نویسنده: دیوید هاروی
مترجم: نجیبه زردشت
پارهی نخست
برای اولین بار به تاریخ ۲۶ ژانویه سال ۲۰۲۰ مطلبی را در باره ویروس کرونا خواندم. ویروس در چین، در حال گسترش بود. بلا فاصله به تاثیر این ویروس روی پویای جهانی انباشت سرمایه فکر کردم. از مطالعه که در مورد مدل اقتصادی داشتم میدانستم، انسداد و ایجاد اختلال در تداوم جریان سرمایه منجر به کاهش ارزش میشود و اگر کاهش ارزشها به صورت گسترده و عمیق گسترش یابد، این امر نشانگر شروع بحرانهای زیادی خواهد بود. همچنین به خوبی میدانستم که «چین» دومین اقتصاد بزرگ در جهان است و در واقع پس از سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸ سرمایهداری جهانی را نجات داده است. بنابراین هر ضربهای به اقتصاد چین میتواند عواقب جدی برای اقتصاد جهانی داشته باشد. به نظر میرسید مدل موجود انباشت سرمایه در حال حاضر دچار مشکلات زیادی شده است. حرکتهای اعتراضی تقریباً در همهجا (از سانتیاگو تا بیروت) در حال وقوع بود. بیشتر آنها معطوف به این واقعیت بود که مدل اقتصادی حاکم برای توده مردم کارای ندارد. این مدل نئولیبرال به طور فزایندهای به سرمایهای خیالی و افزایش در عرضه پول و ایجاد بدهی متکی است. این مدل در حال حاضر با مشکل تقاضای موثر کافی برای تحقق ارزشهایی که سرمایه قادر به تولید آن است روبرو است.
بنابراین چگونه ممکن است مدل اقتصادی غالب، با مشروعیت ضعیف و سلامت شکننده خود، تأثیرات اجتناب ناپذیر آنچه را که ممکن است به یک بیماری همهگیر تبدیل شود، جذب وخودش زنده بماند؟. پاسخ به این سوال بستگی به مدت زمان و گسترش اختلال داشت، زیرا همانطور که مارکس اشاره میکند، کاهش ارزش بخاطر این اتفاق نمیافتد که کالاها قابل فروش نیستند، بلکه بخاطری اتفاق میافتند که به موقع به فروش نمیرسد. مدتها از ایده که طبیعت را به عنوان پدیدهای جدا و خارج از فرهنگ، اقتصاد و زندگی روز مره میپندارد دوری کردم. از دید من رابط دیالیکتیکی و متابولیک بین انسان و طبیعت وجود دارد. سرمایه شرایط محیطی باز تولید خود را اصلاح میکند، اما این کار را در زمینه عواقب ناخواسته (مانند تغییر اقلیم) و در برابر پس زمینه نیروهای تکاملی مستقل وخود مختار انجام میدهد که به طور دائمی در حال تغییر شرایط محیطی هستند. از این منظر، هیچچیزی به عنوان یک فاجعه طبیعی وجود ندارد. ویروسها همیشه و در هر زمان در جهش میباشند. اما شرایط که در آن یک جهش تهدید کننده میشود بستگی به عملکرد انسان دارد. بطور مثال این دو جنبه باهم ارتباط دارند:
۱ شرایط مساعد محیطی احتمال جهشهای شدید را افزایش میدهد. منطقی است که انتظار داشته باشیم سیستم غذایی ناسالم و وارونه در مناطق نیمه مرطوب ممکن است در این امر نقش داشته باشند. چنین سیستمهایی در بسیاری از نقاط از جمله در جنوب «یانگ تسه» کشور چین و جنوب شرقی آسیا وجود دارد.
۲ شرایطی که به انتقال سریع از طریق بدن میزبان کمک میکند بسیار متفاوت است. جمعیتهای انسانی با تراکم بالا میزبان خوبی به نظر میرسد. بطور مثال به خوبی میدانیم که اپیدیمی سرخک فقط در مراکز بزرگ جمعیت شهری رونق میگیرند اما در مناطق کم جمعیت به سرعت از بین میروند. نحو تعامل انسانها با یکدیگر، گشت و گذار، نظم دادن به خود ویا فراموش کردن شستن دستها، همگی به انتقال بیماریها تاثیرمیگذارد.
به نظر میرسد که مرض «سارس»، «آنفلوانزای مرغی و خوکی» در این آواخر از چین یا آسیای جنوب شرقی سر برآورده است. هم چنین مردم چین در یک سال گذشته به شدت از «تب خوکی» رنج برده است. این مرض منجر به کشتار جمعی خوکها و افزایش قیمت گوشت خوک میشود. اینها را برای این نمیگویم که چین را محکوم کرده باشم، بسیاری از مکانهای دیگری وجود دارد که خطرات محیط زیستی برای جهش و انتشار ویروس درآنها بسیار زیاد است. ممکن است «آنفلانزای اسپانیای» سال ۱۹۱۸ سر از «کنزاس» درآورده باشد. همچنان ممکن است آفریقا بستر گرمی را برای انتشار ایدز فراهم کرده و باعث جهش و انتشار «ایبولا» گردیده باشد. بیماری «دنگ» در آمریکای لاتین پیدا شد و درحال گسترش است. اما تأثیرات اقتصادی و جمعیتی انتشار ویروس بر میگردد به ضعفها و آسیب پذیریهای موجود در مدل اقتصادی حاکم.
از این که کرونا ابتدا در چین پیدا شد متعجب نشدم و با در نظرداشت اینکه «وهان» یک شهر تولیدی است میدانستم عواقب اقتصادی محلی و جهانی خواهد داشت. اما سوال این بود که چگونه این ویروس سرایت میکند. سرعت انتشارش چه اندازه است و تا چه مدت زمان دوام خواهد کرد؟. تجربه نشان داده است یکی از نکات منفی جهانی شدن این است که جلوگیری از انتشار سریع بین المللی بیماریهای واگیر غیرممکن است. ما در دنیایی کاملاً متصل به هم زندگی میکنیم. تقریباً همه سفر میکنند. شبکههای انسانی برای انتشار، بالقوه گسترده و باز هستند. خطر (اقتصادی و جمعیتی) این بود که اختلال یک سال یا بیشتر طول بکشد. با انتشار خبرهای اولیه در باره کرونا بلا فاصله بازارهای جهانی سهام با رکود مواجه شد. اما جالب این بود که بعد از گذشت دوماه، بازار سهام دوباره رونق یافت. خبرها طوری وانمود میکرد که وضعیت تجارت بجز چین، در سایر کشورهای جهان عادی است. همگی کرونا را با سارس اشتباه گرفتند و فکر میکردند که دنیا دارد تکرار سارس را تجربه میکند. ویروس که به آسانی قابل کنترول است و اثرات جهانی کمتری دارد. زمانیکه کرونا بهعنوان یک ویروس جدید شناسای شد، تلاش اکثریت این بود که این ویروس را با وجود داشتن مرگ و میر بالا به عنوان سارس به تصویر بکشند، تا از وحشت ایجاد شده بکاهند. با اینکه ویروس جدید در چین بیداد میکرد و دولت چین برای کنترول آن به سرعت وجدیت عمل میکرد، اما با آنهم جهانیان به اشتباه به این مسله برخورد کردند. جهانیان فکر میکردند ویرس کرونا چیزی است که فقط در چین ظهور میکند و وجود دارد. بنابراین ویرس را نه تنها دست کم گرفتند بلکه برچسپ چینی نیز زدند. این امر باعث شد در اکثر کشورهای دنیا روحیه ضد چینی شکل بگیرد. تاثیر منفی که ویروس روی رشد پیروزمندانه اقتصادی چین گذاشت، با استقبال گرم در محافل خاص دولت ترامپ رو برو شد. با این حال مدتی نگذشت که خبرهای درباره اختلال و انقطاع زنجیره تولید جهانی که که از وهان منشآ میگرفت دست به دست شد. با آنهم چنین مشکلاتی یا نادیده گرفته میشد یا این که به کمپنیهای بزرگی مانند اپل نسبت داشده میشد.
نظر بدهید