Uncategorized سینما و موسیقی فرهنگ و هنر

دمبوره بارها دفن شده؛ اما به حیاتش ادامه داده است

گفت‌وگویی از علی رضا کهزاد با علی‌دریاب بندری، دمبوره‌نواز و آهنگ‌ساز
اشاره: علی‌دریاب بندری یکی از هنرمندان خوش‌نام هزارستان است که مدت زیادی در عرصه‌ی موسیقی محلی کار کرده و بسیاری از هنرمندان با دمبوره‌نوازی او به شهرت رسیده‌اند. بندری به عنوان چهره‌ی ثابت و صاحب سخن در موسیقی محلی شناخته می‌شود. او باورمند است که در موسیقی باید به اصالت دمبوره احترام گذاشت و از دمبوره نباید به صورت نمادین در گروه‌های موسیقی استفاده شود. استاد دریاب با خواندن آهنگ «یارگلَی» به شهرت رسیده و با بازخوانی برخی از دوبیتی‌ها و آهنگ‌های قدیمی علاقه‌مندان زیادی دارد. در این ویژه‌نامه‌ی دمبوره‌ی جاده‌ی ابریشم، از استاد علی‌دریاب بندی در مورد زندگی و کار هنری او و جایگاه دمبوره در موسیقی محلی پرسیده‌ایم.
استاد! روزی که دمبوره را در دست گرفتید، چند ساله بودید و در کجا این اتفاق افتاد؟
علی دریاب بندری: روزی که دستم به دمبوره خورد، ده یا یازده ساله بودم و در زادگاهم بودم. یکی از کاکاهایم که خُرد همه بود، دمبوره می‌نواخت و خودش یک دمبوره نیز ساخته بود. علاقه‌ی زیادی به نواختن دمبوره داشتم؛ گه‌گاهی که او در خانه نبود، دمبوره را می‌گرفتم. با این که درست نواخته نمی‌توانستم؛ اما خوشم می‌آمد که یک دمبوره‌ی واقعی را در بغل مانده و صدایش را بلند کنم. خودم یک دمبوره‌ی خُرد داشتم و با آن، دل خود را تسلا می‌دادم.
روزهایی که شما به نواختن دمبوره شروع کردید، در روستای شما دمبوره از چه جایگاهی برخوردار بود؟ دمبوره مایه‌ی ننگ بود یا افتخار؟
علی دریاب بندری: زمانی که من علاقه‌مند یاد گرفتن دمبوره بودم، زیاد دمبوره می‌شنیدم. در مراسم‌های عروسی، مردم از کسِت‌های استاد صفدر توکلی، مرحوم استاد سرور سرخوش، مرحوم استاد صفدر خیرعلی و صادق شهرستانی استفاده می‌کردند و کست‌ها را در «تَیپ‌ها» می‌گذاشتند و شنونده و علاقه‌مندان زیادی داشت؛ فقط طبقه‌ی شیخ و ملا با نواختن دمبوره مخالف بودند. مردم عام مخالف دمبوره نبودند و با علاقه به آن‌ گوش می‌دادند. وقتی که جنگ‌های داخلی در منطقه شروع شدند و سرور سرخوش کشته شد، دیگر دمبوره گلیمش جمع شد. شکسته شد و از بین رفت. کسی جرأت نداشت نام دمبوره را بگیرد. کسانی که بین قُل و قریه معروف بودند، به ایران فرار کردند؛ از جمله صفدر خیرعلی و غلام سرشار، از بس این وضعیت روی روان‌شان تأثیر گذاشته بود، دیگر به وطن برنگشتند.
چقدر طول کشیدتا دمبوره‌ی شما تکثیر شد و به شهرت رسیدید؟ در این مدت برای چه کسانی دمبوره می‌نواختید؟ به عبارتی، کاست‌ها یا کست‌های شما در کجا و چگونه ضبط شده‌اند؟
علی دریاب بندری: در اواخر سال ۱۳۶۳خ. حدود ۱۳ ساله بودم که همراه پسر کاکا و یکی از کاکاهایم به ایران رفتم. در آن‌جا با علاقه‌ی خاصی که داشتم، به یادگیری دمبوره شروع کردم. کم‌کم دمبوره را یاد گرفتم. در تیرماه سال ۱۳۶۵ به وطن بازگشتم و در مرکز ولایت غور ساکن شدم. از این که نوازندگی‌ام بهتر شده بود، شامل گروه موسیقی جوانان شدم؛ با آن‌ها می‌نواختم و می‌خواندم. دو سال دیگر تمرین کردم، بعد اولین کسیتم با آهنگ‌های مرحوم استاد سرور سرخوش در پایان سال ۱۳۶۷ به ضبط رسیدند؛ البته با نواقص زیاد توسط تَیپ‌های بازار مشترک در مرکز چغچران.
دوبیتی‌هایی که شما با دمبوره خوانده‌اید، عامیانه بوده‌اند یا این‌که خودتان سروده‌اید؟
علی دریاب بندری: در اوایل آهنگ‌های مرحوم سرور سرخوش و استاد توکلی را می‌خواندم؛ کاپی بود. آهنگ جدیدم که معرفش بودم، آهنگ یارگُلَی بود. دیگر همه کاپی‌خوانی بودند. شعرها معلوم نبودند که از کی هستند. بعضی دوبیتی‌های عامیانه بودند که استفاده می‌کردم. از سال ۱۳۷۰خ. کم‌کم یگان قطعه شعر اقتباس می‌کردم. بعد از ۱۳۶۶خ. کوشش می‌کردم آهنگی بخوانم که شعرش از خودم باشد و به آن شروع کردم. فعلاً ۱۲۵ پارچه/ قطعه شعر دارم که حدود ۱۳ تا ۱۴ کست می‌شود که بیش‌تر آن‌ها به وزن دوبیتی‌اند و شماری هم غزل. البته اشعارم را شاعرانه گفته نمی‌توانم؛ چون شاعر نیستم، فقط قافیه‌بندی شده. همین‌ها را می‌خواستم در یک کتاب چاپ کنم، به عنوان یک خاطره؛ اما هنوز موفق نشدم. دوازده پارچه‌ی آن بیوگرافی مختصرم است و سرگذشتم. در شش‌هفت سال پسین از اشعار زیبای شاعران محترم‌مان استفاده کرده‌ام و می‌کنم؛ از اشعار ناصر نادر، عزیز فیاض، طاهر هجران، قنبرعلی تابش، یاسین ناصری، شریف سعیدی، علی‌محمد علم‌دار، غزنوی، علی‌جان تابش و شماری از شاعران دیگر؛ مانند مولانا و شماری از شاعران بزرگ زبان فارسی.
بهترین دوبیتی‌هایی که شما با دمبوره خواندید، اگر به حافظه دارید، با ما شریک کنید؟
علی دریاب بندری: گفتید که از خوب‌ترینش یاد کن. شعرهایی که من از دوبیتی‌ها و غزل‌های شاعران گران‌مایه خواندم، از نظر من همه‌شان خوبند.
یکی از معروف‌ترین و زیباترین دمبوره‌های شما «اسپ سُرخُو» است. می‌شود در مورد شعر، داستان و نواختن آن صحبت کنید؟ اصلاً صاحب «اسپ سُرخُو» چه کسی است؟
آهنگ اسپ سُرخُو بسیار علاقه‌مند پیدا کرد. آهنگ اسپ سُرخُو، آهنگ دان وُرسی، آهنگ باران غم و یارگلَی، پرطرف‌دارترین آهنگ‌‌هایم بودند.
آهنگ اسپ سُرخُو شعرش از مرحوم بیانی، پدر علی بیانی، یکی از شاعرای جوان است که کمی داستانی است. آقای بیانی عاشق دختری بود، از منطقه‌ای به نام میراسی، از توابع ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر ولایت دایکندی. داستان شعر درباره‌ی همین دختر است. آن زمان اسب رواج داشت و او نیز اسب خوبی هم داشت. عاشق بود و شعری زیبا سرود. من در آخر سال ۱۳۷۱خ. از طرف جوانان منطقه‌ی میراسی در یک برنامه دعوت شدم. رفتم و یک کست هم ضبط کردم؛ اولین آهنگش همین بود. شعر را یکی از جوانان زمزمه کرد و همین طور در مورد داستانش صحبت کرد. گفتند این آهنگ را بخوان، شعر طولانی بود و من چهار بیتش را انتخاب کردم. بعداً روی آهنگ سبک و دمبوره‌اش کار کردم، مقدار نوآوری کردم. بار دوم که ضبط کردم، علاقه‌مندان زیادی پیدا کرد. در هر برنامه، چند بار مجبورم می‌کردند که آن را به تکرار بخوانم.

اسپ سرخو

اسپ سرخون خوره که زِی کنُم ما
سفر قَد سونِ میراسی کنُم ما
نُخته‌لاغام شی ره نو رنگ کَده‌یُم
امیدِ دل خوره خویشی کنُم ما
Aspe sūrxon xūra ki ze kunum mā
Safar qad suni mirāsi kunum mā
Noxta lāgām šira naw rang kadaum
Omid-e dil xura xeši kunum mā

یَگورایی که دَ خانه تو می‌یُم
دیگه مطلب نیه دیدِه تو می‌یُم
قد ملا و ملک قُرُو دَ بغل
خویشی کدو خانِه بابه تو می‌یُم

Yago rāyi ki da xāne tu meum
Diga matlab niya dide tu meum
Qad mullā -o malik quro da baǧal
Xiši kado xane babe tu meum

دَ تعقیب نماز دعا کنُم ما
تو ره از خدا تمنا کنُم ما
پیچی تو ره دَ آوِ عطرُ شویُم
برای تو صد رقم کالا کنُم ما
Da taøqib-e namāz duøa kunum mā
Tu ra az xudā tamannā kunum mā
Peče tu ra da āw-e atr-o šoum
Barāy tu sad raqam kālā kunum mā
آغه نازک و نازپرور مه شِوی
خوندِه خانه سررشته‌گر مه شِوی
خرامو کده پیشِ بار بِشینی
سیال‌کُش و خیال‌آور مه شِوی

Āge nāzuk-o nāzparwar ma ševi
Xonde xāna sareštagar ma ševi
Xiramo kada peše bar bišine
Siyal kuš-o xiyal āwar ma ševi


دمبوره و دوبیتی هزار‌گی فولکلوریک و عامیانه هستند. سینه‌به‌سینه برای ما مانده و همین‌گونه حفظ شده‌اند. حتماً شما هم دمبوره را از کسی یاد نگرفتید و با خود تمرین کردید، درسته؟
علی دریاب بندری: در روزهای کودکی به نواختن دمبوره علاقه‌ گرفتم. در آن زمان، کسی نبود که مرا یاد بدهد. کورس آموزشی وجود نداشت و سرانجام به ایران مهاجرت کردم؛ آن‌جا هم کار می‌کردم و هم در فراغت، تمرین می‌کردم. فقط یک تَیپ داشتم، کست‌های استاد توکلی و استاد سرور سرخوش را گوش می‌کردم. بعد با خودم تمرین می‌کردم. همین‌طور دمبوره را یاد گرفتم و بعد از مهاجرت‌ها و بعد چندین سال، زمینه مساعد شد. در سال ۱۳۷۷خ. در بامیان با استاد صفدر توکلی از نزدیک معرفی شدم. هم‌چنان با استاد میرچمن سلطانی، همایون لعلی و عبدالوهاب ناصری معرفی و همکار شدم. در مدتی که آن‌جا بودم، بعضی از قوانین و مسائل مهم هنری را از استاد توکلی آموختم و از تجربه‌ی او استفاده کردم و همین‌طور از دیگر دوستان.
گفته می‌شود که دمبوره رَفت‌های مختلف دارد؛ مثلاً رفت یا سبک شیخ‌علی، مالستانی، شارستانی، بندری و… شما چند رفت دمبوره را می‌نوازید؟
علی دریاب بندری: بلی، بیش‌تر سبک‌های دمبوره‌ی هزارگی و بعضی دوبیتی‌ها فولکلوریک است و سینه‌به‌سینه حفظ شده‌اند. صاحبان سبک‌ها و شعرها معلوم نیستند. همین‌طور به مرور زمان توسط هنرمندان هر فصل، نوآوری هم صورت گرفته است. در سبک‌ها تغییرات آورده شده و حتا سبک تازه‌ای به وجود آمده، خصوصاً در دوران استاد صفدر توکلی و استاد سرور سرخوش، استاد شاه‌عوض کم‌وبیش توسط دیگر هنرمندان. تا نسل دوم و تا حالا و بعضی از آهنگ‌های شهری به اصطلاح توسط سرور سرخوش، شاه‌عوض و بعضی دیگری هنرمندان در قالب دمبوره خوانده شده‌اند که هزارگی نیستند؛ آهنگ‌های شمالی/ کابلی هستند. هراتی، قطغنی، لوگری و افغانی نیز در کارهای هنری هنرمندان دیده می‌شوند و امروز هم به شکل رواجی، همه هنرمندان ما از آهنگ‌های غیرهزارگی استفاده‌ی زیادی می‌کنند؛ چون جامعه‌ی امروزی تقاضا می‌کند آهنگ‌ها به طور مست و ریتمی باشند. هویت اصلی موسیقی ما کم‌کم تحت شعاع این آهنگ‌ها قرار گرفته است. شما و همه‌ی ما شاهد این موضوع هستیم که اصالت موسیقی ما در حال کم‌رنگ شدن است.
بلی، دمبوره نظر به منطقه، سبک‌های مختلف دارد. سبک دایکندی، سنگ‌تخت‌وبندر، گرم‌سیری که شامل شهرستانی، کیسوی، مالستانی، بامیانی و شیخ‌علی می‌شود، متفاوت است؛ حتا لهجه‌ها هم کمی فرق می‌کنند و شیوه‌ی پنجه‌نوازی این‌ها. من خیلی علاقه‌مند بودم که کاست‌هایی از هنرمندان هر سمت و محل را پیدا کنم و بشنوم. با طرزهای هر محل تا جایی آشنایی دارم.
اصلاً تفاوت رفت و کُوک در چیست؟ برخی‌ها می‌گویند که یک کوک دمبوره‌ی خوب بزنید، آیا این درست است؟
علی دریاب بندری: رفت در واقع سبک یا کمپوز است؛ اما کوک نحوه‌ی اجرا کردن است.
شما با چند رَفت دمبوره می‌نوازید؟
علی دریاب بندری: من به سبک‌ها/رفت‌های مختلف هزارگی بلدیت دارم و می‌نوازم.
از میان دمبوره‌نوازان مطرح هزاره، چه کسی به تمام رفت‌های دمبوره تسلط دارد؟
علی دریاب بندری: به نظر من هنرمندان محلی هزارگی زیادند که با رفت‌ها و سبک‌های مختلف مناطق مرکزی، آهنگ خوانده و شاید هم برخی‌ها تسلط کامل روی تمام سبک‌های موسیقی محلی هزارگی نداشته باشند.
بازهم این سؤال را تکرار می‌کنم که برخی‌ها معتقدند دمبوره منشأ فولکلوری و مردمی دارد؛ یعنی عامیانه است و سینه‌به‌سینه و دست‌به‌دست حفظ شده است. از میان دمبوره‌نوازان مطرح هزاره، چه کسی توانسته اصالت مردمی و عامیانه بودن دمبوره‌ی هزارگی را حفظ کند؟
علی دریاب بندری: دمبوره از قدیمی‌ترین آله‌های موسیقی است که از دوران دور سینه‌به‌سینه در جامعه‌ی ما حفظ شده. با وصف رویدادهای تلخ تاریخی، بارها دفن شده؛ اما هم‌چنان به حیاتش ادامه داده است. نه‌تنها دمبوره، بلکه دیگر آله‌های موسیقی؛ مانند چنگ، دف و غیژک یا غیچک امروزی نیز همین سرنوشت را داشته است و حتا ساختمان‌شانه هم تغییر کرده است. قبلاً غیچک چوبی بود، کاسه‌‌اش از چوب ساخته می‌شد و دفش از پست، تارش از دُمِ اسپ بوده؛ طوری که دف فعلاً در بین جامعه‌ی ما وجود ندارد؛ چون دمبوره یک آله‌ی شیرین‌آواز آمیخته با روح و روان مردم بوده، با همه‌ی موانع و مشکلات فراون، از نسلی به نسل دیگر باقی مانده است. دمبوره راوی و بازگوکننده‌ی تاریخ جامعه‌ی ما به حساب می‌آید. تا امروز که به ما رسیده، از لابه‌لای سبک‌ها معلوم می‌شود که هنرمندان ما با همان سبک‌های قدیمی آشنا می‌شده و می‌نواخته است. قاعده و قوانین در آن رعایت نمی‌شود؛ چون خارج از چوکات نظم قرار داشته، چیزی به نام سُر یا لَی یا راک را کسی نمی‌شناخته و به همان شکل محلی، نواخته می‌شده. از میان آله‌های هنری قدیم، در سال ۲۰۱۵ یا ۲۰۱۴ اگر اشتباه نکنم، سه آله‌ی موسیقی شامل اکادمیک شد. دمبوره، تمبور و توله در دانشگاه کابل تدریس می‌شد. از جمله دمبوره‌ی هزارگی توسط عبدالوهاب ناصری تدریس می‌شد. در بین هنرمندان هزاره‌، کسی که در حفظ و مراقبت اصالت موسیقی هزارگی نقش بیش‌تر دارد، استاد صفدر توکلی است، بعد دیگر هنرمندان ما هر کی به قدر توان در حفظ و توسعه‌ی دمبوره نقش خوبی داشته‌اند.
نو‌آوری‌های جدیدی که داوود سرخوش در دمبوره آورده است، آیا می‌شود از آن صدای اصیل دمبوره‌ی هزارگی را شنید؟ آیا نواختن دمبوره‌ی هزارگی با سایر آلات موسیقی، به خاصیت فولکلوری و عامیانه بودن دمبوره ضربه وارد نمی‌کند؟
علی دریاب بندری: خوب در قسمت نوآوری‌ها برای هر هنرمندی که توانایی‌اش را داشته باشد، خوب است؛ در صورتی که در حاشیه رانده نشود و از دمبوره به شکل سمبولیک استفاده نشود. نقش دمبوره در بین دیگر آلات موسیقی برجستگی خود را داشته باشد. کسانی که توسط دمبوره در جامعه‌ی خود به عنوان هنرمند معرفی شده، این مسئولیت را دارند که اصالت موسیقی خود را حفظ کنند؛ پنجه‌نوازی دمبوره، ساختمان دمبوره، سبک‌ها و هویت فرهنگ هنری را نگه دارند؛ البته این تنها وظیفه‌ی هنرمند نیست؛ بلکه به جامعه‌ای آگاه نیاز دارد تا رسالت‌مندانه هنر را بپذیرند تا هنرمندان تشویق شوند. اگر در یک جامعه هنر خریدار نداشته باشد، یک هنرمند عقب می‌ماند و مجبور است به تقاضای شنونده، لبیک بگوید. به نظرم هنرمندان باید هم به تقاضای شنونده لبیک‌ بگویند و هم از سبک‌های فولکلور محلی استفاده کنند؛ تولید داشته باشند تا به فراموشی سپرده نشود.
از دمبوره‌نوازان مطرح هزاره؛ مانند صفدر توکلی، سرور سرخوش، داوود سرخوش، سیدانور آزاد، خان‌محمد دلبری و… که در عرصه‌ی موسیقی محلی هزارگی استادند، کدام یکی را بیش‌تر قبول دارید؟
علی دریاب بندری: هنرمندان را نمی‌شود در یک ردیف قرارشان داد؛ چون استعداد، شیوه‌ی کار، طرز نواختن و صداها مختلف‌اند. هر کدام از جایگاه بلند هنری برخوردار است و هر هنرمند طرف‌داران خود را دارد. هر کسی بیش‌تر زحمت کشیده، مسائل هنری‌اش را رعایت کرده و هم قضاوتش دست مردم است. نزد من هم به سلسله‌مراتب قابل قدر است و هر کدام به اندازه‌ی توان به فرهنگ موسیقی زحمت کشیده و شرایط سختی را در جامعه‌ی سنتی پشت سر گذرانده و از دمبوره پاس‌داری کرده است.
نسل جدیدی که به نواختن دمبوره روی آورده‌اند، چه اندازه توانسته‌اند صدای اصیل دمبوره‌ی هزارگی را به صدا درآورند؟ آیا شما نگران خاموش‌ شدن صدای دمبوره نیستید؟
علی دریاب بندری: نسل جدید فعلاً دنباله‌رو بزرگان است و یک تعداد هم در حد انحراف. ماشاءالله هنرمند زیاد هم شده و به دنبال پیشی ‌گرفتن از یک‌دیگرند؛ اما به دنبال کیفیت نیستند. به هر شیوه‌ای که بتوانند خود را بچشم مردم بزنند، به همان راه می‌روند. این‌ها آهنگ‌های خود را توسط کمپیوتر در استدیو ضبط می‌کنند و از طریق چینل یا کانال یوتیوب به نشر می‌رسانند. فعلاً موجی است که هنرمندان جوان در آن‌جا قرار دارند. دمبوره کم‌رنگ شده؛ ولی هیچ گاهی خاموش نخواهد شد.
تا حالا چند آهنگ ضبط کرده‌اید؟ فیته‌های قدیمی شما در دسترس هستند؟
علی دریاب بندری: از روزی که ضبط را شروع کردم، بالای چهل کست دارم، بالای سی آهنگ صوتی و تصویری در آرشیف رادیوـ‌تلویزیون ملی دارم و بالای هفتاد آهنگ در کانال یوتیوب خودم گذاشته‌ام.
شما مدت زیادی در تلویزیون ملی کار کردید. کدام سال و چگونه به این شبکه راه یافتید و در آن‌جا چه مسئولیتی داشتید؟
علی دریاب بندری: در اوایل ۱۳۸۱ خ. به صفت آوازخوان و نوازنده‌ی دمبوره‌ی هزارگی، در رادیوـ‌تلویزیون ملی به کار شروع کردم و نزدیک ۱۸ سال در آن‌جا بودم. در سال اخیر، منتظم گروه‌های محلی بودم؛ گروه لوگری، گروه غزنی، گروه شیروشکر و هزارگی.
آهنگ‌های دوگانه با سایر دمبوره‌نوازان هم دارید؟
اولین بار در ۱۳۷۷خ. در بامیان با میرچمن سلطانی، یک کست ضبط کردم. در سال ۱۳۸۲ با استاد صفدر توکلی یک کست ضبط کردم که دمبوره‌اش را نواختم. یک کست با سیدانور آزاد و یک آلبوم تصویری نیز با او به شکل مختلط ضبط کرده‌ام. در برنامه‌های رسمی آهنگ‌های «کُورَس» دسته‌جمعی زیاد اجرا کرده‌ام. با هنرمندان دیگر هم هم‌کاری داشتم؛ مثلاً در آهنگ معروف «خنده‌ کو دفع پریشانی کنیم» از جناب شفیق مرید دمبوره نواخته‌ام.
از سفرهای هنری‌تان بگویید؛ این که در چند کشور سفر داشتید و دمبوره نواختید؟
علی دریاب بندری: فقط در سال ۲۰۱۸م. یک سفر به کویته‌ی در پاکستان داشتم.
به استثنای سرور سرخوش، داوود سرخوش و شما، چه کسانی در سنگ‌تخت‌وبندر، دمبوره نواختند و مشهورترین‌شان کی‌ها بودند؟
علی دریاب بندری: در ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر دایکندی، هنرمندان دیگر؛ مانند استاد صفدر خیرعلی، سیدحسین شادکام، غلام سرشار، محمدعیسا غیچکی دروب بندر، عیسا غیچکی غجورباش بندر، غلام‌علی بخملی غیچکی، علی‌حسین افشار، غلام‌سخی سرشار، انصاری میراسی، پویا بندری، شفیع بندری، داوود هدایت و عبدالغفور سرشار نیز بودند و هستند.
بعد از سقوط نظام جمهوری دمبوره به دست گرفته‌اید؟
علی دریاب بندری: در رژیم فعلی نه. در این دوره استفاده‌اش ممنوع است و خطر دارد.
پس از روی‌کار آمدن طالبان زندگی را چگونه می‌گذرانید؟ به خاطر نواختن دمبوره گاهی شده که تهدید شده باشید؟
علی دریاب بندری: بیش از دو سال می‌شود که مطلق بی‌کارم. احتیاط را جدی گرفتم؛ هنوز پرسان نکرده؛ ولی تهدید هست. در سوی دیگر، از نگاه امنیتی و اقتصادی، با مشکلات زیادی روبه‌رو هستم.
خیلی از اهل موسیقی کشور را ترک کردند. چه باعث شد که در کابل ماندید؟
علی دریاب بندری: هیچ یکی از اعضای خانواده پاسپورت نداشتیم و این باعث شد که در کشور بمانیم. نُه نفر هستیم در خانواده و از راه‌های قاچاق نیز خطر داشت. دستم خالی بود و مجبور شدم که تا اکنون در وطن بمانم.
می‌دانیم که هنر و هنرمند غریب‌ترین قشر افغانستان بوده است. شما چقدر از زندگی هنری خود راضی استید؟
علی دریاب بندری: یقیناً هنرمند در این مملکت غریب است. هنرمندان نام‌دار این سرزمین روزگار قناعت‌بخش نداشته‌اند؛ همه‌‌ی‌شان هر شرایطی را تجربه کرده‌اند و با حالت بخور‌ونمیر روزگار گذرانده‌اند تا که فانی شده‌اند. در شرایط فعلی مشکل چندبرابر است و روزگار هنرمندان بد.
با دمبوره به لبان خیلی‌ها لبخند آوردید. آیا دمبوره توانسته که به زندگی شما لبخند بیاورد و چه اندازه با این ساز رفیق شده‌اید؟
علی دریاب بندری: دمبوره بعد از خانواده، رفیق زندگی‌ام است. با آن انس گرفته‌ام و هم‌صدا و هم‌نوای من است. دمبوره معرِّف من است. با دمبوره توانستم سال‌ها دل آدم‌ها را شاد کنم و با دمبوره هم گریاندم. با دمبوره توانستم شریک خوشی‌های انسان باشم، با دمبوره تشویق شدم، با دمبوره توهین و تحقیر شدم، با دمبوره توانستم اثری از فرهنگ کهن درددیده‌ی مردمم باشم. امیدوارم با دمبوره در خدمت دوست‌دارانم و اهل فرهنگ و فرهنگیان عزیز باشم. من با دمبوره زندگی می‌کنم.
استاد! چند سال است که با دمبوره هم‌راز و هم‌نوا هستید؟ آیا در کنار دمبوره شغل دیگری هم در زندگی داشتید/ دارید؟
علی دریاب بندری: من جز دمبوره‌نوازی و خواندن با دمبوره، کسب دیگری بلد نیستم. تقریباً چهل سال است که با دمبوره هستم.
گاهی شده که بگویید دیگر دمبوره نمی‌نوازم؟
علی دریاب بندری: دمبوره رفیق تنهایی، خوشی و غم من است. هیچ وقت از دمبوره دور نبودم و سخت است که دمبوره ننوازم.
اگر اجازه باشد یک سؤال شخصی‌تر در مورد زندگی شما داشته باشم؛ در مورد زادگاه، مهاجرت و زندگی‌تان؟
در اواخر سال ۱۳۵۱خ. در روستای «گرزک» ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر دایکندی امروزی، در یک خانواده‌ی روشن‌فکر به دنیا آمدم. صنف دوم مکتب بودم که انقلاب آغاز شد، مکتب از بین رفت و ماندیم به درس‌های خصوصی. پنج‌شش سال از قرآن کریم شروع تا کتاب‌های ورقه‌ و گل‌شاه، حافظ و کتاب‌های داستانی مثل شاه‌نامه می‌خواندم تا این که وضعیت به سمت بدتر شدن رفت. جنگ‌های داخلی اوج گرفت و ما هم مجبور شدیم به ایران مهاجرت کنیم. کم‌تر از سه سال در ایران سپری شد و بعد با اعلام آشتی ملی در زمان حکومت وقت، به وطن برگشتم. متأسفانه به دلیل بد بودن وضعیت، نتوانستم به زادگاهم بروم و ناچار در غور جابه‌جا شدم. بیش از پنج سال آن‌جا زندگی کردم. پس از سقوط دولت آن زمان، برگشتم به زادگاهم و سه سال به آن‌جا ماندم. بعد به سمت کویته‌ی پاکستان رفتم و بیش‌تر از دو سال به آن‌جا سپری شد. در کویته با هنرمندانی از نزدیک آشنایی پیدا کردم. یک کنسرت اجرا کردم و بعد برگشتم به افغانستان. شنیدم هنرمندان در بامیان گروهی تشکیل داده‌اند؛ لذا به بامیان رفتم و شامل گروه هنری فنی و کلتور شدم. هشت ما به آن‌جا بودم و در برنامه‌ها و کنسرت‌های کلان سهم گرفتم. باز تحول آمد و برگشتم به روستای خودمان. سه سال دیگر خون دل خورده نشستم تا این که حکومت جمهوری به وجود آمد. در سال ۱۳۸۱خ. همراه خانواده به کابل کوچیدیم و تا حالا این‌جا زندگی می‌کنیم. پنج دختر و دو پسر دارم.
از پسران شما هم کسی دمبوره می‌نوازد؟
علی دریاب بندری: بچه‌هایم هنوز علاقه‌ای به هنر موسیقی ندارند.
به عنوان آخرین سؤال، در مورد آهنگ غنچه‌غنچه صحبت کنید و خصوصاً بگویید که «بند دل» چه کسی است؟
علی دریاب بندری: دوست دارم کتاب شعر زیاد مرور کنم. کتاب‌های شعری پیشم هستند. از شعرهای زیبای‌شان کدام تا را انتخاب می‌کنم و با اجازه‌ی شاعر آن را می‌خوانم. این شعر از محترم عزیز فیاض است. در برنامه‌ی کویته خبر بودم. از جمله همین شعر را انتخاب کردم، روی آهنگش کار کردم و در نهایت یکی از آهنگ‌های انتخابی من بود که در کنسرت کویته اجرا کردم. دوستان خواهش کردند که آهنگ خوب است، همین آهنگ را با موسیقی شیروشکر بساز تا ماندگارتر شود. سرانجام من هم خواهش دوستانم را قبول کردم.
کیفیت ضبط آهنگ‌هایم پایین است؛ چون توان مصارف استدیوهای اورجینال را ندارم. فقط چیزی که از توانم است، در خدمت علاقه‌مندان عزیز و گرامی خود قرار می‌دهم.
بسیار سپاسگزارم که فرصت صحبت دادید تا در مورد دمبوره و کارنامه و زندگی شما صحبتی داشته باشیم. برای شما آرزوی سلامتی و بالندگی دارم.
من هم سپاسگزارم.

علی رضا کهزاد، خبرنگار آزاد