بازخوانی حزب وحدت به مثابه کنش جمعی که در برابر تبعیض و ستم شکل گرفت، برای نسل امروز و جامعه سیاسی هزاره مهم است که قرار است وارد فصل جدیدی از حقطلبی و عدالتخواهی شوند. بازگشت به سالهای شکلگیری حزب وحدت و مبارزاتعدالتخواهی هزارهها نشان خواهد داد که چه کسانی در آن روزها مانع وحدتطلبی جامعه هزاره شده که تا امروز دست از جدایی و بیاتفاقی برنداشتهاند.
رونمایی بازیگرانی سیاسی که همیشه در برابر تصمیم جمعی ایستاد شدهاند، منافع شخصی را به جمعی ترجیح دادهاند نه سیاست خود زنی گفته میشود و نه تخریب شخصیت قلم داد میگردد.
جامعه امروز هزاره بیش از هر زمانی به بازخوانی گذشته نیاز دارد و نسل امروز هزارهها با نقد گذشته، پرسش از امروز، الهام و الگوی سیاسی میگیرند که مانند مزاری همه را زیر یک چتر سیاسی جمع کنند یا اینکه مثل خلیلی دکان سیاسی باز کنند و سودای نفاق و شقاق بفروشند.
مزاری با جمعی در روزهای آشوب و جنگ حرکتهای را در داخل و خارج، خصوصا در نقاط مختلف هزارهجات راه اندازیکردند تا اینکه از گروههای سیاسی مختلف جامعه هزاره یک صدای واحد بسازند. آنان در سال ۱۳۶۸ در گردهمایی بامیان موفق به امضاء میثاق وحدت شدند و حزب وحدت را تاسیس کردند. حزبی که علیه استبداد تاریخی مبارزه کرد و هویت سیاسی هزارهها را تثبیت کرد.
برخی، اما نمیخواستند که این اعلان موجودیت کند. آنان عملا علیه حزب وحدت به رهبری شهید مزاری موضع گرفتند و گروههای سیاسی موازی را ساختند. در این نوشته با استناد به روایت سه تن از اعضای کلیدی این حزب، به موافقان و مخالفان حزب وحدت اشاره میشود.
یکم-روایت محمد ناطقی
آقای ناطقی در گفتگویی با جادهی ابریشم که در شماره ۴۴ این هفته نامه نشر شد در مورد شکلگیری حزب وحدت اشاره کرده گفت است که در بهار ۱۳۶۷ ما در ایران شنیدیم که وحدت سراسری با برگزاری جلسهها و کنگرههایی در نقاط مختلف هزارهجات دارد پا میگیرد: «در جلسه پنجاب یک قطعه نامه ۱۷ مادهی را تصویب کردند. عین همین جلسه را در لعل برگزار کردند. در جاغوری نیز شنیده میشد که یک نشست دایر شدهاند. تمام اینها نشانههای از این بود که مساله وحدت تاحدی نتیجه داده است. این کنگرهها به سرعت طرف وحدت پیش میرفت. این جلسات همزمان بود با خروج نیروهای ارتش شوری از افغانستان. سرانجام در سرطان ۱۳۶۸ رسماً حزب وحدت را تشکیل دادند».
سفر مزاری به ایران و پاکستان
در سال ۱۳۶۶ در ایران ائتلافی از هشت گروه مربوط به مهاجرین هزاره و شیعه در ایران تشکیل میشود که از هر گروه دو نفر بایستی عضویت آن را میگرفتند. از سازمان نصر آقایان محمد ناطقی و محمد کریم خلیلی عضویت این ائتلاف را کسب کردند.
آقای ناطقی در مصاحبه گفته است که از آدرس ائتلاف یک هیئت چهار-پنج نفری را در افغانستان فرستادند که وضعیت حزب وحدت را برسی کنند: « ما هم در ائتلاف چهار و پنج نفر را به افغانستان روان کردیم که جاوید از حزب حرکت نیز بود. اینها که از افغانستان برگشت کردند. ابراز رضایت کردند. گفتند که ما هم تعهد نمودیم و قرآن گرفتیم و میثاق وحدت را نیز امضا نمودیم».
وقتی هیئت از افغانستان به ایران بر میگردد، اما جاوید علیه حزب وحدت موضع میگیرد. ناطقی از او پرسیده است: «من از جاوید سؤال کردم که آقای جاوید شما رفتید با وحدت قرآن کردید و آنرا پذیرفتید. چرا علیه وحدت حرف میزنید. ایشان گفت که وحدت به جای نمیرسد، بلکه همین ائتلاف خوب است».
ائتلاف با فعالیت سه سالهای که در ایران داشته مورد توجه مقامات این کشور قرار میگیرد و تایید میشود. مخالفت کسانی مثل جاوید با حزب وحدت ممکن این بوده باشد که برخی اعضای ائتلاف بیش از حد به ایرانیها و خصوصا سید هاشمی وابسته بودند.
آقای ناطقی گفته است که در زمستان سال ۱۳۶۹ هیئتی از راه پاکستان به ایران آمد که در رأس مزاری، صادقی و برخی از گروههای بودند و آنان تلاش کردند و موفق شدند که حزب وحدت را در ایران نیز مطرح کنند، ائتلاف را به وحدت بیاروند و یک آدرس واحد سیاسی تحت عنوان «حزب وحدت» بسازند.
به گفتهی آقای ناطقی همه موافقت میکند که ائتلاف به حزب وحدت ادغام شود تا یک آدرس واحد در داخل و خارج از کشور گیرد، اما شیخ آصف محسنی دومین کسی بوده با حزب وحدت مخالفت میکند و نمیپذیرد که ائتلاف با آن یکجا شود. موضعگیری جاوید و محسنی علیه حزب وحدت باعث میشود که در درون حرکت اسلامی انشعاب شگلگیرد . یازده نفر از اعضای اصلی حرکت مانند آقای فیاض، انوری و چند نفر دیگر به حزب وحدت بیپیوندند. در مصاحبهی آقای ناطقی آمده است: «آقای محسنی و جاوید وحدت را قبول نکرد، ما چند جلسه برگزار کردیم، ولی آنها شروط تعیین میکردند. چند شرط گذاشتند، شرط اولش این بود که دفتر مرکزی حزب از داخل به خارج انتقال یابد. شرط دومش این بود که بهجای شورای عالی نظارت، باید شورای عالی امامیه درست کنیم».
محمد کریم خلیلی سومین فردی گفته شده که با تشکیل حزب وحدت مخالفت کرده، به پاکستان رفته و سازمان نصر نوین را ساخته است. در بخش مصاحبه آقای ناطقی در مورد خلیلی چنین آمده است: «حزب وحدت هم در ایران اعلان شد. شورای ائتلاف هم در حزب وحدت آمد. از این میان جاوید نیامد، و آقای خلیلی به حزب وحدت نیامد، که سخنگوی و یکی از اعضای فعال بودند. ایشان به پاکستان رفته، نصر نوین را ساختند».
خلیلی و مخالفت با رهبری مزاری
درسال ۱۳۷۰ کنگره حزب وحدت در بامیان برگزار میگرد که ۳۱۱ نفر از تمام گروههای سیاسی جامعهی هزاره و شیعه اشتراک کرده بودند. در این کنگره عبدالعلی مزاری با اکثریت آراء به عنوان دبیرکل حزب وحدت انتخاب میشود، درحالی که ایشان در نشست حضور نداشته و آمدنش نیز با شک و تردیدهای مواجه بوده است. محمد ناطقی انتخاب مزاری را به عنوان دبیرکل حزب وحدت چنین شرح داده است:« ما در بامیان آمدیم، کنگره برگزار شد، استاد مزاری تاهنوز نیامده بود. مزاری از راه فراه داخل آمده بود و ما شش ماه از ایشان خبر نداشتیم. خبر های ناگوار از طرف ایشان میشنیدیم. کنگره به اتفاق آرا استاد مزاری را به عنوان دبیر کل حزب وحدت انتخاب کرد. آقای محمد اکبری به حیث معاون انتخاب شد، من (محمد ناطقی) به حیث مسئول سیاسی در خارج انتخاب شدم. آقای مرتضوی که رییس شورای نمایندگی بود، برطرف شد و آقای فیاض به جایش انتخاب شد».
کریم خلیلی نه تنها با شکلگیری حزب وحدت مخالفت کرده که با رهبری شهید مزاری نیز اعلان نا رضایتی کرده و کسانی مانند سید عباس حکیمی را با خود همراه ساخته که به عنوان دبیرکل حزب وحدت انتخاب شود. آقای ناطقی گفته است:« استاد خلیلی مخالف بود. استاد حکیمی، خلیلی را پیش میکشید. آنها تلاش داشتند که خلیلی دبیرکل شود. ما و جمعی از افراد و گروهای دیگر مزاری را انتخاب کردیم».
دوم-روایت ناطقی شفایی (کیو)
آقای ناطقی کیو به دخالتهای ایران در شکلگیری حزب پرداخت و در گفتگوی که در شماره ۴۴ جادهی ابریشم داشت گفته است که مزرای به ایرانیها نیز نشان داد که هیچ کسی نمیتواند مانع حزب وحدت شود: « اینکه حزب وحدت چگونه به وجود آمد، ابتدا لازم است عرض کنم که کسی به نام سید مهدی هاشمی در بیت منتظری، یک شخص معروف بود و برادرش داماد منتطری بود. منتظری از طرف خبرگان قایم مقام بود. سید هاشمی فکر میکرد که امام عمرش آخر رسیده است، قدرت ایران بعد از این در دست منتظری است. پس چه خوب است، من در سایه منتظری تمام گروههای مبارز شیعی را در دست گیرم. حزب و نیرو درست کرد تا آخرین اطلاعات را به دست آورد. از طرف دیگر مردم منتظری را نماینده امام میدانست، اما آقای مزاری زیر بار منتظری نرفت. سید هاشمی میخواست ائتلاف به وجود بیاورد که بالاخره آورد ولی شهید مزاری میگفت، من اتحاد را از داخل شروع میکنم که درنتیجه رابطه مزاری با هاشمی خراب شد».
ایرانیها با حمایت جاوید و محسنی تلاش کرده که حزب حرکت اسلامی را در برابر حزب وحدت و آقای مزاری ایستاد کند که با برگشت مزاری در داخل و تلاشهای یارانش در بامیان موفق نشدند که مانع شکلگیری این حزب شوند. آقای کیو گفته است:« بعداً استاد مزاری به داخل کشور رفت و زحمات زیادی کشید. البته قبل از آمدن استاد مزاری، اکبری ورس، استاد عرفانی، آیتالله پروانی، صابری و سجادی از لعل، شیوا از پنجاب تلاشهای در راستای وحدت سراسری انجام داده بودند که بالاخره زمینهساز حزب وحدت شد. کنگرهها تشکیل شد، و احزاب که وحدت را به وجود آورد عبارت اند از؛ شورای اتفاق، پاسداران، سازمان نصر، حرکت، نهضت، نیرو و دیگر احزاب مانند جبهه متحد».
پس از تاسیس حزب وحدت آقای مزاری به سید مهدی هاشمی نیز ثابت میکند که او نمیتواند نهضت هزارهها و شیعیان افغانستان را به دست گیرد. و اما هاشمی با همین عقدهی که علیه مزاری داشته توسط جاوید و محسنی آتش جنگو اختلاف را در درون احزاب هزاره و شیعه روشن میکند و از آن استفاده سیاسی میبرد.
سوم-روایت عزیزالله شفق
آقای شفق نیز در گفتگویی که با هفته نامه جاده ابریشم داشت و در شماره ۴۴ این هفته نامه نشر شد بیشتر به عوامل داخلی اشاره کرده و گفته است که چندین عوامل باعث شده است که حزب شکلبگیرد، احزاب و جریانهای سیاسی جامعه هزاره و شیعه یکی شوند و از طریق یک حزب قدرتمند وارد مناسبات قدرت و سیاست در افغانستان شوند.
روزهای که اولین جلسات سازمان نصر و سایر گروه در نقاط مختلف هزارهجات برگزار میشده، گپ و گفتهای وجود داشته که حکومت کابل سقوط میکند و احمالا تنش و بحران بین مجاهدین نیز شکل خواهد گرفت. آقای شفق در این مصاحبه آن روزهای سخت و دشوار چنین بیان کرده است:«تحلیلی که از اوضاع کابل داشتیم به این نتیجه رسیدم که حکومت کابل سقوط میکند ما پیشبینی کردیم که با سقوط حکومت کابل، احتمال بحران بین مجاهدین بهوجود خواهد آمد و ما بدون آمادگی به طرف بحران خواهیم رفت. وقتی که قدرت به دست مجاهدین بیفتد، باز چی خواهد شد. برای گرفتن ارگ، و تصرف وزارت خانهها درگیری خواهد شد».
در چنین شرایط که جنگ بیشتر از هرچیزی دیگری برزندگی مردم سایه گسترانده و آفتاب صلح به آسانی طلوع نخواهد، شکلگیری حزب وحدت برای دفاع از حق زندگی و عبور از تاریکی مانند آب خوردن مهم بوده است. او گفته است: «ما دو تصمیم در شورای مرکزی گرفتیم. در سطح شیعه شورای ائتلاف کافی نیست. عملاً در جبهات جنگ جریان داشت، هرچند شورای ائتلاف یک گام به جلو بود ولی با این نشست به طرف بحران پیشبینیشده چگونه برویم. نکته دیگر، ما تصمیم گرفتیم که با تمام زحمات در سازمان نصر انجام دادیم،باید این سازمان را قربانی مصالح و انسجام سرتاسری شیعیان و هزارهها نماییم. از همان ابتدا با پاسداران و بعد با دیگران صحبت نمودیم. با صادقی نیلی و استاد اکبری جلسه برگزار کردیم.»
بدون تشکیلات سیاسیقدرتمند و فراگیر نمیشد که وارد جنگ و صلح شد. بدون ابزار مبارزه نمیشود که حق مردم را گرفت، مشارکت و عدالت خواست. آنان تصمیم میگیرند که برای جلوگیری از جنگ احتمالی و تحمیلی یک شورای انقلابی بسازند و در مرکز(کابل) مستقر شوند. استاد شفق در مورد هدف شورا گفته است: « تصمیم دوم ما این بود که یک شورای انقلابی بسازیم که بهمحض شکست حکومت کابل، این شورا در کابل مستقر شود و امور را به دست گیرد،و بحران را مدیریت کند که منجر به درگیری و جنگ نگردد».
در نتیجه همین جلسات و تصمیمهایی که در آن گرفته میشده باعث شکلگیری حزب وحدت میشود که سرانجام میثاق وحدت در بامیان امضا میشود عملا این حزب اعلام موجودیت میکند.
آقای شفق نیز در مصاحبه گفته است که پس از تشکیل حزب وحدت مزاری در رأس هیئت عالیرتبه به پاکستان و ایران رفته تا برای ایجاد دیدگاه مشترک برای حزب تلاش کند. او گفته است که هرچند در ابتدا خلیلی با شکلگیری حزب وحدت مخالف بود، اما پس از برگشت مزاری از ایران که در بین راه بوده و حتی از سرنوشتش نیز اطلاعاتی در دسترس نبوده، تمام اعضای شورای مرکزی تصمیم گرفتند که مزاری را به خاطر شاسته بودناش دبیرکل حزب وحدت انتخاب کنند.
نظر بدهید