اسلایدر تحلیل طالبان

امارت طالبانی؛ نظام سلطه و سرکوب

وقتی از طالبان صحبت می‌کنیم، دفعتا ذهن به طرف شلاقی می‌رود که در کوچه و خیابان توسط ملاهای امارت به سر و صورت مردم نواخته می‌شود. ذهن به سمت تخریب آثار فرهنگی و باستانی مانند بودای بامیان که قدامت هزارساله داشت می‌رود. ذهن قتل عام و کشتار هزاران نفر از بیگناهانی را تصور می‌کند که بعد از تسخیر مناطق توسط طالبان سر بریده شده و یا رگبار شده است. طالبان با شلاق، ریش‌های انبوه، تیغ که از دم تیز آن خون می‌چکد، انتحار و انفجارهای وحشت ناک و مرگبار شناخته می‌شود. طالب یعنی کوچه‌های خلوت که ترس همه جای آن را فراگرفته است و همه به خاطر پنهان شدن از چشم طالب یا در حال فرار است و یا در کنج خانه‌های خود منزوی شده است. طالب یعنی، تعلیق کرامت انسانی که در نتیجه آن انسان آزادی، استعداد، تفکر، بیان، عقلانیت، حیثیت و شرافت خود را از دست می‌دهد. به دوره طالبان رفتن یعنی بازگشت به عصر توحش، تعلیق همه استعدادها و از دست دادن همه دست آوردهای علمی، حقوقی و فنی.
به اعتبار دیگر دنیای طالبان جهانی متشکل از محدودیت‌ها است. محدودیت‌های طالب را می‌توان در سه دسته از محدودیت‌ها دسته‌بندی و بررسی کرد: محدودیت شخصی، محدودیت ملی و محدودیت جهانی. در نخستین دسته از محدودیت‌ها، طالبان مخالف کشف، پرورش و استفاده از استعداد و ویژگی‌های ذاتی و طبیعی خودش است. استعدادهای که به تدریج در طول تاریخ انسان در روی زمین کشف و به تدریج در نتیجه آموزش و تلاش تقویت شده است. طالبان همه دست آوردهای بشری مانند؛ آزادی، عقلانیت و توسعه را محکوم می‌کند. در حکومت طالبان اختیار و اراده همه جمعیت تحت حاکمیت، در صلاحیت یک شخص یعنی امیر قرار می‌گیرد. امیر کسی است که از طریق انتخاب مردم به امارت نرسیده است بلکه امارت جایگاهی است که از جانب خداوند برای وی بخشیده شده است. به همین دلیل امارت یک مسند مقدس است که هیچ کسی را توان نافرمانی، سوال و انتقاد از آن نیست. به عبارت دیگر، امارت مسند با صلاحیت قوای سه گانه؛ مقننه، قضائیه و اجرائیه است. امارت به دلیل ماهیت قدسی‌اش، تمام صلاحیت‌ها را در خود انحصار و اختیار مردم از آن را سلب می‌کند. به همین صورت عقلانیت نیز در امارت طالبان وجود ندارد. زیرا اندیشه و خرد ورزی مستلزم آزادی است. در جاییکه آزادی نباشد، اندیشه ورزی و استدلال نیز رشد نمی‌تواند. خرد در نتیجه ارائه نظریه‌های متعدد، پس از مقایسه نظریه‌های مختلف و انتخاب نیکوترین استدلال، میسر است. ولی در امارت طالبانی مردم اصلا حقی برای ارائه نظر ندارد. پرسش و پیشنهاد در این نوع نظام سیاسی ممنوع است. حتی امیر نیازهای مردم را تشخیص می‌دهد و او بهتر از مردم می‌فهمد که چه کاری را انجام بدهند، چه نوع غذایی را بخورند، چه نوع لباسی را بپوشند، کدام درس‌ها را باید آموزش ببینند، چه نوع تفریح را انجام دهند و از کدام نوع سرگرمی‌ها اجتناب کنند. در حکومت طالبان آزادی، استعداد و منزلت انسان تا درجه یک حیوان فروکاسته می‌شود و نیازهای او تنها به خوردن، آشامیدن، گوش‌دادن و تنفس کردن، آن هم در محدوده‌ای که امارت تعیین می‌کند، منحصر می‌شود. حق انتخاب، اندیشه و سخن گفتن از انسان در حکومت طالب از وی گرفته می‌شود.
دومین دسته از محدودیت‌های که طالب بر مردم وضع می‌کند، ایستارهای ملی است. طالبان در قلمرو تحت حاکمیت خویش، زنجیرهایی را بر دست و پای ملت می‌بندند که فرصت رشد، تعامل مثبت و فعالیت‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را از او می‌گیرد. در امارت اسلامی طالبان حق انتخاب و انتخاب شدن، حق سوال و انتقاد، حق برخورداری از منابع طبیعی، فرصت‌ها، امکانات و در نتیجه آزادی سیاسی را از رعیت خویش می‌گیرد. به همین دلیل در حکومت طالب شهروند وجود ندارد بلکه همه رعایا، یعنی اطاعت کنندگان از امارت هستند. طالبان به ایجاد و تصویب قانون اساسی که میزان صلاحیت و پاسخگویی دولت و حدود مسئولیت و اطاعت مردم از حکومت را براساس توافق و رضایت حکومت و مردم تعیین نماید را قبول ندارند. از نظر آنان امیر و ملا واضعان و اجرا کنندگان باالفعل قانون هستند و آنان با توجه به وضعیت و شرایط، صلاحیت دارند با مردم چگونه برخورد نمایند. مفهوم مبهم “شریعت اسلامی” برای امیر و ملای طالب این توانایی و اختیار را می‌دهد که بدون معیارهای تعریف شده و مورد توافق نخبگان و مردم، رعیت خود را کنترل و نظارت نمایند.
در سومین دسته از محدودیت‌ها، طالبان در برقراری روابط با دنیای خارج نیز محدودیت دارد. طالبان به دو دلیل نمی‌توانند با دنیای خارج و نظام بین‌المللی روابط داشته باشند. یکی به دلیل اینکه ایدئولوژی طالبانیسم در مخالفت با برقراری روابط با دولت‌های دیگر است. زیرا در اعتقاد طالب دنیای بیرون کفر است و از نظر آنان تماس با کفار و نجس جواز ندارد. امارت و رعیت آنان به هیچ وجه حق سفر، بازدید و صحبت با کشورهای بیرونی را ندارد. همچنین طالبان به خاطر اعتقادات جزمی و تنگ نظرانه خویش نظام‌های سایر کشورهای اسلامی مانند؛ ایران، ترکیه، مالزی، عربستان و… را قبول ندارند و آن‌ها را اسلامی نمی‌دانند. به همین دلیل طالبان تلاش می‌کنند که مانع ارتباط دولت و مردم با جهان خارج شوند تا تحت تأثیر فرهنگ بیگانه قرار نگیرند. دوم، طالبان به توسعه تجارت، همکاری و پیشرفت کشور اعتقادی ندارند. آنان نمی‌خواهند از تجربیات کشورهای توسعه یافته برای اصلاح حکومت و دست آوردهای آنان در حکومت داری، استفاده کنند. زیرا طالبان حکومت خود را بهترین نوع و مقدس‌ترین نظام اسلامی و در نهایت مطلوب‌ترین و ایدئال‌ترین شکل حکومت در روی زمین می‌دانند. با این وجود چگونه می‌توان با دنیای خارج رابطه برقرار کرد و در صدد تحکیم روابط با کشورهای بین‌المللی بود. از سوی همانگونه که طالبان به رضایت و مقبولیت حکومت خود در نزد رعیت و مردم اعتقاد ندارد، فراتر از قلمرو حکومت خود نیز نیازی به شناسایی و مقبولیت دولت‌های دیگر نمی‌بیند.
طالبان به دست آوردهای بشر در زمینه تکنولوژی، حقوق بشر و حکومت‌داری احترام و ارزشی قائل نیستند و برخلاف، بسیاری از آنان را نتیجه تمرد و روگردانی بشر از دین می‌دانند. طالبان در دهه ۱۹۹۰، استفاده از تلویزیون، تلفن، انترنت و خیلی از چیزهای دیگر را حرام می‌دانستند و مردم را از استفاده آن منع می‌کردند. گرچه طالبان در آن زمان متوجه کارکرد این وسایل در حفظ و بقای نظام خود نشده بودند و اگر نه در همان زمان از موتر، تیاره، راکت، اسلحه و سایر تجهیزات جنگی خارجی، استفاده می‌کردند. امروز که طالبان متوجه کارکرد تکنولوژی برای گسترش، تقویت و بقای مفکوره و نظام خویش شده‌اند، در استفاده از آن از همه جلوتر قرار دارد. اما به نظر می‌رسد که این رویکرد تا مرحله تسلط بر کشور ادامه یابد و بعد از آن در استفاده از تکنولوژی برای مردم محدودیت وضع گردد. زیرا، همانگونه که قبلا توضیح داده شد طالبان هرگز به دنبال ارتباط با دنیای بیرون نیست و تکنولوژی راه را برای ارتباط و در نتیجه تأثیر‌پذیری از فرهنگ توسعه یافته، برای مردم فراهم می‌سازد. تأثیر‌پذیری از فرهنگ منطقه و جهانی باعث بیداری، نارضایتی و انقلاب مردم علیه حکومت مستبد، دیکتاتوری و متحجر می‌گردد و این چیزی است که طالبان هرگز آن را نمی‌خواهند و تلاش می‌کنند تا تسلط خویش بر مردم را حفظ کنند.
همچنین، طالبان به دست آوردهای حقوق بشری نیز اعتقاد و احترام ندارند و آنان را محصول فرهنگی غرب می‌پندارند. در حالیکه منشور ملل‌متحد، اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون‌های حقوق بشردوستانه بین‌المللی و سایر معاهدات بین‌المللی برای زندگی مسالمت آمیز و انسانی امروز ضروری است و بسیاری از کشورها به آن به عنوان مهمترین دست آوردهای جامعه انسانی نگاه می‌کنند. رعایت این حقوق متضمن امنیت، رفاه و حفظ کرامت و حقوق انسانی، در سراسر نظام بین‌الملل است. بر طالبان لازم است که بر اعتقادات متحجرانه و بر رفتارهای بنیادگرایانه خود تجدید نظر نمایند. با افکار و برنامه‌های فرسوده گذشته نمی‌توان بر مردم و شهروندان تحصیلکرده، آزاد و بروز امروزی حکومت کرد. از سوی با جهان نیز نمی‌توان بدون ارتباط بود، زیرا جهانی‌شدن قلمرو مرزهای ملی را درنوردیده است. بنابراین؛ نهادهای بین‌المللی، دولت‌های دموکراتیک و افکار عمومی، هرگز یک نظام مستبد، متحجر و بسته را، بر همنوع خود در قرن بیست و یکم بر‌نمی تابد.