گلوی بریدهی تبسم را تا ارگ ریاستجمهوری، مرکز اقتدار رییسجمهور فراری افغانستان همراهی کرده و از بازماندگان انفجار خونین دهمزنگ است. زهره، دورهی دانشآموزیاش را در یکی از لیسههای ولسوالی جاغوری ولایت غزنی، به پایان رسانده و در ۱۳۹۴ از جاغوری به کابل میآید تا تحصیلات عالی را در این شهر ماجراجو و پرآشوب فرا بگیرد. او با زندگی در کابل، متوجه میشود که حکومت اشرف غنی، با هزارهها رفتار تبعیضآمیز و دوگانهای دارد؛ سیاستی که پای او را به اعتراضات خیابانی میکشاند.
در ۱۳۹۵، وقتی «جنبش روشنایی» در برابر تصمیم تبعیضآمیز حکومت وحدت ملی مبنی بر تغییر مسیر لین برق منسوب به «توتاپ» از بامیان به سالنگ شکل میگیرد، زهره از روز اول تا پایان، در برنامههای اعتراضی آن شرکت میکند. او، در روز حمله به معترضان «جنبش روشنایی»، در صف هفتم معترضان و نزدیک کانتینرها بود که انفجار مهیبی در میان مظاهره کنندگان در دهمزنگ رخ میدهد. زهره میگوید که در زمان انفجار، نیروهای امنیتی از سر ساختمانها بر معترضان شلیک میکردند و آنها به زمین میافتادند. او، برای این که از رگبار گلولهها نجات یابد، تلاش میکند خود را به کوچهای در همان نزدیکی بیندازد. «زمانی که انفجار شد، در خط هفتم بودم. همه پراکنده شدند. دست چپ ما کانتینر بود. لحظهای خود را در سایهی کانتینر گرفتم. متوجه شدم که سربازان از سر ساختمانها بر مظاهرهکنندگان شلیک میکنند. عاجل خود را داخل کوچه انداختم و از آن جا فرار کردم.»
زهره پس از انفجار مرگبار دهمزنگ، در نهاد خیریهی «لبخند اعتماد»، به عنوان رضاکار وارد کار میشود و یک سالونیم برای بازماندگان قربانیان جنگ در غرب کابل، کمکهای اولیه میرساند.
پس از حملهی تروریستان به مکتب دخترانهی سیدالشهدا در دشتبرچی که در آن شماری از دانشآموزان دختر، کشته و زخمی شده و مکتب به ویرانه بدل میشود، زهره برای دانشآموزان بازمانده از انفجار، قلموکتابچه تهیه کرده و در بازسازی چوکیهای سوخته و ساختمان این مکتب سهم میگیرد.
زهره که پرستاری را در یکی از دانشگاههای خصوصی کابل خوانده، پس از اشتراک در آزمون رقابتی وزارت صحت عامه برای بستهای پرستاری، به عنوان پرستار در یکی از شفاخانههای دولتی کابل به کار گماشته میشود. او، با اولین معاش خود، «کتابخانهی مهربانی» را در ساختمان تجارتی بهار سراب در دشتبرچی ایجاد میکند که تا امروز، کتاب را به گونهی رایگان در اختیار دانشآموزان و دانشجویان قرار میدهد. فرهنگیان در این کتابخانه جمع میشوند، کتاب میخوانند و شعر دکلمه میکنند.
سقوط کابل و آغاز اعتراضهای زهره
در پانزدهم آگست ۲۰۲۱، کابل بدون هیچ مقاومتی از سوی نیروهای امنیتی، سقوط میکند و بساط جمهوری برچیده میشود؛ پس از آن، رژیمی به قدرت میرسد که اعضای ارشد آن در فهرست سیاه سازمان ملل متحد قرار دارند و به عنوان «گروه تروریستی» شناخته میشوند.
گروه طالبان در نخستین برنامههایش، با زنان سر دشمنی را گرفته و آزادیهای آنها را محدود میکند. این گروه چندی پس از تسلط بر افغانستان، وزارت امور زنان را حذف و کابینهی کاملاً مردانه، تروریستی و پشتونمحور را اعلام میکند. بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، طالبان بین سپتمبر ۲۰۲۱ و می ۲۰۲۳، بیش از ۵۰ فرمان محدودکننده علیه زنان و دختران در افغانستان صادر کرده اند. صدور پیهم احکام، فرامین، اعلامیهها و دستورالعملهای محدودکنندهی طالبان در برابر زنان، نمونههای برجستهای از تبعیض ساختارمند و آپارتاید جنسیتی بوده/است.
زهره میگوید که نتوانسته در برابر جنایتهای بیشمار طالبان علیه زنان خاموشی اختیار کند و قواعد سختگیرانهی این گروه را بپذیرد. «طالبان در شفاخانه محدودیت وضع کردند. افراد خود را در بخش نظارت و تلاشی شفاخانه گماشتند. به ما گفتند که حق ندارید از پس پرده بیرون شوید. به مریضهای عاجل رسیدگی نمیتوانستیم. قبلاً در بخش عاجل زن و مرد یک جا کار میکردند.»
با گذشت زمان طالبان به حجاب کارمندان زن شفاخانهی استقلال گیر میدهند و این وضعیت، زهره را در تنگنای بیشتر قرار میدهد و همین باعث میشود که او از کار دست برداشته و به جمع معترضان دختر بپیوندد. او، به یکی از زنان معترض پیام میگذارد که میخواهد در اعتراضهای دختران علیه طالبان شرکت کند. اولین دیدار زهره با معترضان دختر، در کتابخانهای در پلسرخ کابل انجام میشود و او پس از آن، وارد اعتراضهای خیابانی میشود.
زهره برای نخستین بار در اعتراضی علیه طالبان در هشت سپتمبر ۲۰۲۱ اشتراک میکند که از پلخشک دشتبرچی شروع و تا مصلای شهید مزاری ادامه مییابد. «اعتراض هشت سپتمبر را خودم سازماندهی کردم. به دوستانم، پیام گذاشتم. چتگروپ ساختم. ۲۰ تن از دختران را وارد این گروه کردم؛ بیرون شدیم به خیابان.»
خانم نایبی، میگوید که این اعتراض در پیوند به تشکیل کابینهی مردانه و پشتونمحور طالبان بود که در آن هیچ زنی دیده نمیشد؛ اما طالبان این اعتراض را با شلیکهای هوایی پراکنده و سرکوب میکنند. زهره میگوید که همزمان با این اعتراض، شماری از دختران در پلسرخ نیز تجمع کرده بودند که در آن تعدادی از خبرنگاران، توسط طالبان بازداشت و شکنجه شدند. «طالبان، نگذاشتند که دو اعتراض یک جا شوند.»
اعتراض دومی مقابل لیسهی حبیبیه برگزار میشود که در آن، دختران از طالبان میخواهند تا عالیه عزیزی را آزاد کرده و کشتار نظامیان پیشین را متوقف و فرمان عفو عمومی را رعایت کنند؛ اما طالبان با خشونت تمام، این اعتراض را سرکوب میکنند و دختران معترض هزاره را کوچه به کوچهی غرب کابل میدوانند. پس از این رویداد، معترضان دختر، تصمیم میگیرند که اعتراضهای شان را در قالب یک جنبش اعتراضی سازماندهی کنند.
«جنبش زنان عدالتخواه افغانستان» شکل میگیرد. زهره، به این جنبش میپیوندد و با گروهی از دختران، اعتراض شهرنو کابل را راهاندازی میکنند. در آن روزها، طالبان زینب عبدالهی را در دشتبرچی شهر کابل تیرباران کرده بودند. معترضان دختر در شهرنو، از طالبان میخواهند که عاملان قتل زینب را شناسایی کنند؛ اما طالبان با جلیقههای انتحاری و فیرهای هوایی، آنها را سرکوب میکنند. زهره میگوید که دختران از ترس طالبان، به طرف دروازهی دفتر سازمان ملل متحد (یوناما) فرار کردند؛ اما یوناما دروازهاش را به روی دختران میبندد.
معترضان زن زمانی که در خیابان توسط طالبان سرکوب میشوند، روش مبارزاتی شان را تغییر میدهند؛ آنها به اعتراض در فضای سربسته و دیوارنویسی رو میآورند. زهره میگوید که جمعی از دختران معترض در شب یلدا خانهی هدا خاموش گیردآمدند، شمع روشن کردند و تا طلوع خورشید شعر خواندند:«میبوسمت در بین طالبها نمیترسی؟!»
همچنان طالبان فرمان میدهند که زنان بدون محرم شرعی، نمیتوانند از خانه بیرون شوند. آنها، به رانندگان هشدار میدهند که چنین زنانی را سوار خودروهای شان نکنند، از محل به محل دیگر و از شهر به شهر دیگری نبرند. طالبان برای تطبیق این فرمان، شماری از رانندگان را در شهرهای مختلف لتوکوب و بازداشت میکنند. زهره، میگوید که در واکنش به این فرمان طالبان، در خانهی یکی از معترضان دختر جمع میشوند و لباس مردانه میپوشند؛ تا به طالبان بگویند که زنان بدون شوهر و محرم شرعی مرد، مجبورند با لباس مردانه از خانه بیرون شوند. زهره میگوید که پس از پایان این اعتراض، با بیبیسی فارسی مصاحبه میکند. پس از ختم مصاحبه، طالبان شمارهی تماس زهره را پیدا میکنند و پیوسته به او تماس میگیرند و تهدیدش میکند. «طالبان مرا تعقیب میکردند. تماس میگرفتند. مجبور شدم غزنی رفتم. چهار روز آن جا ماندم. برگشتم کابل. شروع کردم به اعتراضات.»
وقتی زهره از غزنی برمیگردد، خبر میشود که طالبان دختران هزاره را بدون دلیل از دانشگاه کابل اخراج و شماری از آنها را مسموم کرده اند. دختران در نزدیکی دانشگاه کابل جمع میشوند و شعار میدهند که «تحصیل خط قرمز ماست.» زهره میگوید که طالبان خلاف رویههای قبلی، شلیک هوایی نکردند؛ اما از تک تک دختران عکس گرفتند. او، میگوید که پس از این اعتراض، پروانه ابراهیمخیل و تمنا پریانی با خواهرانش توسط طالبان بازداشت شدند.
آخرین اعتراضی که زهره در آن اشتراک میکند، در پیوند به توزیع کمکهای ناعادلانهی طالبان در غرب کابل بوده که باز هم توسط این گروه سرکوب میشود. زهره میگوید که پس از این اعتراض، بار دیگر طالبان او را دنبال کرده و از طریق تماس تلفنی تهدید میکنند. زهره ناچار میشود، بار دیگر غزنی برود و وقتی از غزنی برمیگردد، به خانهی امنی منتقل میشود. « وقتی از غزنی برگشتم، ما را خانه امن بردند. یک ماه آن جا بودم. ۲۹ تن از دختران و زنان که در جمع ما بودند، در جایی دیگری منتقل شدند. قرار بود امریکا بروند؛ اما توسط طالبان بازداشت شدند. پس از آن، ما را هم جای دیگری بردند. آن جا را هم طالبان پیدا کرد. جای دیگری رفتیم. ۲۱ فبروری پاکستان منتقل شدیم که تا امروز همین جاییم.»
به گفتهی زهره، طالبان با معترضان دختر، برخورد دوگانه داشتند. در اعتراضها فقط دختران هزاره را تعقیب و آزارواذیت میکردند و از آنها، اعتراف اجباری میگرفتند. او میگوید که طالبان در یکی اعتراضها، دختران هزاره را کوچه به کوچهی غرب کابل دواندند؛ اما کاری به کار به معترضان غیرهزاره نداشتند. « ۲۹ تن از زنان و دختران که طالبان از خانه امن بازداشت کرده بود، فقط زنان و دختران هزاره را شکنجه کردند.»
طالبان به دختران میگفتند که هزارهها کافر و رافضی استند. زهره میگوید: «ما را کافر خطاب میکردند. وقتی به من تماس میگرفت، میگفت که شما کافر استید. شما را به هر شکلی شود پیدا میکنیم. فحش و دشنام میدادند. برخی دختران پشتون هم اعتراض کردند؛ اما آنها هنوز کابل استند. وظیفه دارند. خوش و خندانند.»
نظر بدهید