اسلایدر حقوق بشر زنان

درخواست جنسی رییسم باعث شد کار را ترک کنم

می‌خواست دیگر کارمند قراردادی نباشد و به عنوان کارمند همیشگی در همان اداره استخدام شود و برای رسیدن به این هدف، کارهای محوله‌اش را به بهترین شکل آن انجام می‌داد؛ اما این تلاش‌ها و پشت‌کار از سوی مسئولان مافوق او، تنها به این دلیل نادیده گرفته می‌شود که او، به درخواست‌های جنسی آن‌ها همیشه پاسخ رد می‌داد.

سارا از ۱۳۹۷ به عنوان کارمند قراردادی در دفتر مرکزی برشنا در کابل به کار شروع کرد. به گفته‌ی خودش، مسئولیت پروژه‌های بزرگی را در این شرکت به عهده داشت. سارا، هر شش ماه ناگزیر بود قراردادش را تمدید کند تا بتواند برای شش ماه دیگر، ماندنش را در این اداره تضمین کند. همین ناچاری، او را هر چند وقت به دفتر رییسان و مقام‌های بلندپایه‌ی این شرکت می‌کشانید. او، با مراجعه به اداره‌های مربوطه، گواه فسادهای زیاد اخلاقی از سوی مسئولان و مقام‌های بلندپایه‌ی برشنا بود.

سارا ازدواج کرده و اکنون یک فرزند شش‌ساله دارد. او، فضای کاری برای خانم‌ها در این شرکت را بد توصیف کرده و می‌گوید: «هر خانمی که در آن ‌جا می‌خواست مقام یا رتبه‌یی بگیرد، باید با مدیر یا رییس آن جا خنده و خوش‌گذرانی می‌کرد.» سارا می‌گوید که هم‌کارانش به دلیل زحمت‌کش‌بودن و داشتن پشت‌کار زیاد، به مدیر شان سفارش کرده بود که او کارمند دایمی این جا شود؛ ولی وقتی پیش مدیر برای استخدام می‌رود، دست رد می‌خورد. سارا با ناراحتی می‌گوید: «وقتی رفتم، مدیر چیزی نگفت؛ چون می‌دانست که کسی نبودم که به درد خوش‌گذرانی‌شان بخورم، استخدامم نکرد.»

سارا، در یکی از دفعه‌های زیادی که به دفتر رییس‌اش برای درمیان‌گذاشتن درخواستش برای تبدیل‌شدن به کارمند همیشگی، مراجعه می‌کند، با پیشنهاد جنسی او مواجه می‌شود. «به رییس گفتم: می‌خواهم رسمی شوم. گفت چه شیرینی می‌دهی؟» سارا به او، می‌گوید که می‌تواند تا هزار دالر یا معاش چند ماهش را پیشاپیش به او واگذار کند؛ اما به مرور زمان متوجه می‌شود که درخواست رییس‌اش چیزی جدا از پول است. رییس سارا از او خواسته بود که در ازای استخدام‌شدنش، باید با آن‌ها به تفریح برود، به دعوت‌های او در هتل‌ها و رستورانت‌ها پاسخ مثبت بدهد و در مهمانی‌های خصوصی و شبانه‌ی شان، اشتراک کند.

سارا می‌گوید؛ وقتی که با این چنین درخواست‌ها روبه‌رو می‌شد، بدون این که واکنشی نشان بدهد، از دفتر شان بیرون رفته و چیزی از ماجرا را میان هم‌کارانش به زبان نمی‌آورد. او، می‌گوید که بیش از پنج بار هنگامی‌که برای درخواست قراردادی پیش یکی از افراد باصلاحیت اداره‌اش ‌رفته است، با درخواست‌های جنسی از او پذیرایی شده است. در یکی از این موارد رییس قبلی سارا که مدتی از برکناری‌اش از ریاست گذشته بود و تلاش داشت دوباره به پست قبلی‌اش برگردد، روزی بدون هم‌آهنگی قبلی، سارا را در وقفه‌ی غذای چاشت به دفترش می‌خواهد. سارا وقتی به دفتر می‌رود، می‌بیند که کس دیگری آن ‌جا نیست؛ سپس رییس قبلی آن‌ها، ۵۰۰ افغانی را به دلیل این ‌که برایش غذای چاشت مهیا نکرده، پیش رویش می‌گذارد و به اصرار زیاد او را وادار می‌کند که پول را بردارد. پس از آن، به او می‌گوید: «اگر اجازیت باشه، دروازه رَ برای چند دقیقه بسته کنم؟» سارا با شنیدن این جمله، پولش را روی میزش می‌گذارد و بدون این ‌که هیچ ‌گونه واکنشی داشته باشد، با ناامیدی و سرخوردگی از اتاق بیرون می‌شود.

پس از این ‌که جمهوری فرومی‌پاشد و حکومت طالبان روی کار می‌آید، چهار-پنج ماه از مدت قرارداد کاری سارا باقی مانده است. او، به دلیل دچارشدن با وضعیت بد اقتصادی، شوهرش را که تازه بی‌کار شده بود، به گونه‌ی قاچاقی به یکی کشورهای همسایه می‌فرستد.

بیست روز به پایان مهلت قرارداد سارا مانده که او، پیش رییس‌ بخش مربوطه‌اش می‌رود و از او، می‌خواهد که قرارداد کاری‌اش را تمدید کند. رییس در ابتدا به سارا به دلیل فعالیت‌هایش پاسخ مثبت می‌دهد؛ اما در آخر چون می‌دانسته که شوهرش از کشور بیرون رفته، از سارا می‌خواهد که او در ازای هم‌کاری، به خانه‌‌اش دعوت کند. سارا به رییس‌اش می‌گوید: «درست است. درصورتی که خانم تان را هم با خود بیاوری،د شما را به خانه دعوت می‌کنم.» رییس سارا، در پاسخ می‌گوید: «امکان ندارد با خانمم بیایم.» سارا هم در مقابل به او می‌گوید: «این هم امکان ندارد که بدون خانمش، او را به خانه‌اش دعوت کند.»
سارا پس از این که درخواست جنسی رییس‌اش را با همسرش در میان می‌گذارد، همسرش به او می‌گوید که دیگر نیاز نیست به آن وظیفه برود؛ چون عزت نفسش مهم‌تر از داشتن پول و کار است.

تجربه‌ای که سارا از کار در شرکت برق‌رسانی افغانستان و برخورد مسئولان آن‌ها با پرونده‌هایی مانند او داشته، هیچ گاه نخواست آن چه در این شرکت تجربه کرده را با رییس عمومی آن در میان بگذارد. سارا تعریف می‌کند که در یکی از معاونت‌های برشنا، وقتی چنین پیشنهادی به یکی از خانم‌های هم‌کار او داد شده بوده، او، این مسئله را با رییس عمومی در میان می‌گذارد و از این طریق، دیگر کارمندان نیز آگاه می‌شوند. سارا می‌گوید که ریاست عمومی نه تنها با درخواست‌دهندگان جنسی برخورد قانونی نکرده و این مسئله تنها باعث شد که همکار خانمش در میان دیگر کارمندان، به بدنامی شناخته شود.

سارا می‌گوید که پس از درخواست جنسی از سوی رییس‌اش، تصمیم می‌گیرد از افغانستان بیرون شود؛ اما نداشتن سند معتبر و پول کافی، نمی‌گذارد که او به زندگی‌کردن در سرزمین دیگری برسد. او، حالا بی‌کار است و همه روزش را با فرزندش در خانه می‌گذارند و اندوهی را حمل می‌کند که زن‌بودن در افغانستان مجبورش کرده است. او می‌گوید که همه خانم‌هایی که در شرکت‌ برق‌رسانی افغانستان کارمند قراردادی بودند، به دلیل تمدیدنشدن قرارداد شان، اکنون از بی‌کاری رنج می‌برند. همین گونه، خانم‌هایی که کارمند دایمی این شرکت بودند نیز دیگر سر کار نمی‌روند و تنها هرچند وقت یک ‌برای امضاء حاضری به دفتر می‌روند.