آرزوی ۱۷ساله، قهرمان رشتهی رزمی جوجیتسو، دستکم ۷۰ مدال طلا دارد. او، این مدالها را از رقابتهای محلی، ملی و بینالمللی به دست آورده است.
آرزو، راهش را از محلهای زاغهنشین در شمال کابل، به سمت موفقیتهای بزرگ باز کرده است. او که باشندهی اصلی ولسوالی بهسود میدانوردک است، کودکیاش را در «چهارقلعهی وزیرآباد» شهر کابل، محلهای بیشتر هزارهنشین، آغاز کرده است و از این جا آهسته و پیوسته پلههای موفقیت را پیموده است.
چهارقلعهی وزیرآباد برخلاف نام شیک و دهنپرکنش، به تمام معنا محلهای زاغهنشین است، در همسایگی شهرنو و وزیراکبرخان؛ چیزی که از کوچههای خاکی و خانههای گلیاش پیداست؛ اما زندگی در این جا سراسر در بدبختی نبوده، خوشبختیهایی در آن بود که احتمالاً در محلههای اعیاننشین کابل کمتر دیده میشد؛ خوشبختیای مثل داشتن آزادی.
آرزو برای رسیدن به جایگاهی که حالا در آن قرار دارد، از چند نفر مانند پدر و استادش نام میبرد. او، در مورد آزادی چیزی نمیگوید؛ اما از لابلای صحبتهایش فهمیده میشود که او برای رسیدن به خواستهایش، با هیچ محدودیتی از سوی خانواده و باشندگان محله روبهرو نبوده است. پدر آرزو، هیچ وقت به او نگفته که «دختر استی، در خانه باش» یا در محله هیچ کسی مانع رفتوآمد او به ورزشگاهها نشده، در عوض تشویق و حمایت دریافت کرده است.
آرزو، از پنجسالگی، همزمان با این که دانشآموز بوده، به بازی «اسکیت» نیز روی آورده است. میگوید که در اسکیت خوب درخشیده و پس از مدت کوتاهی، عضو «اسکیتزون» کابل شده و در اسکیتستان کابل، تمریناتش را ادامه داده و به مقام استادی در این رشته نیز رسیده است. آروز، میگوید: «اسکیت خوب بود، از طرف دولت و خارجیها حمایت میشد.» او، قریب نُه سال در این بخش فعالیت کرده است.
در کنار مکتب و اسکیتبازی، آرزو، از هشتسالگی به تمرین ورزشهای رزمی آغاز میکند. مدت کمی تکواندو کار میکند؛ اما موانع جدی برای دختران در دستگاه فدراسیون ورزشی افغانستان، او را از این رشته دلزده میکند. او، در باشگاه خصوصی حفیظالله عباسی، نامنویسی میکند و به ورزش رزمی جوجیتسو رو میآورد.
جوجیتسو را مادر ورزشهای رزمی میگویند. ورزش قدیمی مردم جاپان که امروزه طرفدارهای زیادی در دنیا دارد و آن را «هنر نرم» یا «هنر تسلیمشدن» مینامند؛ اما روشها و تکنیکهای آن را کشنده نیز گفته اند. این ورزش در میان دختران افغانستانی، کمطرفدار بود و آرزو از محدود دخترانی بود که در این رشته تمرین میکرد. آرزو نُه سال میشود که در این رشته فعالیت میکند. او، تا اکنون در ۷۰ رقابت از سطوح باشگاهی تا ملی و بینالمللی شرکت کرده و در همهی این رزمها، پیروز میدان بوده است. آرزو، از میان مدالهایی که به دست آورده، ۱۰ مورد آن افتخاری است. مدال افتخاری به کسانی تعلق میگیرد که طبق اصطلاح عامیانه، از «اخلاق ورزشی» برخوردار باشند. همین گونه، او۱۰ مدال دیگر را، زیر نام «بهترین مبارز» به دست آورده است.
آرزو چندین رقابت را به خاطر نداشتن حمایت مالی، یا سن پایین خود، از دست داده است. او، نتوانسته در رقابتهای قزاقستان، هند و امارات متحدهی عربی شرکت کند. آرزو، تا اکنون در ۱۵ رقابت تخصصی و پنج رقابت بیرونمرزی شرکت کرده است. آخرین مبارزه را در جوزای ۱۴۰۱در شهر کراچی پاکستان انجام داد که با حاشیهای غیرمعمول همراه شد.
او، در رقابتهای شهر کراچی پاکستان، به نمایندگی از افغانستان شرکت کرد و توانست با شکستدادن سه حریف از پاکستان، کانادا و امریکا، مقام نخست را بگیرد و مدال طلا را به گردن بیاویزد. دو روز پس از آن، هنگام بازگشت از شهر کراچی به سمت اسلامآباد، توسط پلیس راه، همراه با عباسی، استادش بازداشت شد. او، پس از هفت ساعت از بازداشتگاه آزاد شد و استادش، هنوز در بند است. آرزو می گوید که پلیس راه، در منطقهی «خیرپور» در نیمراهی کراچی-اسلامآباد، آنها را به دلیل نداشتن اسناد قانونی، بازداشت کرد؛ با این که او و استادش، هر دو برگهی ثبت نام کمیسیاری عالی پناهندگان سازمان ملل متحد (UNHCR) را با خود داشتند. او، میگوید که خودش با مداخلهی کمیساری عالی پناهندگان سازمان ملل و به دلیل زیرسنبودن، آزاد شده؛ اما نگران استادش است. «ممکن است او را ردمرز کنند.»
آرزو چیزی در حدود نُه ماه به تنهایی در اسلامآباد زندگی کرده؛ اما به دلیل مهاجربودن، باشگاههای این شهر برای او اجازه تمرین نداده و همراه استادش با امکاناتی محدود به تمریناتش ادامه داده است. او، از برگزاری رقابتهای شهر کراچی، از طریق شبکههای اجتماعی آگاه شده و برای آن آمادگی میگیرد و به نمایندگی از ورزشکاران افغانستان در این رقابتها شرکت میکند.
آرزو با این که در هیچ مبارزهی ورزشی شکست نخورده؛ اما میگوید که باختهای زندگی او از جای دیگری شروع شده است؛ ۱۵ آگست ۲۰۲۱، روزی که مقامهای فاسد حکومت پیشین افغانستان فرار کردند و کابل به دست طالبان افتاد. او در دشتبرچی در غرب کابل، خانهی یکی از دوستانش بود و قرار بود که در یک نمایش تلویزیونی شرکت کند؛ اما آن روز مجبور میشود که از برچی تا وزیرآباد با پای پیاده خودش را به خانه برساند. فردای آن روز، قرار بود برای شرکت در یک رقابت به پاکستان برود، آن هم لغو میشود. کم کم همه چیز در حال لغوشدن قرار میگیرد. آرزو که دانشآموز صنف یازدهم در مکتب ملکه ثریا بود، به سختی این صنف را پایان میرساند و سپس، آموزش دانشآموزان دختر بالاتر از صنف ششم لغو میشود و او، نمیتواند دورهی مکتب را تکمیل کند. در فرداهای سقوط کابل، آرزو از رفتن به باشگاه نیز منع میشود، استادش تهدید میشود؛ اما مخفیانه به تمرین ادامه میدهد. طالبان به باشگاه آرزو میآیند و از استادش، تعهد میگیرند که دیگر دختران را تمرین ندهد و حتا به باشگاه راه ندهد. آنها اما به تمرین ادامه میدهند.
آرزو میگوید که رقابتهای ۲۰۲۱ پاکستان، چند ماه با تأخیر در دیرهی اسماعیلخان برگزار شد. شش فبروری ۲۰۲۲ پس از مبارزهای نفسگیر، کمربند طلایی، عالیترین مدال این مسابقه را کسب کرد و پرچم سهرنگ افغانستان را در سالن ورزشی بالا میبرد. در آن لحظهای پر از هیجان، فراموش میکند که رنگ پرچم افغانستان تغییر کرده و بالاگرفتن پرچم سهرنگ جمهوری، میتواند تبعات خردکننده برایش داشته باشد.
از تیم ۲۵نفرهی افغانستان که قرار بود در این رقابت شرکت کند، تنها چهار نفر شرکت کردند؛ دو پسر و دو دختر. دو پسر که زودتر از آرزو و استادش عباسی به کابل بازگشتند، شمارههای تلفن آنها را به طالبان میدهند. آرزو، میگوید: «وقتی به کابل بازگشتیم، هیچ کسی از من استقبال نکرد.» او در کابل نه تنها یک قهرمان دلزده از مبارزه بود؛ بل که پیهم مورد تهدید و آزارواذیت طالبان قرار داشت. «من و استادم هر لحظه تماسهای تهدیدآمیز دریافت میکردیم. چرا به مسابقات به نمایندگی از افغانستان رفتید، چرا پرچم سهرنگ را روی استیج بردید.»
آرزو و استادش، تنها یک شبانهروز در کابل تاب میآورند. پس از آن، مجبور میشوند که دوباره به سمت پاکستان فرار کنند، نزدیکترین پناهگاه. آنها در اسلامآباد، به عنوان یک مهاجر با محدودیتهای جدید روبهرو میشوند؛ از جمله محدودیت در تمرینات ورزشی و گشتوگذار. آرزو میگوید که این محدودیتها، او را ناامید نکرده، منفیگرفتن در پروندهی مهاجرت از سوی دولت اسپانیا نیز، سد راه او نشده است. او مسرانه تلاش میکند و برای رقابتهای بعدی آمادگی میگیرد؛ هرچند در تنهایی و بدون مربی.
نظر بدهید