گفتگو

«فاشیسم با زبان شروع می‌شود، اما زبان مسلط خانواده ما زبان فارسی است»

گفتگوی هفته نامه «جاده ابریشم» با غرزی لایق، فرزند زنده یاد سلیمان لایق، نویسند، شاعر و یکی از بنیان گذاران حزب دموکراتیک خلق افغانستان که در همین تازگی‌ها از کنار ما رخت بر بست و جاویدانه شد.


جاده ابریشم: خوشحالم که فرصت گفتگو دادید. از زنده یاد سلیمان لایق دستاوردهای بی‌مانند فرهنگی-ادبی به جا مانده است. از لایق خانه و زمین مانده؟ یا زندگی لایق زندگی کارگری و دهقانی بوده است.
غرزی لایق: از پدرم تنها یک آپارتمان در مکروریان باقی مانده که فعلا در اختیار ما است. دیگر هیچ جای‌دادی به نام لایق در افغانستان ثبت نیست و نداشته است. چیزی‌های هم از پدر خودش برای فرزندان‌اش باقی مانده که در شمال کشور مثلا در پل‌خمری و خان‌آباد است که در دسترس پدرم نبوده است.
جاده ابریشم: زاده گاه لایق در پکتیکا است. در آنجا زمین ندارد؟
لایق: پدرم در مرکز ولایت پکتیکا در شرنه متولد شده است. بنا به گفته‌های خودش در سن شش سالگی با پدرش به کابل آمده است. در شرنه مرکز ولایت پکتیکا ملکیت شخصی قابل ملاحظه نداشته است. بنابر رسم همان روزگار، چند خانواده‌ی هم‌خون و خویشاوند در یک قلعه بزرگ زنده‌گی می‌کرده‌اند که هر فامیل دارای یک سرپناه جداگانه در بین قلعه می‌بوده‌اند. پدرم نقل می‌کرد که پدر بزرگ‌اش در همان قلعه بزرگ سرپناهی داشته که هنوز هم در متن همان قلعه به شکل مخروبه باقی مانده است. نیای من در شرنه زمین نداشته است چون وی اهل دین و مسجد و عبادت بوده و به مال دنیا چندان توجه نداشته است. چیزی‌که زندهگی یک ملای ساده‌ی مسجد را در افغانستان تامین می‌نمود، زندگی نیای من هم در همان مدار می‌چرخید.
جاده ابریشم: پدر لایق مذهبی بود. اما سلیمان لایق از سنت خانوادگی برید. سوسیالیست شد. علیه سنت‌های پیر و مریدی در افغانستان مبارزه کرد. شما موافق هستید؟
لایق: طرح این مساله که گویا پدر من راه جدا از پدر خود گزیده و بین دین‌داری و بی‌دینی خط قرمز کشیده، از بنیاد غلط و ناروا است. بنا بر منش و کنش پدرم که در گفته‌ها و و انبوه یادداشت‌های وی به ارث مانده است، فردیت وی زیر تاثیر معنویت پدرش به بلوغ رسیده و پس از آموزش در لیسه‌حببیه به مدرسه‌شرعیه پغمان راه یافته است. پس از پایان مدرسه‌شرعیه‌پغمان شامل دانشکده‌ی شرعیات دانش‌گاه کابل می‌گردد. از روزگار دانش‌آموزی در مدرسه‌‌دینی سه جلد کتابچه‌خاطرات وی به‌جا مانده است که شامل یادمانده‌ها و بیش از هشتاد سروده‌ی کلاس‌های ۸ و ۹ و ۱۰ مدرسه‌شرعیات می‌باشد. بیشترین سروده‌های این کتابچه‌ها را پردازهای دینی و حمد و ثنا می‌سازد.
جاده ابریشم: گفته می‌شود که لایق از مدرسه پغمان اخراج هم می‌شود.
لایق: پدرم در سرشت یک آدم منتقد و معترض بوده است. با نابسامانی‌ها و بی‌دادگری‌ها سر سازگاری نداشته است. نخستین پرخاش‌هایش در مدرسه‌شرعیه‌پغمان آغاز می‌گردد. بی‌داد مدیریت، فضای سخت‌گیر و سربازخانه‌یی مدرسه، سبب اعتراض و نارضایتی دانش‌آموزان و راه‌اندازی تظاهرات می‌گردد که در پیآمد آن پدرم با چند دانش‌آموز دیگر از مدرسه اخراج می‌گردد. لایق پس از اخراج، در دست‌گاه آموزشی دولتی آن وقت به‌عنوان آدم ناسازگار و پرخاش‌جو درج می‌گردد. همین ذهن جستجوگر و فردیت انقلابی لایق او را به سمت حلقه‌های نورسته‌ی چپ می‌کشاند. از جانب دیگر، در پیامد پیروزی اتحادشوروی بالای آلمان هتلری و اوج‌گیری نهضت‌های آزادی‌خواهی در کشورهای آسیا، افریقا و امریکای لاتین باورهای چپ از جاذبه‌ی بیشتر برخوردار گردید. گزینه‌ی سوسیالیسم را راهی به سوی رهایی از استبداد و بی‌عدالتی قلم‌داد می‌کردند. غوغای سوسیالیسم‌در کشورهای اسلامی نیز طنین‌انداز بود. افغانستان نمی‌‌توانست از این فرآیند در جهان و کشورهای هم‌جوار بیگانه و جدا باشد.
جاده ابریشم: لایق در چند سالگی به جریان‌های چپ جذب می‌شود.
لایق: به گفته‌ی خودش، زمانی‌که به حلقه‌های چپ متمایل می‌شود، هنوز دانشجوی دانشکده‌ی ادبیات است. وی یک سال آموزش را در دانشکده‌ی شرعیات دنبال می‌کند. پس از اخراج از شرعیات شامل دانشکده‌ی ادبیات می‌گردد. در همین سال‌ها به حلقه‌های چپ متمایل می‌گردد.
جاده ابریشم: این آرمان چپی و سوسیالستی لایق چقدر بالای فرزندان‌اش تاثیر گذاشته است.
لایق: یکی از ویژگی‌های فردیت پدرم در خانواده این بود که باورهای خویش را بالای اعضای خانواده بار نمی‌زد. هیچ‌گاه مرا ناگزیر نساخت که عضو حزب دموکراتیک خلق باشم. آن‌چه وی از فرزندان خود می‌خواست، پابندی به مکتب و آموزش و مطالعه بود. فضای خانواده‌ی پدری ما با رفت و آمد پیهم چپی‌های همان روزگار اثرات نسبی بالای افکار و پیوندهای ما به‌جا می‌گذاشت. طیف آشنایی‌های پدر و سمت‌گیری‌های سیاسی وی، بی‌گمان، برای فرزندان او تکانه‌ی جدی برای موضع‌گیری‌های بعدی شان در جامعه به شمار می‌آمد.
جاده ابریشم: فکر می‌کنم در خانه لایق کتاب‌هایی در مورد چپ و سوسیالیسم زیاد بوده باشد.
لایق: تا جایی که من به یاد دارم در قفسه‌ی کتاب‌خانه‌ی منزل ما آثار ‌چپ و مارکسیستی‌کم‌تر به چشم می‌خورد. چیزی‌که در کتابخانه پدرم بیشتر پیدا می‌شد، کتاب‌های مربوط به زبان و ادبیات فارسی و پشتو و آثار قطور پیش‌گامان این دو زبان بود. بسته‌های مجله‌های سخن که در ایران به چاپ می‌رسید و نشرات افغانی به طور منظم به دست‌رس خانواده قرار داده می‌شد. یک بخش شخصیت فرهنگی ما مدیون ورق ‌زدن آثاری است که در کتابخانه پدرم وجود داشتند.
جاده ابریشم: به جز از شما چند پسر و دختر از لایق به جا مانده است.
لایق: ما دو برادر و دو خواهر می‌باشیم. پس از رخ‌داد فروپاشی حاکمیت داکتر نجیب‌الله ما همه به بیرون از کشور مهاجرت نمودیم.
جاده ابریشم: جهان سوسیالیستی که لایق و نسل لایق ترسیم کرده بود، شما هنوز معتقد به آن هستید؟ برای تحقق جهان پدر تان مبارزه می‌کنید؟
لایق: رهبران حزب دموکراتیک خلق و از آن جمله لایق، پیش از همه، رسیدن به جامعه‌ی خوشبخت و مرفه را در نسخه‌ی سوسیالستی در سر می‌پروراندند. آن‌چه زیر نام «سوسیالیسم» و «کمونیزم» به مثابه‌ی یک داغ و لکه به آن حزب بخیه زده شد، بر می‌گردد به جنگ‌ایدیولوژیک زمان «جنگ سرد» که حیات سیاسی در افغانستان نیز از آن بی‌گزند نه‌ماند. حزب دموکراتیک خلق به حیث بخشی از «چپ» افغانی خیلی ماهرانه با برچسپ «کمونیستی» خال‌کوبی گردید تا به این گونه در جامعه اسلامی افغانستان مورد بی‌اعتمادی توده‌ی مسلمان قرار گیرد. بوی زننده‌ی این اتهام تا امروز که آن حزب به تاریخ پیوسته است، از نشانی ساختارها و چهره‌های ایدیولوژی‌باور مذهبی به مشام می‌رسد.
جاده ابریشم: شما فکر می‌کنید که سلیمان لایق سوسیالیت نبود؟
لایق: پدرم در نوشته‌ها، سروده‌ها و سخن‌رانی‌های خود نه‌گفته است که سوسیالیست یا کمونست بوده است. مبارزه در راه تامین عدالت اجتماعی پیش از زایش اندیشه‌های مارکسیستی نیز وجود داشت و در روزگار ما هنوز دوام دارد و تا چیره‌شدن عدالت و برابری اجتماعی با تمام نیرو دنبال می‌گردد. ایدیولوژی‌ها، اندیشه‌ها، احزاب، دولت‌ها، رهبرها…به مثابه‌ی ابزارها جاودانی نیستند و در پیوند با نیاز زمان دگرگون می‌شوند. نسخه‌های اندیشه‌یی که پدرم به هدف پاک رهایی انسان دردمند افغانستان به آن‌ها چنگ زده بود، چیزی بیشتر از وسیله نبوده‌اند. آن‌چه در کنش‌های پدرم برجسته‌گی ویژه داشت باور وی به معتقدات مذهبی مردم و سنت‌های پذیرفته‌شده‌ی مردم بود. وی مخالف جدی رفتارهایی بود که سبب ایجاد تردید در پاکیزگی پندار و کردار همراهانش در رده‌ی همان حزب می‌گردید. چنین پیش آمد، البته، سبب ناخشنودی برخی از سران حزب می‌شد و پدرم را به اتهام پیشینه‌ی آموزش دینی، پیشه‌ی ملایی پدرش و نیز خویشاوندی پردردسر با خانواده‌ی مجددی‌ها آماج دودلی قرار می‌داد. با تمام مدوجزر راه طی‌شده، پدرم به آرمان‌های عدالت اجتماعی، رفاه و ترقی کشور باورمند و خوش‌بین باقی ماند.
جاده ابریشم: لایق با کدام یکی از اعضای حزب دموکراتیک خلق روابط نزدیک داشت.
لایق: پدرم در کنار شماری از همردیفان دیگر، بیشتر از باورهای وطنی میر اکبر خیبر اثرپذیر بود. پدرم بار بار می‌گفت که استاد میراکبر خیبر سبب پیوستن او به حلقه «چپی‌های» همان روزگار بوده است که پسان‌تر حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بنا نهادند.
جاده ابریشم: به روایتی خیبر نسبت به دیگران سوسیالیسم را تیوری و علمی می‌فهمیده. لایق هم تحقیقات سوسیالیستی داشته؟ در مورد سوسیالیسم مقالات علمی نوشته؟
لایق: آگاهی پدرم از «اندیشه‌های پیشرو عصر» و رسیدن به جامعه‌ی سوسیالیستی محدود به آگهی‌هایی بوده که بیشترینه از ورای هفته‌نامه‌ها، ماه‌نامه‌ها و مجلات نشرشده توسط حزب توده ایران قابل دسترسی بودند. تا آن‌گاه، نشرات حزب توده‌ی ایران در پخش اندیشه‌های سوسیالیستی در افغانستان یگانه مجرا و مددگار پنداشته می‌شد. مجله‌ی «دنیا»، نشریه‌های مانند «پیکار»، «مردم»، «مسایل بین‌المللی»… در شمار همین نشرات به شمار می‌رفتند. برخی نشرات به کمک بنگاه‌های نشراتی اتحادشوروی چون «پروگرس» و «نووستی» و هم‌چنان حزب کمونیست چین به صورت پنهانی داخل کشور می‌گردید و در حلقه‌های حزبی دست به دست می‌شد. باور تیوریک حلقه رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان بیشترینه به همین مجله‌ها و نشریه‌ها خلاصه می‌شد. چنبره‌ی دیدها و باورهای پدرم در باب بنای جامعه‌ی سوسیالیستی نیز از مرز درون‌مایه‌ی نشرات یادشده فراتر نمی‌رفت.
جاده ابریشم: پس هیچ نوشته‌ای از لایق در مورد سوسیالیسم نیست.
لایق: چنین نگاشته‌ها و پژوهش‌ها تا کنون به چشم من نخورده‌اند. از پدرم نوشته‌هایی پیرامون پرسمان‌های ملی و سراسری-وطنی به‌جا مانده‌اند. نگاشته‌هایی هم در برگه‌های جریده «پرچم» که وی مدیر مسوول و صاحب‌امتیازش بود، نیز نشر می‎‌شد. بخشی از نگاشته‌های وی در ورق‌پاره‌های مجله‌ی «ژوندون» به نشر رسیده‌اند.
جاده ابریشم: یکی از مقالات لایق در مورد نفوس افغانستان و خصوصا هزاره‌ها جنجالی است. لایق در روزنامه «حقیقت انقلاب ثور» در یک مقاله نفوس هزاره‌ها را صفر نوشته است.
لایق: یکی از مواردی‌را که کینتوزانه به پدرم نسبت می‌دهند همین نگاشته است، طراحان و بلندگویان این اتهام اما، به باور کامل، این نگاشته را هیچ‌گاه نه‌خوانده ‌ند. یقین دارم که شما نیز این نوشته را نه‌خانده، ولی زیاد در باب آن شنیده‌اید. دست‌نویس این نگاشته هنوز در اختیار من قرار دارد. این نوشته در روزنامه «حقیقت انقلاب ثور» در آوان حاکمیت دکتر نجیب الله به نشر رسیده است. درون‌مایه این نگاشته که یک اثر پژوهشی است هیچ لغزشی در مساله‌ی قوم‌ها در افغانستان را در ذهن تداعی نمی‌کند. آن‌چه این مقاله را در تیررس هیجانات چند قوم‌گرا قرار داد، بیشترینه آرایه‌ی آن در بیان فیصدی قوم‌ها در افغانستان بود که از منابع معتبر دست داشته‌ی جهانی همان روزگار نقل گردیده بود. به گونه‌ی مثال، شمار پشتون‌ها در آمار جهانی سال ۱۹۸۱ میلادی ۵۲ فیصد درج گردیده بود. خطای دیگر در همان نگاشته درج فیصدی هزاره‌ها به صفر فیصد بود که خطای و یا عمد مدیریت روزنامه‌ی «حقیقت انقلاب» شمرده می‌شود. این خطای مدیریت روزنامه با واکنش تند پدرم به نشانی آقای صدیق کاوون توفانی مدیر مسئول روزنامه رو‌به‌رو گردیده بود که تا امروز بی‌پاسخ گذاشته شده است. بی‌پاسخی مدیر مسئول روزنامه پدرم را به این باور رساند که این خطا در حلقه‌ی مشخص رهبران حزبی مهندسی گردیده و به هدف صدمه رساندن به فردیت پدرم به اجرا گذاشته شده است. کاپی سندی که پدرم فیصدی قوم‌های کشور را برای نگاشته‌‌ی خویش استخراج نموده است به شما می‌سپارم تا در دنباله‌ی همین گفت‌وشنود به نشر برسانید.
جاده ابریشم: زمانی‌که مقاله نشر می‌شود، لایق در حکومت چه مسوولیت دارد.
لایق: این مقاله در زمان حاکمیت داکتر نجیب‌الله به نشر رسیده است و پدرم سمت وزیر اقوام و قبایل را داشت.
جاده ابریشم: فشارهایی وارد شد که در شماره‌های بعدی نفوس هزاره‌ها اصلاح شود؟ یا تذکر نوشته شود؟
لایق: دنباله‌ی غایله را من نمی‌دانم. من در آن زمان در اتحادشوری سرگرم ادامه‌ی آموزش بودم. طی ده و پانزده سال اخیر که بحث‌ها روی این مساله داغ‌تر شد، پس از چند گفت‌وگو، گواهی را از میان آرشیف سندهای خویش پیدا و به من سپرد. به زودی گزارش کامل آن را نگاشته و به نشر خواهم رساند.
جاده ابریشم: لایق یک سیاستمدار اعتراضی بود. گفتید که در درون حزب هم معترض بود. دیدگاه‌های خودش را داشت. با حکومت چگونه بود؟
لایق: پس از آن‌که داکتر نجیب‌الله بر اریکه‌قدرت تکیه زد و برای نوآواری‌های بنیادی در حزب و دولت دست و آستین بر زد، پدرم یکی از پیشگامان حمایت نوسازی‌های حاکمیت داکتر نجیب‌الله بود. داکتر نجیب‌الله با سیاست نوین «مصالحه‌ی ملی» به میدان آمد که هدف آن ختم جنگ و بیرون‌رفتن واحدهای نظامی اتحاد شوروی از کشور و آغاز بازسازی افغانستان بود. بیرون‌رفت قوای نظامی اتحاد شوروی از کشور و ندای آشتی با مخالفین مسلح نیاز تغییر در رهبری حزب و طرد باورهای آغازین آن را در اجندای قرار می‌داد. ببرک کارمل رهبر پیشین با خروج نیروهای نظامی شوروی سازگار و موافق ‌نبود و با بهانه‌جویی‌ها روی دوام حضور آن‌ها پافشاری می‌نمود. پدرم در تصمیم‌گیری در پیوند به بیرون‌شدن واحد‌های نظامی اتحاد شوروی از افغانستان، استنادهای سیاست مصالحه ملی و طرد اندیشه‌ها و سلیقه‌های تندروانه‌ی «چپی‌» در حزب از داکتر نجیب‌الله حمایت می‌نمود.
جاده ابریشم: روز که نجیب توسط طالبان اعدام می‌شود لایق کجا است؟
لایق: پدرم در لحظه‌ی سقوط حاکمیت در کابل به سر می‌برد و گواه تمام پیش آمدها بود. در زمان شکنجه و حلق‌آویز نمودن داکتر نجیب‌الله در آلمان زنده‌گی می‌کرد.
جاده ابریشم: در زمان حکومت مجاهدین و طالبان لایق در کجا زنده‌گی می‌کرد؟
لایق: پدرم پس از فروپاشی حاکمیت داکتر نجیب‌الله به پشتونخوا مهاجرت نمود و بنابر دوستی‌های دیرینه با خانواده‌ی خان عبدالغفار خان و پسرش خان عبدالولی خان در ولی باغ اشنغر اقامت گزید. پس از چندی، در اثر بیماری مادرم مجبور به ترک پشتونخوا شده و به آلمان متواری گردید. وی تا سال ۲۰۰۵ در آلمان به سر می‌برد.

جاده ابریشم: دلیل دفاع لایق از پشتونخواه چه بود؟
لایق: پدرم تا اخیر زندهگی به این باور بود که سرزمین‌های میان دریای اباسین تا مرز نام‌نهاد دیورند مالکیت افغانستان بوده و به کمک استعمار انگلیس از بدنه‌ی کشور با جبر جدا گردیده است. وی مبارزه‌ی افغان‌ها و پشتیبانی از داعیه‌ی پشتون‌ها و بلوچ‌ها را برای دست‌یابی به حق تعین سرنوشت عادلانه می‌پنداشت.
جاده ابریشم: لایق یک سیاستمدار اعتراضی یک شاعر انقلابی بود. روحیه اعتراضی لایق در خانه هم تاثیر داشت؟ با شما برخورد سرکوب گر داشت یا محبت آمیز؟
لایق: پدرم در بیرون از خانه هم سرکوب‌گر و خشن نبود. آدم ناعادل نبود. تمام پرخاش‌گری‌هایش در چوکات ذهنی که داشت خلاصه می‌شد. وی در حلقه‌رفقایش نیز پرخاشگر رفقایش نبود. وی در رده‌ی رهبران حزب دموکراتیک خلق، چه پیش و چه پس از حاکمیت همان حزب، حرف و اندیشه و باور خود را بدون ریا و ترس ارائه می‌کرد. وی هیچ‌گاه از حیطه‌ی اصول پذیرفته‌شده‌ی حزبی پا ‌نمی‌گذاشت. همین شیوه‌ی برخورد وی یکی از براهینی بود که رهبران حزبی با وی مشکل داشتند. نورمحمد تره‌کی و حفیظ‌الله امین حتی زندانی‌اش ساخته و به اعدام محکومش کردند. ببرک کارمل وی را از مقامات حزبی به حاشیه کشاند و از نظر انداخت. ولی با آن همه رفتار ناپسند و سرکوب‌گرانه، پدرم پندارهای خویش را روشن و شفاف مطرح می‌نمود. در درون خانه هیچ‌گاه ما را مجبور نساخت که حتما به صفوف همان حزب بپیوندیم. در بیرون از خانه کوشیدند تا وی را با برچسپ‌های چون فاشیست، متعصب، قوم‌گرا و غیره و غیره شهرت بخشند، در حالی‌که در درون خانه‌اش زبان و فرهنگ فارسی چیره بوده است. من، به گونه‌ی مثال، زبان پشتو را زمانی فراگرفتم که دوره‌ی عسکری خویش را آگاهانه در ولایت پکتیا سپری نمودم. وقتی گردیز عسکری رفتم، قصدا رفتم که زبان پشتو را یاد بگیرم. زمانی می‌شنوم که لایق فاشیست است، حیرت‌زده می‌شوم! یکی از نشانه‌های نخستین گرایش‌های فاشیستی از زبان آغاز می‌شود. در فرجام، ما در منزل یک پدر یک روشن‌اندیش، وارسته و دانشمند داشتیم.
جاده ابریشم: لایق شاعر زبان فارسی است. درست؟
بیشترین اشعار پدرم به زبان پشتو است، اما شهرتش به مثابه‌ی شاعر و نویسنده بیشتر با زبان فارسی گره می‌خورده است.
جاده ابریشم: شعرهای مذهبی‌لایق چاپ خواهد شد؟
لایق: کمی پیشتر از مرگ‌اش خواستم نظرش در این باب را بدانم، ولی از این پیشنهاد من چندان پذیرایی نه‌کرد. حالا می‌شود که این آثار را نیز به چاپ رساند.
جاده ابریشم: لایق شاعر شیرین سخن بود. ترانه‌های دل‌انگیز نیز سروده است. توسط آوازخوانان مشهور کشور خوانده و اجرا شده است. خودش به موسقی علاقه داشت؟
لایق: پدرم به موسیقی بی‌علاقه نبود. در شنیدن موسیقی ذوق خوب داشت.
جاده ابریشم: وقتی لایق از آلمان به کابل برگشت، حکومت جدید تحت رهبری حامد کرزی شکل گرفته بود. لایق از کارهای سیاسی دست کشید و به اکادمی علوم رفت، اما پرسش این است که لایق دست به فعالیت‌های سیاسی نزد. در حالی‌که توان و انرژی کار داشتند.
لایق: پدرم پس از فروپاشی حاکمیت داکتر نجیب‌الله، هنوز در غربت به تپنده‌گی‌های سیاسی دوام داد ولی به زودی از سیاست‌های تشکیلاتی کناره گرفت و تنها به حیث یک مشوره‌ دهنده به انتقال آزموده‌های خویش به نسل نو بسنده کرد. پس از برگشت به کشور نیز از همین شیوه پیروی نمود و از رزم‌گاه سیاست‌های فعال دوری جست.
جاده ابریشم: در زمان مجاهدین و طالبان لایق در آلمان بود. خانه شخصی شما در کابل در امان مانده بود؟ یا مجاهدی به غنیمت گرفته بود.
لایق:در زمان غیابت پدرم از کشور اپارتمان وی نیز به غنیمت یکی از قوماندان‌های «جهادی» درآمده بود. پس از برگشت وی به کابل، در نتیجه‌پافشاری وی اپارتمانش دوباره به وی سپرده شد.
جاده ابریشم: سوگمندان لایق در اثری انفجاری در شهر کابل زخمی شد. برای تداوی در هند و آلمان انتقال داده شد. با مصارف شخصی رفتید یا دولت همکاری کرد؟
لایق:هزینه‌ی تداوی پدرم در هند را رییس جمهور اشرف غنی از وجوه فردی خویش به عهده گرفته بود.
جاده ابریشم: به زودی نهاد فرهنگی-ادبی لایق افتتاح می‌شود. هدف از تاسیس این بنیاد چیست؟
لایق: «نهاد فرهنگی-ادبی سلیمان» لایق، پیش از همه به هدف نشر و پخش آثار نانشرشده‌ی سلیمان لایق و همه‌گانی ساختن جوهر اندیشه‌ها و دیدهای فلسفی نامبرده و شناسایی فردیت چند بعدی وی برای نورسته‌های کشور ایجاد گردیده است. از این دیدگاه، سلیمان لایق گنجینه‌ی بزرگ معنوی و سیاسی را به جاگذاشته است که به یاری این نهاد به مالکین اصلی آن، یعنی مردم افغانستان باید سپرده شود.