بخش دوم: محدودیتها
پیشرفت و توسعهی کشورها رابطهی مستقیم و معناداری با آزادی بیان، اندیشه و فراهمبودن زمینه برای شکلگیری گفتوگوهای علمی و فرهنگی دارد. برعکس، وضع محدودیت بر آزادی بیان و قالبکردن اندیشهها و گفتوگوها در چارچوبهای تنگ و بدون معیار، مردم و نسلهای جدید را در بیاطلاعی نگه میدارد. حمایت از آزادی بیان، به ویژه در عرصههای پژوهش، نشر و فروش کتاب، به پیدایش و پویایی نظریهها، نوآوریها و نسل خلاق کمک میکند. در دورهی جمهوری به آزادی بیان حداقل در سطح شعار و قانونگذاری توجه میشد؛ اما این آزادی پس از بازگشت طالبان به قدرت، از بین رفت و آزادی بیان و انتقادکردن از دولت و مسئولان حکومت به مثابهی خیانت پنداشته شده و منتقدان تهدید به مرگ میشوند.
پس از ۲۴ اسد ۱۴۰۰، هر چند آمار بلند مشتریان و علاقهمندان کتاب، به شکل بیپیشینهای کاهش یافته است؛ اما آن شمار از شهروندان که هنوز علاقهمند مطالعه اند نیز، برای یافتن کتاب مورد نظر شان در کتابفروشیها، با محدودیت روبهرو شده اند. به طور کلی این محدودیتها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ محدودیتهای غیرمستقیم و محدودیتهای مستقیم.
الف: محدودیتهای غیرمستقیم: محدودیتهای غیرمستقیم یا پنهان، به آن دسته از تصمیمهایی اشاره دارد که نه در مورد نشر و فروش کتاب، بل که در عرصههای دیگر به ویژه در بارهی استخدام کارمندان دولت، ممنوعیت آموزش دختران و بازداشتن زنان از کار، گرفته شده است. اخراجکردن بیشتر کارمندان تحصیلکرده و دارای تخصص، از ادارههای دولتی و برعکس جایگزینکردن افراد بیسواد و وابسته به طالبان در وزارتخانهها و ادارههای محلی، ضربهی شدیدی را به طور غیرمستقیم به علاقهمندان کتاب و روحیه عمومی نسبت به کتابخوانی وارد کرده است.
وضع محدودیت در برابر آموزش دختران و بازداشتن زنان تحصیلکرده از کار، ضربهی دیگری بود که به صورت غیرمستقیم به علاقهمندان کتاب وارد شده است. زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و محرومکردن نیمی از جمعیت کشور از آموزش و کار، به معنای استفادهنکردن از نیم قدرت جامعه برای بهحرکتانداختن قطار توسعه در یک کشور است. این تصمیم همچنان تأثیر مشابهی را در توسعهنیافتگی و گسترش فرهنگ کتابخوانی در کشور دارد.
سیدجلال دارایی، کارمند انتشارات سعید، در این مورد میگوید: «وضعیت فروش کتاب در شرایط فعلی کاملاً خراب است. یکی از دلایل مهم این وضعیت، تعطیلی مکاتب و دانشگاهها به ویژه ممنوعیت آموزش دختران است. در سابق اگر روزانه ما ۲۰۰ الی ۳۰۰ جلد فروش داشتیم، در حدود ۲۰۰ و بیشتر از این تعداد را دخترخانمها خریداری میکردند.» به گفتهی ناشران و کتابفروشان در شهر کابل، بعد از ممنوعیت آموزش دختران توسط حکومت، آنها بیشتر از ۵۰ درصد مشتریان شان را از دست داده اند.
ب: محدودیتهای مستقیم: این نوع محدودیتها، دستورهای مستقیمی است که استخبارات طالبان به ناشران و فروشندگان کتاب در کشور داده است. هر چند این دستورها با لحن نرم و به صورت شفاهی به ناشران و فروشندگان کتاب توصیه شده و هنوز موردی از بررسی و نظارت بر کتابفروشیها در کابل گزارش نشده است، اما با وجود این، دستورها ممکن نقش محدودکننده بر عرضهی کتاب در کشور داشته باشد. هفتهنامهی جادهی ابریشم، با توزیع پرسشنامه به ۱۱ ناشر و کتابفروش در شهر کابل، از آنها در مورد وضع محدودیت از سوی حکومت طالبان پرسیده است. از مجموع یازده پاسخدهنده، نُه ناشر و کتابفروش، گفته که در انتشار و فروش کتاب محدودیت دارند؛ اما دو پاسخدهندهی دیگر گفته که در نشر و فروش کتاب، با محدودیتی روبهرو نبود است. پاسخدهندگان گفته اند که طالبان به آنان گفته اند که از نشر و فروش کتابهایی که محتوای مخالف حکومت این گروه و مخالف اعتقادهای جامعه داشته باشد، خودداری کنند. کتابفروشان گفته اند؛ کتابهایی که انعکاسدهندهی نظریههای کمونیستی، کتابهایی که به نحوی نظریهی دانشمندان غربی در مورد اسلام و یا خلقت را بازتاب میدهند و کتابهای ضدحکومت طالبان را از قفسههای کتابفروشی خود جمع کرده اند. بعضی از این فروشندگان به صورت مشخص از نویسندگانی مانند عبدالکریم سروش و یووال نوح هراری نام میگیرند که فروش کتابهای شان در کشور منع شده است.
نظر بدهید