ترجمه و نوشته از: نجیبه زردشت
چکیده
در حوزه زبان فارسی بیشتر سکولاریسم به معنای ستیزه با دین و ضدیت با دین توجیه و تفسیر شده است. اما در حقیقت سکولاریسم ضد دین نیست. بلکه نظام سیاسی است که در مقابل ادیان و باورهای مذهبی بیطرف است و منافع تمام پیروان یک دین را تامین میکند. لائیسیته نسبتا با دین سر ستیزه دارد، اما سکولاریسم نه. سکولاریسم تنها توسط افراد و گروههای غیر مذهبی مطرح و حمایت نشده است. بلکه عدهای از علمای دینی و آیت اللهها نیز خواهان نظام سیاسی سکولار بودند و از آن حمایت کردهاند.
پیدایش سکولاریسم در غرب به مدد عبور از شیوهای تولید فیودالی به تولید بورژوازی امکان پذیر شد. روشنفکران اروپا و آمریکا برای جلوگیری از جنگها و تبعیض مذهبی خواهان بهوجود آمدن نظام سیاسی سکولار شدند.
برابری و آزدی جزو اصول سکولاریسم است. در نظام سیاسی سکولار دولت بدون در نظر گرفتن قوم، دین، جنس، سمت، زبان به تمام شهروندان خدامات ارایه میکند. برای جلوگیری از جنگ و کشمکشهای قومی، مذهبی، زبانی و هم چنین برای از بین بردن تبعیض و تعصب و ستم در افغانستان ما نیاز به یک نظام سیاسی سکولار داریم. از طرف دیگر امروزه طالبان و داعش برای تشکیل حکومت دینی میجنگند، طرح نظام سیاسی سکولار و ارایه یک تفسیر سکولار از دین اسلام، میتواند یک الترنتیف جدی سیاسی و فرهنگی در مقابل گروهها یاد شده باشد.
واژههای کلیدی: سکولاریسم، لائیسیته، بورژوازی، الترنتیف، طالبان، داعش، افغانستان. برابری، آزادی، مشروعیت.
مقدمه
سکولاریسم در حوزه زبان فارسی غلط و اشتباه فهمیده و تفسیر شده است. عدهای آن را با لائیسیته خلط کردهاند. نیروهای بنیادگرا و افراطی آن را ضد دین و دین ستیز تبلیغ و تفسیر کردهاند. در این مقاله در باره غلط فهمی در باب معنا و مفهوم سکولاریسم بحث شده است.تاریخ ظهور و عوامل پیدایش سکولاریسم، تفاوت سکولاریسم با لائیسیته، اصول سکولاریسم و نیاز افغانستان به نظام سیاسی سکولار تحلیل و بررسی شده است.
در این مقاله به دنبال دو هدف بودم: ۱- تلاش کردم فهم دقیق و درست از مفهوم سکولاریسم ارایه کنم. زیرا در حوزه زبان فارسی سکولاریسم به خاطر استفادههای دینی و سیاسی، یا هم سهوا، غلط و اشتباه معنا، تفسیر و تعبیر شده است. ۲- اگر چند فرصت یک بحث مفصل در این مقاله نیست اما به صورت کوتاه نیاز افغانستان به یک نظام سیاسی سکولار را مطرح کردم. در شمارههای بعدی در این باره بیشتر بحث خواهم کرد.
بخشی از مقاله توسط صاحب این قلم نوشتهشده است. بخشی آخر را که شامل اصول سکولاریسم است از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه کردهام. متن انگلیسی ترجمه از سایت «جامعه سکولار ملی» بریتانیا گرفته شده است.
غلط فهمی و کج تفسیری معنا و مفهوم سکولاریسم
سکولاریسم در جهان و به خصوص در حوزه زبان فارسی به معنای مختلف ترجمه و تفسیر شده است. اکثر این تفسیرها و معناها مخالف و متضاد با معنا و مفهوم واقعی سکولاریسم و ارزشهای آن است. به طور نمونه در «ویکی فقه» نوشتهاند: «سکولاریسم تفکری است که حضور دین در ابعاد مختلف زندگی بشر را نفی میکند. طرفدار و مروّج حذف یا بیاعتنایی و به حاشیه راندن نقش دین در ساحتهای مختلف حیات انسانی از قبیل سیاست، حکومت، علم، عقلانیت، اخلاق و… است ۱». دکتر عبدالکریم سروش در کتاب «سنت و سکولاریسم» نوشته است «سکولاریسم در حقیقت دو کارکرده است: یکی اینکه اندیشهها را سکولار کرده، دوم اینکه انگیزهها را سکولار کرده است ۲». همچنین سروش در مقالهی «معنا و مبنای سکولاریسم» نوشته است «سکولاریسم به معنای کنار گذاشتن آگاهانه دین از صحنه معیشت و سیاست است… سکولاریسم یعنی دور کردن خداوند از جهان و تفسیر و تبیین امور عالم مستقل از مشیت و تصرف و تقدیر او ۳».
دکتر «محمد کوکب» در مقاله «سکولاریسم مدرن و سکولاریسم سنتی» نوشته است: «سکولاریسم را در یک معنای قابلفهم و ساده میتوان بیرون راندن دین از متن جامعه و مناسبات اجتماعی و منحصر نمودن آن به حوزه خصوصی روابط فیمابین انسان و خدا دانست ۴».
بسیاریها سکولاریسم را مساوی با بیدینی، دینستیزی و دینگریزی در نظر میگیرند. حتی در کشورهای آمریکا و اروپا نیز این مفهوم اشتباه و دروغ معنا و تفسیر شده است. بهطور نمونه «جیکز برلینربلا» نوشته بود: «در آمریکا خیلیها انجمن سکولاریسم را با انجمن منکران خداوند اشتباه میگیرند۵».
سکولاریسم به معنای بیدینی و بیخدای نبوده و خواهان این نیست که دین را از جامعه، روابط اجتماعی و زندگی مردم، سیاست و حکومت حذف کند. همچنین در تلاش سکولار کردن انگیزه مردن هم نیست؛ بلکه سکولاریسم یک ساختار دموکراتیک است که میخواهد سیاست در امور دینی بی طرف باشد و در مسایل دینی و اعتقادی مردم دخالت نکند. بدون درنظرداشت دین و باور افراد، به صورت برابر برای همه خدمات عرضه کند.
عوامل پیدایش سکولاریسم در اروپا و آمریکا
سکولاریسم یک پدیدهغربی است. ریشههای ظهور آن به قرون وسطی میرسد. «جورج هالی اوک» بریتانیانیی اولین کسی بود که طرح نظام سیاسی سکولار را در سال ۱۸۴۶ میلادی ارائه کرد. عمدهترین علل ظهور و پیدایش سکولاریسم را میتوان عامل اقتصادی دانست. در این میان تغییر شیوه تولید از فئودالی به نظام سرمایهداری جهت شکلگیری سکولاریسم نقش مهمی داشته است؛ اما در حوزه زبان فارسی در اکثر بحثهایی که در باره سکولاریسم صورت گرفته به این موضوع توجه نشده است. در این باره نکاتی یادآوری میشود:
۱ سکولاریسم پاسخ به خشونتها و جنگهای دینی و مذهبی در آمریکا و اروپا بود. جنگها در ظاهر رنگ مذهبی داشتند؛ اما در حقیقت ریشههای اقتصادی و سود مالی داشت. از سوی دیگر میتوان ظهور ادیان و تنشهای مذهبی را در مناسبات دینی و مذهبی دانست. برای مثال ظهور پروتستانیسم در غرب را دال بر این مدعا دانست. شاه آلمان آن روز از مارتین لوتر حمایت کرد تا با گسترش پروتستانیسم جلو انتقال پول و مال را که بهعنوان وجوهات دینی از آلمان به کلیسای کاتولیک رم میرفت بگیرد. بعدها در جنگ خونین مذهبی رم، پروتستانها، اموال و دارایی کلیسای کاتولیک را مصادره کردند. بهصورت کل گروههای پیروز جنگهای مذهبی، اموال گروههای شکستخورده را مصادره میکردند. مذهب حاکم بهاجبار از مذهب محکوم مالیه میگرفت. در بسیاری از حکومتهایی که در اروپا و آمریکا شکل گرفت، اقلیتهای مذهبی از امتیازات مالی حکومت محروم میشدند. بهآنها اجازه کار در ادارات دولتی داده نمیشد. به بخشی از جنگها و تنشهای که باعث شکلگیری نظام سیاسی سکولار شد اشاره میکنم:
الف: در کشورهای کاتولیک مذهب اروپا، پروتستانها از حق رأی، حق کار و داشتن شغل دولتی محروم بودند و برعکس در کشورهای پروتستان، کاتولیکها به این مشکل گرفتار بودند. مثلاً: در قانون اساسی سال ۱۹۱۲ اسپانیا آمده بود «مذهب ملت همیشه و تا ابد مذهب کاتولیک خواهد بود. کاتولیک تنها مذهب راستین است، سایر مذاهب غیرقانونی اعلام میشود.» جمهوری خواهان این قانون را لغو اعلام کردند. اموال کلیسا را مصادره و مدارس دینی را بسته کردند. کلیسا علیه «جمهوری خواهان» جنگ صلیبی اعلام کرد. آنها بعد از قتل و کشتار زیاد پیروز شدند و کاتولیک مذهب رسمی اعلام شد. مذهب کاتولیک با قدرت دولتی که داشت پروتستانها را بیرحمانه سرکوب کرد، اموال مصادره شده را پس گرفت. حتی توبه آنان را نیز قبول نمیکرد.
ب: در انگلستان به خاطر ساختن کلیسای «انگلیکن» تمام کشیشان و شخصیتهایی که با ساختن آن مخالفت کرده بودند به قتل رسیدند. در این جدال مذهبی دهها هزار نفر کاتولیک به قتل رسیدند. در مجلس لُردها، اسقفهای انگلیکن ۲۶ نماینده داشتند. برای نگهداری اماکن مذهبی از دولت یارانه دریافت میکردند؛ اما کشیشان پروتستان علناً مورد تبعیض قرارگرفته بودند و هیچ پولی از طرف دولت به آنها داده نمیشد. بعضی مذاهب مورد حمایت دولت، میتوانستند از خدمت عسکری امتناع ورزند. حتی در انگلیس قانون وجود داشت که مانع شرکت پروتستانهای محافظهکار در ادارههای شهرداری میشد.
پیورتینها در انگلیس تحت شکنجه و آزار شدید انگلیکنها قرار داشتند. کاتولیکها و پیورتینها از حق رأی در انتخابات و از حق کار در مقامات دولتی محروم شده بودند.
ج: سال ۱۶۱۸ جنگهای سیساله مذهبی بین پروتستانها و کاتولیکها آغاز شد. این جنگها در آلمان اتفاق افتاد؛ اما سرانجام تمام اروپا را فراگرفت. کشورهای فرانسه، دانمارک و سوئد در حمایت از پروتستانها و اسپانیا و امپراتوری روم به طرفداری از کاتولیکها وارد جنگ شدند. جنگها باعث قحطی، بیماریو کشته شدن بیش از ۱۵ میلیون نفر شد. گفته میشود که اکثر شهرهای آلمان از سکنه تهی شده بود. در ظاهر جنگ بین کاتولیکها و پروتستانها بود؛ اما در حقیقت عامل اصلی جنگ را اختلاف ارضی و اقتصادی تشکیل میداد. اینجنگها در معاهده وستفالی با لغو بخش بزرگ مالکیت و امتیازات کلیسا پایان یافت.
د: در آمریکا پیروان مذهب که در یک منطقه اکثریت داشتند، مذهب خود را رسمی اعلان کرده و سایر مذاهب را تبدیل به شهروندان درجه دوم کرده بودند. مثلاً در «ماسوچوسیت» تنها مذهب پیورتینها رسمیت داشت. آنان پیروان سایر مذاهب از حق رأی و حق کار در ادارات دولتی محروم کرده بودند. بپتیستها در سراسر منطقه نیوانگیلند زندگی میکردند، آنها حق رأی نداشتند، اما مجبور بودند به کلیسای «انگلیکن» مالیه پرداخت کنند. در صورت عدم پرداخت مالیه زندانی میشدند.
۲- علاوه بر این که عوامل و انگیزههای اقتصادی در تنشهای مذهبی نقش تعیینکننده داشت، در ظهور رسمی خود سکولاریسم نیز عوامل و انگیزههای اقتصادی بهصورت آشکار مشاهده میشود. به طور مثال متن معاهده «وستفالی» اولین سند رسمی است که در آن اصولو ارزشهای سکولاریسم گنجانیده شده است؛ اما در همین سند در کنار آزادیهای مذهبی و ممانعت دخالت پاپ در امور سیاسی، امتیازات مالی کلیسا و کشیشها نیز لغو شد. بخشی بزرگی از داراییهای کلیسا از تملک کشیشان خارج شد. آن روزها یکسوم تمام زمینهای قابل زرع اروپا در تملک کلیسا قرار داشت.
۳- عبور کشورهای اروپای از نظام فئودالی به بورژوازی، زمینه ظهور، طرح و تحقق سکولاریسم را فراهم کرده بود. رشد صنعت و جوانه زدن مدرنیته به مدد شیوه تولید بورژوازی، ریشههای مناسبات اجتماعی و سیاسی گذشته را لرزان و نوع اقتصاد پولی بهجای اقتصاد بیعی برقرار کرده بود. تجارت و شهرنشینی در حال گسترش و کارخانه های کوچک باعث تجمع کارگران شده بود. تغییرات یادشده زمینه ظهور فرهنگ و تفکرسکولاریسم را فراهم کرده بود.
۴- در کنار نقش تعیینکننده اقتصاد، فرهنگ، نیز نقش نسبتاً تأثیرگذار در تغییرات و تحولات اجتماعی دارد. از این رو نقش مذهب و احساسات دینی و مذهبی را نیز نمیتوان در خشونتها و جنگهای مذهبی و تغییرات اجتماعی غرب نادیده گرفت.
بر اساس آنچه در فوق ذکر شد، سکولاریسم برای جلوگیری از جنگها و خشونتها مطرح شد. جنگها عوامل اقتصادی و تا حدودی هم انگیزههای مذهبی داشت. تضاد و کشمکش،جنگ و خشونت کشورهای غرب را به خاک و خون کشیده بود. روشنفکران و سیاستگران دلسوز برای پایان خشونتهای مذهبی و جلوگیری از تبعیض و ستم، نظام سیاسی سکولار را مطرح کردند؛ اما در حوزه زبان فارسی بسیاری از تفسیرها بر این باور است که سکولاریسم به خاطر ضدیت با دین در غرب شکل گرفت. از جمله نظر آیتالله مرتضی مطهری این گونه بیان شده است: سکولاریسم به خاطر به وجود آمد که مسیحیت، برخلاف اسلام توانای پاسخ به نیازهای مردم را نداشت. مردم به خاطر کارکرد بد کشیشان از دین نفرت پیداکرده و به سکولاریسم پناه بردند. از دید او مفاهیم دینی و کلامی کلیسا نارسا بود و در کتاب مقدس مسیحیت رهنمود و اصولی برای اداره جامعه وجود ندارد.
چرا در نظام سیاسی سکولار، سیاست از دین مشروعیت نمیگیرد؟
در نظامهای سکولار سیاست از دین مشروعیت نمیگیرد؛ اما منافع تمام پیروان ادیان و مذاهب را تأمین میکند. در باره مشروعیت نگرفتن سیاست از دین دو استدلال را مطرح میکنم:
۱ اگر نظام سیاسی از دین مشروعیت بگیرد باعث جنگ، کشمکش و تبعیض در جامعه میشود؛ زیرا در هر کشور ادیان و مذاهب مختلف وجود دارد و پیروان هر دین و مذهب میخواهند که قانون و سیاست بر اساس مذهب و دین آنان ساخته و اداره شود. مثلاً اگر در افغانستان بخواهیم حکومت دینی ایجاد کنیم، اهل سنت خلافت میخواهند و شیعهها ولایت فقیه، سیکها و هندوها با هردو مخالف هستند.
۲ اگر نظام سیاسی از دین و یا مذهب اکثریت مشروعیت بگیرد، حقوق ادیان و مذاهب اقلیت پایمال میشود. مثلاً اگر در افغانستان نظام سیاسی بر اساس باور اهل سنت ساخته شود، شیعهها و اگر بر اساس اسلام ساخته شود، هندوها و سیکها محروم میشوند. برعکس اگر در هندوستان حکومت دینی تشکیل شود، مسلمانها به حاشیه میروند؛ سکولاریسم سپر اقلیتدر برابر ستم اکثریت است.
تفاوت سکولاریسم با لائیسیته
لائیسیته و سکولاریسم یک سری اصول مشترک دارند؛ اما نسبت به دین برخوردشان متفاوت است. سکولاریسم دربارهی ادیان و مذاهب بیطرف است و بهدینداران احترام دارد؛ اما لائیسیته تا حدودی با دین ستیزه دارد و لائیکها در بعضی موارد بر آزادیهای مذهبی محدودیت ایجاد کردهاند. اغلب سکولاریسم با دین شریک و همکار است. در کشورهای سکولار، کشیشان در شفاخانهها و سازمانهای اجتماعی فعالیتدارند و کارهای خیریه انجام میدهند. در عوض دولت نیز امتیازاتی به کلیساها میدهد؛ اما در نظامهای لائیک این دو نهاد در امور همدیگر هیچگونه دخالت ندارند. لائیکها دست کشیشان را از تمام حوزههای عمومی کوتاه کرده بودند. البته در قرن بیستم لائیسیته از اصول آغازینش که جدای دین از سیاست بود، تغییر جهت داده و بیشتر به سوی برابری تمام شهروندان تمایل پیداکرده است. به طور نمونه در انقلاب فرانسه کشیشان با تیغ انقلابیون نیست و نابود شدند؛ اما دو دهه پیش «ژاک شیراک» به کرسیهای نخستوزیری و ریاست جمهوری فرانسه لائیک رسید. شیراک یک کاتولیک باور به شدت مذهبی بود. اتاترک در ترکیه ملاهای زیادی را نابود کرد؛ اما امروزه اردوغان رئیسجمهور ترکیه که خود یک مذهبی سنتی است در رأس نظام لائیک قرار دارد.
همان گونه که بیان شد در باب مفهوم سکولار در ادبیات فارسی به اشتباه سکولاریسم را برابر با لائیسیته در نظر گرفتهاند. به همین خاطر تصور میکنند که سکولاریسم معادل با دینستیزی است و سکولارها دشمن دینهستند. اما برعکس در نظام سیاسی سکولار تمام باورها احترام میشود. پیروان ادیان با آنهایی که هیچ دین ندارند، حقوق برابر دارند. یک فرد مذهبی میتواند در رأس قدرت قرار بگیرد؛ اما حق ندارد به طرفداری از دین و مذهب خود، علیه دین و باورهای دیگران تبعیض اعمال کند.
طرح نظام سکولار توسط افراد بهشدت مذهبی
نظریه نظام سیاسی سکولار تنها توسط روشنفکران و افراد غیرمذهبی یا کمتر مذهبی مطرح نشده است. بلکه بسیاری از رهبران به شدت مذهبی نیز به سکولاریسم باور داشتند. مثلاً راجر ویلیامز شخصیت به شدت مذهبی بود اما او باور داشت «دخالت دین در سیاست باعث تباهی دین مردم و فساد جامعه میشود.» جان لولند رهبر بپتیستها میگفت «شکوه مذهب در عدم دخالت در سیاست باقی میماند.» ساموئل لانگ دون باور داشت «مذهب تعهدی است بین خالق و مخلوق نباید در امور سیاسی دخالت کند».
از نیروهای مذهبی غرب که بگذریم در جهان اسلام نیز برخی از علما از جمله «شیخ انصاری»، آیتالله «شیخ محمدحسین فضلالله» و آیت الله «ابوالقاسم خویی» نظام سیاسی ولایتفقیه را قبول نداشتند. خویی که استاد بزرگترین علمای شیعه از جمله باقر صدر، سیستانی، طباطبای، وحید خرسانی… بود، ولایت فقیه را محدود به ولایت بر یتیم، مسکین و سفیهان میدانست. از دید خویی نظریه ولایت مطلقه فقیه خمینی یک بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حکمت شیعی است. او در تعلیقه بر العروه الوثقی و منهاج الصالحین، منکر ولایت فقیه است. در «التنقیح فی شرح العروه الوثقی: التقلید» استدلال میکند:
روایاتی که در (اثبات) ولایت مطلقه به آنها استدلال میشود یا اشکال سندی دارند یا اشکال در دلالت. تنها چیزی که از روایات معتبره استفاده میشود این است که فقیه در دو مورد ولایت دارد: یکی فتوی و دیگری قضاوت. اما (برای اثبات) ولایت فقیه در سایر موارد، روایتی که از حیث سند و دلالت تمام باشد، در اختیار ما نیست ۶٫
نظام سیاسی سکولار توسط متفکران، فقها و قضات اهل سنت نیز مطرحشده است. به طور نمونه از نصر حامد ابوزید و علی عبدالرزاق میتوان یادکرد. ابوزید اسلام و قرآن شناس بود و رازق یکی از قضات و فقیهان بزرگ مصر. رازق در کتاب «اسلام و مبانی حکومت» نوشته است: در هیچ جای قرآن موضوع خلافت و حکومت دینی مطرح نشده است. محمد فرستاده خدا بود نه پادشاه؛ پیامبر، رهبر معنوی است نه رئیس حکومت ۷٫
اصول سکولاریسم ۸
(بخش اصول و ویژگیهای سکولاریسم توسط نویسنده این مقاله از زبان انگلیسی به فارسی ترجمهشده است).
.۱ جدایی نهاد دین از نهاد سیاست: دین در حوزههای عمومی مشارکت و فعالیت دارد اما سلطه و فرمان روای ندارد.
.۲ آزادی: در سکولاریسم پیروان ادیان و مذاهب در اجرا و انجام اعمال و مراسمهای دینی و عقیدتیشان آزاد هستند، اما حق ندارند در اجرای اعمال دینی و مراسمهای مذهبیشان به دیگران ضرر و آزار برسانند. هرکس در انتخاب عقیده و باور و در تغییر آن آزاد است. هر فرد حق دارد دین و مذهب داشته باشد. همچنین هر فرد حق دارد بر اساس وجدانش عمل کند و هیچ دین و اعتقادی نداشته باشد.
.۳ برابری: در نظام سیاسی سکولار تمام افراد باهمبرابرند. دین و باور داشتن یا هم دین و باور نداشتن باعث نمیشود که فرد یا گروه در جامعه امتیاز بگیرد و فرد و یا گروه دیگر از امتیازها محروم شود.
سکولاریسم تمام مردم یک کشور را بدون درنظرداشت دین، مذهب و باورش تحت حمایت قرار میدهد
سکولاریسم تلاش میکند تا تمام آزادیهای دینی و اعتقادی و آزادی در اجرای مراسمهای مذهبی و دینی همه شهروندان را ضمانت و حمایت کند. سکولاریسم میخواهد تمام کسانی که عقیده دارند یا عقیده ندارند بهصورت مساوی و برابر از آزادی اندیشه و عقیده برخوردار شوند. هر چند دولتهای سکولار همچون فرانسه در بخشهای عمومی بر افراد در امور دینی و مذهبی محدودیت ایجاد کرده است.
آزادیهای دینی و مذهبی
سکولاریسم میکوشد تا از آزادیکامل و مطلق دین و سایر باورها، دفاع و حمایت کند. از حق اظهار نظر باورهای دینی تا جایی که به باورهای دیگران تجاوز نکند، حمایت میکند. سکولاریسم ضمانت میکند به همان اندازه که انسانها در داشتن و رو آوردن به دین آزاد هستند، در آزاد شدن از دین و هر باور دیگر نیز آزاد هستند.
سکولاریسم در بردارنده دموکراسی و بیطرفی است
در دموکراسیهای سکولار تمام شهروندان در برابر قانون و پارلمان با همدیگر مساوی هستند. دین و روابط سیاسی باعث نمیشود تا به کسی امتیاز و برتری داده شود و یا هم امتیاز کسی گرفته شود. پیروان ادیان و مذاهب با سایر شهروندان حقوق و وجایب مساوی دارند.
در سکولاریسم حقوق بشر بر مطالبات و تقاضاهای دینی تفوق دارد. سکولاریسم برابری تمام مردم را در مقابل قانون تقویت میکند. از حقوق زنان و حقوق اقلیتها در مقابل تبعیض دینی و مذهبی حمایت میکند. این برابری در مقابل قانون، ضمانت میکند تا آنانی که باورهای دینی یا هم باورهای فلسفی دارند در مقابل آنانی که اصلاً بههیچ چیزی باور ندارند حقوق مساوی داشته باشند.
حق برابر در دسترسی به خدمات عمومی
در نظام سیاسی سکولار شفاخانهها، مکاتب، امکانات پولیس ـ نیروهای امنیتی و تمام خدمات حکومتهای محلی توسط مردم به صورت مشترک استفاده میشود. هیچکسی به خاطر عقیده دینی، مذهبی و یا باورهای غیردینیشان از استفاده کردن امکانات و امتیازات محروم نمیشود. دولت وظیفه دارد تا مکاتب را با ویژگیهای سکولار بسازد. در این مکتبها تمام کودکان صرفنظر از اینکه خانوادههایشان چه مذهب دارند به صورت مساوی، در کنار هم آموزش داده میشوند.
سکولاریسم بیدینی (آتیسم) نیست
آتیسم عدم اعتقاد به خدا است؛ اما سکولاریسم بی باوری به خدا نیست. بلکه سکولاریسم یک ساختار برای جامعه دموکراتیک ارائه میکند. آتیستها (بیدینها) آشکارا علاقه نشان میدهند تا در مقابل نظامهای دینی از سکولاریسم حمایت کنند؛ اما سکولاریسم هرگز در تلاش این نیست با کدام دین و یا باور دیگر جنگ و ستیزه داشته باشد. سکولاریسم قصد ندارد تا بیدینی و یا کدام باور دیگر را بر مردم تحمیل کند. در حقیقت سکولاریسم ساختاری است که برابری در سیاست، آموزشو پرورش، حقوق و … را به صورت مساوی برای تمام شهروندان (دیندار و بیدین) ضمانت میکند.
سکولاریسم در افغانستان
در افغانستان اکثر فرهنگیان ما هیچ نسبت مثبت یا منفی با سکولاریسم ترسیم نکردهاند. کارهای بسیار اندک و محدودی در این عرصه صورت گرفته است. حمزه واعظی در کتاب «هویتهای پریشان» بخشی را به سکولاریسم در افغانستان اختصاص داده است. یاسین رسولی در کتاب «پاسخ سنت به سکولاریسم در افغانستان» نوشته است. علی امیری در کتاب «اسلام» به صورت کوتاه نسبتاسلام و سکولاریسم را به بحث گرفته است. چند سال پیش یک سلسله نوشته، تحت عنوان «سکولاریسم با رویکرد تطبیقی در افغانستان» توسط صاحب این قلم نوشته شد و بیست قسمت آن در روزنامه راه مدنیت نشر شد. شمار مقالههایی که در باره سکولاریسم در سایر رسانههای افغانستان نشر شده است از انگشتان یکدست تجاوز نمیکند.
سکولاریسم توسط نیروهای بنیادگرا و افراطی افغانستان معادل با بیدینی و دینستیزی تبلیغ میشود. آنان به خاطر ستیزه با غرب و ارزشهای مدرن و برداشت نادرست از سکولاریسم در ستیز با آن هستند. بعضیها به خاطر انگیزههای سیاسی، سکولاریسم را بد و بیراه میگویند. به همین خاطر اکثر مردم افغانستان سکولاریسم را معادل با بیدینی میپندارند.
امروزه گروههای بنیادگرا از جمله داعش و طالبان تفسیر سیاسی از دین اسلام ارائه میکنند. آنان برای تشکیل خلافت اسلامی و یک نظام دینی در افغانستان میجنگند. از دید من سکولاریسم تنها بدیل در مقابل خواست گروههای یادشده است. میتوان با مطرح کردن سکولاریسم و یک تفسیر سکولار از دین اسلام، یک سنگر فرهنگی در مقابل داعش و طالب ایجاد کرد.
نتیجهگیری
سکولاریسم با رشد شیوه تولید بورژوایی در غرب ظهور کرد. هدف روشنفکران و فرهنگیان آمریکا و اروپا از طرح سکولاریسم، جلوگیری از جنگهای خونین بین کاتولیکها، پروتستانها… در قارههای یاد شده بود. تنها گروههای روشفکری و غیر مذهبی از سکولاریسم حمایت نکردند بلکه عدهای زیادی از علما و آیت اللهها، از جمله ابوالقاسم خویی و علی عبدالرازق نیز خواهان نظام سیاسی سکولار بودند. خویی باور داشت ولایت مطلقه فقیه ریشه در متون دینی ندراد و نمیتوان برای آن توجیه دینی پیدا کرد. رازق استلال میکرد که محمد پیامبر بود نه پادشاه. دین نیازهای اخلاقی ما را براورده میکند، اما نیازهای سیاسی و اقتصادی ما را باید توسط علم بدست بیاوریم.
سکولاریسم بر اصول چون عدالت و برابری استوار است. سکولاریسم برخلاف تبلیغ که در ایران و افغانستان میشود، ضد دین، باور و اندیشهای کسی نیست. بلکه در آن دین و باورها احترام نیز میشود. سیاست از دین مشروعیت نمیگیرد اما منافع تمام پیروان ادیان و مذاهب یک کشور را تامین میکند. در یک کشور پیروان ادیان و مذاهب زیادی زندگی میکنند، در صورت که سیاست از یک دین و یا مذهب مشروعیت بگیرد، پیروان ادیان و مذاهب دیگر ناراحت و آزرده خاطر میشوند و منجر به تنش و جنجالهای دینی و مذهبی میشود.
جنگها و تنشهای قومی، مذهبی و زبانی قربانیان زیادی از مردم افغانستان گرفته است. در نظام سیاسی سکولار تمام شهروندان از حقوق برابر برخوردار هستند. بناء برابری در اقتصاد و سکولاریسم در سیاست میتواند نقطه پایان برای تنشهای تاریخی افغانستان باشد. در ضمن طالب، داعش و سایر گروههای بنیادگرا و تروریست خواهان ایجاد حکومت دینی هستند. سکولاریسم تنها الترنتیف و طرح بدیل در مقابل آنان است.
ادامه دارد…
نظر بدهید