م. رضایی
دین در طول تاریخ ابزاری برای ایجاد، تقویت و نهادینهسازی حکومتهای ظالم بوده است. افراد قدرت طلب و مستبد، که همواره در صدد ایجاد حکومتهای خودکامه بودهاند از دین بیشترین استفاده را برای تحقق رویاهای ضد انسانی خود کردهاند. آنان در طول تاریخ با استخدام کسانی که در راس نهاد دین قرارداشتهاند و با دادن امتیاز به آنان، توانستهاند دین را برای سرکوب تودهها، خفه کردن صدای اعتراض مخالفان، و توجیه جنایات خود به کار ببرند.
در کنار موارد یادشده، دین به کسانی که در همسویی با افراد مستبد قراردارند، انگیزه معنوی برای تحقق اهداف تعیین شده آنها فراهم میکند. این افراد با تمسک به آمیزههای دینی زمینه هرنوع جنایت علیه مخالفان خود را فراهم میسازند. با پشتوانه دین، جنایتهای هولناک به افتخارات بیبدیل تاریخی برای جنایتکاران تبدیل میشود.
در بستر تاریخی، ادعای افراد خودکامه این بوده است که با اقتدارگرایی و انحصارگرایی، آنها حکومت را اخلاقی میسازند و ازگذار آن به رشد تقوا در حکومت جامعه کمک میکنند. ولی به گواهی تاریخ، این روند فقط منجر به غرور کاذب و خود خواهی حاکمان میشود. این امر، برایندی جز تولید و باز تولید خشونت و نفرت، در جامعه ندارد.
در کنار آن، حاکمان مستبد از دین و شرع اسلام همواره برای مخالفت با اصلاحات و ایجاد تغییرات مثبت در زندگی مردم استفاده کردهاند. آنها برای حفظ منافع خود همواره از حمایت رهبران دینی برخوردار بودهاند زیرا این دو تنها به مدد یکدیگر میتوانند ذهن و جسم مردم را به بند بکشند.
از دیدگاه جامعه شناختی نظام استبدادی، بازتاب زندگی سیاسی جامعه استبدادیاست. چنین نظام و جامعهای، محصول افکار و اندیشههای جزمگرایانه دینی است. اندیشهها و افکاری که تنها بر بخش خاصی از دین متمرکز است که بتواند با تفسیرهای خاص در خدمت افراد خودکامه قرار بگیرد. حکمرانان مستبد از پادشانهان ایران، امپراطوران روم، فراعنه مصر تا امرای افغانستان از جمله عبدالرحمن خان به مدد سوء استفاده از دین و فتوای پیشوایان دینی در طول تاریخ توانستهاند انسانها را گروه گروه به مسلخ بکشانند و از اجساد آنها کله منارها بسازند.
قومیت چگونه به نظام استبدادی کمک میکند
یکی از مطالبات راهبردی رویکردهای قومگرایانه انحصار منابع و فرصتها است. در نظام استبدادی که در آن قدرت در دست یک فرد قرار میگیرد، انحصار منابع و فرصتها متضمن قدرت مطلق شخص مستبدی است که در راس امور قراردارد و بقای قدرت او در توزیع منابع و فرصتها به گروه قومی است که به آن تعلق دارد.
حذف سایر اقوام و گروههای اجتماعی پیامد اجتناب ناپذیر نظام استبدادی است. زیرا دوام و قوام این نظام بستگی به حمایت نهاد دین و قوم دارد. از این رو حاکم مسبتد برای تداوم حاکمیت اسبتدادی خود باید به این دو نهاد باج بدهد.
اندیشه مخالف؛ دشمن آشتیناپذیر نظام استبدادی
نظام استبدادی تازمانی میتواند استمرار داشته باشد که در آن اندیشه مخالف قدرت سربرآوردن نداشته باشد. بنابراین، در نظام استبدادی ابراز هر اندیشهای میتواند مخالفت محسوب شود. در این نظام، محوریت یک فرد به مثابه تضمین بقای آن به شمار میورد زیرا او با دراختیار داشتن تمام قدرت باید از پذیرش هر واقعیتی سر بزند تا در در یک پوشش سیاسی به بازتولید استبداد بپردازد.
دشمنی آشتیناپذیر با اندیشه متفاوت، منجر به تقویت قدرت نظام استبدادی و ذینفعان آن میگردد. و آنها برای به تحقق خواستهها و نظریات خود از هر نیرو و توانی در پوشش دین و قوم بهره میگیرند. این کار با هدف ضربه زدن به تمام استعدادهای مخالفی که در جامعه حضور دارند صورت میگیرد تا منجر به تحکیم بیشتر حضور این قدرت شود.
امارت اسلامی افغانستان نمود بارز یک نظام استبدادی است که به مدد دین و قوم بر افغانستان مسلط شده و در صدد استحکام پایههای خود است. در این نظام، تمام قدرت در دست یک فرد به نام امیرالمومنین قراردارد. رسالت این قدرت به مدد دین و قوم، نهادینهسازی سلطه قوم پشتون در افغانستان است. امارت، با دراخیتار قراردادن بیحد و حصر منابع و فرصتها به پشتونها تلاش میکند زمینه رشد و پیشرفت سایر اقوام و مذاهب را در افغانستان به شکل سیستماتیک بگیرد. این امر تحقق نمییابد مگر با سرکوب هر نوع اندیشه مخالف در هر شکلی که باشد. سرکوب مخالفتهای سیاسی و نظامی در پنجشیر و بلخاب نمود بارز استفاده از هرنوع جنایت برای تحکیم پایههای این نظام استبدادی به شمار میرود. در بعد آموزشی و جنسیتی، مسدود ماندن مکاتب دخترانه، حذف زنان از عرصههای عمومی از جمله راهبردهای این گروه برای نهادینهسازی استبداد در افغانستان به شمار میروند.
نظر بدهید