اسلایدر حقوق بشر زنان

زخم‌های زندان؛ دختران داعشی نرگس سادت را شکنجه می‌کردند

پس از یک‌ونیم سال مبارزه و ایستادگی در برابر محدودیت‌های وضع شده از سوی طالبان، نرگس سادات در نهم فبروری ۲۰۲۳ بازداشت شد. او ۶۶ روز در زندان طالبان در کابل ماند. چشم دید او از مبارزه‌ی نفس‌گیر زنان افغانستان در برابر طالبان و کردارهای ناانسانی این گروه با زندانیان زن، حدیث تازه از «خون و جنون» دیرسال افغانستان است.

برای بازداشت نرگس پولیس زن نیاورده بودند، جنگجویان خشمگین طالب، او را از پیش فروشگاه «فاینست» در پل‌سرخ بازداشت کردند. او را انداختند در موتر/ماشین پولیس. نرگس اعتراض کرد، مگر ادعای حکومت دینی ندارید؟ در کجای دین گفته زن زندانی را در بین مردان بیاندازید؟ اعتراضش باعث شد او را در چوکی/ صندلی کنار راننده جای دهند؛ اما نوک تفنگ طالبان در پس گردنش بود. «آواز بکشی، کشته میشی».

در حوزه سوم طالبان در کابل تقریبا ۳۰ نفر مردان زن‌ستیز دیگر در یک اطاق نشسته بودند. نرگس را همانجا بردند. از او برخلاف تصورش با بد و بیراه گفتن، استقبال کردند. یکی گفت که مدت‌ها در تعقیبش بوده‌اند و بالاخره گیرش آوردند. دیگری پرسید: «از کدام ولایتی؟» نرگس تا دهن باز کرد که از قندهار است. یک هم‌ولایتی او که فکر می‌کرد او آبروی قندهار را برده، پیاله چای داغ را به صورتش انداخت. چشمان و صورتش سوخت، دنیا تاریک شد، اما زبانش هنوز زنده بود. اعتراض کرد اما بلافاصله با وارد کردن شوک برقی او را به زمین زدند.

مدت کوتاهی که نرگس در حوزه سوم پلیس ماند، خشونت‌آمیز گذشت. پولیس زن و هیچ زن دیگری در آنجا نبود. پس از ۶ ساعت توقیف، دستان‌اش را ولچک زدند، خریطه سیاه به سرش انداختند و او را به جرم فعالیت علیه نظام اسلامی به یکی از مخوف‌ترین زندان‌های نیروی استخبارات طالبان انتقال دادند. ریاست ۴۰ استخبارات. جایی که صدای شکستن استخوان‌های زندانیان زن از آنجا به کرانه‌های دور دنیا به گوش می‌رسد.

نرگس سادات در ریاست ۴۰ متوجه شد که کارمندان و نگهبان‌های زن در این زندان، برده‌های جنسی فرماندهان طالبان اند. خود آنها نیز زندانی اند اما به شکل دیگری که نمی‌توانند بگریزند و نمی‌توانند صحبت کنند. او ۲۲ روز بدون ملاقاتی در این زندان شکنجه شد. بیدار نگه‌داشتن، شوک برقی، شلاق و کیبل و باری چهارشبانه روز شیر آب داخل سلول او را باز گذاشتند تا نتواند بخوابد. نرگس می‌گوید: «به جزو از تجاوز جنسی، هرنوع شکنجه‌ای دیگر را که تصور می‌توانید، طالبان انجام دادند.»

سادات ۳۵ شبانه روز در سلول انفرادی شکنجه شد، پس از آن به دست‌وپایش زنجیر زدند و در اتاق زندانیان داعشی انداختند. آن دو زندانی زن داعشی، یکی اهل کردستان ایران و دیگری از عراق بود. آن دو زندانی وقتی متوجه شدند که نرگس شیعه مذهب است، به شرط مرگ او را لت‌وکوب کردند. نرگس آنقدر شکنجه شد که بزرگترین آرزویش مرگ بود تا از این عذاب خلاص شود. «به نظرم مرا قصدا به چنگ آن دو دختر داعشی انداخته بودند تا بیشتر شکنجه شوم.»

«داعش نگو، خلافت اسلامی بگو.» وقتی پس از دو شبانه روز نرگس را به زندان عمومی انتقال دادند و برای تحقیق بردند، او اعتراض کرد که چرا رفتار طالبان با زندانیان یکسان نیست و چرا با زندانیان داعشی محترمانه برخورد می‌شود و از امتیازات ویژه در زندان برخوردار اند. یکی از محققین طالبان تشر زد که داعش نگو، خلافت اسلامی بگو. نرگس می‌گوید: «با زندانیان داعشی رویه نیک‌ داشتند. غذا از بیرون می‌خوردند، لوازم بهداشتی داشتند در حالیکه ما با مشکل زنانه اگر رو برو بودیم نیز توجه نمی‌شد.»

بیرون از زندان، خانواده نرگس سادات مرتبا از سوی طالبان تهدید می‌شد تا بازداشت او توسط طالبان مخفی بماند. رسانه‌ای نشود. خانوده‌ای نرگس که یک هفته قبل از سقوط کابل، با افتادن شهر قندهار به دست طالبان و اصابت یک مرمی راکت بر خانه‌ای آنها، قندهار را ترک کرده بودند تا شاید در کابل بتوانند زندگی کنند با تهدیدهای جدی و مستقیم طالبان روبرو شدند. با وجود تهدیدهای بی‌شمار اما دستگیری سادات رسانه‌ای شده بود. این برای نرگس بسیار کمک کننده بود. پس از رسانه‌ای شدن دستگیری او، طالبان میزان خشم و خشونت را کمتر کردند. زیرا نهادهای مدافع حقوق بشر پیگیر این موضوع بودند. نرگس باور دارد که رسانه‌ای شدن دستگیری او، حداقل او را از شکنجه‌ای بیشتر و شکنجه‌ای تجاوز جنسی در امان نگه داشت.

نرگس سادات، ۶۶ روز در زندان طالبان، زندانی بود. او در این مدت هربار که سر روی بالشت گذاشت تا اندکی بیاساید، جیغ و فریاد زنان زیرشکنجه‌ای طالبان، آرام نگذاشت. او به لحاظ روحی صدمه دید. آنقدر آسیب دید که حالا با اینکه چند مدتی از این رویداد می‌گذرد، او همچنان سازوکارش با دارو و درمان و داکتر است. به همان اندازه که نرگس شکنجه شد، خانواده‌ای او در بیرون از زندان، تهدید شدند و شکنجه‌‌ای روحی و روانی شدند. نرگس می‌گوید: «وقتی از زندان آزاد شدم انگار که مادرم ده سال پیرتر شده بود.»

نرگس مدعی است که طالبان او را بخاطر شیعه بودنش شکنجه می‌کردند. از همان روز نخست که گرفتار شد و به حوزه سوم امنیتی شهر کابل منتقل شد، یکی از نخستین پرسش‌های طالبان از مذهب او بود. «از مردم شیعه بدم می‌آید. خوش می‌شم که رنج می‌بری و اذیت می‌شی.» عارفه صافی، کارمند پارلمان در دوره جمهوریت و حالا یکی از شکنجه‌گران طالبان بود که آشکارا نرگس را به دلیل شیعه بودن در زندان ریاست ۴۰، شکنجه می‌کرد. نرگس می‌گوید: «می‌گفت که اگر سنی میشی از گناهت می‌گذریم، می‌بخشیم و آزادت می‌کنیم. وقتی نماز می‌خواندم از کمره مرا می‌دیدند و بعد از هر نماز مرا آزار و اذیت می‌کردند.»

پس از به قدرت رسیدن طالبان برعلاوه شکاف‌های اجتماعی قومی، مذهبی و جنسیت، گروه حاکم شکاف زبانی را نیز افزوده اند. نرگس سادات با اینکه بزرگ شده‌ای قندهار است و بر زبان پشتو تسلط دارد، به دلیل فارسی صحبت کردنش نیز بارها مورد شکنجه قرار گرفت تا پشتو صحبت کند. او می‌گوید: «با اینکه پشتو را خوب بلدم اما هرگز کوتاه نیامدم و پشتو صحبت نکردم.» شاید صحبت کردن به زبان پشتو و عبادت کردن مثل سنی مذهب‌ها باعث می‌شد که نرگس زودتر از زندان آزاد شود اما او به اندازه کافی شجاع بود و پای ارزش‌های خودش ایستادگی کرد.

نرگس سادات در قندهار برای زنان کورس‌های سوادآموزی برگزار می‌کرد. برای زندانیان زن دادخواهی می‌کرد. در ولایتی که زنان در هیچ دوره‌ای از حقوق ابتدایی خود برخوردار نبوده‌اند. در مکتبی که او درس می‌خواند، طالبان به صورت دختران تیزاب پاشیدند تا دختران قندهاری در خانه بمانند. در مرکز آموزشی که او درس می‌خواند، انفجارش دادند و هم سن سال‌های او کشته شدند و نرگس زنده ماند. او پس از آن در کابل مسکن گزین شد تا شاید صدای دختران قندهاری شود. ادبیات خواند، کار کرد و همیشه در خیابان‌های کابل اعتراض کرد و در نهایت سیاهی قندهار، کابل را نیز فراگرفت و نرگس حساب تمام فعالیت‌هایش را داد و از افغانستان بیرون شد.