ادبیات اسلایدر فرهنگ و هنر

خورشید هند

(چندی پیش داستان «کابلی والا» نوشته رابیندرانات تیگور را از انگلیسی به‌فارسی ترجمه کردم. برای شناخت بیش‌تر تیگور و این داستان یک معرفی نامه‌ نیز نوشتم. قرار است در چند قسمت در هفته نامه جاده ابریشم نشر شود)
تیگور ۷ می۱۸۶۱در کلکته به دنیا آمد و در ۷ اوگوست۱۹۴۱ از دنیا رفت. گفته می‌شود او انقلابی در ادبیات شبیه قاره ایجاد کرد. اولین آسیایی است که برنده جایزه نوبل ادبیات شد. غربی‌ها وی را به‌چشم «پیامبر شرقی» می‌نگرستند. مهاتما گاندی او را «پاسدار بزرگ هند» لقب داد. دربار هند لقب «خورشید هند» را به وی بخشیده بود.
تیگور را به آموزشگاه‌های زیادی فرستادند، اما او کودک مکتب-گریز بود. در چهارده سالگی مکتب را برای همیشه ترک کرد. در بزرگ سالی گفته بود: «مکتب آمیزه‌ی از زندان و بیمارستان است». پدرش دوست داشت تیگور حقوق‌دان شود. به‌همین خاطر وی را در هفده سالگی به‌انگلستان فرستاد. در انگلیس چند ماه در دانشکده حقوق درس خواند، اما به‌زودی دانشگاه را ترک کرد و به‌مطالعه هنر و ادبیات پرداخت. در همین زمان آثار شکسپیر را خوانده بود.
اگرچند تیگور مکتب و دانشگاه را ترک کرد، اما خانه او هم مکتب بود و هم دانشگاه؛ زیرا پدرش «دیندرانات تیگور» مرد آگاه و دانا بود. از جمله شناخت عمیق از ادبیات فارسی داشت. شعرهای زیادی فارسی از جمله شعرهای حافظ را حفظ کرده بود. نقش اساسی در جنبش اصلاحی «براهما سماج» داشت. براهما سماج تاثیر جدی در اصطلاحات دینی و اجتماعی هند مدرن دارد. این جنبش علیه آتش زدن زنان بعد از مرگ شوهران‌شان مبارزه کردند. در فرهنگ مردم هند ازدواج زن بیوه زشت و ناپسند بود، آنان با این تفکر مخالفت کردند. آموزشگاه برای زنان ساختند. علیه سیستم کاست مبارزه کردند. زیرا در سیستم کاست بخشی از مردم نجس شمرده می‌شدند. روابط با آن ها ممنوع بود. حق نداشتند به جز شغل‌های پستی چون چرم‌کاری و پاک کردن توالت، کار و کسب دیگری انتخاب کنند.
برادران تیگور «دویجیندرانات» و «ساتین‌درانات» اهل فلسفه، ادبیات و موسیقی بودند. تیگور را در خانه آموزش دادند. برادر دیگرش «جوی‌تیرین‌درانات» نویسنده بود و به انگلیسی و سانسکریت تسلط داشت. او بر افکار تیگور تاثیر زیاد گذاشت. «سورنا کوماری» خواهر تیگور اولین زن بنگالی است که رمان نوشته‌است. هم چنین اولین زنی است که در کنگره ملی هند وارد فعالیت سیاسی شد. بناء داشتن چنین فامیل تیگور مکتب گریز را از هر استاد بی‌نیاز می‌کرد.
تیگور از هشت سالگی شعر می‌گفت. در هفده سالگی اولین مجموعه شعری‌اش چاپ شد. سال ۱۹۱۳ به‌خاطر کتاب «گیتانجالی» برنده جایزه نوبل ادبیات شد. بعد از آن شهرت جهانی پیدا کرد. دولت انگلیس به او لقب «سیر» داد. اما وی بعد از مدتی به‌خاطر مخالفت علیه سیاست‌های انگلیس در هند آن را مسترد کرد. بسیاری از سیاست‌مداران و رهبران دنیا او را به‌کشورشان دعوت کردند. به‌دعوت موسولینی به ایتالیا و به‌دعوت شاه به ایران رفت. زادروزش را در ایران جشن گرفتند. شاعر نامدار ایران ملک الشعرای بهار قصیده‌ای بلند در وصف تیگور سرود و او را «نمودار بت‌های بامیان» خواند.
اندیشه و ادبیات تیگور تاثیر جدی بر استقلال هند داشت. او روابط دوستانه و پیچیده با گاندی داشت. اصل نام گاندی «مهانداس کارامچاند گاندی» است. لقب «مهاتما» که به‌معنی روح بزرگ است توسط تیگور به‌گاندی داده شد. منتها گاهاً علیه باورها و سیاست‌های گاندی بی‌پروا اعتراض نیز می‌کرد. هنگامی که ایالت «بیهار» دچار زلزله شد، گاندی که به‌شدت یک مرد مذهبی و خرافاتی بود آن را نشان خشم خداوند خواند. گفت مردم به‌خاطر باورهای‌شان به‌سیستم کاست دچار عذاب خداوند شدند. تیگور دیدگاه گاندی را به‌باد مسخره گرفت و آن را تعجب آور، غیرعلمی و غیر عقلانی خواند.
گاندی برای به‌زانو درآوردن انگلیس‌ها در یک حرکت تحت نام «خود کفایی» اجناس ساخت انگلیس را تحریم کرد. برای تقویت اقتصاد هند از مردم خواست تا از چرخ «نخ ریسی» برای بافتن پارچه‌های لباس استفاده کنند. او از تیگور خواست در این راه با او همکاری کند. تیگور با آن مخالفت کرد و گفت اگر استقلال هند با پارچه بافی به دست آمدنی می‌بود تمام کار و بارش را رها کرده شب و روز پارچه می‌بافید، اما این کار شدنی نیست. او حرکت گاندی را انقلاب کور خواند. اما با آن هم به‌مردم گفت از این انقلاب کور باید حمایت کنیم؛ زیرا تمرینی است برای یک هدف بزرگ.
تیگور خواهان استقلال هند بود و منتقد جدی سیاست‌های انگلیس، اما سوگمندانه در سال ۱۹۴۱ از دنیا رفت. شش سال دیگر زندگی به او وفا نکرد تا با چشمانش استقلال هند را تماشا می‌کرد. شاید این سرنوشت اکثر ما استعمار زده‌های جهان سوم باشد تا آرزوی استقلال و عدالت و آزادی را با خود به‌گور ببریم.
تیگور از دنیا رفت، اما بعد از او شعرهایش را سرود ملی هند انتخاب کردند. البته شعرهای وی در کشورهای «سریلانکا» و «بنگال» نیز به‌عنوان سرود ملی انتخاب شد. او تنها کسی است که شعرهایش در سه کشور دنیا سرود ملی انتخاب شده‌است.
از تیگور بیش از سى‌نمایشنامه، صد داستان بلند و کوتاه، هزار قطعه شعربلند، دو هزار ترانه، بیست‌مقاله به‌یادگار مانده‌است. یادداشت‌های روزانه، نامه‌ها و سفرنامه‌های زیادی نیز باقی مانده‌است. تیگور نقاش صاحب سبک نیز بود. در موسیقی تخصص داشت و آهنگ می‌ساخت. او نقش جدی در هنر مدرن هند و بنگال دارد.
تیگور به افغانستان توجه جدی داشت. تعلق خاطر وی به افغانستان باعث شد تا داستان کوتاه «کابلی والا» را بنویسد. این داستان به‌بیش‌تر از ‌هفتاد زبان دنیا ترجمه شده‌است. بعد از مرگ تیگور داستان کابلی والا توجه هنرمندان و سینماگران را به‌خود جلب کرد. اولین بار سال ۱۹۵۷ «تاپان سنها» براساس آن یک فیلم ۱۱۶ دقیقه‌ای ساخت. او جایزه بهترین فیلم بلند را از آن خود کرد. بعد از آن ده‌ها فیلم و تیاتر براساس آن ساخته و اجرا شده‌است. باری کابلی والا جایزه بهترین داستان بلند زبان بنگالی را نیز از آن خود کرده بود.
سال ۲۰۰۷ عتیق رحیمی به‌هند آمده بود تا براساس این داستان به سه زبان فارسی، هندی و بنگالی فیلم بسازد. «آمیتاب باچان» که «سلطان سینمای هند» لقب داده شده‌است توافق کرد در آن فیلم نقش مرد کابلی را بازی کند. سال ۲۰۱۵ «مسکا نجیب» و همکاری هندی‌اش «ناز افروز» با تاثیرپذیری از این داستان نمایشگاه عکس «کابلی والا» را در دانشگاه کابل برگزار کردند. مسکا نجیب دختر داکتر نجیب رییس جمهور سابق افغانستان است.
چند سال پیش یک گروه از طرف دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کابل به‌هند آمده بود و در «جنشواره تیاتر تیگور» این داستان را اجرا کرده بودند. تاهنوز سه بار داستان کابلی والا توسط هنرمندان افغانستانی در سه جای هند به‌صورت تیاتر اجرا شده‌است. من این داستان را از زبان انگلیسی به‌فارسی ترجمه کرده‌ام. البته کابلی والا در اصل به‌زبان بنگالی نوشته شده بود. بعدها توسط ده‌ها مترجم از بنگالی به انگلیسی ترجمه شده‌است.
پ.ن: در زبان فارسی اغلباً تیگور را «تاگور» نوشته‌اند. اما هندی‌ها این نام را با «ی» تلفظ می‌کنند. پس بهتر است تیگور نوشته شود.
ادامه دارد