نوت: نسخهی پیدیاف شماره ۲۰۳ جادهی ابریشم را از اینجا دانلود کنید.
محمد احمدی و عصمت الطاف
جادهی ابریشم: خانم الهه سرور، هفتهنامهی جادهی ابریشم، در این شمارهی خود قرار است به جنبشهای زنان افغانستان درنگ کند و گفتوگوها و مطالبی را پیرامون فعالیتهای دوامدار و مبارزات خستگیناپذیر زنان و دختران افغانستان گردهم آورد؛ زنان و دخترانی که سه سال سیاه سلطهی تاریکاندیشان و تروریستان را خاموش ننشستهاند و دست از مبارزهی برحق و خواستههای انسانیشان بر نداشتهاند.
خوشحالیم که زمینهی این گپوگفت را فراهم کردید. تا اکنون هرچه از الهه شنیدهایم، بیشتر ترانههای فولکلوریک بودهاند؛ ترانههایی که به زیبایی اجرا میشوند و نوآوریهایی هم در کارهایش دیده میشوند. میخواهیم بدانیم، این علاقهمندی و دلبستگی از کجا میآید و عقبهی این دلبستگی چیست؟
الهه سرور: موسیقی فولکلور مرا به کودکی و به زندگی پدر و مادرم پیوند میدهد. کمک میکند آنها را بهتر بشناسم و سرانجام به شناختی از خودم برسم و باعث اعتمادبهنفسم میشود. هنرمندان، تاریخنگاران عصر و زمان خود هستند. جامعهای که تاریخ، هنر و قصه ندارد، آسیبپذیر و قابل حذفاند و انگار که هیچ وقت وجود نداشتهاند. امروز که موسیقی در افغانستان حرام دانسته میشود، وظیفهی خود میدانم تا قصههایی را که یاد گرفتهام و بخشی از هویتم را تشکیل میدهند، برای نسل بعد از خود به جا بگذارم.
جادهی ابریشم: آلبوم «ترانههای مادران ما» هم فولکلوریک است. کمی دربارهی این آلبوم صحبت کنید. این ایده چگونه در ذهن شما خلق شد که ترانههای مادران افغانستان را اجرا کنید؟
الهه سرور: وقتی تازه مهاجرت کرده بودم، احساس سردرگمی عمیقی داشتم. در این دوران، ترانههای مادرانمان برایم دلگرمی و آرامش میدادند؛ ترانههایی که مرا به خانواده و به افغانستان نزدیک میکردند. در دل این ترانهها میتوان اندیشه و افکار نسل مادرم را بازشناسی کرد. زیست مادر تأثیر زیادی بر شکلگیری شخصیت و هویت انسان آینده دارد و برای یافتن خود باید به گذشته، به مادر و ریشههای خود آگاه باشیم. از دیگر دلایل پرداختن به این ترانهها، معرفی چهرهی فرهنگی افغانستان به کشور میزبانم، انگلستان بود؛ چهرهای که کمتر در صحنههای بینالمللی دیده شده است. این آلبوم مثل دفتر مشق و تمرین برای همکاری با سبکها و اندیشههای متفاوت بود. همچنین، فراهم آوردن یک پل ارتباطی برای مهاجرانی که در خارج از افغانستان به دنیا آمدهاند تا از طریق این ترانهها پیوند خود را با افغانستان حفظ کنند.
جادهی ابریشم: تا آنجایی که آهنگهای شما را شنیدهایم، ترانههای فولکلوریک را دستکاری و نوسازی هم میکنید. باور شما دربارهی بازخوانی ترانهها چیست؟
الهه سرور: معتقدم هنرمند برای رشد و تکامل باید شنوندهی خوبی باشد. توانایی شنیدن صدای دیگران و درک افکار هنری بقیه را داشته باشد. بازآفرینی یا ترجمهی آثار فولکلور نوعی تمرین برای تبدیل شدن به یک شنوندهی خوب است. آثار فولکلوریک همیشه از طریق همین فرایند، از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده و به حیات خود ادامه دادهاند.
جادهی ابریشم: «آلبوم ترانههای مادران ما» شامل چند ترانه است؟ این ترانهها از کجاها و چگونه جمعآوری شدهاند؟
الهه سرور: درک آثار فولکلوریک، مانند یک دانشگاه به من کمک کرده تا صدای منحصربهفرد خود را پیدا کنم. امکان داده تا درک عمیقتری از هنر داشته باشم. آلبوم «ترانههای مادرانمان» شامل نُه آهنگ است. در کودکی و نوجوانی، در کارگاه قالیبافی یا محافل زنان این ترانهها را با نواختن دایره یا فقط به صورت آوازی اجرا میکردیم. گاهی هم نوار و کاستی را که خیلی کمیاب بود، به یکدیگر قرض میدادیم تا وقت قالیبافی بشنویم. این آلبوم، مانند ورق زدن دفتر خاطراتی است که با لحظات تلخ و شیرین پیوند خورده است. در انگلستان با نوازندههای مختلفی همکاری میکنم؛ از جمله گروه کفایه که سال ۲۰۱۶م. آشنا شدیم و در تولید این آلبوم با هم همکاری کردیم.
جادهی ابریشم: برای خیلی از مخاطبان، ترانهی یک آهنگ، رکن اساسی و مهم آن است. یعنی تنها از ملودی لذت نمیبرند. شعر یا ترانه را رکن اساسی هنر موسیقی میدانند و از شعر قوی و هنری، در کنار ملودی لذت بیشتر میبرند. میخواهیم بپرسیم، شما در انتخاب ترانهها و شعرهایی که میخوانید، چقدر وسواس به خرج میدهید؟ منظورمان این است که ادبیت و قدرت شعر، چقدر برای شما مهم است و شما اینها را چگونه انتخاب میکنید؟
الهه سرور: بدون شک، برای من هم مهم است که چه هنری را به مخاطب معرفی کنم. همیشه اخبار و آثار شاعران و نویسندگان فارسیزبان و انگلیسیزبان را میخوانم تا نگاه و برداشتم را از دنیا وسعت دهم. دوست دارم با همکاران شاعر و هنرمندم رابطهی نزدیک دوستانه داشته باشم تا به دنیای افکارشان دسترسی بیشتری پیدا کنم. به این باورم که برای هر حسوحال، موسیقی باید وجود داشته باشد. شعر میتواند ساده و به زبان کوچه و بازار باشد؛ اما مفاهیم عمیقی را منتقل کند. البته که وظیفهی هنرمند است تا ایدهها و سبکهای جدید را معرفی کند؛ اما فرمهای پیچیدهی شعر و کلمات سنگین همیشه به معنای بهتر بودن نیست. باید به اندازهی کافی آثار هنری در سبکهای مختلف موجود باشد تا مخاطب انتخاب کند؛ یعنی هنری که بتواند حال و هوای لحظههای او را بیان کند.
جادهی ابریشم: عدم توجه لازم به شعر و ترانه، گاهی باعث میشود ریتم آهنگ با محتوای شعر سازگار نباشد. بارها در کار هنرمندان جوانمان دیدهایم که محتوای شعر غمگینانه بوده است؛ اما ریتم موسیقی، شاد. یا هم برعکس. این اتفاق باعث میشود، اجزای آهنگ، باهم همخوانی نداشته باشد و تأثیر واحدی بر خواننده نگذارد. این نکته میتواند یک عیب هم قلمداد شود. نظر شما در این باره چیست؟
الهه سرور: طرفدار ایدئالگرایی نیستم. باید به هرکس اجازه داد تا به شیوهی خودش هنر خلق کند. خلق هنر بینقص، همهپسند و عالی کار سادهای نیست؛ این فرایند نیاز به تکرار، تمرین و گاهی اشتباه دارد. البته که هیچچیز بینقص وجود ندارد؛ بنابراین، وظیفهی مخاطب است که تشخیص دهد از چه لذت میبرد و با چه هنری ارتباط برقرار میکند.
جادهی ابریشم: چنان که عرض کردیم، شما بیشتر سراغ ترانههای فولکلوریک هزارهگی رفتهاید. یکی از مشکلاتی که دوبیتیهای فولکوریک هزارهگی دارند، تلفظ واژگان آنها است؛ زیرا مردم هزاره با گویشهای مختلف صحبت میکنند. این گویشها آنقدر متنوعاند که گویش یک روستا تا روستای دیگر، یا یک ولسوالی تا ولسوالی دیگر متفاوت است. شما در آلبوم «ترانههای مادران ما» با این مشکل مواجه نشدید؟
الهه سرور: همیشه به خاطر لهجهام مورد انتقاد قرار گرفتهام. وقتی جوانتر بودم، گاهی تلاش میکردم خود را برای دیگران تغییر دهم؛ اما این تلاش نادرست و بیجا بود. مردم همیشه نظر خود را دارند. اگر نخواهند تغییر نمیدهند. بنابراین، اینکه خودمان باشیم، بسیار معنادار و تأثیرگذارتر است. آلبوم «ترانههای مادرانمان» را با لهجهای اجرا کردم که برایم آشنا بود و با آن بزرگ شده بودم. هیچ لهجه یا زبانی کاملاً «خالص» وجود ندارد. زبان وسیلهای برای برقراری ارتباط است و خود را نسبت به زمان و مکان تغییر میدهد و غنیتر میشود. لهجهی من نیز به عنوان انسان هزارهای که در ایران متولد شده، به افغانستان رفته و بعدها به هند، اروپا و انگلستان زندگی میکند، بخشی از هویتم و تاریخ زندگیام را در خود حمل میکند و بازتابی از تمام تجربیاتی است که در این مکانها داشتهام.
جادهی ابریشم: یکی از دوبیتیهایی که در آلبوم «ترانههای مادران ما» اجرا شده، ترانهی منسوب به آبهمیرزا، آوازخوان بومی و شناختهشدهی مالستانِ ولایت غزنی، بود؛ اما اجرای شما با اجرای آغی دلارام متفاوت است. از کمپوز گرفته تا آلات موسیقیای که در این اجرا به کار رفتهاند. میشود در مورد این تغییرات و نوآوریها بیشتر به مخاطبان ما بگویید؟
الهه سرور: بلی، موافقم. من هرگز نمیتوانم آغی دلارام باشم؛ چون تجربیات منحصربهفرد خودم را دارم؛ اما میتوانم آوازش را بشنوم و در روزمرگیهایم با حس درونی او همذاتپنداری و نزدیکی کنم. وقتی دربارهی آوارگی و تنهایی میخواند، تنهایی خود را در صدای آبهمیرزا ببینم.
جادهی ابریشم: یکی از تغییرات و نوآوریهای شما این است که آبهمیرزا با غیچک و دمبوره میخواند؛ اما شما این کار را نکردید. دمبوره مهمترین ساز مردم هزاره است. دوبیتی هم مهمترین کلام موسیقایی مردم هزاره. میشود دوبیتیهای هزارهگی را بدون دمبوره و غیچک و فلوت خواند؟
الهه سرور: بلی، دمبوره از نمادهای مهم فرهنگ مردم هزاره است. هزاره یک فرهنگ نیست یک نژاد است. هزاره بودن خیلی فراتر از دمبوره و غیچک است. در این نژاد هر شخص میتواند دین و مذهب و حتی فرهنگ منحصربهفرد خود را داشته باشد. قبل از اینکه موسیقی را به مخاطب هدیه دهم، برای لذت دل خود میسازم و میخوانم و بعد لذتم را با بقیه شریک میکنم. به همکاری و همفکری علاقه دارم؛ چون کار گروهی بسیار تأثیرگذارتر از حرکت فردی است. موسیقی زبان مشترک احساسات انسانهاست و به شناخت بهتر ما از یکدیگر کمک میکند. هرچه بهتر از فرهنگها و طرز فکرهای متفاوت بدانیم، آمادگی بیشتری برای همدلی و درک متقابل خواهیم داشت. اگر دربارهی رنج و آنچه بر ما میگذرد، صحبت کنیم، راهی برای کاهش آن رنج پیدا میشود.
جادهی ابریشم: هزارهها به دو دلیل؛ یکی همان نسلکشی و قتلعام هولناک تاریخی، و دیگر دین و مذهب و سنت دستوپاگیر و مخالف ساز و سرود، ترانه و آهنگ، باعث شدند بیصدا شوند و بیصدا بمانند؛ زیرا امکان کشیدن صدا، چه به شکل آثار ادبی و چه به شکل آثار موسیقی و دیگر جنبههای هنری، کمتر فراهم بوده است؛ زیرا در این جامعه زمینهی پرورش ذهنها، دستها و حنجرههای هنری وجود نداشته. محدودیت، از هردو سو، شدید بوده است و هنوز هم وجود دارد. این بیصدایی باعث شدند که کسی این مردم را نشناسند، دردشان را درک و احساس نکنند و از تجربههای انسانی و سرگذشت تلخشان آگاهی پیدا نکنند. مردمی که سرکوب میشوند؛ اولین چیزی که برایشان مهم است، بقای زندگیشان است. سعی میکنند حیاتشان را تضمین کنند. وقتی حیاتشان تضمین شد، آنگاه سراغ کارهای دیگری؛ مثل ادبیات و هنر و موسیقی و دیگر شاخههای هنر میروند. سؤال ما این است که به باور شما، اجرای موسیقی هزارهگی و ترانههایی که ارتباط تنگاتنگی با سرنوشت تلخ و غمانگیز این مردم دارند، چه تأثیری در شناخت این مردم دارند و چقدر میتواند آنها را از انزوای هنری و انزوای زیستی بیرون بکشد؟
الهه سرور: اگر برای بیان رنج زبان نداشته باشیم، انگار همه چیز خوب است و اتفاقی نیفتاده و در نتیجه، در زندان تنهایی ذهن حبس میشویم. گاهی ابراز رنج میتواند سخت باشد؛ اما کمک میکند تا بار سنگین را از دوش تنهایی خود برداریم و انرژی درونی را آزاد و به صورت جمعی برای حل مشکلات و گرههایمان راهحل پیدا کنیم. وقتی احساساتمان را بیان میکنیم، متوجه میشویم تنها نیستیم و آن وقت است که دیگر از قضاوت شدن هم نمیترسیم.
جادهی ابریشم: همانطوری که عرض کردیم، دمبوره مهمترین ساز مردم هزاره است و دوتار و غیچک و نی و… سازهای دیگری هستند که آوازخوانان هزاره از آنها استفاده میکنند. سؤال ما این است که وقتی دوبیتیهای هزارهگی را با ابزار و آلات دیگر موسیقی، با نوآوریهایی در سبک، میخوانیم، آیا بازهم میتوانیم حاصل کار را موسیقی هزارهگی بدانیم؟
الهه سرور: هنری که نتواند چهارچوبها را بشکند و در فرمهای مختلف خود را به نمایش بگذارد، اگر نتواند سؤال خلق کند، دیگر هنر نیست. هنرمند واقعی در قاعده و چهارچوب نمیگنجد و باید برای خلق هنر ارزشمند و چندبعدی آزاد باشد.
جادهی ابریشم: با آلبوم «احیای ریشهها» بار دیگر به سراغ دوبیتیها و ترانههای محلی هزارهگی رفتید؛ از آبهمیرزا تا سرور سرخوش. باور شما نسبت به این ریشهها چیست که نمیتوانید از کنارشان به راحتی بگذرید و بازهم با صدای گیرایتان اجرایشان میکنید؟
الهه سرور: در آلبوم «احیای ریشهها» از کتاب دوبیتیهای عامیانهی هزارگی اثر محمدجواد خاوری کمک گرفتم و برای یادگرفتن لهجهی هزارگی مادرم که در کابل زندگی میکند، بهترین راهنمایم بوده است. شوکتعلی صبور، داوود سرخوش و سید انور آزاد از الگوهای زندهی هنرمندان هزاره هستند که آثارشان را همواره گوش میدهم.
جادهی ابریشم: هرچند ما نقد تخصصی از سوی متخصصان هنر موسیقی نخواندیم؛ اما برخی نقدهای غیرتخصصی این بود که شما نتوانستهاید واژگان هزارهگی را با لهجهی هزارهگی تلفظ کنید.کاربر دیگری نوشته بود که «دَیدُو با بُولبِی» از هم فرق دارند. آنچه شما به نام «دیدو» خواندید، «بولبی» است. این دو ژانر موسیقی شاید اشتراکات زیادی داشته باشند؛ اما حتماً تفاوتهایی را هم دارند. یافتههای شما چیست؟
الهه سرور: نسبت به تحقیقات من تفاوتی بین «بولبی» و«دیدو» نیست و فقط در مناطق مختلف هزارهجات نام این سبک تغییر کرده. البته خوشحالم اجرا و برداشتم از این «دیدو» باعث ایجاد گفتمان شده است. امیدوارم صاحبنظران در این باره تحقیقها و یافتههایشان را منتشر کنند.
جادهی ابریشم: تیمی که با شما آلبوم «احیای ریشهها» را اجرا کردند، چقدر با موسیقی و ادبیات فولکلور هزارهگی آشنایی داشتند/دارند و چقدر ضرورت حس میکنید همکاران شما آشنایی نزدیکی با موسیقی هزارهگی باید داشته باشند؟
الهه سرور: در انتخاب همکار بسیار حساسم و مهم است. نهتنها از لحاظ موسیقایی یکدیگر را درک کنیم، بلکه از نظر طرز فکر سیاسی و اجتماعی نیز باهم اشتراکات داشته باشیم. دکتر مهدی امینیان، ژورنالیست و محقق موسیقی است. پیش از این با هنرمندان هزاره و افغانستانی در زمینهی موسیقی فولکلور افغانستان همکاری داشته و در این مجموعه به طور نزدیک باهم کار کردیم. جولیانو مودرلی، نوازندهی گیتار که سالها تجربه در زمینهی موسیقی جنوب آسیا دارد. از ده سال پیش به اینسو با من همکاری میکند. حبیب رفیعی، نوازندهی دمبوره، هنرمند جوانی است که در این مجموعه نقش مهم ایفا میکند. آوین احمدی، نوازندهی عود و دانشجوی موسیقی در یکی از دانشگاههای معتبر اتریش، همکاری زیبایی با ما داشت. حیدرخان، نوازندهی طبله و استاد موسیقی در دانشگاه نیز در این مجموعه نقش درخشانی داشت.
جادهی ابریشم: دوبیتیها و ترانههای محلی مردم هزاره هم با دمبوره خوانده شده و هم دختران و زنان هزاره بدون ساز میخوانند. شما در آلبوم «ترانههای مادران ما» و «احیای ریشهها» چقدر موفق بودهاید که این صداها را آنگونه که هستند، اجرا کنید؟
الهه سرور: هیچوقت سعی نکردم نواها را آنطوری که شنیدم، اجرا کنم. از این کار بدم میآید. هوش مصنوعی این را خیلی خوب انجام میهد. خوشحالم که روبات نیستم. ترجیح میدهم آثار فولکلوریک را درک کرده و به شیوهی خود تنظیم و اجرا کنم.
جادهی ابریشم: موسیقی محلی هزارهگی چقدر ظرفیت این را دارد که با موسیقی مدرن و خصوصاً موسیقیای که در غرب رایج است، تلفیق شود؟
الهه سرور: هر موسیقیای توانایی تلفیق شدن را دارد؛ فرقی نمیکند از شرق یا غرب آمده باشد و این بستگی به خلاقیت هنرمند دارد. در حال حاضر، موسیقی آفریقایی منبع و الهام بسیاری از آثاری مشهور و پرمخاطب در مارکت موسیقی غرب است. طبق گزارشی که من خواندم، هر روز حدود ۱۲۰،۰۰۰ آهنگ به صورت رسمی از پلتفرمهای معتبر در سراسر جهان منتشر میشوند. موسیقی افغانستان تنها قطرهای در این دریای وسیع است و تنها با خلاقیت و تلفیق میتوان آن را در مارکت جهانی برجستهتر کرد. شناگر وقتی وارد آب میشود، بدنش به طور طبیعی دمای خود را با دمای آب تطبیق میدهد و اگر شنا نکند، غرق میشود. موسیقی بومی تنها در زادگاه خود میتواند همانطوری که هست، حفظ شود. هر اجرا و کمپوزی از آن در خارج از زادگاهش، بدون شک نوعی تلفیق است. انسان نمیتواند جلوی تأثیرات محیط اطرافش را بگیرد.
جادهی ابریشم: هزارهها قتلعام و نسلکشی هولناکی را تجربه کردهاند. این دردها و رنجها و نالهها چقدر از گلوی شما فریاد شدهاند؟ به خاطر داریم که در مقدمهی آلبوم احیای ریشهها در این مورد هم حرفهایی داشتید.
الهه سرور: بلی، بسیار مهم است تا دربارهی موضوعاتی که برایمان اهمیت دارد، همیشه در فضای اینترنت و غیره صحبت کنیم تا در طوفان الگوریتم و اطلاعاتی که از گوشه و کنار دنیا منتشر میشود، گم نشویم. به عنوان یک انسان هزاره، به طور مستقیم تحت تأثیر تعصبات قومی و ترومای قتلعام قرار گرفتهام. وقتی در این باره نظر میدهم، درواقع از تجربهی زیستهام حرف میزنم.
جادهی ابریشم: چیز دیگری که بیارتباط با کار ما در این پرونده نیست، حضور رنج زنان و حضور مبارزات سه سالهی زنان افغانستان در کار شما است. «نان، کار، آزادی» یکی از شعارهای زنان و دختران معترض افغانستان است. شما با همین شعار آهنگی ساختید. در این مورد بیشتر صحبت کنید؟
الهه سرور: آهنگ «نان، کار، آزادی!» ادای احترامی است به خواهرانم در افغانستان که در برابر بدترین فرم مردسالاری، که طالبان است، با افتخار و قوی ایستادهاند و برای حقوقشان میجنگند. در این آهنگ هنرمندان افغانستانی؛ کسانی مانند سونیتا علیزاده، خوانندهی رپ و فعال اجتماعی؛ عاصف کریمی، دمبورهنواز؛ رامش کاریزی، دولکنواز و دیگر همکارانم که همه ساکن انگلیس هستند، همکاری کردهاند و با همکاری اینها ساخته شده است. ویدیوکلیپ توسط شرکت کوفین فیلم که گروهی از فیلمسازان افغانستانی در تبعید و در فرانسه هستند، تهیه شده است.
جادهی ابریشم: ساختن آهنگ «نان، کار، آزادی» چقدر میتواند به دختران و زنان افغانستان روحیه ببخشد که سالهای تاریکی و ظلمتی که طالبان بر آنان تحمیل کردهاند، سخت نگذرد؟
الهه سرور: موضوع دربارهی زنی است که با فهم از سیستم مردسالاری، درک تاریخ و آنچه بر او گذشته و تحمیل شده به آگاهی رسیده و به قدرت درونی خود پی برده است. خود را با تمام کمیوکاستی و زاویههایش قبول کرده و دوست دارد. او خود را لایق زندگی انسانوار میداند.
دیگر به قوانین اجبار تن نمیدهد و خواستهاش را که «نان، کار، آزادی» و حق تحصیل است، مکرر تکرار میکند. صدای درونی که با تکیه به خود، با تکرار، برای تغییر، آن را به قدرت بیرونی تبدیل میکند. در قسمتی از آهنگ، از یک شعر کودکانه به زبان پشتو استفاده شده که به رابطهی مادرکلان مادر و دختر و اینکه زنان هر نسل در قدرتمند ساختن یکدیگر نقش دارند، اشاره دارد. در پایان «صبر» این بار نه به عنوان یک فضیلت، بلکه رفتاری که دیگر قابل قبول نیست، تکرار میشود.
حالا که طالبان گلوی مردم را فشرده و هر روز قوانین ضد انسانی جدیدی معرفی میکنند و از طرفی دیگر، رسانههای طالبانی مغزشویی میکند، باید به تعداد آثار هنری با موضوع حقوق انسانی در افغانستان اضافه شود. ما با این آهنگ و کارهای هنری آینده میخواهیم به دختران و زنان افغانستان بگوییم که زن باید خود را لایق زندگی انسانوار بداند و تن به قوانین طالبانی، که سمبل مردسالاری است، ندهند. آنها تنها نیستند و همچنان صدا بلند کنند و فقط با تکرار خواسته است که میتوان به نتیجه رسید.
جادهی ابریشم: در اخیر میخواهیم بگویید چند سال میشود که الهه از کابل آواره شده است؟
الهه سرور: سفرهای زیادی داشتهام و مردمان متفاوتی را دیدهام. البته خوشحالم، این موقعیت برایم بوده تا داستان زندگیام فقط در یک مکان رقم نخورد.
جادهی ابریشم: کابل بهتر است یا لندن؟ کدام یکی به شما انگیزهی بیشتری برای کارهای تازه داده است؟
الهه سرور: نمیشود کابل و لندن را با هم مقایسه کنیم؛ چون بسیار فرق دارند و نکات مثبت و منفی مختص به خود را دارند. در اینجا میتوانم با حس امنیت، در تمام ساعتهای شب، تمام شهر را قدم بزنم؛ اما در کابل فقط در خانه با خانوادهام حس امنیت وجود داشت. کابل برای دختر جوانی مثل من کنجکاو و به قول مادرم «دیدو» یا ولگرد ناامن بود. همیشه نگران بود، بلایی سر من بیاید. خوشبختانه که زرنگ بودم؛ اما حالا دلش جمع است؛ چون دنیادیدهام و در سرزمینی قانونمند زندگی میکنم که حقوق اولیهی انسانیام محفوظ و قابل احترام است، چه در اجتماع و چه در قانون اساسی کشور. با همهی اینها، غم بزرگی دارم و آن دوری از آغوش مادر و پدر است. جایی که مادر و پدرم باشد، خانهی من است. برای رسیدن به خانه غم مرا وادار میکند عمیقتر بیندیشم و هنر خلق کنم. به راستی که فقط غم زیباترین هنر را تولید میکند. امیدوارم یک روز بتوانم برگردم افغانستان و بدون ترس انسانی که امروز هستم، باشم.
جادهی ابریشم: به عنوان سؤال آخر میخواهم بپرسم که الهه در کنار مبارزه برای آزادی زنان و کارهای هنری، در شهر شلوغ لندن، دیگر مصروف چه کاروباری است؟
الهه سرور: تماموقت در زمینهی موسیقی فعالیت دارم؛ برای فیلم، تئاتر و تبلیغات موسیقی میسازم. به بچههای دورهی ابتدایی و مهاجرین، موسیقی یاد میدهم. سوار اتوبوس میشوم، به مغازههای افغانستانیها میروم و خوراکیهای نوستالژیک میخرم. اگر آخر هفته زمان باشد، خانه را تمیز میکنم. دوستان کم؛ اما عزیزی دارم که همیشه دنبال فرصتی هستم که آنها را ببینم. برایشان آشپزی میکنم؛ مثلاً بولانی میپزم با چکنی مخصوصی که تند است و تلفیقی.
جادهی ابریشم: گفتنی دیگر اگر مانده باشد، بفرمایید.
الهه سرور: طالبان از زور و خشونت برای کنترل استفاده میکنند؛ اما مردم افغانستان از همپذیری و گفتوگو. جامعهی هنری افغانستان باید خود را درگیر این جنگ فرهنگی کنند. باید به تعداد تولیدات هنری با موضوعات اجتماعی افغانستان بیش از اینها اضافه شود.
نظر بدهید