اسلایدر بیوگرافی حقوق بشر زنان گزارشها

انجلا کیمیا و تقابل هنر و بنیادگرایی

در درون یکی از پرتره‌‌ها، جمله‌ای روی صفحه‌ی گوشی دختری در کنار خون‌ریخته‌اش خودنمایی می‌کند که قربانی دست‌های جبار جنگ است. جمله‌ای که تراژدی بزرگی را شکل می‌دهد در عصر خودش. عصری که با خود دلهره‌ها و هردم‌شهیدی‌ها را به سوی وهم‌آلودترین فرداها حمل می‌کند و تاریخ می‌شود.مردی در پرتره‌ای با دهان دوخته و چشم‌های غمگین به کمره نگاه می‌کند و خاموشانه حکایت از ناهمواری‌های زندگی آوارگان جنگ را در آن‌سوی آب‌های شور دارد.

و در پرتره‌ی دیگر دختری در حال سماع است با بالاتنه‌ی سرخ، دامن خاکستری فراخ و دفی در دست! در میان اهالیِ با جزمیت دینی و فرهنگی.
این‌ها دست‌آفریده‌ی دستان دختر نقاش؛ انجیلا کیمیا است که اتفاق‌های پیرامون زمان خودش را ماهرانه در اوج تقابل و جنگ هنر و بنیادگرایی تصویر می‌کند.
او زاده‌ی هرات و ساکن کابل است. چون مادر و پدرش دارای فرزند پسر نشده‌اند، تبعیض جنسیتی را در بستر سنتی از آوان کودکی‌اش با پوست و استخوان حس کرده و با رنگ و قلم تاثیر حساسیت‌پیرامونیانش را به چالش کشیده است. به گفته‌ی خودش:«در کودکی همیشه از مردم می‌شنیدیم که با پدر و مادرم می‌گفتند پسر نداری و کاش یکی از دخترانت پسر می‌بود و…».
او ذوق هنری‌اش را از دیرباز به این‌سو شناخته و همواره در صدد بوده که به گونه‌ی آماتور روح هنرمندش را وقف فراگرفتن هرچه بیشتر هنر کند. زمانی که دانشجوی خبرنگاری دانشگاه بوده، گه‌گاهی سر از مرکزهای آموزشی درمی‌آورده تا این‌که بیاموزد چگونه ایده‌ها و نقش‌های ذهنش را تصویر کند و اکنون دانشجویی است که در قهقرای زندگی به‌سر می‌برد و نمی‌داند چه زمان و چگونه به ادامه‌ی تحصیلش بیندیشد.

او دوازدهم آبان/عقرب سال ۱۳۹۹ خورشیدی و هجوم بر محبوبترین و بزرگ‌ترین دانشگاه در افغانستان را دیده و به خاطر دارد که بیست جوان دانشجو با چه ناجوان‌مردی کشته شدند و ده‌ها دانشجوی دختر و پسر دیگر از شدت وحشت و هراس هرسو می‌افتادند و ده‌ها تن، زخم‌های آن روز و روزهای دیگر پر از وحشت را تا کنون در خاطر شان حمل می‌کنند.
سقوط کابل همزمان با سال چهارم دانشجویی‌اش اتفاق افتاد و زمانی که سرخوشانه دست‌هایش با برس، رنگ و بوم نقاشی می‌رقصید. این بزرگترین تحول عمرش بود که زندگی‌هنری‌و تحصیلی‌اش را دگرگون کرد و پس از آن زندگی‌اش مانند هر هنرمندی متحول شد و در این مورد می‌گوید:«ما نقاشان در این مقطع نمی‌توانیم سوژه‌های را که خود مان می‌خواهیم نقاشی کنیم و خود را محدود احساس می‌کنم».
همین‌گونه بازار کار شان از رونق افتاده و مردم هم به بازدید نمایش‌گاه‌های نقاشی شان شور و اشتیاق ندارند و همه دغدغه‌های دست‌یابی به نیاز نخستین شان را بیشتر دارند.
طبق گفته‌های خود انجلا کیمیا پس از تغییر نظام از شدت وحشت و هراس نمی‌دانسته چه کند اما آهسته آهسته به خود آمده و به این نتیجه رسیده که مانند گذشته به کارش ادامه داده و حتا قوی‌تر و مصمم‌تر از گذشته باشد. می‌گوید:«من این‌قدر که حالا تلاش می‌کنم حتا پیش از آمدن طالبان این همه تلاش نمی‌کردم».
با وجود محدودیت‌های وضع‌شده و تنگ‌نظری‌های که در برابر هنر به میان آمده، از موضعش پایین نمی‌آید و ترجیح می‌دهد پای تعهدش بماند. طبق گفته‌ی خودش: «با وجود تمام محدودیت‌ها و چهارچوکات‌های که وجود دارد باور من این است که باید ایستادگی کنیم و تسلیم حالات نشویم. باید نابرابری‌ها، ستم‌ها و استبدادها را به هر شکل ممکن مورد نقد قرار دهیم».
هنرمندان بی‌شماری چون او پس از تحولات سیاسی پسین در کشور از سر ناگزیری دفترهای کاری شان را بسته‌اند، سازهای شان سوختانده‌اند و یا به بیرون از کشور رفته‌اند. در این اواخر با تلاشی‌های خانه‌به‌خانه نیز به هنرمندان بی‌حرمتی صورت گرفته‌ است. نقاشی‌های برخی از نقاشان در خانه‌‌های شان تخریب شده‌اند و سازهای آوازخوانان یا از بین برده شده و یا در گردن شان آویخته شده و در چارسوی شهر گشتانده شده‌اند.
هرچند طالبان در مصاحبه‌های شان در رسانه‌ها تاکید بر این داشته‌اند که به کارها و فعالیت‌های اهالی هنر و فرهنگ که در چهارچوب اسلام باشند، دخالتی ندارند اما رویکرد خشونت‌آمیز شان با هنر در تقابل با این ادعاها بوده‌اند.
با این حال، زنان افغانستان در آستانه‌ی هشتم مارچ و روز جهانی همبستگی زنان جهان قرار دارند و سال‌های پیش اعتراض‌های شان در سطح‌های بلندتر و نیازهای متعالی‌تر بود اما اکنون در اوج خطرها برای دست‌یابی به ابتدایی‌ترین نیازهای خود مبارزه می‌کنند.