اسلایدر تحلیل طالبان

جنگ‌های دینی ملا محمد عمر

از وجوه مشترک سه امیر افغانی( احمد خان ابدالی، امیر عبدالرحمان خان و ملامحمدعمر) یکی این است که هرسه‌ی شان در میان افغان‌ها از احترام خاص برخوردارند تا جایی که امروزه قبور دو امیرِ نخستین زیارتگاه است و مردم نیز به زندگانی آنان توام با خرافه‌های مقدس میبینند. این نگاه قدسی و رازآمیز حتا نسبت به ملاعمر که در این اواخر بود نیز وجود دارد: «ملاعمر را هاله‌ای از اسرار احاطه کرده است». (مارزدن، ۵۵) این هر سه امیر تقریبا بالاتفاق به پرهیزگاری، عدالت و دیگر اوصاف نیکوی اسلامی توصیف شده‌اند، همانطور که پیتر مارزدن تنها نظر اعضای طالبان را نسبت به ملاعمر چنین بیان می‌کند: «اعضای طالبان عقیده دارند او [امیر ملامحمدعمر] بسیار پرهیزگار است و ساده زندگی می‌کند». (همان)
در بخشی از مصاحبه‌ای در المجله نشرِ تاریخ ۲۳ اکتبر ۱۹۹۶، ملا وکیل احمد سخنگوی وقت طالبان، اهداف طالبان را به گونه­ی زیر توضیح می‌دهد که به خوبی انگیزه‌های اصلاحی از نوع دینی در آن به چشم می‌خورد: «… برخی از رهبران محلی، به خصوص در قندهار، گروه‌های مسلحی تشکیل دادند و با یکدیگر به نزاع برخاستند. فساد و سرقت فراگیر شد و همه جا دزدی و راهزنی به چشم می‌خورد. زنان مورد حمله و تجاوز قرار می‌گرفتند و کشته می‌شدند. بنابراین پس از این حوادث، گروهی از طلاب مدارس مذهبی، برآن شدند که علیه این رهبران قیام کنند تا رنج و عذاب مردم ولایت قندهار را تسکین دهند.» (مارزدن، ۷۳-۷۴)
در جایی دیگر با صراحت تمام از ایجاد دولت اسلامی خبر می‌دهند: «گروه طالبان از توده مردم ایجاد شده است و برای رهایی هموطنانش از عذاب و سختی و تضمین صلح و امنیت کامل در سراسر کشور از طریق جمع آوری سلاح‌ها، کنار گذاشتن امیرنشین‌های فئودالی در نقاط مختلف کشور و ایجاد دولتی اسلامی و قدرتمند در افغانستان، مبارزه خود را آغاز نموده است». (مارزدن، ۷۴) که از جمله جمع آوری سلاح‌ها و سرکوب امیرنشین‌های فئودال به منظور تامین امنیت سرتاسری، شباهت فراوان به استراتیژی عبدالرحمان دارد. این شباهت زمانی بیشتر می‌شود که این قطعه از خطابه مل اامیرخان متقی کفیل وزارت اطلاعات و فرهنگ طالبان در خطبه نمازجمعه پانزدهم نوامبر ۱۹۹۶ را مطلع باشیم: «دیگر هیچگونه ظلم و ستم، وحشیگری یا خودخواهی در چهارچوب دولت اسلامی، وجود نخواهد داشت. در عوض قانونگرایی و وفای به دین متعالی حضرت محمد (ص) در کلام و عمل وجود خواهد داشت. حکومت اسلامی افغانستان، تحت رهبری جنبش اسلامی طالبان، تمامی شعارهای خود را مطابق قانون الاهی و با هدایت قرآن مجید جامه عمل پوشانده است. هر گونه اقدامی که توسط حکومت اسلامی صورت گرفته است مطابق دین و شریعت بوده و هرچه گفته شده به مرحله اجرا درآمده است.» (مارزدن، ۷۵)
کشتار هزاره‌ها
از کشتارهای بزرگ و فجیعی که در دوره طالبان اتفاق افتید یکی حادثه ۱۷ اسد سال ۱۳۷۷ شمسیِ مزار شریف است. شمار کشته شدگان این حادثه را منابع، متفاوت گزارش داده اند، اما چیزی بین ۴۰۰۰ تا ۱۷۰۰۰ نفر گفته می‌شود؛ چون اکثر قریب به تمام تعداد قربانیان هزاره­ها است، سهل می‌توان داوریِ صرفا قومی یا مذهبی کرد، ولی این ظاهر قضیه است. اگر به منطقِ اساسیِ هزاره‌کشی‌های طالبان (شهر مزار و یکه اولنگ بامیان) دقت شود، ادعای خود طالبان تقویه می‌گردد که گفته بود اقدامات شان «مطابق دین و شریعت» است. درگزارشی از «دویچه وله» منتشرشده به تاریخ (۸/۸/۲۰۰۷) از زبان عبدالمنان نیازی قوماندان طالبان تحجرگرا نقل شده است که در پیوند به کشتار مزار گفته بود: «هزاره‌ها یا صد درصد مسلمان شوند و یا این که باج بدهند.» مساله این نیست که هزاره‌ها چون هزاره‌اند، باید قتل عام شوند – طوایف و تبارهای زیادی در جهان وجود دارند که فقط پشتون یا فقط عرب نیستند اما مسلمانند و از نظر دینی مشکلی برای شان وجود ندارد – بل مساله این است که هزاره‌ها صددرصد مسلمان نبوده‌اند! همزمان با اظهارات نیازی در ضرب الاسلام جریده‌ای چاپ پشاور پاکستان از زبان ملا محمد عمر چنین نقل گردیده بود: «بین رافضی‌ها و شیعه ها فرق نیست؛ محاربه با آنها فرض و واجب است . معامله با نسوان شان به عنوان کنیز اشکال شرعی ندارد.» (سالروز قتل عام مردم مزارشریف توسط طالبان، https://www.dw.com)
به نظر ما این همان منطقی است که پشت کشتارها و تاراج‌ها و تجاوزهای احمدشاه ابدالی و امیرعبدالرحمان نیز قرار گرفته است. بعضی اوقات، همین پاره گفتارها بیشتر از تحلیل های شیک و کارشناسانه، اُس و اساس قضایا را برملا می‌کنند، به خصوص در مورد طالبان که نسبت به بیانات شسته روفته ی متعارف، بی‌پرده و صریح اند.

تخریب مجسمه‌ها
از دیگر اقداماتی که در دوره حکومت طالبان انجام شد، انهدام مجسمه‌های بودا در بامیان بود. تخریب مجسمه‌های بودا نیز به سادگی صورت نگرفت، بل یک اقدام سنجیده، تکلیف مدارانه و کاملا اسلامی بوده است. به نقل از گزارشی در بی بی سی که به تاریخ ۱۱ مارچ ۲۰۰۵ منتشر شده از قول وحید مژده عضو کمیسیون حفاظت از میراث فرهنگی افغانستان در زمان طالبان و از مقامات وزارت خارجه این حکومت آمده است که دیدن چند مجسمه تاریخی در مراسم پرده برداری از کتیبه در موزه کابل، باعث شد که طالبان به این موضوع فکر کنند که آیا نگهداری از این گونه آثار از نظر شرعی مجاز است یا خیر. البته بین طالبان نیز اختلافات نظر وجود داشت، اما حرف آخر را امیر دولت اسلامی یعنی ملاعمر باید میزد. این بود که در تاریخ ۲۶ فوریه سال ۲۰۰۱ میلادی، شورای رهبری، شورای علما و دیوان عالی (استره محکمه) طالبان، به پیروی از فرمان ملا محمد عمر رهبر این گروه، دستور تخریب تمام آثاری را که به تعبیر آنها «غیر اسلامی» بود صادر کردند. (ستار سعیدی، بوداهای بامیان چگونه به خاک نشست، http://www.bbc.com/persian)
بر اساس این فتوای دینی بود که مجسمه­های بزرگ بودا در بامیان از بین برده شدند و تمامی مجسمه‌های تاریخی که در موزه‌های کابل و دیگر شهرهای افغانستان نگهداری می‌شدند نیز می بایست نابود می‌شدند. ستیز و مخالفت با هنر (مجسمه­ای و تصویری و صوتی) در شریعتِ اسلام ریشه دار و در تاریخِ اسلام پیشینه دار است و هر از گاه قربانی های ارزشمند و سنگینی را از تاریخ و تمدن بشری ستانده است.
گروه‌های اسلامی‌ای که در این چند سال اخیر در منطقه ظهور کرده‌اند نیز همواره در پی تخریب آثار تاریخی و مجسمه‌ها و تندیس‌ها بوده است و این ایده در شریعت اسلام ریشه دارد. همانطور که اسلام از کعبه با بت­شکنی آغاز شد، در تمام تاریخ یک و نیم هزار ساله خود همواره شعارش قرار داده است و اکنون نیز بت شکن و بت شکنی از افتخارات اسلام و معتقدانِ به آن است. در اسلام مجسمه مظهر آشکار شرک است. ممکن است کسی بپرسد که قرن های قرن در بامیان مسلمانان زیسته اند و پادشاهان اینجا نیز مثل ملامحمد عمر همه مسلمان بوده‌اند، چرا آنان این «مظاهرِ شرک» را از بین نبردند. باید گفت که شریعت اسلام (قرآن) هماره بر انهدام بت­ها تاکید ورزیده است (رک: قرآن، سوره طه/ آیه­های ۸۸ و ۹۷، سوره انبیا/ آیه­های ۵۲، ۵۷ و ۵۸)
از آنجا که احمدشاه ابدالی و عبدالرحمان یا امیران پیش از آن‌ها نیز مسلمان و امیرالمومنان بوده‌اند، می‌بایست مجسمه‌ها، این مظاهر شرک و بت پرستی را منهدم میکردند (همچنان که معابد و بتکده ها را چندین مورد از بین برده اند) ولی مساله این است که آن ها توان تخریب این مجسمه های غولپیکر را نداشتند. اکنون که دولت اسلامیِ ملامحمد عمر از نعمت مواد منفجره و توپ و تانک بهره مند بودند و می‌توانستند این تکلیف را ادا کنند، بلامعطل ادا کردند.

در مورد نویسنده

محمد رها

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید