و باعث ایجاد تشویش‌های روانی برای کودکان می‌شود. از کودکانی که هم مصروف انجام کارهای شاقه و هم مسئول تأمین مصارف خانواده‌های‌شان استند و از رفتن به مکتب و مراکز آموزشی نیز محرومند. چه انتظاری می‌توان داشت؟ تردیدی وجود ندارد که اثرات روانی مشقت‌های را که کودکان کارگر در دروان کودکی سپری می‌کنند، در بزرگسالی نیز زندگی آنان را رها نخواهد کرد و از آنان افراد عقده‌مند و محروم از آموزش به بار خواهند آورد.
آمار منتشرشده از سوی وزارت کار و امور اجتماعی نشان می‌دهد که از مجموع تقریباً چهارده میلیون کودک در افغانستان، شش میلیون آن در معرض خطرهای جدی قرار دارند. این شش میلیون کودک با انجام کارهای شاقه، محرومیت از مکتب، گدایی، آسیب‌های روانی، سوء‌تغذی که ناشی از فقر است، عدم دسترسی به مراکزی صحی و آب آشامدنی صحی، زندگی در سایه‌ی جنگ و… مواجه می‌باشند. این خطر‌ها زمانی متوجه کودکان افغانستان می‌باشد که قانونی برای حمایت از حقوق این کودکان هنوز وجود ندارد. در سال جاری قانون حمایت از کودکان به پارلمان افغانستان فرستاده شد، اما این قانون هنوز هم تصویب نشده و در گروگان پارلمان افغانستان قرار دارد. حمایت‌های فراهم شده از سوی نهاد بین‌المللی و دولت افغانستان از کودکان به هیچ صورت بسنده نیست و این حمایت‌ها نتوانسته است باعث نجات کودکان افغان از دامن انجام کارهای شاقه و طاقت فرسا شود. در چنین حالتی نیاز است تا به وضعیت فلاکت‌بار کودکان و خصوصاً کودکان کارگر توجه جدی شود. این در حالی است که در قانون کار استخدام افراد زیر سن ۱۸ سال را که کودک محسوب می شود، مجاز نمی‌داند، اما کودکان خانواده‌های فقیر و بازماندگان جنگ‌ها مجبور به انجام این کارها هستند. آنان اگر کار نکنند خانواده‌های‌شان تلف خواهند شد. وضعیت اقتصادی بیشتر از پنجاه درصد خانواده‌ها در افغانستان وخیم است. بیشتر از پنجاه فیصد خانواده‌ها در افغانستان در فقر مطلق به سر می‌برند. فقر مطلق به این معنا که به سختی می‌توانند نان شب و روز خودشان را تهیه نمایند. زندگی بخشی بزرگی از این نوع خانواده‌ها توسط کارکودکان‌شان ادامه پیدا می‌کنند. درآمد ناشی از کارکودکان تأمین‌کننده‌ی معیشت خانواده‌ها است.
تحقیقی که از سوی کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان انجام شده و در سال ۱۳۹۷ به نشر رسیده است، نشان می‌دهد که درد کودکان افغان تنها انجام کارهای شاقه نیست؛ بلکه آنان در محیط‌های کاری نیز مصئون نیستند. آنان در محیط‌های کاری غیرصحی کار می‌کنند و بیشتر از توان‌شان مجبور به انجام کار می‌شوند و حتا گاهی مورد آزار و اذیت جنسی نیز قرار می‌گیرند. این تحقیق وضعیت فلاکت‌بار کودکان کارگر افغان را به تصویر کشیده است. بر اساس این تحقیق « نود درصد کودکان کارگر بیش از ۳۵ ساعت در هفته کار می‌کنند و ده درصد آنان از طرف شب نیز مصروف کارند.» شرایط سخت محیط‌های کاری و اضافه‌کاری و کارهای شبانه وضعیت نامناسب کودکان کارگر در افغانستان را نشان می‌دهد. همچنان در گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر آمده است «۱۶ فیصد اینها گفته که ما مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیریم. ۴۳ فیصد نوع آزار و اذیت، تماس‌های جسمی است». وضعیت حقوق بشری این کودکان نگران کننده است. آزار و اذیت جنسی کودکان اگر چند صرف به محیط‌های کاری کودکان کارگر خلاصه نمی‌شود، اما باید گفت که این کودکان به خاطر انجام کار و تأمین معیشت خانواده‌های شان این همه مشقت و فلاکت را تجربه می‌کنند.
براساس آماری که از سوی وزارت معارف افغانستان در سال ۱۳۹۷ منشتر شده و در تحقیق کمیسیون مستقل حقوق بشر نیز آمده است ۳٫۷ میلیون کودک در افغانستان از مکتب محروم است. بخشی از این کودکان به دلیل شرایط سخت زندگی و فقر حاکم در خانواده‌ها نمی‌توانند به مکتب بروند و مجبور کارهای شاقه انجام بدهند. یک تعداد از این کودکان به دلیل دور بودن از مکاتب و دشواری‌های محیط و حتا جنگ حاکم در مناطق‌شان نمی‌توانند به مکتب بروند. محرومیت کودکان از مکتب و انجام کارهای شاقه توسط کودکان در افغانستان یک امر معمول شده است. این امر معمول نباید بیشتر از این ادامه پیدا کند و باعث رنج و محرومیت کودکان شود. ادامه‌ی این وضعیت برای آینده‌ی افغانستان سخت خطرساز است و تصور اینکه کودکانی که به انجام کارهای شاقه مجبور می‌شوند و در محیط‌های کاری مورد آزار و اذیت جنسی قرار می‌گیرند، در بزرگ‌سالی به بزه‌کاری روی بیاروند و عقده‌مندانه به خشونت متوسل شوند دور از واقعیت نخواهد بود.
بررسی و تحلیل این آمارها و نگاه به واقعیت‌های زندگی کودکان و خصوصاً کودکان کارگر در افغانستان برای ما نشان می‌دهد که کودکان به عنوان یکی از اقشار آسیب‌پذیر در افغانستان هم در دوران جهاد، هم در دوران حکومت طالبان و هم حتا در زمان حکومت جدید از آسیب‌های ناشی از جنگ و فقر در این کشور مصئون نبوده است. در واقع بار اصلی جنگ چهل ساله و تبعات ناشی از آنرا کودکان افغان مقتبل شده است. کودکانی که اکنون باید در مکاتب و مراکز آموزشی مصروف آموزش باشند و از کودکی‌شان لذت ببرند، مصروف انجام کارهای شاقه با قبول دشواری‌های زیاد و حتا از دست دان سلامتی و آزار و اذیت جمسی می‌باشند. این وضعیت وجدان‌های بیدار و نهادها بین‌المللی و حکومت افغانستان را به چالش می‌طلبد تا برای نجات کودکان کارگر و محروم از مکتب و مورد تهدیدهای متنوع در افغانستان برنامه‌ریزی کرده و اقدام عملی نمایند. هیچ کسی را شاید در افغانستان سراغ نداشته باشیم که با یک رویدادی که در آن کودکان قربانی شده باشند مواجه نشده باشد. وضعیت رقت‌بار و فلاکت‌بار کودکان کارگر در محیط‌های کاری و محروم از حق انسانی و حقوق کودکی‌شان، باید عزاب وجدان بزرگی برای مردم افغانستان و خصوصاً حکومت افغانستان و نهادهای مدافع حقوق بشر و حقوق کودکان در افغانستان باشند. آنانی که جنگ کردن و جهاد راه انداختن و این خاک را ویران کردند و هزاران کودک را کشتند و میلیون‌ها کودک دیگر را با وضعیت زندگی سخت و طاقت‌فرسا مواجه ساختند و هنوزم به کرده‌های زشت‌شان افتخار می‌کنند، باید شرمنده‌ی کودکان افغان و خصوصاً کودکان کارگر در این سرزمین باشند.