اسلایدر حقوق بشر زنان گفتگو

آیندۀ افغانستان را رو به سقوط و سیاهی می‌بینم

گفت‌وگویی با خانم نرگس واثق، مؤسس «کانون ادبی پر» در مورد وضعیت ادبی و فرهنگی زنان ولایت بلخ، در دوران طالبان

عصمت الطاف
خانم واثق، در قدم نخست، تشکر می‌کنم از فرصتی که به هفته‌نامۀ «جادۀ ابریشم» دادید تا در مورد وضعیت ادبی و فرهنگی زنان در ولایت بلخ، در این یک سال‌و‌اند دوران طالبان صحبتی داشته باشیم. برای این‌که خوانندگان ما با شما و فعالیت‌های شما آشنا شوند، در مورد خودتان بگویید.

بسیار سپاسگزارم از شما که بنده را لایق دانستید تا در مورد وضعیت زنان و فعالیت‌های آنان در دوران طالبان صحبت کنیم. من متولد سال ۱۳۷۸ خورشیدی در ولایت بلخ هستم. مکتب را در لیسۀ فاطمه بلخی و دانشگاه را در دانشگاه ابن‌سینا ـ شعبه مزار شریف ـ خواندم. از آن‌جایی که رشته‌ام کمپیوترساینس بوده، بیشتر فعالیت‌هایم هم در این راستا بوده‌اند. مدتی می‌شود به عنوان دست‌یار کتاب‌دار دانشگاه ابن‌سینا در ولایت بلخ کار می‌کنم. بعد از ورودم در «خانۀ داستان بلخ» فعالیت‌های فرهنگی را نیز شروع کردم. این فعالیت‌ها هم بیشتر مدیریت برنامه‌های فرهنگی بوده‌اند. فعلاً «کانون ادبی پَر» را پیش می‌برم.

«کانون ادبی پر» از کی فعالیت‌های خود را شروع کرده و اعضای آن بیشتر کدام قشر هستند؟ در زمانه‌ای که گرد هم آمدن زنان و دختران و تجمع آنان به هر شکلی که باشد، از سوی طالبان منع شده و کاملاً در خانه محصور شده‌اند، فعالیت‌های شما چگونه پیش می‌روند؟

«کانون ادبی پر» مدت زیادی نیست که فعالیت خود را آغاز کرده است. گرچند طرح و ایدۀ آن از ماه‌های جوزا و سرطان سال ۱۴۰۱ریخته شد؛ اما بنا بر مشکلات و دشواری‌هایی موجود، نتوانستیم به فعالیت‌ آغاز کنیم. تا این‌که بالاخره در پانزدهم ماه میزان سال ۱۴۰۱ من به همکاری دوستم مژده احمدی این کانون را تأسیس کردیم و فعالیت‌های این نهاد را به شکل آنلاین آغاز کردیم.
از آن زمان تا کنون فعالیت‌های ما همه آنلاین بوده‌اند. دلیل این‌که فعالیت‌های خود را به شکل آنلاین شروع کردیم و ادامه دادیم، هم این بوده که در قدم اول، «کانون ادبی پر» مختص یک منطقه و یک ولایت نباشد و علاقه‌مندان ادبیات بتوانند از جاهای مختلف با ما همراه شوند و حلقۀ ما را پربارتر و پررنگ‌تر کنند. در قدم دوم، خود شما بهتر می‌دانید که زنان از سوی ادارۀ طالبان محدود شده‌اند و نمی‌توانند در چنین انجمن‌ها و کانون‌ها جمع شوند و فعالیت‌های ادبی و فرهنگی داشته باشند. بنا بر این دو دلیل، ما فعالیت‌های خود را به شکل آنلاین شروع کردیم. حال ما از بسیاری از ولایت‌های کشور و حتا بیرون از افغانستان عضو داریم که برنامه‌های ما را دنبال می‌کنند و در آن‌ها سهم می‌گیرند.
اعضای کانون ادبی پر جوانان تحصیل‌کرده و اهل ادب هستند. برنامه‌های ما نقد و تحلیل داستان، صنف شعر و نشست‌های هفتگی مخصوص دختران است. گرد هم می‌آییم و در مورد شعر یا داستان یا هم سایر موضوعات ادبی بحث می‌کنیم. تا کنون، فقط به مناسبت شب یلدا برنامه‌ای داشتیم که در آن شعر، داستان و دل نوشته خواندیم.

از آن‌جایی که شما بیشتر در حوزۀ مزار فعال هستید، می‌خواهم بپرسم در این یک سال‌واندی که حکومت جمهوری اسلامی افغانستان سقوط کرده و امارت اسلامی طالبان روی کار آمده است، فعالیت‌های ادبی و فرهنگی، و تولیدات ادبی زنان شاعر و داستان‌نویس در این حوزه چگونه بوده است؟

بلی، چون من در شهر مزار زندگی می‌کنم، حوزۀ فعالیتم بیشتر در این ولایت است. بعد از سقوط دولت پیشین و روی کار آمدن حکومت طالبان چالش‌های فراوانی فرا راه فعالیت‌های فرهنگی و ادبی مردم افغانستان قرار گرفت؛ اما زنان با چالش‌های سخت‌تری روبه‌رو بودند. خصوصاً منع زنان و دختران از تحصیل و خانه‌نشین شدن‌شان، آن‌ها را بیشتر منزوی کرد؛ اما با وجود این هم، زنان افغانستان با شجاعتی که دارند، از فعالیت‌های خود دست نکشیده‌اند. گرچند با مشکلات و چالش‌های جدی و گوناگون مواجه بوده‌اند؛ اما باز هم در فضای ادبی و فرهنگی حضورشان را تا حدودی حفظ کرده‌اند.

شما می‌گویید که فعالیت‌های فرهنگی و ادبی زنان در این مدت ادامه داشته‌اند، به گونۀ نمونه از کدام فعالیت‌های ادبی و فرهنگی می‌توانید نام ببرید که زنان یا بخشی از آن‌ها بوده یا هم مستقیماً تحت مدیریت زنان برگزار شده و به انجام رسیده است؟

نمی‌دانم شما از جشنوارۀ فیلم «دید نو» خبر دارید یا خیر، بانوان در این جشنواره حضور فعال داشتند. فیلم‌های کوتاهی را کارگردانی و سوژه‌های ناب داستانی پیشکش داوران جشنواره کردند. در این جشنواره مقام اول را خانم فاطمه محمدی عرب به دست آورد. نازیلا سدید با داستان «ملا آپه» مقام دوم را کسب کرد.
دیگر این که دختران دانشکدۀ ادبیات دری دانشگاه بلخ جریده‌ای دارند تحت عنوان «دختران رابعه». این جریده آثار بانوان را منتشر می‌کند. سردبیرش هم حدیثه نقش‌بندی است. او وظیفۀ جمع‌آوری آثار بانوان و نشر آن‌ها را در جریده به عهده دارد. این جریده طی برنامه‌ای در تالار دانشگاه بلخ افتتاح شد که گردانندگی آن نیز دست خانمی به نام نجمه محمدی بود.
هم‌چنین، سمیرا کامکار، یکی از اعضای خانۀ داستان بلخ در جشنوارۀ ادبی صادق هدایت همین سال ۱۴۰۱ هـ.خ. مقام اول را کسب کرد که به نظرم افتخار بزرگی برای جامعۀ ادبی و بانوان افغانستان است.
به همین ترتیب، نشست ادبی‌ای نیز همین سال در کابل برگزار شد. از خودم هم دعوت شده بود؛ اما من بنا بر مشکلاتی نتوانستم حضور پیدا کنم. جای من ناجیه حیات در آن برنامه اشتراک کرد. البته همۀ این برنامه‌ها، قبل از دستور آخر دولت طالبان بودند. یعنی قبل از خانه‌نشین کردن کامل زنان.
می‌توانم از افتتاح کتاب‌خانۀ زن در کابل، به منظور مبارزه علیه حذف شدن زنان از جامعه نیز یاد کنم. این کتاب‌خانه هم توسط جنبش زنان خودجوش، به رهبری ژولیا پارسی گشایش یافت.
گروهی از زنان فرهنگی، به تاریخ نهم حمل سال جاری (۱۴۰۱)، نمایشگاه صنایع دستی‌‌ای را در شهر مزار برگزار کردند. گرچند این نمایشگاه در فضای بسته و با حضور تعداد کمی از مردان برگزار شد؛ اما برای حضور زنان در جامعۀ مردسالار افغانستان قدم مهمی بود. به همین ترتیب، در هفتۀ کتاب هم نمایشگاه‌‌‌های کتاب از سوی زنان راه‌اندازی شدند.
بدیهی است که این فعالیت‌ها ناچیزند؛ اما می‌شود گفت که زنان تلاش دارند به پستوی تاریک رانده نشوند و در فضای فرهنگی هم‌چنان حضور داشته باشند.

جشنواره فیلم دید نو چه وقت و از سوی کدام نهاد، در کجا برگزار شد؟ اشتراک‌کنندگانش از داخل افغانستان بودند یا آن‌های اشتراک کرده بودند که بیرون از افغانستان بودند؟

جشنواره دید نو در ماه حمل سال ۱۴۰۱ از سوی ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت بلخ برگزار شد. اشتراک‌کنندگان هم بانوان بودند و هم آقایان. این جشنواره برای افغانستانی‌ها بود. دقیقاً یادم نیست که افغانستانی‌های خارج از کشور هم اجازه داشتند که اثر بفرستند یا خیر، ولی این را می‌دانم که از ولایت‌های مختلف افغانستان شرکت کرده بودند.

ادارۀ طالبان در مزار بر سر راه فعالیت‌های شما در «کانون ادبی پر» محدودیت وضع نکرده است؟

از آن‌جایی که فعالیت‌ها ما به شکل آنلاین است، از سوی دولت به مشکل برنخورده‌ایم، ولی با برنامه‌هایی که در انجمن «خانۀ داستان بلخ» داشتیم و به شکل حضوری شرکت می‌کردیم، با چالش‌های مواجه شدیم. با امر اخیر دولت که حضور زنان را در جامعه ممنوع قرار داد، خانۀ داستان بلخ نیز از فعالیت حضوری باز ماند.

در «خانۀ داستان بلخ» با چه مشکلاتی روبه‌رو بودید؟ فعلاً خانۀ داستان بلخ، هیچ فعالیتی ندارد؟ اگر ممکن است، بیشتر توضیح بدهید.

طوری که پیش‌تر گفتم، در بلخ تنها انجمن ادبی فعال، بعد از روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان، «خانۀ داستان بلخ» بود. حتا جشنوارۀ اوسانه را هم برگزار کرد. در برنامۀ بدین مناسبت، میان مردان و زنان یک مانع گذاشته بودند. فعلاً جلسات نقد داستان که به شکل حضوری برگزار می‌شد و بین زنان و مردان پرده‌ای گذاشته می‌شد، نیز توقف یافته است. حالا مانده‌ایم که «جشنوارۀ سخن آب» را چطور نتایجش را اعلام کنیم. آخر، هیچ مکانی نیست که ما مجوز گرد آوردن زنان و مردان را به منظور فعالیت‌های ادبی داشته باشیم. این‌ها چالش‌های موجود در «خانۀ داستان بلخ» است. در جلسه‌های تصمیم‌گیری دربارۀ کارها و فعالیت‌های «خانۀ داستان بلخ»، اعضایی خانم نمی‌توانند اشتراک داشته باشند.
این مشکلات و ممنوعیت وحشتناک است. گامی است در راستای حذف زنان از ادبیات.

آیا در این مدت (منظورم دوران دوم طالبان است) در مزار یا مناطق دیگر افغانستان شاهد فعالیت حلقه‌های ادبی دیگر نیز بوده‌اید که زنان هم در آن اشتراک کرده باشند؟ یا این‌که خود زنان حلقه‌هایی را ایجاد کرده باشند و گرد هم آیند تا شعر و داستان بخوانند.

بلی، همان‌طوری که پیش‌تر عرض کردم، زنان با وجود محدودیت‌هایی که دولت بر سر راه فعالیت و تحصیل آن‌ها قرار داده است، باز هم دست از فعالیت بر نداشته‌اند. در این مدت شاهد فعالیت‌های زنان در عرصۀ ادبیات و هنر بوده‌ام. خودم هم جزو آن بوده‌ام. در ماه‌های اول روی کار آمدن امارت اسلامی طالبان، ما جشنواره‌ی «اوسانه» را برگزار کردیم که مخصوص دختران مقیم افغانستان بود. در این جشنواره که مدیریتش با خودم بود، حدود هشتاد دختر از ولایات مختلف اشتراک کردند. از بین‌شان دو نفر مشترکاً اول، یک نفر دوم و دو نفر مشترکاً سوم برگزیده شدند. برای برگزیده‌شدگان، تندیس، تقدیرنامه و جوایز نقدی تقدیم شد.
برنامۀ دیگری که بازهم در این مدت برگزار کردیم، رونمایی مجموعه داستان «در پشت مرز» اثر فاطمه خاوری بود. این کتاب هم در همین دوره به چاپ رسید و ما مراسم رونمایی‌ برایش برگزار کردیم.
هم‌چنین، برنامۀ «هدیۀ دوست» را نیز راه انداختیم. مدیریت آن هم با من و دوستم قدسیه همت بود. این برنامه طوری بود که از دیگران کتاب‌هایی را که نیاز نداشتند، جمع‌آوری می‌کردیم و به جاهای دیگر و افراد دیگر می‌بردیم و توزیع می‌کردیم تا بخوانند و نیازشان رفع شود. در واقع، هدیۀ دوستان آن‌ها را برای‌شان می‌رساندیم.
فعالیت‌های ما هنوز ادامه دارد؛ اما نمی‌دانم که فرصت برگزاری حضوری آن را خواهیم داشت یا نه.
در هرات هم حلقۀ دخترانه‌ یا هم زنانه‌ای را می‌شناسم که گرد هم می‌آیند و متن‌های کلاسیک را می‌خوانند. به همین شکل، در کابل هم حلقه‌ای از دختران و پسران هستند که جمع می‌شوند و شعر می‌خوانند. این گردهم‌آیی‌ها هرچند به شکل تبلیغاتی نیست که توجه‌ها را به خودشان جلب کنند؛ اما هستند کسانی که نمی‌خواهند در چاردیواری خانه محصور بمانند و تن به خانه‌نشینی بدهند.

پس از روی کار آمدن طالبان، در ولایت بلخ، غیر از مجموعه داستان فاطمه خاوری، دیگر چه آثاری از سوی زنان منتشر شده‌اند و در چه زمینه‌هایی بوده‌اند؟

تا آن‌جایی که من در جریان هستم، پس از روی کار آمدن امارت اسلامی، کتاب‌های چندی منتشر شده‌اند. به گونۀ نمونه می‌توانم از کتاب «در پشت مرز» اثر فاطمه خاوری یاد کنم که مجموعه داستان‌ کوتاه است. از «من زشت نیستم» اثر قدسیه هاشمی نام ببرم که رمان است و از کتاب «مهتاب در چای زعفرانی» از ناجیه حیات یاد کنم که مجموعه‌ شعر است. تا آن‌جایی که من خبر دارم، همین‌ها منتشر شده‌اند. شاید آثار دیگری هم منتشر شده باشند که من در جریان نباشم.

به عنوان آخرین سؤال می‌خواهم بپرسم، به باور شما اگر وضعیت کنونی ادامه پیدا کند، آیندۀ زنان و دختران شاعر و داستان‌نویسی که در افغانستان هستند و از مکتب و دانشگاه‌ و انجمن‌ها و کانون‌های ادبی محروم‌اند، چگونه خواهد بود؟

محرومیت زنان و دختران از تحصیل و از فعالیت‌های ادبی و فرهنگی و کار، چیزی جز فاجعه نیست. این‌جا مسئله، فقط آیندۀ زنان محروم نیست، من آیندۀ تمام افغانستان را با این وضعیت، رو به ‌سقوط و سیاهی می‌بینم.

ممنونم از شما و وقتی که گذاشتید.
خواهش می‌کنم. شما هم موفق باشید.