۱.دکتر نجیب الله در سال ۱۳۲۶ در ولایت کابل به دنیا آمد. پدرش از قوم احمدزی از ولایت پکتیا است. در سال ۱۳۴۰ از لیسه حبیبیه فارغ شد و در سال ۱۳۵۴ رشته طب را در دانشگاه کابل به اتمام رساند. در سال ۱۳۴۴ به حزب دموکراتیک خلق پیوست و به مطالعه آثار مارکسیستی و جنبشهای چپ پرداخت. در دوران دانشجوی و در زمان حکومت داوود خان نمایندهی دانشجویان دانشگاه کابل بود و به جرم فعالیتهای رادیکالاش دوبار به زندان رفت. بعد از به قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق به عنوان سفیر به ایران رفت و مدت کوتاهی در آنجا باقی ماند. در سال ۱۳۵۶ به کابل برگشت و ریاست خادِ حکومت کارمل را به عهده گرفت. بعد از کارمل به ریاست جمهوری رسید. در سال ۱۳۶۶ لویه جرگه برگزار کرد و قانون اساسی را تعدیل کرد. در ۲۶ دلو ۱۳۶۷ شهنواز تنی به کمک بعضی از جنرالان کودتای نافرجام را علیه او سامان داد و در سال ۱۳۶۸ مجاهدین عملا جنگ را از جلال آباد علیه او آغاز کردند. در ۸ ثور ۱۳۷۱ مجاهدین وارد کابل شد و نجیب از قدرت کنارهگیری کرد و به دفتر سازمان ملل متحد پناهنده شد. در ۵ میزان ۱۳۷۵ طالبان نجیب و برادرش جنرال احمدزی را در چهار راهی آریانا به دار آویختند.
- حمله روسها به افغانستان با توجه به ادبیات غالب و ضد شوروی، نه تنها به وضعیت امنیتی و حمایت از حزب دموکراتیک خلق کمک نکرد، بلکه با باز تولید ادبیات اشغال، موج از نفرت و مقاومت اجتماعی را علیه روسها و حکومت کمونیستی بوجود آورد. ناراضیان و مخالفین حکومت از این ادبیات استفاده کرده و گفتمان جهاد را تبدیل به یک گفتمان غالب میان مردم کرد. جامعه افغانستان با توجه به سنتهای دینی بسته و قبیلوی تحت تأثیر رهبران دینی و زمیندارهای بزرگ قرار گرفت و در برابر روسها و حکومت تحت حمایه شوروی اعلان جهاد کرد. واقعیت این بود که روسها درکشور برنامههای عمرانی گسترده داشت و برای مدرن کردن کشور گامهای اولیه و اساسی را برداشته بودند. اما مجاهدین با تجهیز تسلیحات پاکستان و حامیان بین المللیاش و بسیج تودههای مردم در برابر اشغال، سرانجام روسها را از کشور بیرون کرد. بیرون شدن روسها مجاهدین را در یک وضعیت بهتر قرار داد و روحیه دولت را تضعیف کرد. هرچند بعد از رفتن روسها دکتر نجیب با ادبیات پرشور و حماسی تا حدی توانست اعتبار ملی را بدست آورد و در برابر مجاهدین مقاومت کند، اما اختلافهای درونی و عدم حمایت مالی کشورهای دوست افغانستان و به خصوص روسیه، باعث شد که حکومت دکتر نجیب دچار مشکلات داخلی گردد. آگاهان سیاسی بر این باور بودند که اگر نجیب با استواری و قاطعیت در برابر مجاهدین ایستاد میشد، امکان شکست حکومت نجیب به زودی میسر نبودند و میتوانست سالها دوام کند. بر اساس آمارها، ارتش آنروز افغانستان یکی از ارتشهای قدرتمند منطقهای به شمار میرفت و دارای امکانات مجهز نظامی بودند. براساس آمار محمود قارییف، مشاور ارشد نظامی نجیبالله، نیروهای مسلح دولت در ۱۹۸۹ به ۳۲۹ هزار نفر میرسید که ۱۵۶۸ تانک، ۸۲۸ خودرو زرهی، ۱۲۶ جنگنده، ۱۴ هلیکوپتر جنگی و ۴۸۸۹ دستگاه توپخانه و خمپارهانداز در اختیار داشتند. این امکانات نظامی نه در اختیار مجاهدین بود و نه توان مقابله با چنین امکانات نظامی وجود داشت. از طرف دیگر ایدولوژیک بودن ارتش نیز بر قاطعیت و مبارزه دوامدارعلیه گروههای مجاهدین کمک میکرد، اما نجیب به باور اکثر از کارشناسان به دلیل حفظ ثبات ملی و جلوگیری از کشتار و جنگ داخلی از قدرت کنار رفت و صحنه را به مجاهدین واگذار کرد.
۳.گسترش جنگ و تباهی باعث شد که دکتر نجیب الله «آشتی ملی» یا « طرح مصالحه ملی» را اعلان کند. نجیب برای بیرون رفت از جنگ و ایجاد صلحپایدار از همه طرفهای درگیر دعوت به مذاکره و گفتگو کرد. در بخش از بیانیهی دکتر نجیب در اجلاس سالانه آشتی ملی چنین آمده است:«هدف مصالحهی ملی صرفاً محدود به قطع جنگ نبوده بلکه این یک مشی کاملا استراتژیک است که متوجه سازمان دهی مجدد زندگی ملی ما در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، انسانی و اسلامی میباشد. این مشی، اساساتی را به وجودآورده و به وجود میآورد که به جنگ و برادرکشی پایان داده و وفاق ملی را تأمین می نماید». اما مجاهدین سرمست پیروزی و کشورهای متخاصم در مسایل افغانستان به دنبال بی ثباتی دوامدار، هرگز صدا نجیب را کسی نشنید و به آن لبیک نگفت. هرچند بعضی گروهها تلاشهای زیاد به خرج داد که تا توافق تمام گروههای دخیل در جنگ گرفته شده و از طریق یک اداره موقت نقش تمام جریانها و گروههای قومی در قدرت برجسته شود و حکومت مورد توافق همه بوجود آید، اما این آرمان تحقق نیافت و کشور به میدان جنگ و تباهی تبدیل شد. نجیب با توجه به تحلیل وضعیت پیچیده سیاسی از روزهای سخت و دشوار نیز هشدار دادند:« اگر قدرت به یک اداره مورد توافق همه افغانها منتقل نشود، در کشور حمام خون جاری میشود.» پیش بینی نجیب بعد از کنار رفتن خودش تحقق یافت. کابل به یک ویرانه مبدل شد، جوی خوان دامن شهر را گرفت و شهر به میدان کشتار و توحش تبدیل گردید. گرسنگی و فقر گستره وسیع اجتماعی را با نابودی روبرو کرد. فضای وحشت و نفرت دامن همه را گرفت. مجاهدین در اولین روزهای پیروزی شان نه تنها به مسأله صلح و ثبات توجه نکردند، بلکه خود شان بر سر تقسیم قدرت وارد منازعه ویرانگری دیگر گردیدند. جنگ فراگیر شد. فرد با فرد و خانه به خانه و قوم و مذهب، همه به جان هم افتادند. این جنگ ملیونها شهید و آواره و معلول به جا گذاشت. اما پرسش اصلی این است که چرا طرح «آشتی ملی» با بنبست روبرو گردید و از آن استقبال نشد. در جواب این پرسش میتوانیم بگوییم که مردم طرفدار حکومت نجیب بود ولی این رهبران مذهبی و مجاهدین بود که به دستور کشورهای منطقه علیه آن طرح ایستاد شد و نگذاشت که آرامش و ثبات بوجود آید و جنگ داخلی پایان یابد. واقعیت این است که دکتر نجیب قربانی اصلی طرح «آشتی ملی» گردید. در سالهای اخیر حکومتاش بیشترین تلاش و هزینه را در راستای ختم جنگ و پایان خشونت به مصرف رساند. نجیب به طرح بنسیوان نمایندهی سازمان ملل لبیک گفت و طرح انتقال مسالمتآمیز قدرت را پذیرفت. اما به آیندهی کشور و نگاه متخاصم دولت پاکستان همواره با دید شک مینگریست. اما یکسره بر گفتگو و مفاهمه تأکید میکرد. در بخش از بیانیه نجیب در مورد پروسه آشتی ملی آمده:«ما همه نیروها، اعم از سران تنظیم ها در پشاور، نیروهای نه گانه در ایران، قوماندانهای داخلی اپوزسیون، نمایندگان مهاجرین، شخصیتهای بزرگ افغانی مقیم اروپا و امریکا، شاه سابق و طرفداران موصوف را به تفاهم فراخواندیم. صرف نظر از چند رهبرِ تنظیمهای افراطی، مشی ما جاذبهی بزرگی در میان سایرنیروها کسب نموده و مینماید.» اما سرانجام طرح مصالحه ملی و «انتقال قدرت به اداره موقت»، پایان تلخ برای نجیب و کشور داشت. بعد از نجیب نه حکومت پایدار و صلح پایدار بوجود آمد و نه خود نجیب از شر اهریمن افراطیون نجات یافت. افغانستان بعد از دکتر نجیب سرنوشت غمانگیز را تجربه کرد و قربانیان بیشمار را داد.
- اعدام و چگونگی کشتن نجیب الله رییس جمهور اسبق با پرسشهای زیاد همرا است. تا هنوز دلایل اعدام وی مشخص نشدهاند. خیلیهای بر این باور است که دشمنان داخلی نجیب از وی انتقام گرفتند و اما نزدیکان و دوستان رییس جمهور نجیب میگوید که پاکستان میخواست از نجیب یک امضا برای قبولی خط دیورند بگیرند، اما نجیب در برابر چنین خواست مقاومت کرد و سرانجام آنها انتقام گرفت. ماجرای قتل نجیب به گزارش بی بی سی که با فتانه نجیب همسر وی گفتگو کرده، چنین میگوید:« در سال ۱۹۹۱، بینینسوان، فرستاده ویژهی سازمان ملل متحد به دکتر نجیبالله رئیس جمهوری آن زمان پیشنهاد کرد تا زمام امور را به شورای ۱۵ نفری باصلاحیت و بیطرف تحویل دهد. این شورای ۱۵ نفری، قرار بود مدیریت مرحلهی گذار را در دست داشته باشد.» فتانه نجیب در آن گفتگو میگوید که شوهرش برای کشورش حاضر بود هر نوع قربانی دهد. به نظر خانم فتانه تحویل قدرت از سوی دکتر نجیبالله از فرط مجبوریت او نبود، بلکه از حس وطنپرستی او بود. طرح واگذاری قدرت در همان روزها ناکام شد؛ نیروهای مجاهدین از چهار طرف وارد کابل شدند. دکتر نجیب تلاش کرد از افغانستان خارج شود، ولی موفق نشد. طرح بینسوان برای انتقال قدرت با مشکل روبرو شد و نتوانست همسوی لازم را بوجود آورد. نجیب به دفتر ملل متحد رفت و به مدت چهار سال در آنجا باقی ماند. در این مدت مجاهدین نه با نجیب گفتگو کرد و نه در روزهای آخر حکومتاش گذاشت که به بیرون از کشور برود و یا از شر طالب نجات دهد. فتانه نجیب میگوید که شوهرش هیچگاه نگذاشت او به دیدن نجیبالله در سازمان ملل متحد در کابل بیاید و برای آزادی او نزد کسی استدعایی کند. همسرش میگوید که ماجرای قتل او هنوز برای هیچ کس معلوم نیست که در آن شب چه گذشت و چه بر سرش آوردند و اما میگوید که نجیب در سالهایی که در سازمان ملل متحد بوده است، دفتر چه خاطرات نوشته و همه روزه در آن یاد داشت مکرده است. همسرش میگوید ۲۵ روز بعد از مرگش، دفتر خاطرات او را برایش فرستادند، ولی برگههایی از آن کنده شده بود. نجیب با وقار و اما غریبانه بدست اجنتهای پاکستانی افتاد و به دار آویخته شد. طالبان جسد او را در میان مردم به نمایش گذاشت و هشدار برای رفقا و نزدیکاناش داد. بعدا هواداراناش جسد اورا به پکتیا برد و در آنجا دفن کرد.
سخن آخر-کشتن نجیب و به بنبست رفتن طرح آشتی ملی میتواند برای امروز مهم باشد و باید از آن درسهای آموخت. شرایط کنونی افغانستان با عصر دکتر نجیب الله شباهتهای بسیار دارد. در آن زمان پاکستان تمویل کننده مجاهدین بود، حال تمویل کننده طالبان و دیگر گروههای تروریستی است. در آن روز روسیه از حکومت افغانستان حمایت میکرد و حضور نظامی داشت، امروز آمریکا حضور نظامی دارد و از دولت حمایت میکند. در انزمان شوروی کشور را ترک کرد و افغانستان را بدون هیچ ضمانتی بین المللی رها کرد و گروههای درگیر جنگ با قدرت بیشتر افغانستان را به میدان جنگ و خونریزی تبدیل کرد. امروز هم اگر آمریکا دولت افغانستان را حمایت مالی و نظامی نکند، آینده کشور نیز با مشکلات و دشواریهای زیاد همراه خواهد بود. اگر در آن روز نجیب «آشتی ملی» را مطرح کرد و به نتیجه نرسید و گروههای جهادی نه توانایی ساخت اداره موقت را پیدا کرد و نه انتقال قدرت صورت گرفت، بلکه کشور با بحران بی نظمی و بیثباتی سیاسی روبرو شد. امروز هم طالبان با باجگیری و عدم تعهد ملی و بین المللی با مسأله صلح برخورد میکند. هر چند آمریکاییها تلاش دارد که غایله افغانستان را حل کرده و با هرهزینهی پروسه صلح را به پایان برساند، اما اگر دقت بیشتر و ضمانتهای در نظر گرفته نشود، احتمال تکرار تاریخ و به بنبست رفتن پروسه صلح بسیار زیاد است. در آن صورت موج از فاجعه و تباهی و کشتار و بی نظمی افغانستان را فراخواهد گرفت و توانای کنترل بر هیچ قدرت بین المللی میسر نخواهی بود. طرح اداره موقت و شریک کردن طالبان به قدرت، بدون هیچ ضمانتی بین المللی و عدم توجه به خواست قربانیان جنگ وضعیت را پیچیده و امکان تولید بحران و فروپاشی نظم کنونی را بیشتر و دستاوردهای افغانستان را در دو دهه با خطر روبرو مینماید.
نظر بدهید