اسلایدر تحلیلی

طالبان و تقابل با تساهل سیاسی

محمد امین حبیبی تبار، دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل


تساهل مفهوم مهم و پر کاربردی است. در واقع، این مفهوم براساس افکار لیبرالیستی سه قرن اخیر به عنوان یک ارزش اخلاقی و سیاسی مطلوب به شمار می‌رود و امروزه نیز در خواسته‎‌های سیاسی و حقوقی معاصر جایگاه مهمی دارد. از گفتمان‌های موجود و پر کابرد در میان رهیافت‌های تحلیل و بررسی تحولات و پدیده‌ها، لیبرالیسم با دال‌های مرکزی و شناور خود است که مفهوم و مساله تساهل سیاسی از مقوله‌های مهمی در این رهیافت است که تمام نگرش‌ها و رویکردهای متعارض با خویش را به نحوی بر می‌تابد و تعارض و تقابل را به مدارا و تعامل مبدل می‌کند.
در دل هرگفتمانی دال‌ها با مدلول‌های مختلفی در فرایند تاریخ نهفته‌اند و بایستی هر گفتمانی، جهت اثبات و اشاعه‌ی خویش گفتمان رقیب خود را داشته باشد؛ در این میان گفتمان لیبرالیسم و گفتمان اسلام به عنوان دو گفتمان غالب در جهان در تعارض و تقابل تمام به سر می‌برد که برایند این تقابل و تعارض سمت و سو گیری‌های‌ست که ما در جوامع شرقی و کشورهای اسلامی به وضوح مشاهده می‌کنیم.
بنا براین می‌توان به گروه افراطی و بنیادگرای طالبان برآمده از دل گفتمان اسلام اشاره کرد که در تقابل با حکومت و دولت افغانستان که داعیه‌دار ارزش‌های دمکراسی و حقوق بشری برآمده از گفتمان لیبرالیسم است. این دو به‌عنوان نماد از دو گفتمان در تعارض باهم مشاجرات، مناظرات و درگیری‌های را بدنبال دارد.
تساهل سیاسی و نگرش پلورالیستی در قبال سایر بازیگران در حوزه سیاست یک اصل و میکانیزم حل مشکلات و تعارض و تقابل ایدئولوژی‌ها و گرایش‌های مختلف سیاسی به حساب می‌آید.
تساهل سیاسی به عنوان یکی از دال‌های مهم و مرکزی در گفتمان لیبرالیسم و از دست آوردهای نظام‌های لیبرال دمکراسی است که رسالت آن بیشتر به حل تعارضات ارزش‌ها، ایدئولوژی‌ها و تقابل سنت با مدرنیسم بر می‌گردد.
فلسفه‌ی وجودی تساهل سیاسی به عنوان یک اصل پذیرفته شده در سیاست و حکومت داری، به رسالت و کارکرد آن بر می‌گردد که تعامل و سازش مسالمت‌آمیز با تمام روایت‌ها و قرائت‌های متعارض از دین و مذهب و هر ایدئولوژی دیگر در چوکات حکومت واحد توام با ارزش‌های دموکراسی و حقوق بشری است.
بنا آنچه که در مذاکرات بین الافغانی در دوحه‌ی قطر از سوی نمایندگان حکومت افغانستان توجه شده است؛ تساهل سیاسی با گروه طالبان است. بحث مهم و قابل توجه این است رویکرد طالبان با تساهل سیاسی چگونه است و یا اینکه اساسا طالبان با تساهل سیاسی رابطه برقرار کردند و آن را به عنوان یک رهیافت مسالمت‌آمیز در پرتو ارزش‌های مشترک بدان اهمیت می‌دهند و یا خیر؟ در این نوشته به این مساله‌ی مزبور با فرضیه تقابل طالبان با تساهل در افغانستان می‌پردازم.
تساهل سیاسی حکومت افغانستان به‌عنوان میکانیزم حل بحران افراطیت و بنیادگرایی در این کشور در قبال طالبان به عنوان یک گروه افراطی در گفتگوهای بین الافغانی مذاکرات صلح، در مقابل، عدم اهتمام این گروه به اصل تساهل و مدارا، قابل تامل و تفحص است.
حکومت افغانستان به رغم مشکلات متعدد داخلی در محدوده‌ی حکومت‌داری و پاسخ به خواست‌های شهروندان خویش، در مقابل اپوزیسیون‌های خویش و گروه‌های افراطی و دین محوران تندرو از یک رویکرد و نگرش تساهل مدارانه در پرتو ارزش‌های مشترک برخوردار است.
انگیزه این تساهل و مدارای حکومت در قبال قرائت‌های افراطی و بنیادگرایانه‌ی دین و مذهب، هرپدیده‌ای خارجی و داخلی و یا هم تعهد حکومت در قبال ارزش‌های دمکراتیک باشد، درخور ستایش و تحسین است؛ بنا حکومت و دولت افغانستان تجلی‌گاه و الگوی تساهل و مدارا با مخالفان نظام پسا کنفرانس بن بر محور ثبات و امنیت این کشور، در منطقه است.
گفتگوهای مستمر با میانجی‌گری قدرت‌های منطقه‌یی و بین المللی بویژه ایالات متحده امریکا مبنی بر تدارک نشست و گفتگوی بین الافغانی و دیپلماسی نرم و تساهل مدارانه‌ی حکومت افغانستان با طالبان در طی یک دهه اخیر بویژه در زمان حکومت وحدت ملی، به نحوی تعهد و اهتمام حکومت افغانستان را در قبال تساهل و مدارا در قبال مخالفین و گروه‌های افراطی خاطرنشان می‌کند.
تساهل سیاسی به لحاظ هستی شناسی و در ماهیت خویش به عنوان یکی از پایه‌های نظام‌های لیبرال دمکراسی، باتمام قرائت و روایت‌های افراطی سازگار است؛ بنا تلاش می‌نماید تمام تعارضات فکری و ایدئولوژیکی را از رهگذر گفتگو و مفاهمه حل و فصل نماید.
اما به رغم تساهل و مدارای حکومت افغانستان چرا تساهل سیاسی در این کشور نتیجه ملموس را بر امر استقرار صلح و ثبات در این کشور به ارمغان نیاورده است، ریشه در اندیشه مخالفان نظام و سیاست‌های دو پهلوی بازی‌گران خارجی در این کشور دارد.
طالبان به عنوان یک گروه افراطی و از طرف‎های اصلی درگیری‌های فزاینده در افغانستان، باتوجه به قرائت بنیادگرایانه‌ی این گروه از دین و مذهب، نه تنها هیچ گونه باوری و تعهدی به تساهل و نگرش پلورالیسم سیاسی ندارند؛ بلکه مخالف و دشمن تساهل سیاسی به حساب می‌آیند.
بنابراین تساهل و مدارای حکومت افغانستان نتیجه آنچنانی نداشته و در امر تحقق صلح و ثبات مثمر ثمر واقع نشده است. به رغم تعهد نظام‌های لیبرال دمکراسی در قبال تساهل و مدارا، متعهد به یک و مساله‌ی دیگر هم است که آن بر می‌گردد به عدم تساهل با دشمنان و مخالفان تساهل سیاسی؛ یعنی بایستی دولت‌ها در قبال دشمنان تساهل و گروه‌های که هیج گونه باورمندی و تعهدی در قبال تساهل ندارند، با رویکرد تساهل مدارانه رفتار نکنند.
کارل پوپر به عنوان یکی از اندیشمندانی که اهتمام و تعهدی زیادی نسبت به تساهل قایل بوده و به رغم این، مخالف تساهل با دشمنان و مخالفان تساهل سیاسی است و این مساله را تنها مورد استثنایی در تساهل سیاسی می‌پندارد.
بنابر این طالبان در این دو دهه به جهان و مردم افغانستان نشان دادند که به هیج گونه ارزش و اصول انسانی و تساهل و مدارا، پابند و متعهد نیستند و این مسایل و ارزش‌ها در قاموس آن‌ها جای ندارد.
باتوجه به این، تساهل و مدارای فزاینده‌ی حکومت افغانستان در قبال طالبان نتایج و پیامد ناگوار را برای مردم افغانستان بدنبال خواهد داشت.
تمکین حکومت بدون در نظر داشت رضایت افکار عمومی شهروندان در این کشور، به تعدادی زیادی از خواست‌های طالبان مبنی بر آزادی ۵۰۰۰ هزار جنگجوی این گروه که جرایم سنگینی را مرتکب بودند، از ترور و انتحار گرفته تا قتل عام و انفجارهای مسلسل و سازمان یافته و از آتش زدن مکاتب و مساجد گرفته تا کشتار بی رحمانه‌ی مردم عادی و بی‌گناه در این کشور، اما طالبان در قبال خواست‌های حکومت مبنی بر آتش بس و کاهش سطح خشونت‌ها از سوی این گروه، نه تنها پذیرفته نشد بلکه به حدت و شدت این حملات از سوی طالبان افزوده شد و که حملات انتحاری و انفجاری در دو هفته‌ی اخیر این گروه در نقاط مختلف کشور بویژه در دانشگاه کابل، از نمونه‌ی پاسخ طالبان به خواست حکومت افغانستان است.
در قبال این همه تساهل و مدارای حکومت افغانستان بی توجهی نشان داده با کمال بی‌شرمی حملات تهاجمی و عملیات تروریستی خویش را هم‌چنان ادامه داده است و به این هم بسنده نمی‌کند. زمزمه‌ها و طرح حکومت موقت و امارت اسلامی و هم‌چنان خروج مطلق نیروهای خارجی که بنیان‌گذاران و حامیان نظام لیبرال دمکراسی در این کشور است را، به عنوان آجندای گفتگوهای بین الافغانی خویش در قبال نمایندگان حکومت و مردم افغانستان مطرح می‌کنند.

طالبان دشمنان تساهل سیاسی است و تساهل با دشمنان و مخالفان تساهل، کار عقلانی نیست و این تساهل برای تحقق صلح و ثبات در کشور، ره به جایی نمی‌برد؛ بنابراین حکومت افغانستان نباید در قبال این گروه افراطی و خون آشام تساهل و مدارا نماید. اگر حکومت خواهان مصئون بودن دستاوردهای ۱۸ سال حکومت داری خویش در ابعاد مختلف است که مهم‌ترین آن دستاوردها آزادی بیان، حقوق بشر، دموکراسی و حق زنان در پروسه‌های سیاسی و اقتصادی در این کشور می‌باشد، تنها با اجماع و فشار قدرت‌های منطقه‌یی و بین المللی بالای مراجع و حامیان این گروه تروریستی مبنی بر عدم اسکان، تمویل و تجهیز این گروه بویژه پاکستان که تنها مرجع صدور تروریسم و افراط گرایی در منطقه و افغانستان است و عدم حمایت سیاسی و اقتصادی این کشور از گروه‌های بنیادگرای دینی به خصوص طالبان و با همکاری صادقانه و متعهدانه‌ی پاکستان به عنوان بازیگر مهم در قضایای افغانستان، می‌توان به تامین صلح و امنیت، ثبات و آرامش با تداوم در پرتو ارزش‌های دموکراسی و حقوق بشری نایل آمد.
بایستی برای طالبان فهماند که این گروه جز ادغام شدن در فرایند ملت سازی و شراکت در پروسه‌های سیاسی جهت سهیم شدن در قدرت از میکانیزم‌های مشروع و قانونی در این کشور، دیگر گزینه‌ی ندارد.