اسلایدر حقوق بشر نسل‌کشی هزاره‌ها

قلع و قمع؛ گزارشی از دور جدید نسل‌کشی هزاره‌ها در ارزگان

بگذارید از یک نقطه‌ی بنیادی آغاز کنیم، آن‌چه دقیقاً اکنونیت ما را نیز نشان می‌دهد؛ خلاصه‌ی اقدام عبدالرحمان خان علیه هزاره را می‌توان در فراز ذیل مشاهده کرد. کاتب می‌نویسد: «سرکار اعلی در قلع و قمع بنیادِ این بی‌دینان، که اثری از ایشان در آن محال و خلال جبال نماند و املاک ایشان در بین غلجایی و درانی تقسیم شود، چنین سررشته تجویز فرمودند که سپاه نصرت پناه نظامی والوسی از هر سمت و جانب… در خاک طوایفِ باغیه‌ی هزاره‌جات جمع شوند. نفری از آن طوایفِ گمراهان جان به سلامت نبرند و رها نشود…»(کاتب ، ۱۳۹۳، ج۳، ب۱: ۹۳۴ و ۹۳۵). کاتب بسیار آگاهانه و زیرکانه با تعبیرِ «قلع و قمع بنیاد این بی‌دینان» پرده از عمق واقعیت برمی‌دارد؛ واقعیتی که البته با تعابیر دیگری نیز در سراپای سراج‌التواریخ بیان شده است. اما تعبیرِ همبسته‌ی دیگری در منابع دیگر آمده که عبدالرحمان خان تصمیم خویش بر نسل‌کشی هزاره‌ها را با آن اعلام کرده است. تعبیر این است: «یک‌بار برای همیشه» باید کار هزاره‌ها را تمام کرد. بسیار مهم است بدانیم که او ثبات حکومت و تعیین مرزهای افغانستان را با «قلع و قمع بنیاد هزاره‌ها» گره زده بود. اما اگر او به ثبات حکومت رسید، اما به تعیین دلخواه مرزهای افغانستان هرگز نرسید. نسل‌کشی هزاره‌ها مهم‌ترین علت ضعف و ناکامی امیر در تعیین مرزها به شکل دل‌خواه بود و این امر هنوز هم سررشته‌ی بنیادی‌ترین ناکامی‌ها و راز اصلیِ بحران را نشان می‌دهد. قلع و قمعی که امیر در پیش گرفته بود، تنها به جان و روح و اموال هزاره‌ها محدود نمی‌شد، به دیروز و آینده‌ی آن‌ها منحصر نمی‌گشت، بل خانه‌ها، قلعه‌ها، زراعت‌ها، درختان، جوی‌ها، آبادی‌ها، مساجد و راه‌ها را نیز در بر می‌گرفت. قلع و قمع امیر همه‌چیز را به‌طرز وحشیانه و جنون‌وار در بر گرفته بود. اگر تعابیر توحش و جنون در باره‌ی اعمال امیر به کار می‌رود، از سر کین و انتقام و خشم نیست، دولت روسیه‌، هند بریتانوی و ایران_ که در آن زمان پرشیا خوانده می‌شد_ به‌کرات از این تعابیر در توصیف اعمال امیر استفاده کرده است. به‌هرروی، هر آن‌چه امیر راجع به هزاره‌‌ها و هستی آن‌ها در پیش گرفته بود، اکنون در رفتار طالبان با هزاره‌ها وجود دارد، شاید از حیث کمیت تفاوت وجود داشته باشد، اما از لحاظ کیفیت و ماهیت تفاوتی ندارد. در روایت‌های عینی آتی، همان اعمال و کردار را شاهدیم و هزاره‌ها دقیقاً با همان سرنوشت دچار‌اند.

روزگار آخرین هزاره‌های بازمانده‌ از یک نسل کشی در ارزگان
صبحدم سیزدهم آگست سال جاری، وقتی باشندگان هزاره‌ای منطقه‌ای «جوی‌نو» ارزگان خاص از خواب بیدار شدند تا یک روز عادی دیگر را آغاز کنند اما با یک صحنه‌ای کاملا غیرعادی روبرو شدند. درخت‌های زردآلوی شکرپاره ریشه در خاک اما پیشانی بر زمین افتاده بودند. از وسط دو نیم شده، نیمی در خاک و نیمی بر خاک. وقتی شمردند، ۳۹۰ تا بیشتر بود. دشمنی با طبیعت، دشمنی با درخت‌های که حاصلاتش به مانند نامش شیرین است، کار چه کسی یا کسانی می‌توانست باشد؟

این رویداد، چون اولین رویداد در جوی‌نو نبود لذا باشندگان محل دشمن جان و مال و دارایی خود را می‌شناختند. دو روز قبل از این رویداد سید محمد که «میرآب» جوی‌نو بود، در زمان اجرای وظیفه‌اش برای مراقبت از جوی به شدت لت‌وکوب و زخمی شد. چند روز پیشتر از این واقعه، استا خالق در حین کار روی مزرعه‌اش مورد حمله قرار گرفت و تا حد مرگ زده و زخمی شد. اگر خانمش فریادهای او را نمی‌شنید، حمله کنندگان قصد کشتن او را داشتند.
منابع محلی به جاده‌ی ابریشم می‌گویند که از زمان تسلط طالبان بر این منطقه تاکنون، زنجیره‌ای از فشار و خشونت برعلیه باشندگان بومی این منطقه که هزاره‌ها هستند، از سوی حامیان طالبان و ملیشه‌های محلی این گروه اعمال می‌گردد. این منابع نام‌های ۶ نفر از باشندگان جوی‌نو را با ما شریک کردند که به صورت فردی در رویدادهای جداگانه مورد آزار و اذیت و خشونت قرار گرفته اند: اسدالله ولد ناصر، سید شاه ولد سید آغا، استا خالق فرزند ابراهیم، روح الله ولد میرزا، علی زاده فرزند ظاهر و سید محمد که میرآب جوی‌نو است.

پنج روز پس از قطع درختان میوه، در ساعت۱ بعد از ظهر هجدهم آگست، حاجی بوستان در حین انجام نماز ظهر مورد حمله دو فرد مسلح پشتون که سوار بر موتورسیکلت بودند، قرار گرفت و در جا کشته شد. منابع محلی به جاده‌ی ابریشم گفتند که حاجی بوستان چهاردهمین فرد است که قربانی خشونت‌های جاری زنجیره‌ای در جوی‌نو می‌شود. منابع همچنان افزودند که دو فرزند جوان حاجی بوستان در ۲۴ ماه جون سال ۲۰۰۹ در نزدیکی کوتل باغچار همراه با ۷ نفر هزاره‌ای دیگر توسط طالبان سربریده شدند. حاجی بوستان از باغچار بود و در پایان سال ۲۰۰۹ وقتی باغچار از سکنه‌ای هزاره تخلیه شد، او در جوی‌نو ساکن شد.

۱۲ سپتامبر، سید امیر علوی در هنگام رفتن به سوی بازار، در چند قدمی پوسته طالبان مورد حمله دو فرد سوار بر موتورسیکلت قرار گرفت و کشته شد. مردم جوی‌نو این بار تصمیم گرفتند تا برای دادخواهی جنازه علوی را به سمت تیرین مرکز ارزگان منتقل کنند و از آنجا تا کابل ببرند. باشندگان جوی‌نو این تصمیم را پس از آن گرفتند که گروه طالبان به شکایت‌های قبلی آنها نه تنها رسیدگی نکردند بلکه وقوع قتل‌ها و خشونت‌های زنجیره‌ای را نادیده گرفتند و انکار کردند. والی طالبان جلودار انتقال جنازه امیر علوی به مرکز ارزگان شد و باشندگان جوی‌نو پس از دو روز انتظار او را دفن خاک کردند.

۲۱ سپتامبر، حاجی حسن و پسرش علیخان هنگام عبور از منطقه پشتون نشین ارزگان خاص، سر بریده شدند. منابع محلی به جاده‌ی ابریشم می‌گویند که حاجی حسن و پسرش موتر خود را میوه بار کرده بودند تا به غزنی ببرند و بفروشند. در مسیر راه در منطقه‌ای پشتون نشین بیرحمانه کشته شدند. با این رویداد فهرست هزاره‌های کشته شده در جوی‌نو به ۱۷ نفر رسید. منابع محلی از ارزگان خاص، مشخصات و مستندات این قربانیان را با جاده‌ی ابریشم شریک کردند.

فهرست دور جدید قربانیان ارزگان:
منابع محلی از هزاره‌های ارزگان خاص ادعا دارند که این فشارها و خشونت‌های زنجیره‌ای به نیت کوچاندن هزاره‌ها از این منطقه توسط پشتون‌های محلی با همکاری طالبان انجام می‌گیرد. آنها می‌گویند که بخش‌های هزاره‌نشین از ارزگان خاص از جمله باغچار که حاصل‌خیزترین منطقه در ارزگان است، در سال ۱۳۸۹ و در زمان جمهوریت با فشار طالبان از سکنه‌ای هزاره تخلیه شده است. در جوی‌نو هم که روزگاری بیش از ۵۰۰ خانوار هزاره در آن زندگی می‌کردند، اکنون ۲۰۰ خانواده باقی مانده است.

علاوه بر قطع درختان، آزار و اذیت و کشتن باشندگان جوی‌نو، منابع محلی مستندهایی از آتش گرفتن کویه‌های گندم مربوط به هزاره‌ها، تخریب خانه‌ها و آتش گرفتن موترهای شخصی در شبانگاهان را نیز با جاده‌ی ابریشم شریک کرده اند. منابع می‌گویند که تاکنون ۲۰ خانه مسکونی تخریب یا سوختانده شده، کویه‌های گندم و خرمن‌های مردم آتش گرفته، سه عراده موتر نیز شباهنگام سوختانده شده و پشتون‌های محل بدون ترس و واهمه روزانه دست به غارت اموال و حیوانات خانگی مردم می‌زنند.

باشندگان جوی‌نو در پیوند به این رویدادها، افرادی از طایفه‌ای «کوته زیی» پشتون را که در همسایگی با هزاره‌ها زندگی می‌کنند، به عنوان عامل این رویدادها معرفی می‌کنند. اما دکتر امین احمدی، یکی از اعضای هیات گفتگوکننده صلح افغانستان با طالبان در قطر، بدون نام بردن از کسی در فسبوکش نوشته است که خشونت‌ها در ارزگان توسط دو فرمانده طالبان سازماندهی می‌شود: «گفته می‌شود، قتل‌های زنجیره‌ای در ارزگان توسط دو قمندان طالبان از خود ارزگان که یکی در پنجشیر می‌جنگد و دیگری در اندراب، سازماندهی می‌شوند.»

دکتر احمدی همچنین افزوده است که کنترل این دو فرمانده طالبان از توان مقامات محلی نیست و نیاز است تا مقامات بلندرتبه طالبان آن دو فرمانده را کنترل کنند. منابع جاده ابریشم اما اضافه می‌کنند که منطقه‌ای جوی‌نو پس از خروج نیروهای خارجی همواره در تسلط طالبان بوده و باشندگان این منطقه به این گروه مالیات داده اند و برای ملیشه‌های محلی این گروه خرج و مصارف تهیه کرده اند. اما این گروه در تامین امنیت هزاره‌های جوی‌نو سهل انگاری می‌کنند.

منابع می‌گویند که هزاره‌های جوی‌نو، شکایت و گزارش مستند خود از آنچه در این منطقه اتفاق افتاده را با نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) و ریچارد بنت گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر افغانستان تحویل داده اند. یک هیات از سوی یوناما برای بررسی وضعیت هزاره‌های جوی‌نو به این منطقه سفر کرده و با قربانیان گفت‌وگو کرده است. ریچارد بنت نیز وعده‌ای بررسی ویژه‌ای قضایای ارزگان را داده است.

گفتنی است که خشونت‌های اخیر در ارزگان، با سالیاد نسل‌کشی هزاره‌های ارزگان همزمان بود. ۱۳۱ سال قبل، سپاهیان عبدالرحمن در جنگ با هزاره‌ها پیروز شدند و وارد ارزگان شدند. سپاهیان عبدالرحمن از هیچ خشونتی در حق هزاره‌ها دریغ نکردند، مردان را کشتند. زنان را به بردگی گرفتند و در بازارهای کابل و قندهار به فروش رساندند. سرزمین‌های وسیع هزاره‌ها را در میان قبایل پشتون توزیع کردند. آنچه برای هزاره‌ها باقی ماند، چند منطقه در ارزگان خاص بود که در سال‌های گذشته تعداد از این مناطق از سکنه‌ای هزاره تخلیه شده است و مناطق چون جوی در معرض کوچ اجباری قرار دارند.

در مورد نویسنده

خالق ابراهیمی

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید