اسلایدر تحلیلی

نقش عوامل داخلی و خارجی در شکست نوگرایی امانی

دولت نوگرای امانی در صد سال اخیر افغانستان به عنوان نقطه عطف در تاریخ سیاسی کشور به شمار می‌رود. این حکومت موجب دگرگونی‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شد. استقلال افغانستان را از برتانیا به دست آورد، به دنبال گسترش روابط کشور با جهان شد و مخصوصا زمینه ورود افکار نوگرایانه فراهم گردید. در این دوره بود که افغانستان پنجره‌ای به سوی غرب باز کرد، فکر تجدد پدید آمد، اندیشه دولت ملی پای گرفت، جنبش مشروطه به پا خواست، قانون اساسی تدوین شد و پادشاهی از امیر به شاه و حکومت مشروطه انتقال یافت. برای اولین بار دختران جوان برای ادامه تحصیل به خارج از کشور اعزام گردیدند، نظام آموزشی از الگوهای جدید و مدرن پیروی کرد. حجاب اجباری لغو گردید. اما موانع زیادی نیز در برابر حرکت نوگرایانه شاه امان الله سربلند کرد و سرانجام حکومت امانی را با سقوط و فروپاشی مواجه ساخت. در شکست حکومت امانی هم عوامل داخلی و هم عوامل خارجی نقش اساسی داشته است. اما مهم‌ترین مساله ضدیت سنت با الگوهای جدید که توسط شاه امان الله خان از کشورهای اروپایی به عاریت گرفته شده بود، برجسته می‌‎باشد. این تضاد سرانجام به یک جنگ تمام عیار و سقوط دولت امان الله خان منجر گردید. در این جا به صورت فشرده به این عوامل اشاره می‌گردد.
یکم-عوامل داخلی شکست حکومت امان الله خان
حکومت به رهبری شاه امان الله خان از سال (۱۹۱۹ م) به بعد سه موضوع مهم یعنی تحکیم قدرت نظامی، تحریک ملی‌گرایی به عنوان یک ایدولوژی جانشین سنت‌های اسلامی و نوسازی جامعه را روی دست گرفتند. از این سه شیوه برای تغییرات گسترده اجتماعی و استحکام قدرتش استفاده کرد، اما در مرحله تطبیق آن ناکام ماندند. امان الله از مشروطیت به عنوان یک الگوی مدرن علیه سلطنت مطلقه سود جست و در قالب آن دست به نوگرایی زد. بعد از اعلام استقلال به کشورهای اروپایی سفر کرد و با مشاهده تمدن مدرن غرب، متاثر از پیشرفت آنجا به دنبال تغییر یک شبه جامعه افغانی برآمد. از طرف دیگر مشروطه خواهی بعضی گروه‌های قدرت طلب را کنار زد و امتیاز رهبران قبیله با تهدید مواجه شد، ایجاد مکاتب و تدوین قانون اساسی جامعه مذهبی کشور را خشم‌گین ساخت. گروه دیگر که علیه امان الله خان دست به فعالیت‌های تخریب کارانه زد، روشنفکران بود که در به قدرت رسیدن شاه امان الله نقش برجسته داشته و اما در حکومت سهم پیدا نتوانست و آنها در قالب شعار جمهوریت خواهی علیه شاه دست به مبارزه زد. در نتیجه در برابر اصلاحات و تلاش‌های نوگرایانه امانی واکنش‌های مختلف صورت گرفت.

الف-ارتجاع و شورش‌های مذهبی
وارتان گریگوریان در کتاب ظهور افغانستان نوین می‌نویسد که تلاش های امان الله خان درجهت تامین حق تحصیل عمومی برای زنان وحق رفتن درانظار عمومی بدون برقع، عملا به مزاج عناصر مذهبی نامطلوب آمد و حتا آرزوی شاه برای اعطای این حق به زنان که موهای خود را به عنوان مد قیچی بزنند و درسنت افغان‌ها زشت تلقی شد و حتا زیر موی یک زن در فکر ملاها وقت بریده می‌شد گویا عمل بدی انجام داده باشد. کنش‌ها و اصلاحات نوگرایانه امان الله خان به مزاج ملا و مولوی زشت و توهین به سنت دینی و اسلامی تلقی گردید. حتا دستور امان الله خان برای پوشیدن لباس به سبک غربی به عنوان یک نشانه بی دینی تبلیغ گردید و ملاها در برابر اصلاحات از خود مقاومت نشان دادند. یکی از مهم‌ترین مخالفت جامعه دینی با قانون اساسی و یا نظام نامه امانی بود که در لویه جرگه (۱۳۰۳) در پغمان تدوین شده بود. اولین مخالفت رسمی علیه حکومت امانی نیز شورش مذهبی به رهبری ملای لنگ مشهور به ملا عبدالله که از خانواده مجددی و ملا رشید در اعتراض به قانون جدید جزا و تقاضای تطبیق احکام قرآنی طوایف جنوبی به خصوص قبیله منگل را گردهم آورده و علیه امان الله خان تحریک کردند. هرچند امان الله خان ابتدا در برابر این شورش با تساهل برخورد کرد و به دنبال تعدیل قوانین بر آمد، اما بعد از مدتی این قیام را سرکوب کرده و چهره‌های مانند ﻣﺤﻤﺪ ﺻﺎدق، ﻏﻼم ﻣﻌﺼﻮم ﻣﺠﺪدی، ﺻﺒﻐﺖ اﷲ ﻣﺠﺪدی، ﺳﻴﺪ ﻋﺒﺪاﷲ و پسرانش را به جرم شرکت در قیام ملای لنگ اعدام کرد. این سرکوب پیامد منفی برجای گذاشت. ملاها در سراسر کشور حکم ارتداد شاه را صادر کرده و قیام عمومی را در برابر شاه اعلان کردند. این فراخوان موجب انارشی و بعدا در جبهه حبیب الله کلکانی کمک‌بسیار کرد و یک هراس عمومی را علیه امان الله خان در جامعه مذهبی بوجود آورد.
ب-نارضایتی قبایل و شورش حبیب الله کلکانی
پس از شکست اولین اصلاحات و مقاومت گروه‌های مذهبی برخی متنفذان و از آن جمله علی احمد خان والی کابل و سردار عثمان خان، کمیته‌ی را تشکیل داده و طرح ترور امان الله خان را می‌‍ریزد. اما با اعدام عبدالرحمن خان طرح ترور شاه خنثا و باعث فروپاشی کمیته مذکور نیز گردید. در ﻫﻤﺎن ﺳﺎل ﺳﻨﮕﻮﺧﻴﻞ ﻗﺒﻴﻠﻪی ﺷﻨﻮار ﺑﻪ رﻫﺒﺮی ﻣﺤﻤﺪ اﻓﻀﻞ ﺷﻨﻮاری ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪای ﻋﺪم رﺳﻴﺪﮔﻲ ﺣﻜﺎم ﺑﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎﻫﺎی شان، ﻣﺄﻣﻮران دوﻟﺘﻲ را دﺳﺖﮔﻴﺮ و تسلیحات آنهارا بدست گرفتند. به دنبال آن حبیب الله کلکانی مشهور به بچه سقاو که از عسکری فرار کرده و در کلکان به راهزنی و دزدی شهره شده بود، در تبانی و با حمایت مردم تگاب به ریاست آخون‌زاده تگابی و قوم شنوار جبهه قدرت‌مند را علیه دولت سامان می‌دهد. این حلقه عملا حبیب الله کلکانی را شاه اعلام کرده و به کابل حمله می‌کند. واقعیت این بود که این حمله زمینه را برای حملات دیگر گروه‌های اجتماعی که منافع‌شان را در حکومت امانی در خطر می‌دیدند فراهم کرد. اصلاحات امانی منافع اشراف و روحانیون و زمین‌داران بزرگ را با خطر مواجه کرده و در نتیجه خان‌های بزرگ مانند غلام حیدرخان حسن‌زایی ﺑﺎ امین جان یک اشراف زاده جاه‌طلب متحد شده و گروه دوم مانند خان غلزایی، سلطان محمد خلوزایی، معصوم خان پاتک‌زایی با شورشیان همراه شده و جبهه را تقویت کردند. این شورش‌ها عامل دیگر بود که باعث شکست حکومت امانی و ناکامی اصلاحات گردید.
ج-خزانه خالی و شرایط دشوار اقتصادی
عامل دیگر که درشکست حکومت امان الله خان نقش برجسته داشت، خزانه خالی دولت بود. اصلاحات نیازمند هزینه زیاد بود، اما دولت هیچ درآمدی را از منابع داخلی نمی‌توانست داشته باشد و کمک‌های کشورهای حامی پروسه اصلاحات نیز در حدی نبود که بتواند پاسخ‌گوی نیازمندی‌ها باشد. از طرف دیگر به‌هم‌خوردن رابطه حکومت با سران قبیله و کاهش مالیات نیز مساله دیگر بود که شرایط دشوار را در برابر اصلاحات و سیاست‌های اقتصادی امان الله خان قرار داد. از طرف دیگر فساداداری و غرق شدن هزینه‌های زیاد به دست چهره‌های قدرت‌مند دربار نیز در کاهش بودجه و خزانه دولت نقش داشت. دولت امانی در روزهای آخر توانایی پرداخت معاش کارمندان و مصارف اداری را از دست داده بودند.
دوم-عوامل خارجی در شکست حکومت امانی
امان الله خان در سیاست خارجی خود به دنبال تعادل و توازن میان انگلستان و شوروی بود. این مساله نیز در فروپاشی و شکست حکومت اش کمک کرد. پس از انعقاد معاهده «راولپندی» میان افغانستان و انگلستان، حکومت امان الله خان با انعقاد معاهده صلح نخستین کشور بود که دولت بلشویکی را به رسمیت شناخت. در نتیجه حاکمیت شوروی با نامه از لنین در بیست هفت نوامبر سال (۱۹۱۹م) و احتمال مبارزه مشترک میان روسیه و افغانستان در برابر انگلستان آغاز شد. این مساله روابط خارجی دولت افغانستان را با برتانیا خراب کرد و در نیتجه دولت انگلیس علیه سیاست های اصلاح گرایانه و شکست حکومت اش به دنبال طرح نقشه‌ای برآمد. انگلستان به عنوان یک دولت قدرت‌مند جهانی و به صورت یک کشور که در سیاست خارجی خود از ابزار« تفرقه انداز و حکومت کن» کار می‌گرفت، استفاده کرد. حتا به روایت اسناد تاریخی انگلیسی‌ها از نفوذ افغانستان به هند هراس داشت و اکثریت از شورش‌های مذهبی، قومی و سیاسی را در برابر حکومت امانی دولت انگلیس طرح ریزی کردند. ملایی لنگ را می‌گوید که اجنت دولت برتانیا بوده و حتا کشته شدن یک بچه سنی در قندهار و نسبت دادن آن به شیعیان کار انگلیسی‌ها بوده است. تا زمینه نارضایتی و شورش‌های داخلی و خشونت میان گروه‌های مذهبی را بیشتر کند و تا حکومت را در امر مهار آن سرگرم سازد.
گریگوریان در کتاب ظهور افغانستان نوین در باره شورش بچه سقاو چنین نظر دارد:« بچه سقاو را به عنوان ضد روسیه، طرفداراسلام ارتجاعی ازنوع باسماچ‌ها و طرفدار منافع سیاسی برتانیا توصیف کردند ودر باور آنها، برتانیای کبیر تلاش کرده‌اند تا جنبش ملی آزادی بخش افغان‌ها را درهم بکوبد و قبایل مرزی را علیه امان الله برانگیزد. درهمان زمان پراودا سرآهنگ تی. ای. لاورنس، لاورنس معروف عربی رامتهم نمود که درقیام برضد امان الله نقش عقل کل را بازی کرده است. درحالی که «ایزوستیا» ازاین ناآرامی به عنوان روح دیزرایلی یاد می‌کند: بهانه‌ای ازجانب برتانیا به منظور گسترش مرزهای هند و راه انداختن حمله‌ای علیه اتحاد جماهیر شوروی را فراهم کرد». واقعیت این می‌باشد که در طول تاریخ افغانستان همواره کشورهای بیرون در امر فروپاشی و خشونت‌های داخلی نقش برجسته داشته و اکثر از حکومت‌ها در طول صد سال افغانستان توسط سیاست غیر حرفه‌ای و دیپلوماسی اشتباه با شکست و سقوط مواجه شده است. در شکست حکومت امانی و سقوط آن بدون شک بازی‌های بین المللی و برقرار نکردن توازن میان قدرت‌های بزرگ نقش برجسته داشته است.