گفتوگوی هفتهنامه جادهی ابریشم با نزدیکان یکی از قربانیان جنگ بلخاب
هفتهنامهی جادهی ابریشم به مناسبت یکسالگی تراتژیدی جنگ بلخاب که در آن نزدیک به ۶۵ شهروند ملکی و ۲۰ نظامی کشته شدند، با علی -نام مستعار- پسر یکی از کشتهشدگان گفتوگو کرده و در بارهی چهگونگی کشتهشدن پدرش از او پرسیده است.
طالبان چه گونه این عضو خانواده شما را تیرباران کردند؟
پدرم اول زخمی شده بود؛ در یکی از پاهایش مرمی اصابت کرده بود؛ وقتی با تن زخمی نتوانست خودش را به جای امنی برساند، توسط گرو طالبان تیرباران شد. در نزدیکی خانه وقتی میخواست از ساحه فرار کند، اول زخمی شد.
پدر شما، در کدام ساحه تیرباران شد و شما چه گونه از این حادثه اطلاع یافتید؟
او در خانه بود. وقتی طالبان وارد بلخاب شدند، پدرم میخواست از قریه به کوهها فرار کند؛ در هنگام فرار از قریه، در نزدیکی قریه، اول زخمی شد و پس از آن تیرباران شد. ما فردای آن روز، ساعت ۰۹:۰۰ صبح خبر شدیم که پدرم تیرباران شده است. ما در قریه و خانه نبودیم. قبل از آمدن گروه طالبان، قریه را با اعضای خانواده به جز پدرم، ترک کرده و به کوهها پناه برده بودیم. ما از طریق سایر باشندگان قریه، خبر شدیم که پدرم «شهید» شده است.
آیا پدر شما، سابقهی عضویت در گروه مولوی مهدی یا احزاب سیاسی را داشت؟
نخیر! پدرم یک دهقان بود. ما شغل دهقانی داریم و پدرم کدام سابقه عضویت با احزاب سیاسی را نداشت و عضو نیروهای مولوی مهدی هم نبود. پدرم به خاطر کشتوکار و حفاظت از خانه، در قریه ماند و از این خاطر نیز، نتواست خودش را نجات دهد و در نزدیکی خانه «شهید» شد.
وقتی شنیدید که پدر شما تیرباران شده، چه گونه جنازهاش را به دست آوردید. طالبان برای شما ممانعت ایجاد نکردند؟
وقتی خبر شدیم که پدرم تیرباران شده، نتوانستیم به قریه بیاییم. در آن زمان، گروه طالبان با هر کس که در بلخاب مواجه میشد او را میکشت. ما از ترس طالبان، به قریه آمده نتوانستیم. گروه طالبان، جنازه را خود شان آوردند و تسلیم چند بزرگ قریه کردند. پدرم توسط بزرگان قریه، در نزدیکی قریه با چهار نفر دیگر دفن شدند. بزرگان قریه، «شهدا» را به قبرستان انتقال داده نتوانستند و در جوار قریه دفن کردند.
سنوسال پدر تان؟
پدرم ۶۵ساله بود.
پس از این که طالبان پدر شما را تیرباران کردند، آیا شما در بلخاب ماندید یا این که به کوهها آواره شدید؟
قبل از آمدن گروه طالبان، به جز پدرم که سنش نیز زیاد بود و برای حفاظت از خانه، در قریه باقی ماند، سایر اعضای خانواده همه به کوهها پناه برده بودیم.
پس از آن حادثه، طالبان به شما غرامت پرداخت کردند یا دلجویی کردند، یا این که برای شما مشکل امنیتی خلق میکنند؟
گروه طالبان در وقت آمدن به بلخاب، افراد زیادی را کشتند. مردم از ترس گروه طالبان، همه به کوهها و ولسوالیهای همجوار فرار کردند. ما حتا نتوانستیم جنازهی پدر ما را دفن کنیم. طالبان در جستوجوی نیروهای مولوی مهدی بودند و فکر میکردند که تمام مردم بلخاب، با مولوی مهدی همکار است. طالبان برای ما غرامت پرداخت نکردند؛ بل که در رزوهای اول، مشکل و چالش امنیتی برای مان خلق کردند. آنها فکر میکردند که کشتهشدگان همه عضو نیروهای مولوی مهدی و نظامی بودهاند. از این خاطر، در جستوجوی ما بودند. به دلیل ترس و تهدید زیاد، ما مدت طولانیای نمیتوانستیم به خانه و قریه بازگردیم.
فعلاً احساس امنیت میکنید، یا این که زیر تهدید طالبان استید؟
ما فعلاً آرام استیم؛ به جز روزهای اول که زیر نظر و پیگرد طالبان بودیم.
هنگامی که افراد مولوی مهدی شکست خوردند و طالبان وارد بلخاب شدند، چه اقدامهایی را روی دست گرفتند؟
ما قبل از آمدن طالبان، از وضعیت هراس داشتیم و از همین خاطر، به کوهها فرار کردیم. وقتی طالبان وارد بلخاب شدند، همه را کشتند. افراد ملکی را تیرباران کردند؛ حتا خانههای مردم را به آتش کشیدند و تعداد زیادی از دهقانها کشته شدند. مردم از ترس طالبان، به کوهها پناه بردند و همه آواره شدند. کسانی که در قریهها باقی مانده بودند، کشته شدند.
در محلی که شما زندگی میکردید/ میکنید، طالبان چند فرد ملکی را تیرباران کردهاند؟
در قریهی ما، پنج نفر توسط گروه طالبان تیرباران شده است. این پنج نفر، همه ملکی و دهقان بودند و در نزدیکی قریه کشته شدند. بزرگان قریه، وقتی جسد اینها را از گروه طالبان تسلیم شدند، در نزدیکی قریه دفن کردند. اکثریت بستگان این کشتهشدگان در هنگام دفن جنازه، در ساحه حاضر نبودند. ما در وقت دفن پدر ما، در قریه نبودیم.
اکنون وضعیت در بلخاب چه گونه است؟ آیا بازداشتها و کشتارها ادامه دارد؟
در روزهای نخست، وقتی طالبان وارد بلخاب شدند، مردم زیاد آزارواذیت شدند. گروه طالبان، از مردم سلاح میخواستند؛ به همین خاطر، یک تعداد را بازداشت و شکنجه کردند. آنها، با زور از مردم تفنگ جمعآوری کردند؛ اما فعلاً وضعیت نسبت به سال گذشته بهتر به نظر میرسد.
نظر بدهید