ادبیات فرهنگ و هنر

نقاشی و اعتراض

هنر نقاشی در افغانستان تاریخ طولانی دارد و از دوران‌های باستانی تا اکنون، فرازوفرودهای مختلفی را تجربه کرده است. در دوره‌های پیش از اسلام، نقاشی در سکه‌ها، ظروف سفالی و مهره‌های استوانه‌ای به کار می‌رفته است. هم‌چنین، هنر پیکر‌تراشی در قرن‌های اول و دوم میلادی از تخصص مردمان این سرزمین بوده که نشانه‌های این خلاقیت و تخصص را به وضوح می‌توان در چهره‌ی پیکره‌های بودای بامیان مشاهده کرد. در دوره‌ی اسلامی، عهد تیموریان هرات، دوران طلایی هنر نقاشی در افغانستان بوده است. استاد کمال‌الدین بهزاد، در قرن نهم، مهم‌ترین شاه‌کارهای هنر نقاشی را خلق کرد که بعدها آثار او الهام‌بخش کارهای بسیاری از هنرمندان و سبک‌های جدید شد. هنر نقاشی در نیمه‌ی دوم قرن سیزدهم و چهاردهم شمسی نیز، با تلاش‌های هنرمندان مانند غلام‌محمد میمنگی (۱۲۵۲)، کریم‌شاه‌خان (۱۲۹۸)، اکبر خراسانی (۱۳۴۰) و سایر هنرمندان، به پیش‌رفت خود ادامه می‌دهد و در ۱۳۴۵ هم‌زمان با تأسیس دانش‌کده‌ی هنرهای زیبا در دانشگاه کابل، وارد مرحله‌ی مدرن رشد خود می‌شود. دانش‌کده‌ی هنرهای زیبا، در بخش‌های مختلف هنر، به ویژه در نقاشی فعالیت داشت و در آن به هنرجویان، هنر نقاشی آموزش داده می‌شد.

در دهه‌ی ۱۳۶۰خورشیدی، اولین گالری ملی افغانستان ایجاد شد که در آن آثاری از هنرمندان نگه‌داری می‌شد و در ۱۳۹۳، اولین گالری خصوصی در شهر کابل با مدیریت شماری از هنرمندان زن ایجاد یافت. متأسفانه در زمان جنگ‌های داخلی و دوره‌ی اول حاکمیت طالبان در افغانستان، همه فعالیت‌های هنری به ویژه نقاشی در کشور از رشد باز می‌ماند؛ در این دوره،‌ تعداد زیادی از آثار هنری از گالری‌ ملی افغانستان غارت شده و حتا دانش‌کده‌ی هنرهای زیبای کابل به آتش کشیده می‌شود.

در دوره‌ی جدید حاکمیت طالبان بر افغانستان نیز، بیش‌تر فعالیت‌های هنری از سیاست‌های بنیادگرایانه‌ی طالبان متأثر شده است. طالبان در مخالفت با هنر نقاشی، بسیاری از آثار‌ی که روی دیوارهای داخل شهر نقاشی شده بود را خراشیدند یا پاک کردند. به طور نمونه، طالبان نقاشی‌ها و سنگ‌نوشته‌های هنری در لیسه‌ی سلطان غیاث‌الدین در شهر مزارشریف را تخریب کرده ‌اند. آن‌ها همچنین اکثر مجسمه‌هایی که در داخل دانشگاه کابل توسط دانش‌کده‌ی هنرهای زیبا و دیپارتمنت نقاشی ساخته شده بودند را تخریب کردند؛ حتا نمادها و مجسمه‌هایی که به نحوی در تزیین شهرها از جمله چهارراه کامگار مشهور به چهارراه اسپ‌ها در شهر مزارشریف ساخته شده بودند را تخریب کردند. همچنان طالبان پیکر تراشیده‌ای عبدالعلی مزاری، رهبر فقید هزاره‌های افغانستان را در بامیان شکستند.

گروه طالبان در ادامه‌ی سیاست‌های هنرستیزانه‌ی خود، تغییراتی را در دانش‌کده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه کابل اعمال کرده ‌اند که در نتیجه دیپارتمنت موسیقی را حذف و دیپارتمنت نقاشی را با دیپارتمنت گرافیک ادغام کرده اند. افزون بر این، طالبان نقاشی صورت و مجسمه‌سازی را منع کرده ‌اند. مأموران وزارت امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر طالبان، به گروه‌های نقاشی و هنرمندان گفته‌ اند که از نقاشی چهره‌ی انسان و پیکرتراشی جداً خودداری کنند. این سیاست‌های طالبان در قبال هنر، فعالیت‌های هنرمندان را محدود کرده و به نحوی انگیزه‌ دانش‌جویان هنر را نیز در جامعه تضعیف می‌کند.

با توجه به اقدام‌های انجام‌شده از سوی طالبان، اکنون شرایط برای فعالیت‌های هنری خیلی تنگ و ناامیدکننده شده و محدودیت‌های وضع‌شده، خلاقیت و ابتکار را از هنرمندان گرفته است. در دو سال گذشته، برگزاری نمایشگاه‌های نقاشی در شهر کابل و سایر شهرهای افغانستان کاهش یافته و در نتیجه، ارتباط میان هنرمند و مخاطب از بین رفته است. اکنون فعالیت هنری یا ارسال پیام از طریق خلق و نمایش آثار هنری برای مخاطبان، خیلی نامساعد و حتا از مجراهای رسمی تقریباً ناممکن شده و هنرمندان، فقط می‌توانند از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، آثار خلق‌شده را نمایش دهند. در شرایط کنونی، هنرمندان به صورت رسمی به مخاطبان هنر دست‌رسی ندارند و علاقه‌مندان هنر و هنرجویان نیز، به آثار هنری دست‌رسی آزاد ندارند. گاهی اگر ارتباطی در این عرصه نیز اتفاق می‌افتد، از طریق فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی است که در آن آثار هنری همگانی می‌شود.

اکنون برای فعالیت‌های هنری، فضا به اندازه‌ای تنگ شده که حتا برخی از نقاشان، روی دیوارهای خانه‌ی خود یعنی به دور از دست‌رسی و دید مأموران طالبان، نقاشی می‌کنند و به نحوی اعتراض شان را نیز مخفیانه انجام می‌دهند. پس از این ‌که طالبان آموزش دختران بالاتر از صنف ششم را در افغانستان ممنوع کردند، محمدرسول حسن‌یار، یکی از نقاشان کشور از طریق نقاشی روی دیوار‌های خانه‌اش، کارزارهایی را برای رفع محدودیت‌های آموزشی از سوی طالبان به راه انداخت. آقای حسن‌یار با شریک‌کردن چند اثر خود با هفته‌نامه جاده‌ی ابریشم، هدفش از این کار را رساندن پیام‌هایش از طریق نقاشی عنوان می‌کند. او در مورد یکی از نقاشی‌هایش که در آن دختران با کتاب نمایش داده شده، می‌گوید: «این نقاشی که مناسبت دارد با روز جهانی معلم، دانش‌آموزی را نشان می‌دهد که ملبس با لباس مکتب در حال رفتن به مکتب است و دسته گلی را در کیفش دارد که نمادی از طراوت امید و نشاط برای آینده است. در دست راستش کتاب است و در مسیر راه مشغول مطالعه؛ این حالت بیان‌گر سخت‌کوشی و تلاش زنان کشور است و پروانه‌هایی که بالای سر او در پرواز است، همان ایده‌ها و افکاری است که از اثر مطالعه و آموزش به رنگ‌های مختلف درآمده و به مثابه‌ی دغدغه و فکر دور سرش می‌چرخد.»

نقاشی محمد رسول حسن‌یار

آقای حسن‌یار در یک نقاشی دیگر خود، دانش‌آموزی را به تصویر کشیده که از طریق نردبان با کیفی که از یونیسف در پشت دارد، می‌خواهد از دیوار مکتب بالا برود. او می‌گوید که این اثر نشان‌دهنده‌ی محدودیت‌های موجود از سوی طالبان برای آموزش به ویژه آموزش دختران است. «این نقاشی نشان می‌دهد که با بسته‌بودن در مکاتب، کودکی با گذاشتن نردبان از پشت دیوار می‌خواهد که وارد مکتب شود.»

حسن‌یار همچنین با نقاشی شخصی در حال فریاد، روزگار هنرمندان را به تصور کشیده است که در اعتراض به زندگی دشوار، محدودیت‌ها و موانع سر راه هنرمندان است. او توضیح می‌دهد: «در این نقاشی یک هنرمند با فریاد از وضعیت خفقان کشور صدای اعتراض بلند کرده است.»

نقاشی‌های آقای حسن‌یار که پیام‌های واضحی را برای برداشتن محدودیت‌های آموزش دختران انعکاس می‌دهد، به جای این که مایه‌ی امیدی برای رفع محدودیت‌ها باشد، به تدریج ابزاری برای ترس و تهدید علیه او بدل شده و در نهایت مجبور شد که افغانستان را ترک کند و به ایران مهاجر شود؛ سرنوشتی که در افغانستان زیر حاکمیت طالبان، همه هنرمندان کشور به آن کشانیده می‌شوند؛ آوارگی و فراموشی.

با این که تعداد زیادی از هنرمندان به دلیل محدودیت‌های وضع‌شده توسط حکومت و احساس ترس نسبت به دست‌آوردهای هنری شان از سوی طالبان، کشور را ترک کرده اند، شمار محدودی از هنرمندان و استادان نقاشی در کشور باقی‌ ماندند تا برای آموزش هنرجویان و تولید آثار هنری، این وضعیت دشوار را تحمل کنند. سید عنایت‌الله ندرت، دانش‌آموخته‌ی دانش‌کده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه کابل، یکی از نقاشان است. او، نزدیک به نُه سال است که با هنر نقاشی مشغول است و در نمایشگاه‌های زیادی در شهر کابل شرکت کرده و همین گونه مسئول برگزاری چندین نمایشگاه نقاشی از جمله نمایشگاه «شگوفه‌های بهاری» و «خشونت» در نگارستان ملی افغانستان بوده است. آقای ندرت، چهار سال می‌شود که یک آموزشگاه هنری را به نام «آموزشگاه هنری حاشیه» در شهر کابل ایجاد کرده و در آن به هنرجویان، نقاشی و خطاطی آموزش می‌دهد. آقای ندرت در گفت‌وگو با هفته‌نامه جاده‌ی ابریشم، در مورد تأثیر رویدادهای سیاسی اخیر روی فعالیت‌های هنری و نقاشی‌اش می‌گوید که تحول نظام سیاسی و بازگشت طالبان که با محدودیت‌های زیادی به ویژه در بخش آموزش هم‌راه بوده، تأثیرات منفی زیادی روی کارش گذاشته است. او، می‌گوید: «بسیاری از کارها و برنامه‌های ما به هم خورد. زمان زیادی را تا عادی‌شدن اوضاع از دست دادیم و بعد که دوباره به فعالیت‌های هنری شروع کردیم، با محدودیت‌های زیادی از سوی حکومت مواجه شدیم.»

سید عنایت‌الله ندرت، نقاش

آقای ندرت در نقاشی از سبک ریالیزم پیروی می‌کند؛ سبکی که ویژگی‌های ظاهری یک جامعه را به تصویر می‌کشد و مشکلات و چالش‌های موجود در آن جامعه را انعکاس می‌دهد. او می‌گوید که طالبان برایش گفته که از نقاشی چهره‌ی افراد و کارکردن مجسمه که در واقع عناصر اصلی سبک یادشده است، خودداری کند. ندرت، می‌افزاید که در برگزاری برنامه‌ها و نمایشگاه‌ها نیز با محدودیت روبه‌رو است. بعد از ممنوعیت آموزش برای دختران بالاتر از صنف ششم، حضور دختران در نمایشگاه‌ها نیز کاهش یافته است؛ حتا آن‌هایی که به آموزشگاه می‌آیند نیز، انگیزه‌ی خود را برای فراگرفتن هنر و دنبال‌کردن اهداف هنری شان به دلیل حاکم‌شدن فضای خفقان و آینده‌ی نامعلوم، از دست داده‌ اند.

آقای ندرت می‌گوید که هنر نقاشی در ۲۰ سال گذشته و تا قبل از فروپاشی جمهوری، شاهد پیش‌رفت‌های چشم‌گیری بوده است؛ در این دوره، هنرمندان خیلی معروف در افغانستان پرورش یافتند و آثار ارزش‌مندی تولید کردند که حتا در عرصه‌ی بین‌المللی بی‌نظیر بودند. به گفته‌ی او، در این دوره، حکومت توجه ویژه‌ای به هنرمندان و خلق آثار هنری در کشور داشت؛ اما با بازگشت طالبان، وضعیت اجتماعی کاملاً تغییر کرد. اکنون از یک سو محدودیت‌های وضع‌شده توسط طالبان و از سوی دیگر، کاهش علاقه‌ی مردم به هنر، فضای اجتماعی برای فعالیت هنرمندان را تنگ‌ کرده است.

حسین‌علی راهیار، نقاشان در شهر کابل

به گفته‌ی ندرت، در سال‌های اخیر هر چند به طور متوسط در سه الی چهار نمایشگاه نقاشی شرکت می‌کند و هم‌چنین سالانه در حدود دو یا سه نمایشگاه را خودش برگزار می‌کند؛ اما میزان حضور علاقه‌مندان و شرکت‌کنندگان در نمایشگاه‌ها خیلی پایین است. او، می‌گوید که در این نمایشگاه‌ها، تلاش کرده که مسائل اجتماعی مانند خشونت و محدودیت‌های آموزشی برای دختران را از طریق نقاشی به تصویر بکشد. او، در آینده‌ی نزدیک نیز در نظر دارد که نمایشگاهی زیر نام «مهاجرت و آوارگی» را برگزار کند. هدف از برگزاری این نمایشگاه بازتاب مسائل و چالش‌های مهاجرت از طریق هنر نقاشی است.

محدودیت‌های وضع‌شده در مورد هنر و ادامه‌ی وضعیت موجود، تأثیرهای منفی عمیقی روی فعالیت‌های هنری به ویژه هنر نقاشی خواهد گذاشت. حسین‌علی راهیار، یکی دیگر از نقاشان در شهر کابل، می‌گوید: «هنر یک زبان جهانی است و ربطی به سیاست ندارد؛ اما با آمدن طالبان، محدودیت‌های زیادی برای هنر و هنرمندان به ویژه در بخش هنر نقاشی وضع شد. طالبان می‌گویند که کشیدن چهره‌ی انسان گناه کبیره است و نباید آن را به تصویر کشید. آنان هم‌چنین می‌گویند کسی که مجسمه می‌سازد، کافر و بت‌پرست است.» راهیار هشدار می‌دهد: «اگر دیدگاه طالبان در مورد هنر تغییر نکند و محدودیت‌های آنان برای هنر ادامه پیدا کند، فعالیت‌های هنری به تدریج کاهش یافته و در نهایت به فراموشی سپرده خواهد شد.» با این‌ حال، محدودیت‌های رسمی، هرچند از رشد هنر در فضای عمومی کاسته است، اما در فضای شخصی، محدودیت‌های آموزشی برای دختران باعث شده که شمار زیادی از آن‌ها به آموزش‌های آنلاین و آموزش هنر نقاشی رو بیاورند.

طیبه سادات محسنی، یکی از دانش‌آموزان، به هفته‌نامه جاده‌ی ابریشم می‌گوید که به دلیل افسردگی و ناامیدی ناشی از محدودیت‌های طالبان برای آموزش دختران، به هنر نقاشی رو آورده است. او می‌گوید: «توسط هنر نقاشی احساسات خود را بیان می‌کنیم و حتا میشه با کارکردن نقاشی، حال خود را خوب کنیم. مثل یک دوست است که برایش هرچه در دل داریم، روی آن بنگاریم.» دانش‌آموزان زیادی مانند طیبه، با تمرین نقاشی و تولید آثار هنری، تا اندازه‌ای می‌توانند دردهای خود را تسکین دهند و برای مدتی ناخوشی ناشی از محدودیت‌های اجتماعی را فراموش کنند. با این‌ حال در کشوری مانند افغانستان، حتا گذشتن از سد محدودیت‌های رسمی برای فعالیت‌های هنری کافی نیست. در این کشور، طبقه‌های مختلفی از محدودیت‌ها وجود دارند که در لایه‌هایی از محدودیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روی‌ هم قرار گرفته ‌اند.

فروه صبا، نقاش

فروه صبا، از دانش‌آموزان هنر نقاشی، به هفته‌نامه جاده‌ی ابریشم، می‌گوید که مهم‌ترین محدودیت‌ها برای یک هنرجو به ویژه برای دختران، محدودیت‌های خانوادگی و سیاسی است. به گفته‌ی او، نخست خانواده‌ها با فراگیری و علاقه‌مندی دختران به هنر مخالفت می‌کنند؛ چون بیش‌تر آن‌ها معلومات کافی در مورد هنر ندارند و استدلال می‌کنند که هنر نقاشی چیزی نیست که آینده‌ی بهتری داشته باشد؛ دوم، محدودیت‌هایی که طالبان برای هنر و هنرمندان وضع کرده واقعاً ناامیدکننده است. فروه صبا می‌گوید: «اولین بار که طالبان با رفتن دختران در مراکز آموزشی ممانعت کردند، وقتی خبر شدم یک حس بد داشتم، حس پوچی، حس نادیده‌گرفته‌شدن، خیلی روزهای بد بود.» صاب می‌گوید که همه تلاشش را به خرج خواهد بست تا در برابر این محدودیت‌ها و مشکلات ایستادگی کند. «اگر محدودیت‌های طالبان ادامه پیدا کند، از خانه به آموزش‌ و هرچه که به آن علاقه‌مند استم به ویژه هنر ادامه می‌دهم.»

کوثر نوری، یکی دیگر از هنرجویان به هفته‌نامه جاده‌ی ابریشم می‌گوید که از طریق هنر، می‌تواند وضعیت دختران افغانستانی را به تصویر بکشد. او می‌گوید: «وقتی طالبان کنترل کشور را به دست گرفتند، خیلی ناامید شدم و طی این مدت، فقط با نقاشی احساسات خود را بیان کردم و از طریق نقاشی راهی برای انعکاس ایده‌هایم پیدا کردم.» نوری می‌گوید که محدودیت‌های آموزشی طالبان، روی او تأثیر زیادی گذاشته و ناامیدی عمیقی را به او تلقین کرده است. او، با انتقاد از وضعیتی که طالبان برای زنان و دختران فراهم آورده، می‌گوید: «دختران نیز بخشی از جامعه استند و آن‌ها افرادی استند که آینده را می‌سازند. بنا بر این، آن‌ها باید آموزش ببینند، بیاموزند و مهارت کسب کنند.»

کوثر نوری، نقاش

محدودیت‌هایی کلی طالبانی و محدودیت‌هایی که در دو سال گذشته روی فعالیت‌های هنری به ویژه هنر نقاشی وضع کرده اند، باعث شده که هنر نقاشی دیگر رونق سال‌های پیش را نداشته باشد و شمار اندکی از نقاشان چیره‌دست و توانا که در کشور باقی مانده بود نیز، راه مهاجرت در پیش بگیرند یا هم در خفا دچار سرخوردگی شوند؛ وضعیتی که هنر نقاشی در افغانستان را مانند دیگر بخش‌ها با آینده‌ی ناروشنی روبه‌رو کرده است.