اسلایدر تحلیلی

صدای مغاره‌ها در شهر

گلبدین حکمتیار پس از سال‌ها متواری در مغاره‌ها و مکان های نامعلوم، از ترس این که مبادا در چنگ قانون و محاکم بیفتد و مجبور شود برای جنایت‌های خود تواس پس بدهد، با کوشش‌های اشرف غنی به کابل آورده شود تا بلکه بخشی از خشونت‌های افسارگسیخته در کشور کم شود. در این بازی متاسفانه به جنایت‌های او سرپوش گذاشته شد، به این امید که او به قوانین دموکراتیک تن دهد و به کثرت‌ها احترام بگذارد. اما چنین انتظاری از کسی که شهرها را راکت‌باران کرده و سال‌ها در مغاره‌ها و کوه‌ها فراری بوده از همان ابتدا بعید به نظر می‌رسید. او چندین بار نشان داد که با قواعد زندگی در شهر سرناسازگاری دارد و هنوز در حسرت وحشی‌گری که در کوه‌ها راه انداخته بود، است. چنانچه که او در گفتگوی تازه‌ای خود در تلویزیون ملی از اظهار این دلواپسی خود، ابایی نورزید. او گفت که با طالبان تروریسم همفکر است و در آرزوی ساختن امارت تک‌صدا و بی‎رنگ است. اما افزون بر این او اتهام‌های نچسب، غیرواقع و ناروایی را به استاد سرور دانش، شخصیتی که در ملی‌اندیشی و اعتدال در کشور بی‌نظیر است، نشانه رفت. اما دفتر مطبوعاتی معاون دوم رییس جمهور در واکنش به اتهامات حکمتیار گفت که او باید به جمهوریت احترام بگذارد.
جدال‌های حکمتیار روی واژه‌های «دانشگاه»، «پوهنتون» و «زبان» و «شهروند» تا اتهام دو تابعیته به معاون دوم رییس جمهور و فرافکنی علیه مذهب شیعه را بایستی در امتداد ارزش‌های دشت و مغاره که همانا جنگجویی، ضد شهری، هژمونی‌های قومی و بنیادگرایی مطالعه کرد.
اتهام داشتن تابعیت ایران به معاون دوم رییس جمهور در حالی توسط آقای حکمیتارمطرح می‌شودکه خودش بیش از هرکسی دیگری در دامن ولایت فقیه و سپاه پاسداران پناه برده بود و با حکومت ایران همکاری سیاسی و حتی نظامی داشته است.
سال‌های که حکمتیار در دشت‌ها و مغاره‌های پاکستان به سر می‌برد نیز به تبعیض قومی و مذهبی دامن می‌زد و حضور هزاره‌ها را در قدرت سیاسی و اداری قبول نداشت و آن را دسیسه ایرانی‌ها و امریکایی‌ها می‌خواند. در یک پیام عیدی در مورد هزاره‌ها گفته بود:
«اکنون بامیان و دایکندی مانند بلخ حیثیت ایالت‌های مستقل را دارند. دایکندی بسیار کم جمعیت‌تر از برخی ولسوالی‌های جنوب است، اما دالر ایران و امریکائی‌ها، ارگ را مجبور ساخت تا این مناطق را به‌حیث ولایت بی‌پذیرد و اختیار تمام ادارات ملکی و نظامی هزاره‌جات به هزاره‌ها سپرده شود. والی‌ها، قوماندان‌ها، مأمورین ملکی، نیروهای امنیتی، مکاتب، پوهنتون، استادان، قاضیان…همه در اختیار هزاره‌هاست و غیر از شیعیان، در این مقامات کسی به چشم نمی‌خورد. تمام گروه‌های تحت الحمایه‌ی امریکائی‌ها را تشویق نموده‌اند تا زمین‌های پشتون‌ها را غصب نمایند، به آن‌ها اجازه ندهند تا به مناطق‌شان بروند و زمین‌های خود را تصاحب نمایند، به کوچی‌ها اجازه نمی‌دهند که به مناطق خود وچراگاه‌های خود بروند. از طرف نیروهای امنیتی علیه کوچی‌های مظلوم حمله صورت می‌گیرد».
استراتژی «ساز مخالف زدن»، نفی‌گرایی و مخالفت مداوم با قانون اساسی، همدیگر پذیری، حقوق شهروندی و آزادی ریشه اصلی قدرت و محبوبیت بنیادگرایان است. اقتدار، نفوذ و جذابیت اشخاصی مانند حکمتیار در استراتژی مخالفت مداوم با وضعیت موجود و نیز سبک زندگی اسرارآمیز، غیرعادی و خارج از دید عموم مردم ریشه دارد نه در توانایی مدیریتی، ابتکار و خلاقیت و اقدامات مثبت در روز روشن و درپیشگاه مردم؛ جذب حکمتیار درسیاست رسمی کشور، در پیج و خم‌های اداره، بروکراسی و سیاست روزمره، شخصیت و توانایی‌های واقعی اورا در جنبه‌های مثبت و سازندگی در معرض دید مردم قرار داد. حکمتیار توانایی حکومت‌داری، رقابت در فضای باز و موکراتیک و کار با نیروهای دموکرات را ندارد. در انتخابات شکست خورد. با روند سیاست روزمرگی، تصویر قهرمان‌های خیالی حکمتیار محو شد، چهره واقعی و معمولی‌اش نمایان ‌گردید.
تمام رهبران جهادی که روزی پیروانشان تصویر قدسی و معجزه‌گر از آنها داشتند، در نهایت به شخص معمولی تبدیل شدند که ایده‌آل‌هایش در برابر واقعیت‌های سرسخت اجتماعی و تغییبرات دو دهه گذشته فرو پاشیده و برای رسیدن به قدرت و ثروت وارد معامله‌ها و چانه زنی‌های روزمره شده است.
حکمتیار متوجه شده است که دوام چنین وضعیتی چهره مقدس و خیالی‌اش را از دست می‌دهد. گفتگوی او در تلویزون ملی نشان داد که دلواپس دشت، مغاره، خون و خشونت شده است. او گفت که با طالبان ارزش‌های مشترک دارد و با آن‌ها یک حکومت متمرکز اسلامی را خواهند ساخت که کسی توان مخالفت با آن را نداشته باشد. از این سخن حکمتیار بوی خون و خشونت می‌آید.
فضای سیاسی نسبتا باز در دوران پساطالبان سبب افزایش تحمل‌گرایی و دگرپذیری در میان نخبگان و جامعه شده بود. با ورود حکمتیار در سیاست رسمی کشور و آمدن احتمالی طالبان و فعال شدن گروه‌های جهادی سابق برمبنای مرزبندی‌های قومی و مذهبی بار دیگر رقابت‌های کشور را به طرف خون و خشونت می‌برد که باید چنین صداهایی در نطفه خفه شود و نگذار کل جامعه را آبیار کنند.

در مورد نویسنده

مدیر وبسایت

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید