اسلایدر حقوق بشر نسل‌کشی هزاره‌ها

روایتی از یک تیرباران

نوت: نسخه‌ی پی‌دی‌اف شماره ۲۰۳ جاده‌ی ابریشم را از اینجا دانلود کنید.

 زمان و مکان حادثه
چاشت روز پنج‌شنبه ۲۲ سنبله ۱۴۰۳بیشتر مردان روستای «قریودال» ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر ولایت دایکندی، گردهم آمدند تا راهی روستای هم‌جوارشان شوند؛ روستایی «پالوسنگ» در امتداد درۀ «زرتلی»، مربوط مرکز ولایت غور، تا چمن‌علی فرزند غلام‌علی و همسرش (باشندگان قریۀ قریودال) را به زادگاه‌شان بیاورند و به خانه‌شان. آن‌ها از سفر زیارتی کربلا برگشته بودند. طبق رسم و رواج منطقه، این‌ها به پیشوازشان می‌رفتند تا این زائران را با شادی و شادمانی، به خانه‌شان بازگردانند و در خوشی‌شان شریک شوند. روستای «قریودال» در مرز ولایت‌های دایکندی و غور موقعیت دارد و با روستای «پالوسنگ»، مربوط ولسوالی دولت‌یارِ ولایت غور، فاصلۀ اندکی دارد. حد فاصل بین این دو روستا، کوتلی است به نام کوتل «خمی» یا «خم‌سفید».

پس از این‌که همه نزدیک مکتب «قریودال» جمع می‌شوند، مردان میانه‌سال و جوانان و کودکان، با شور و اشتیاق بر موترسایکل‌های‌شان سوار می‌شوند و در چند دسته، راه می‌افتند. هفده‌هجده نفر، خرد و بزرگ، پیشتر و باقی از پشت سرشان، هرکسی، فراخور سلیقه و خواست و قدرت و مهارتش در راندن موترسایکل، به پیش می‌رود تا به کوتل «خمی» یا «خم‌سفید» می‌رسند. به گفتۀ یکی از نزدیکانِ جان‌باختگان این حادثه، هفده‌هجده نفر اول، خودشان را زودتر به کوتل «خمی» یا «خم‌سفید» می‌رسانند؛ کوتی که متشکل از چهارپنج تپه‌گک کوچک است. در بلندی آخرین تپه که دیگر مربوط ولایت غور می‌شود، چهار مرد مسلح، سوار بر دو موترسایکل، راه را بر آنان می‌بندند و متوقف‌شان می‌کنند. می‌گویندشان که ما از نمایندگان امارت اسلامی هستیم و به دنبال کسی از نظامیان پیشین می‌گردیم. شاید در بین شما باشد. شما را بگردیم. به صف بایستید و آنان را به صف می‌ایستانند. یکی از آن چهار نفر شروع می‌کند به تلاشی و بازرسی‌شان و تمام تلفن‌ها و سایر وسایل‌شان را ضبط می‌کنند. دیگری فیلم می‌گیرد و دو نفر دیگرشان هم دست‌به‌ماشه، روبه‌روی‌شان می‌ایستند. نگاه به نگاه‌شان می‌دوزند و می‌پایندشان.

به گفتۀ منبع، در همین هنگام که آن‌ها را به صف کرده‌‌اند و تلاشی و بازرسی‌شان می‌کنند، موترسایکل‌سوار دیگری از سمت ولایت غور، از راه می‌رسد؛ جوان تحصیل‌کردۀ ایماقی، به نام عبدالمنان، متخصص دندان و دارندۀ مطب دندان‌پزشکی در بازار ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر ولایت دایکندی. مهم‌تر از همه آشنا با مردان مسلح. وقتی که او از راه می‌رسد، مردان مسلح متوقفش می‌کنند. او با مهاجمان به گپ‌وگفت می‌پردازد. آن‌ها همدیگر را می‌شناخته‌اند. پس، از همین ولایت غور بوده‌اند و حتماً از روستای او یا روستای همجوارش. در نهایت، از مردان مسلح می‌خواهد که مرا بگذارید، بروم که کار دارم؛ اما مردان مسلح، وقتی می‌بینند، او ما را می‌شناسد، اگر بگذاریم برود، هویت ما برملا و واقعیت آشکار می‌شود؛ لذا اجازه‌اش نمی‌دهد.

به گفتۀ منبعی که نخواست از او اسمی برده شود، در این اثنا، یکی از جوانان قریۀ قریودال را که موهای زرد و سیمای زرد داشته است، از صف جدا می‌کند. به او می‌گوید تو مانند خارجی‌‌ها به نظر می‌رسی. خارجی نباشی. وقتی او را از دیگران جدا می‌کند و بر او شلیک می‌کند، آنگاه دیگران می‌بینند واقعیت چیز دیگری است. این‌ها، برای این راه شان را نگرفته‌اند که دنبال کسی باشد، بلکه می‌کشندشان؛ لذا به هر سویی، پا سست می‌کنند و می‌گریزند. همان دو مسلحی که تا حال دست‌به‌ماشه ایستاده بودند، با قید ضربه (نه تک‌فیر) شروع می‌کنند به گلوله‌باری. مردان را به رگبار گلوله می‌گیرند و تعدادی در جا و تعدادی هم در حال فرار، زمین‌گیر می‌شوند. بعد، یکی از آنان، با خون‌سردی گام پیش می‌گذارد. تفنگچه‌اش را می‌گیرد و بالای پیکر تک‌تک آن‌هایی که در همان‌جا افتاده بوده‌اند، می‌رود. این بار، با تفنگچه‌، بر آن‌ها شلیک می‌کند تا اگر هنوز نفسی می‌کشند، با این گلوله از نفس‌ بمانند. سرانجام، از میان، هجده نفری که آن‌جا رسیده بوده (هفده مرد از روستای قریودال و مردی هم از روستای پالوسنگ غور) ۱۴ نفرشان جان می‌بازند و چهار نفر دیگرشان، سخت زخم برمی‌دارند.

به گفتۀ منبع، شخص دیگری که در فاصلۀ تقریباً یک کیلومتری، متوجه وضعیت و شلیک گلوله بر هم‌روستاییانش، می‌شود، می‌ایستد. از دیگر موترسایکل‌سواران نیز می‌خواهد که متوقف شوند و توقف‌شان می‌دهد. وقتی کار پایان می‌یابد و مهاجمان مطمئن می‌شوند که مردان هزارۀ قریۀ «قریودال» دیگر نفسی نمی‌کشند، صحنه را ترک می‌کنند؛ صحنۀ جرم را، صحنۀ فاجعه را. راه بیراهه در پیش می‌گیرند و پشت تپه‌گک‌هایی گم می‌شوند که محل ایلاق‌ تابستانی ایماق‌های قریۀ «پالوسنگ» است؛ راهی که کمتر استفاده می‌شود و تقریباً متروک است.
به گفتۀ محمدنبی(نام مستعار)، پس از این‌که مردان مسلح، صحنه را ترک می‌کنند، دستۀ بعدی، به محل حادثه می‌رود و جان‌باختگان و زخمیان را برمی‌دارند. جان‌باختگان را به «قریودال» و زخمیان را نخست به سنگ‌تخت‌وبندر، سپس، به مرکز ولایت دایکندی، نیلی، می‌برند و سرانجام، آن‌ها را به کابل منتقل می‌کنند. او افزود: اکنون آنان در کابل، در شفاخانۀ دولتی بستری و تحت تداوی هستند.
جادۀ ابریشم تلاش کرد که با وابستگان زخمیان نیز صحبت کند؛ اما آنان از صحبت کردن خودداری کردند؛ زیرا از سوی ادارۀ طالبان منع شده‌اند که با رسانه‌ها صحبت نکنند.

او در مورد این‌که پس از یک ماه از رخداد این حادثه، آیا ادارۀ محلی طالبان این حادثه را پیگیری کرده است یا نه، عاملانش را پیدا کرده‌ نکرده، گفت که این حادثه نیز مانند حوادث دیگر فقط با زبان محکوم شد، اما در عمل کاری صورت نگرفت. هرچند طالبان در همان هفتۀ اول حادثه، هیئتی را به قریۀ قریودال فرستاد و از خانواده‌ها دلجویی کردند، اما بسیار زود به فراموشی سپرده شد. قاتلان و عاملان این حادثۀ هولناک، به زبان فارسی، لهجۀ ایماقی صحبت می‌کرده‌اند و هنگام رفتن هم پس به ولسوالی دولت‌یارِ ولایت غور برگشتند؛ اما بازهم هنوز دستگیر نشده‌اند.

منبع افزود: «در میان بازماندگان شهدا، کسانی هم هستند که هشت نفر از نزدیکان‌شان در این حادثه شهید شدند. خانمی را می‌شناسم که شوهرش شهید شد، پدر شوهرش شهید شد. برار شوهرش شهید شد، دو برادرش شهید شدند، پسر کاکایش، پسر مامایش و بوله‌اش شهید شدند. همۀ این‌ها اعضای یک خانواده بودند. فردای روز حادثه، همین خانم، گاهی به سوی تابوت شوهرش می‌دوید، گاهی به سوی تابوت برادرانش، گاهی به سوی تابوت پدرشوهرش.»

منبع دیگری به هفته‌نامۀ جادۀ ابریشم گفت: «قریۀ «قریودال» قریۀ کوچکی است. از این قریۀ کوچک، هفده نفر شهید شده‌اند و چهار نفرشان هم زخمی‌اند معلوم نیست که سلامتی‌شان برمی‌گردد یا نه. به تن یکی از زخمیان شش مرمی اصابت کرده است. زن و بچه‌های کوچک شهدا معلوم نیست آیندۀشان چه می‌شود. چگونه روزگار می‌گذرانند. آنان، نان‌آوران‌شان را از دست داده‌اند.»

واکنش‌ها نسبت به حادثه
کشتار فجیع و بی‌رحمانۀ غیرنظامیان هزاره‌ در قریۀ «قریودال» ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر ولایت دایکندی، بار دیگر، در افغانستان و جهان، واکنش‌ها و نگرانی‌های زیادی را به دنبال داشت. نهادهای بین‌المللی و دیپلماتیک، فعالان رسانه‌ای، سیاسی و اجتماعی، کاربران صفحات مجازی و جنبش‌های زنان، این حملۀ وحشیانه را تروریستی و ضدبشری خوانده، محکوم کردند و نگرانی‌شان را دربارۀ جان هزاره‌ها در افغانستان اظهار داشتند. آنان از جهان خواستار محافظت از هزاره‌ها و به رسمیت شناختن نسل‌کشی هزاره‌ها شدند. به باور بسیاری از این فعالان، سه دهه است که هزاره‌ها به صورت هدفمند از سوی گروه‌های تروریستی کشته می‌شوند؛ کشتاری که مصداق عینی نسل‌زدایی به حساب می‌آیند. همچنین، آنان خواستار مجازات عاملان این حملۀ مسلحانه شدند.

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، یکی از افرادی بود که نسبت به این حادثه اظهار نظر کرد و تیرباران کردن باشندگان ولایت دایکندی را در مرز این ولایت با ولایت غور، محکوم کرد و خواستار محافظت از غیرنظامیان در افغانستان شد.

استیفان دوجاریک، سخن‌گوی آنتونیو گوترش، روز جمعه، ۲۳ سنبله ۱۴۰۳خ. در یک نشست خبری گفت: «دبیرکل سازمان ملل متحد حمله‌ی شنیع روز گذشته را به اعضای جامعه‌ی هزاره و شیعه که در منطقه‌ی مرکزی افغانستان رخ داد، محکوم می‌کند.»

هم‌چنین، هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) نیز روز با انتشار اعلامیه‌ا‌ی به تاریخ… حمله به مسافران هزاره را در مرکز افغانستان محکوم کردند و خواهان انجام تحقیق و پاسخ‌گویی عاملان این رویداد شدند.

ریچارد بنت، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل برای افغانستان، نیز در واکنشی به کشتار باشندگان هزارۀ دایکندی، در مرز دایکندی و غور،گفت: «کشتار وحشیانه‌ی هزاره‌هایی که از دایکندی به طرف غور در حال مسافرت بودند، توسط گروه خراسان داعش، نشانه‌هایی از جنایت‌های بین‌المللی را با خود دارد.»

وی با نشر پیامی در حساب اکس، یادآوری کرد کرد که نگران افزایش حمله‌ی داعش بر هزاره‌‌ها است.

به‌همین‌شکل، رینا امیری، نمایندۀ ویژه‌ی امریکا برای زنان افغانستان، نیز در حساب اکس خود نوشت: «این یک حملۀ منزوی نیست، بلکه یک الگوی خشونت ویرانگر علیه هزاره‌ها است.» او نیز از جهان خواستار محافظت از هزاره‌ها و توجه بیشتر به وضعیت آنان شد. به گفتۀ وی عاملان حمله بر هزاره‌ها باید پاسخگو باشند.

وزارت امور خارجه ایران نیز حمله بر مسافران هزاره را در غور محکوم کرد و خواهان اقدام‌های فوری برای مجازات عاملان این جنایت شد.

همچنین، حامد کرزی، رییس‌جمهور پیشین افغانستان نیز نسبت به کشتار هزاره‌های دایکندی واکنشی نشان داد و در صفحۀ فیس‌بوک خود نوشت: «کشتار وحشیانه و تیرباران افراد ملکی در دایکندی، یک عمل تروریستی و جنایت ضدبشری و ضداسلامی است.»

رحمت‌الله نبیل، دیگر شخصیت سیاسی و رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان، نوشت: «این دلخراش‌ترین نوع خشونت است که جان انسان‌های بی‌گناه را تنها به جرم تلاش برای زندگی مسالمت‌آمیز و مدنی می‌گیرند.»

او افراطیت دینی را عامل ایجاد چنین خشونت‌ها و کشتار انسان‌های بی‌گناه دانست و خواهان بازبینی روایت‌های دینی شد. به باور وی، این دور باطل افراطیت و کشتار مردم بی‌گناه به نام دین تا زمانی ادامه خواهد یافت که یک روایت و خوانش نو، از دین ارائه نشود. این دور باطل و این خشونت‌ دینی، چندین نسل دیگر را نیز از مردم افغانستان قربانی خواهد گرفت.

کریم خلیلی، معاون دوم رئیس جمهور در دورۀ جمهوریت و رئیس حزب وحدت اسلامی افغانستان نیز با نشر پیامی کشتار هزاره‌ها را در مرز ولایت دایکندی و ولایت غور، محکوم کرد و نوشت: «تروریستان جنایت‌کار در حالی علیه مردم عام و بی‌دفاع دست به این کشتار می‌زنند، که مقام‌های مسئول طالبان به تاز‌گی از امنیت کامل در این مسیر به ساکنان منطقه اطمینان داده بودند.»

او ادعای برقراری امنیت را از سوی ادارۀ طالبان در افغانستان دروغ خواند و ادارۀ طالبان را مسئول این حمله و تمام حمله‌هایی هدفمند و سیستماتیکی دانست که در گوشه و کنار افغانستان علیه هزاره‌ها، به دلیل قوم و مذهب‌شان رخ می‌دهند.

محمد محقق، رئیس حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان، دیگر شخصیت سیاسی افغانستان بود که کشتار مسافران هزاره را در مرز ولایت دایکندی و غور، محکوم کرد. به گفتۀ او: «مسئولیت این فاجعه که زنجیره‌ای از کشتار سیستماتیک علیه هزاره‌ها و شیعیان در افغانستان است، به دوش امارت گروه طالبان است؛ زیرا از یک سو کنترل امنیتی این مناطق در دست آن‌ها است و از سوی دیگر تبلیغات ضد شیعی‌شان را به شدت گسترش داده‌اند.»

عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحۀ ملی افغانستان در دوران جمهوریت، نیز نسبت به کشتار بی‌رحمانۀ باشندگان ولایت دایکندی واکنش نشان داد و با بستگان قربانیان ابراز غم‌شریکی کرد. او در صفحهٔ ایکس خود نوشت:‌ «با تأسف فراوان اطلاع یافتیم که ۱۴ تن از باشندگان بی‌گناه ولایت دایکندی از سوی افراد مسلح ناشناس در مسیر دایکندی و غور به گونهٔ بی‌رحمانه تیرباران شدند. کشتار بی‌رحمانهٔ هموطنان معصوم ما را به شدت محکوم می‌کنیم.»

مهدی راسخ، عضو مجلس نمایندگان افغانستان در زمان جمهوریت، نیز نسبت به این حادثه واکنش نشان داد. به گفتۀ وی طالبان با رفتارهای هزاره‌ستیزانه‌ و فرمان‌های ضد شیعه‌شان، به تروریستان دیگر انگیزۀ مشروعیت بیشتر برای کشتار هزاره‌ها داده‌اند: «همه‌ می‌دانیم که داعش، طالبان و القاعده با پیروی از یک ایدئولوژی رادیکال مذهبی، تحت یک چتر کلان جهاد اسلامی فعالیت می‌کنند. در طول بیش از بیست سال در تمام حملات هدفمند که علیه هزاره‌ها به هدف نسل‌زدایی صورت گرفته است، اسنادی وجود دارند که طالبان و داعش و همکاران تروریستی دیگرشان به صورت مشترک این حملات را اجرا کرده‌اند.»

از میان نهادها و جریان‌ها و احزاب، حزب «عدالت و آزادی» به رهبری سرور دانش، معاون دوم رئیس جمهور در دورۀ جمهوریت، نیز در واکنشی نسبت به کشتار وحشیانۀ باشندگان دایکندی در مرز ولایت غور و دایکندی، نوشت: «دشمنی و تفکر تکفیری گروه حاکم، بر کسی پوشیده نیست و در منطقه‌ای که حادثه‌ی کنونی صورت گرفته، هیچ گروه و یا فرد مسلح حضور ندارد و تنها افراد مربوط به گرووه طالبان در ساحه مسلط‌اند.» وی گروه طالبان را مسئول کشتار باشندگان دایکندی دانست.

جبهه‌ی آزادی افغانستان هم با نشر اعلامیه‌‌ای، کشتار هزاره‌ها را در مرز غور و دایکندی، نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت خواند و گروه طالبان را مسئول آن دانست: «ملیشه‌های گروه طالبان، روز پنج‌شنبه، ساعت یک بعد از ظهر، گروهی از مسافران یک عراده موتر نوع فلانکوچ را که همۀ آنان از قوم هزاره و باشندگان روستا‌های جوی سردار و قریودال ولسوالی سنگ‌تخت‌وبندر دایکندی بودند، از موتر پیاده کرده و همه‌ی آن‌ها را به رگ‌بار بسته‌اند.»

جبهه‌ی مقاومت ملی نهاد دیگری نیز طی اعلامیه‌‌ای، این کشتار وحشیانه را محکوم کرد و طالبان را عامل اصلی آن دانست: «تفکر طالبانی، نه‌تنها سبب توجیه کشتار هزاره‌ها شده، بلکه چتر امارتی نیز یک نظام معافیت و تأیید بر چنین جنایات ضدبشری را فراهم کرده است. این جنایت نابخشودنی داعش، یادآور زخم جمعی سر بریدن تبسم است که توسط طالبان و داعش به یک بدعت سیاسی تبدیل شده است.»

چشم‌انداز آینده؛ بایدها و نبایدها
کشته‌اندماند. سال‌هاست که کشته‌اند و هنوز هم می‌کشندمان؛ بی‌ترس، بی‌نگرانی و بی‌بیمی از پیگیری. بی‌بیمی از قانون، که اگر باشد و که اگر می‌بود، بی‌بیمی از دادگاه و محکمه، بی‌بیمی از مؤاخذه و پاسخ خواستن و پاسخ دادن. و حتا بی‌بیمی از این‌که کسی یا کسانی، گروهی یا گروه‌هایی، جلوشان را بگیرد یا بگیرند و سینه‌به‌سینۀشان، رخ‌به‌رخ‌شان و دیده‌به‌دیده‌شان، با نگاه‌های تیز و نترس، خشم مهارناپذیر و انتقام‌جویانه، بایستند و یکی‌شان را دو، چهارشان را هشت، چهارده‌شان را بیست‌وهشت، هجده‌شان را سی‌وشش، پنجاه‌وچهارشان را یکصد‌وهشت، و یکصدوده‌شان را دوصد و بیست، پاسخ بگویند تا زهرچشم بگیرند تا هول در وجودشان بیافریند که هرگاه، میل تفنگی را به سوی هزاره‌ای بلند کرد، دل‌شان بلرزند، دست‌ها و پاهاشان نیز و در ذهن‌شان بیاید که این کارش یا کارشان بی‌پاسخ نخواهد ماند. هرگاه قدمی برمی‌دارند، از سایه‌شان بترسند. از زن و بچه‌شان، از قوم و خویش‌شان، از خانه و کاشانه‌شان، از هم‌تباران‌شان بهراسند. جان آن‌ها را در خطر همیشگی حس کنند. به ذهن‌شان بیایند که زندگی آن‌ها را قمار زده‌اند. زندگی آن‌ها را خودش/ خودشان، تباه کرده‌اند نه آن هزاره‌ای که به خون‌خواهی مردمش، آن‌ها را خواهند کشت.

حال که چنین نیست، پرسش این است که چرا نکشندمان؟ چرا در هر معبر و گذرگاهی، در هر مسجد و مکتبی، در هر کوی و برزنی، به صف‌مان نکنند و دسته‌دسته، به رگبار گلوله و به موج و تیغ ماین نگیرندمان و تکه‌تکه‌مان نکنند؟ وقتی از هم دوریم؛ مانند فضله گرگ، وقتی گله‌ای نداریم و یکی به دو، یار نیستیم، مانند عقابی که در تنهایی خودش، بر فراز کوه‌ها پرواز می‌کنند یا چنان آهوی پیر و ازکارافتاده‌ای که از گله باز مانده است، وقتی از کنار این همه جنایت به راحتی می‌گذریم، وقتی خشم و غضب‌مان آنی است و زود می‌میرد و تبدیل به کنش و عمل نمی‌شود، وقتی هیچ یکی از این جنایت‌های فجیع و هولناک، هیچ یک از این نسل‌کشی‌ها، هیچ یک از این قتل‌های هدفمند، هیچ یک از این کشتارهای نسل‌زدایانه، بیدارمان نمی‌کند، پس چرا نکشندمان؟ کی به آهوی از تاخت‌مانده و عقاب از چابکی و چشم مانده، رحم می‌کند؟ نمی‌کند. سرشت این طبیعت و زندگی، آن‌قدر بی‌رحم است که کسی رحم نکند. آن‌قدر بی‌رحم است که هم‌وطنان ما تیغ تیز، تفنگ پُر، ماین آمادۀ انفجار، به دست و کمر ببندند و مثل گلۀ مورچه تارومارمان کند. قدرت و تمامیت‌خواهی، آن‌قدر بی‌رحم است که اجازه بدهد، هزاره‌ای در این سرزمین نفس نکشد و خواستار حقش نشود. برای خودش کسی نباشد و همتایی برای‌شان نشود. نباشد.