در دوم اسد موتر حامل کارمندان وزارت معدن موردحمله انتحاری قرار گرفت که بیش از چهل نفر در آن از بین رفت، در غور جنایت سنگین صورت گرفت، در مسجد جوادیه هرات تعداد زیاد از مردم ملکی کشته شدند،اما در میرزا اولنگ بیش از شصت کشته و تعداد زیادی زخمی و آواره شدند. کارشناسان و حقوقدانان آن را نسلکشی قلمداد کردند. جنایت و قتلعام به این سنگینی بالای یک گروهی قومی خاص نشان از فاز تازه جنگگروهای مثل طالبان در این چند سال اخیر است. این کشتار و نسلکشی در میرزا او لنگ ولایت سرپل ابهامات زیاد را در تغیر استراتژی جنگ به سر زبانها آورده است. رییسجمهور بعد از رویداد فاجعهبار ولایت سرپل در سخنرانی خود از تغیر نوعیت جنگ گروهای مخالف حکومت یادآوری کردند. مفهوم اصلی سخنان غنی این است که طالبان و دیگر گروهای تندرو در جنگ مستقیم علیه نیروهای دفاعی کشور ناکام بودهاند،ولی با استفاده از کشتار غیرنظامیان به دنبال تحتفشار قرار دادن دولت در افکار عمومی است. هرچند در این اواخر میزان تلفات غیرنظامیان افزایشیافته، اما نوعی حملات و کشتار علیه یک گروه قومی خاص بیشتر نشانه رفته است. اینکه کشتار و حملات تهاجمی دشمن عامدانه علیه گروهی قومی و مذهبی خاص صورت میگیرد، ابهامات را در استراتژی جنگ نیز به وجود آوردهاند؛ اما سؤال اساسی این است که این تغییر در نوعیت جنگ چی است؟آیا دشمن به دنبال اختلاف انداختن میان گروهای قومی و مذهبی است؟ آنچه از قراین برمیآید، نوعیت جنگ و کشتار غیرنظامیان بهتازگی کلید نخورده است. بلکه همواره دشمن غیرنظامیان را هدف قرار دادهاند، این کشتار بعد از شکست ولایت کندز ابعاد پیچیدهی پیدا کرد. هرچند طالبان درمیرزا اولنگ نیز ادعا کرده است که هدفش غیرنظامیان نبوده و بلکه نیروهای خیزش مردمی بودهاند، ولی نوعیت کشتار، هدف قرار دادن گروهی قومی خاص نهتنها در شمال که در بخشهای دیگر کشور نیز این سؤال را به میان میآورد که هدف طالبان به دنبال سرکوب و کوچ اجباری هزارهها و دیگر گروهای قومی است. استراتژی طالبان درگذشته نیز پاکسازی قومی بود. باری در دوران حاکمیتش در مزار گفته بود که هیچکس غیر ما در این کشور حق زندگی ندارد. این استراتژی جدید نیست و بلکه هدف اصلی اختلاف انداختن میان گروهای قومیاند. دولت افغانستان نیز این مسئله را به یاد داشته باشد که به هر میزان که آتش اختلاف و درگیریهای قومی افزایش یابد، آسیبهای جدی را متوجه امنیت ملی کشور خواهد کرد. گذشته تلخ نزاعهای قومی افغانستان را مرکز جنگهای استخباراتی قرارداد و عامل بدبختیهای بسیار و خسارات جبرانناپذیری گردید. در این جنگ کنونی که به تعبیر رهبران حکومت تحمیلی نیز است، بیشترین تلفات را هزارهها متحمل شدهاند، هزارهها نه در شمال، نه در جنوب، نه در شاهراهها و نه در خانههایشان امنیت ندارد. حملات انتحاری که سال قبل در دوم اسد (درمیان تظاهرات جنبش روشنایی) اتفاق افتاد، صفحه جدید از کشتار مردم بیگناه را کلید زد.
از طرف دیگر رییسجمهور در سخنرانیاش یادآوری کرده است که فساد گسترده در نهادهای امنیتی نیز باعث ضعف نیروهای امنیتی در کشور میگردد. این نشان از اوج بیکفایتی و برخورد عاجزانه با رویدادهای اخیر کشور اند. دولت افغانستان با توجه به حمایت جامعه جهانی تا هنوز نتوانسته استراتژی واضح برای مقابله با دشمنان کشور تعریف کند، این در حال است که ادعا دارد که طالبان و گروهای آدم کش دیگر برای مقابله با دولت تغییر استراتژی جنگ دادهاند. برخورد دولت با طالبان همواره بیش از اینکه تهاجمی باشد، بیشتر به آنها فرصت داده است که تا بیشتر و قویتر در میدان جنگ وارد گردند. این فرضیه ازاینجا اثبات میشود که دولت بعد از چهلوهشت ساعت نتوانست به حمایت مردم میرزا او لنگ برود. بعد از اینکه طالبان منطقه را ترک کردند، نیروهای نظامی وارد سرپل شد، این نوع برخورد نهتنها که دشمن را تضعیف نمیکند، بلکه به آنها فرصت و میدان بیشتر از تاراج و سرکوب را میدهد. استراتژی جنگی طالبان اگر کشتار مردم بیگناه و ایجاد فضای ترس و رعب در افکار اجتماعی باشد، پس استراتژی دولت افغانستان برای مبارزه با این وضعیت چیست؟ اگر دولت افغانستان برای جلوگیری از کشتار مردم ملکی و بهخصوص کشتار گروهای قومی و مذهبی خاص استراتژی نداشته باشد و هرازگاهی که طالبان و یاداعش دست به جنایت بشری وحشتناک مثل میرزا اولنگ بزند،سران حکومت با پوزش و بیانیههای تکراریشان، بیکفایتی و ضعف نهادهای امنیتی را توجیه کند، نهتنها که گره مشکلات را حل نمیکند، بلکه بر پیچیده شدن وضعیت و بیشتر شدن حملات تروریستی میانجامد. طالبان هدفش مشخص است. این گروه چی در دوران امارت اسلامی و چی اکنون همواره به دنبال سرکوب قومی و ایجاد فضای ترس و وحشت برای تطبیق اهداف شوم سیاسی و مذهبیشان بودند. حال دولت افغانستان در این شرایط سخت ودشوار امنیتی اگر در قبال مردم و تأمین امنیت پاسخگو است، باید با این مسأله جدی برخورد کند، در غیر فروپاشی نظام و بیثباتی سیاسی دور نخواهد بود.
نظر بدهید