سکوت حکومت در جریان حملات تهاجمی(!)
از سه سال بدین سو فاجعههای سنگین و قتلعامهای زیاد در این کشور جریان دارند از حملات انتحاری و انفجاری که بگذریم، چون ممکن گفته شود که در اینگونه حملات اقدام بهموقع امکانپذیر نیست، تا اکنون در حین حملات تهاجمی و گروهی گروههای تروریستی، دولت هیچ اقدام بهموقع نکرده است این حکومت بعد از خلق فاجعه توسط گروههای بیرحم تروریست نیز کدام تحرک که باعث تسکین دردهای مردم و بازماندگان قربانیان فاجعهها و آوارگان جنگ و خونریزی شود انجام نداده است همواره بعد از رویدادهای خونین، حکومت دست به تحرکهای عوامفریبانه دراز کرده است و تا فاجعه دیگر تمام تلاش حکومت براین بوده است که چگونه افکار عامه ناراضی را به انحراف بکشاند انرژی زیاد و قابلتأملی را در این راه مصرف میکند بهجایی اینکه در تلاش انتقام از دشمن و تضعیف دشمنان آرامش مردم افغانستان باشد.
فاجعه روستای “میرزا اولنگ” ولسوالی صیاد ولایت سرپل اولین و آخرین رویداد خونین نیست که با سکوت حکومت همراه بوده است از آخرین روزهای سال ۱۳۹۳ تا اکنونکه اندی کمتر از چهار سال میشود تکاندهندهترین حملات تهاجمی زیر پرچم طالب وداعش ودیگر گروههای هراس افگن رخداده که بدون پاسخ از جانب حکومت باقیمانده است و بهطور مرموز پوشانیده شده است:
زابل(۳۱ اسیر)
در ماه حوت سال ۱۳۹۳ در مسیر هرات_کابل ۳۱ سرنشین یک اتوبوس که از هرات طرف کابل درحرکت بود توسط افراد مسلح ربوده شدند، این مسافران گروگان گرفتهشده که پیرمرد، پیرزن، جوان و کودک بودند به مدت نه ماه در اسارت قرار داشتند. در این مدت ظلم و شکنجههای طاقتفرسا براین ها تحمیل شد و در مکانهای مختلف نگهداری شدند اما؛ حکومت در این مدت طویل هیچ کاری مثمر و مؤثر در جهت آزادسازی اینها انجام نداد تا اینکه بعد از نه ماه سرهای بریده برخی از این اسیران به کابل رسید و با راهپیمایی دهها هزارنفری شهروندان کابل تا پیش ارگ ریاست جمهوری بدرقه شد. بعدازآن راهپیمای حکومت بازهم به کمیسیونبازی پرداخت و عاملان این گروگانگیری و کشتار انسانی را به حال خودشان رها کرد.
جلریز(میدان وردک)
جلریز میدان وردک در چند کیلومتری کابل(پایتخت) قرار دارد در ماه سرطان سال ۱۳۹۴ در این ولسوالی یکی از خونبارترین رویدادها به وقوع پیوست، نیروهای اربکی که تأمین امنیت شاهراه به عهدهشان بود موردحمله قرار گرفتند و جنگ نزدیک به۴۸ ساعت طول کشید اما؛ با همین نزدیکی هیچ کمکی به نیروی اربکی خط اول جنگ صورت نگرفت تا اینکه بیش از۳۰ تن پلیس محلی با فجیعترین صورت قربانی و سربریده شدند درحالیکه میان میدان جنگ و میدان وردک حدود کمتر ازنیم ساعت فاصله است هیچکسی ونهادی نیروی کمکی نفرستادند. باوجودی اینکه دادوفریادهای نیروی اربکی جلریز هرلحظه بلند بود اما؛ حکومت مرکزی و نهادهای امنیتی کشور سکوت تردید برانگیزی را اختیار کردند.
حکومت بعد از فاجعه طبق معمول کمیسیون حقیقتیابی را موظف کردند و این کمیسیون بعد از یک و نیم ماه نتایج بررسیشان را اعلان داشتنند که حکایت از عدم هماهنگی بین نهادهای امنیتی و دستکم کوتاهی مقامهای امنیتی از مرکز کشور و ولایت میدان وردک در امر نجات جان سربازان اربکی داشت اما؛ این اوراق بررسی همچنان بدون نتیجه بر روی میز رییسجمهور باقی ماند.
سقوط کندز
سه ماه از رویداد تراژیدی جلریز گذشته بود که این بار در ماه میزان سال ۱۳۹۴، کندز به دست طالبان سقوط کرد. گروه طالبان چهارده سال پس از فرار از کندز، دوباره درماه میزان سال ۱۳۹۴پرچم شان را در میدان مرکزی شهر برافراشت. در سقوط کندز به دست طالبان، در خوشبینانهترین برداشت غفلت در وظیفه از سوی مقامهای دولتی، اختلافات سلیقهای وسیاسی در بین سران حکومت و نهادهای امنیتی، ضعف و ناکارآمدی حکومت محلی کندز و ضعف استخباراتی حکومت ازجمله عاملهای برجسته بود که مثل روز روشن بود اما؛ حکومت مرکزی از ابتدای هجوم طالبان تا سقوط شهر به دست آنها بابیتفاوتی و سکوت ننگین و شرمآور به آنها فرصت داد تا جنایتهای هولناکی را در این شهر انجام دهند. پس از سقوط و ویرانی این شهر و بازپسگیری شهر حکومت همچنان کمیسیون حقیقتیابی را تشکیل داد که ماهها حرفوحدیث این کمیسیون در شبکههای اجتماعی و در بین مردم دهن به دهن میشد. امرالله صالح رییس پیشین ریاست عمومی امنیت ملی و فاروق وردک وزیر پیشین معارف ریاست این کمیسیون را به عهده داشتند به گفته رهبری این کمیسیون، بعد از تحقیق و بررسیهای زیاد کمیسیون گزارش ۲۰۰ صفحهای را روی میز رییسجمهور گذاشتن اما؛ نتایج تحقیق این کمیسیون کما فی السابق باگذشت زمان هیچ معلوم نشد انگار از روی میز رییسجمهور همهچیز گم میشود(!)
وگرنه در کندز جنایتهای وحشتناکی صورت گرفته بود و کسانی پیدا و پنهان در این رویداد ننگین دست داشتند که باید محاکمه میشد.
کندز بار دوم نیز در ماه میزان سال ۱۳۹۵ آماج حملات گروه طالبان قرار گرفت که تلفات و خسارات سنگین بر مردم کندز وارد شد وطالبان توانستند قسمتهای از کندز را دوباره در تصرف شان درآورند.
غور(بادگه، غلمین و تیوره)
غور اما؛ در این سه سال پسین تراژیدی ترین رویدادها در این جغرافیا اتفاق افتاده است روند خونریزی در این ولایت از ماه رمضان ۱۳۹۳ به بعد شدت یافت.
بادگه
در شب ۲۷ ماه رمضان سال ۱۳۹۳ چهارده فرد ملکی و بیگناه در بادگه که در نزدیکی مقر ولایت و نهادهای امنیتی قرار دارد تیرباران شد که در بین این چهارده تن یک نوعروس و شاهداماد نیز حضور داشتند که بهیقین دردآور است. حکومت محلی غور باوجودی نزدیکی محله رویداد اما؛ هیچ تحرک که باعث نجات جان آن چهارده تن شود در آن شب نشان نداد. پس از رویداد بازماندگان قربانیان آنشب خونین، در یک اعتراض مدنی شاهراه غور_ کابل را بستند و اعتراضها از هرگوشه ای دنیا بلند شد این سبب شد که حکومت مرکزی و حکومت محلی به خاطر خاموشی این اعتراضها وعده دستگیری و محاکمه عاملان پیدا و مشهور این رویداد را بدهند اما؛ بهجای محاکمه و انتقام از عاملان شناختهشده این رویداد حکومت آنها را از زندان رها ساخته وهیچ عملیات در جهت دستگیری آنها انجام نداد.
غلمین
منطقهای”غلمین” جزء فیروزکوه(مرکز ولایت غور) است و این ساحه نیز در نزدیکی و تیررس مقر والی و نهادهای امنیتی غور قرار دارد. در ماه عقرب سال ۱۳۹۵ به تعداد سی تن از باشندگان منطقه غلمین که افراد بیگناه و کسبه کار بودند دریک پیشین روز تیرباران شدند. عاملان این فاجعه انسانی نیز پیدا و معلومالحال بودند اما؛ حکومت در زمان وقوع رویداد به سرکوب دشمن نپرداختن که هیچ بل بعدازآن این رویداد را مثل حادثههای از این پیش به بعد فراموشی سپردند. ازآنجاییکه کمیسیونبازی حکومت دیگر مسخره وغیرقابلاعتماد شد حکومت رویکرد عوامفریبانهای دیگری را اختیار کردند از این تاریخ به بعد، پس از هر فاجعهای یکی از سران حکومت در رأس یک هییت بلند رتبه حکومتی به ولایتی که در آن کشتار انسانی صورت گرفته سفر میکند. درغور رییسجمهور در رأس یک هییت بلند رتبه سفر کردند و به بازماندگان قربانیان غلمین وعده انتقام از عاملان کشتار دستهجمعی غلمین را دادند اما؛ بعد از چند روزی حتا همان عملیات که در حال انجام بود بهطور مرموز لغو شد.
سقوط تیوره
در واپسین روزهای ماه گذشته(سرطان) بود که ولسوالی تیوره ولایت غور سقوط کرد تعدادی زیادی کشته و زخمی شدند اگرچه جنگ تیوره بیشتر جنبه مخالفتهای حزبی و قومی داشت با آنهم حاکمیت دولت زیر پرسش رفت و آبادیهای دولتی تبدیل به ویرانه شد. یکی از عاملهای برجسته سقوط تیوره عدمحمایت حکومت مرکزی از نیروهای خط جنگ بود حکومت هیچگونه نیروی هوایی وزمینی کمکی برای حمایت از سربازان خط جنگ نفرستاد اما؛ بعد از رویداد این بار رییس اجراییه در رأس یک هییتی به غور سفر کرد چون حنای رییسجمهور دیگر برای شهروندان غوررنگ نداشت. این سفر و وعده و نویدهای رییس اجراییه نیز بینتیجهتر از سفر رییسجمهور شد.
غور در این سه سال شاهد کشتارها، سنگسار و رفتارهای زیادی زن ستیزانه دیگر بود چون در این گزارش به این بعد فاجعهها پرداخته نشده است بنابراین از تذکر آنها خودداری میشود.
قول اردوی ۲۰۹شاهین(مزار)
روز اول ماه ثور سال ۱۳۹۶ قول اردوی ۲۰۹ شاهین آماج حمله تروریستان قرار گرفت در این حمله تروریستان، بیش از صد تن از سربازان کشته و زخمی شدند این دیگر اوج ضعف حکومت را نشان داد که در مرکز نظامی یک چنین کشتاری صورت گرفت. حکومت پسازاین رویداد نیز رفتارهای عوامفریبانهای را انجام داد رییسجمهور به مزار سفر کرد و وعده بررسی همهجانبهای این رویداد را ابراز داشت. پس از سپری شدن اندک مدت آنچنانکه توقع میرفت بررسیها نتیجه نداد.
میرزا اولنگ سرپل
واپسین فاجعه در میرزا اولنگ سرپل رخداده است فاجعهای که میتوان از آن به نسلکشی و جنایت جنگی تعبیر کرد. در جریان این رویداد تلخ اما؛ حکومت بیتفاوتتر از گذشته برخورد کرد تا حدی که نماینده این حکومت در سرپل(والی ) خود به رسانهها اعتراف کرد که حکومت مرکزی هیچگونه همکاری نکرد و از اثر نفرستادن نیروی کمکی درمیرزا اولنگ بیش از پنجاه تن تیرباران شدند.
تا هنوز که هنوز است فاجعهای میرزا اولنگ در هالهای از ابهام باقی است تعداد قربانیان معلوم نیست و حکومت قادر نشده است که اجساد قربانیان را به خانوادههایشان تسلیم کند. حملات دفاعی و تصفیوی در وقتش صورت نگرفته و اینچنین شد که مرزا اولنگ که نقطهای استراتژیک مقاومت در برابر شورشیان شمرده میشد به خاک و خون کشانیده شود و باشندگان این منطقه یا قربانی شوند و یا آواره و دربهدر. حکومت بعدازاین فاجعه ای تراژیدی نیز به عملکردهای عوامفریبانه دست دراز کرده است رییسجمهور از انتقام سخن میگوید و معاونش از مردم پوزشخواهی میکند.
علاوه براین رویدادها، حملات تهاجمی زیادی در گوشههای این کشور در این سه سال جان و مال شهروندان کشور را گرفته است که در این گزارش به چند مورد برجسته و فراموش ناشدنی پرداختهشده است. خلاصه حکومت وحدت ملی تا اکنون در جریان هیچ حمله تهاجمی_گروهی دشمن تحرکهای درخور شأن یک حاکمیت را انجام نداده است فقط پس از رویداد همواره عوامفریبی کرده و تمام تلاشش براین استوار بوده است که چگونه افکار عامه را جهتدهی کند و آرام نگهدارد در یک چنین حاکمیتی از بدیهیات است که دشمن دلشیر میابد و همهروزه دست به قتل و قتال دراز میکند.
هزارهها اما؛ وضعیت استثنای تری رادارند بیشتری فاجعههای این سه سال خون انسان هزاره را به زمین ریختهاند از حملات انتحاری و انفجاری گرفته تا حملات گروهی و تهاجمی حکومت اما؛ برای آرامش هزارهها پس از هر رویدادی از رنگ حنایی جنرال مرادعلی مراد استفاده میکند دستاورد این جنرال هزارگی برای هزارهها شده است جمعآوری گوشت و استخوانهای کشتهها و زخمیهای خونینترین کشتارهای انسانی.
نظر بدهید