اسلایدر حقوق بشر زنان

پایان صنف ششم و آغاز ناامیدی برای دختران: «احساس بدی دارم از این که بی‌سواد بمانم»

فریبا همراز
با این که پشت‌سرگذاشتن هر سال آموزشی، خوش‌حالی‌ای را به هم‌راه دارد؛ اما این حقیقت برای دانش‌‌آموزان دختری که صنف ششم را به پایان می‌رسانند، معنای وارونه‌ای دارد. پایان صنف ششم برای این دانش‌آموزان، آغاز اندوه است؛ اندوهی که روشن نیست چه زمانی پایان خواهد یافت.

سحر شاهد، باشنده‌ی ولسوالی لعل‌وسرجنگل غور که صنف ششم را به پایان رسانده، می‌گوید که به دلیل ناداری، با تلاش و تحمل سختی‌های زیادی توانسته تا این جا درس بخواند؛ اما با پایان روزهای رفتن سر صنف درسی، حس می‌کند که انگار همه‌ی این تلاش‌ها بیهوده بوده است. سحر می‌گوید؛ برنامه‌ای که خانواده‌ی او به مناسب فراغتش ترتیب داده بودند، به او و خانواده‌اش جای شادی، ناخوشی و حس محرومیت را به دنبال داشته است.

مومنه سرداری، دختر دیگری که به تازگی صنف ششم را به پایان رسانده، می‌گوید: «من یک دختر استم و به دختربودنم افتخار می‌کنم؛ زیرا هیچ کاری نکردم که به جرم آن از تحصیل مانعم کرده‌اند.» مومنه، برای ادامه‌دادن به آموزش، حالا می‌خواهد به آموزشگاه‌های خانگی که توسط دانش‌جویان دختر بازمانده از تحصیل راه‌اندازی می‌شود، برود. «به خواندن کتاب‌های صنف هفتم و زبان انگلیسی ادامه می‌دهم و در بهار آینده، برنامه‌ام همین است. امیدوارم که درهای تحصیل بر روی من و امثال من باز شود.»

مومنه در حالی که حسرت رفتن سر صنف درسی در چهره‌اش پیداست، اما امیدش را از دست نداده و می‌خواهد تا جای ممکن به خزیدن به جلو ادامه بدهد. او، با اشاره به سختی‌هایی به دلیل ناداری در راه آموزش کشیده، می‌گوید: «ما به راحتی علم کسب نکردیم و دختران دیگر نیز، به آسانی علم کسب نکرده‌اند که بتوانند امروز راحت از دستش بدهند و گوشه‌نشین شود. ما تسلیم نمی‌شویم.»

پس از بازگشت طالبان به قدرت، دانش‌آموزان دختر بالاتر از صنف ششم از رفتن به مکتب و مکان‌های آموزشی منع شدند و با وجود اعتراض‌ها و درخواست‌های داخلی و بین‌المللی، طالبان هنوز حاضر نیستند که محدودیت آموزشی و تحصیلی سر راه دختران را بردارند.
فاطمه حسین‌زاده، یکی دیگر از فارغان صنف ششم، با برون‌دادن بخشی از فشار روانی‌ای که به دلیل دوری از صنف درسی متحمل می‌شود، می‌گوید: «من با وجودی که با مکتب، هم‌صنفی‌هایم و درس‌هایم علاقه‌ی شدیدی دارم، از درس‌هایم خداحافظی کردم؛ اما یک بار دیگر مجبورم کردند تا با آزادی‌هایم و بیرون از خانه، خداحافظی کنم.» فاطمه می‌گوید؛ این روزها که بازداشت دختران به بهانه‌ی بدحجابی افزایش یافته، از خانه بیرون نمی‌شود؛ چون می‌ترسد که نیروهای وزارت امربه‌معروف طالبان، او را به بهانه‌ی پوشیدن دامن کوتاه یا نداشتن چادر بلند، بازدشت کنند.

از آن جا که نظام آموزشی افغانستان، ضعیف است و در مکتب‌های حکومتی، تلاش زیادی برای یادگیری دانش‌آموزان انجام نمی‌گیرد، بیش‌تر آن‌هایی که صنف ششم را به پایان می‌رسانند، هنوز خواندن‌ونوشتن را بلد نیستند؛ چیزی که به نگرانی دانش‌آموزان دختری که از صنف ششم فارغ می‌شوند، افزوده است. ذکیه حسینی، یکی از این دختران، می‌گوید: «من احساس بدی نسبت به این دارم که یک بی‌سواد بمانم؛ زیرا تا صنف ششم، درس‌های خیلی ابتدایی و کمی را خوانده‌ام. اصل درس و خودسازی بعد از صنف ششم شروع می‌شود.» او، می‌گوید که باید بتواند به آموختن ادامه بدهد و «به جامعه‌ام مفید واقع شوم، اگر نه، زندگی من پوچ خواهد بود. ذکیه، می‌گوید که آرزو دارد در آینده پزشک بخش زنان شود و برای کاهش مرگ مادران در اثر زایمان، کمک کند.

پس از منع آموزش دختران بالاتر از صنف ششم از سوی طالبان، صداها هزار دانش‌آموز دختر از آموزش بازمانده و بخشی از آن‌ها، به ازدواج‌های اجباری و کودک‌همسری از سوی خانواده‌های شان مجبور شده‌اند و شمار چشم‌گیری نیز، به کار در بخش صنایع دستی رو آورده‌اند.

در مورد نویسنده

مدیر وبسایت

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید