ادبیات اسلایدر فرهنگ و هنر

سیاستِ معاصر: سیزده تزّ و تفسیرهایش

پارۀ دوم

آلن بدیو

ترجمه: دکتر روح‌اللّه کاظمی

تزّ ۴: طی ده سال گذشته، جنبش‌های اعتراضیِ فراوان و بعضی اوقات نیرومندی علیه این یا آن بُعد هژمونیِ سرمایه‌داریِ لیبرال  رقم خورده است. علی‌رغم آن، همه‌ی آن‌ها بدون ایجادِ هیچ چالشِ مهمّی در قلمرو سرمایه‌داری، خاتمه یافته است.

تفسیر: در این‌جا چهار نوع جنبش وجود داشته است:

شورش‌های محلّیِ کوتاه: شورش‌های خشونت‌باری در حاشیه‌ی شهرهای بزرگ (به‌عنوان نمونه لندن یا پاریس) وجود داشته که معمولاً در پی قتل افراد جوانی توسط پولیس رخ داده است. از دل این شورش‌ها (که یا از حمایت اندکی جماعتِ وحشت‌زده برخوردار بوده و یا با بی‌رحمی سرکوب شده است) بسیج‌های «بشردوستانه‌»ی بزرگی رشد کرده که بر خشونت پلیس متمرکز شده‌اند و عموماً غیرسیاسی شده‌اند، همان‌طور که بورژوازی مسلط نه از ماهیت مشخّص خواسته‌ها ذکری به میان آورده و نه از نفع و سودی که از این جنبش‌ها منشأ گرفته است.

  1. شورش‌های پایدار بدون طّراحی تشکیلاتی. سایر شورش‌ها، به‌ویژه آن‌هایی که در جهان عرب هستند، گستره‌ی اجتماعی گسترده‌تری داشته‌اند و اغلب هفته‌ها طول کشیده و شکل متعارف اشغال میدان‌های عمومی را به خود گرفته‌اند. آنها اغلب از طریق اغوای گزینه‌ی رای‌دادن تقلیل یافته‌اند. مورد کلاسیک مصر است: یک شورش در مقیاس بزرگ، موفقیتِ آشکارِ شعارِ جمعیِ منفی “مبارک بیرون”، که بر اثر آن مبارک قدرت را ترک می‌کند و حتی دستگیر می‌شود، در مدت طولانی پلیس نمی‌تواند میدان را تصرّف کند، قبطی‌ها و مسلمانان متحد هستند، ارتش ظاهراً بی‌طرف است… و البته، پس از آن، در انتخابات، حزبی به‌میانجیِ آرای پوپولیستی- با حداقل حضور در شورش- پیروز می‌شود. باید گفت همان اخوان المسلمین. اما فعال‌ترین بخش شورش مخالف با دولت جدید است و اینْ راه را برای مداخله‌ی نظامی می‌گشاید. ارتش ژنرال السیسی را به قدرت بازمی‌گرداند. سرکوب بی‌رحمانه‌ی هر اپوزیسیونی، ابتدا اخوان‌المسلمین، سپس انقلابیون جوان، و استقرار مجدد رژیم کهنه منتها در فرمی بسیار بدتر از قبل، از این‌جا رقم می‌خورد. ماهیت حلقه‌ایِ این واقعه به‌طور خاص درخور توجّه است.
  2. جنبش‌هایی که جای خود را به خلق یک نیروی سیاسی جدید می‌دهد. در برخی موارد، جنبش‌ها شرایطی را ایجاد کرده‌اند که از طریق آن یک نیروی سیاسی جدید، متفاوت از آن‌هایی که به پارلمانتاریسم عادت کرده‌اند، ظاهر می‌شود. این مورد در یونان با سیریزا رخ داد که در آن شورش‌ها بسیار زیاد و شدید بود و در اسپانیا با پودموس. این نیروها خودشان را در اجماع مجلس منحل کردند. در یونان، با سیپراس، دولت جدید بدون مقاومت در برابر دستورات کمیسیون اروپا، تسلیم شد و بدین ترتیب، کشور را به مسیر ریاضت بی‌پایان بازگرداند. در اسپانیا، پودموس به‌طور مشابه در بازی ترکیبی، چه اکثریتی و چه اپوزیسیونی، گرفتار شده است. از این خلاقیت‌های سازمانی حتی اثری از سیاست واقعی بیرون نیامده است.
  3. جنبش‌هایی با مدّت‌زمان کمی اما بدون تاثیر مثبتِ سزاوار توجّه. در موارد معیّنی، به استثنای چند واقعه‌ی تاکتیکیِ کلاسیک (مانند «استیلای» موقّتیِ تظاهرات کلاسیک توسط گروه‌هایی که برای به‌چالش‌کشیدن پلیس مجهز شده‌ بودند)، نبود نوآوریِ سیاسی به این معنا بود که- در مقیاس جهانی- چهره‌ی ارتجاع محافظه‌کار تجدید شده است. به‌طور نمونه، این مورد در ایالات متحده‌ی آمریکا اتفاق افتاد، جایی که اثر متقابل اصلی جنبش «تسخیر وال استریت» افزایشِ قدرتِ ترامپ بود، یا در فرانسه، جایی که سود “Nuit Debout[1]“‏ ماکرون است. علاوه‌بر‌این، ماکرونِ پیش‌گفته بعدها تنها هدف مشخّص خرده‌بورژوازی «جلیقه زردها» شد. مانند تمام این جنبش‌ها، که رهبرانشان صراحتاً با نابودی دارایی‌های بورژوازی مخالف‌اند و در واقع خواهان حمایت قوی‌تر دولت از چنین مالکیتی هستند، نتیجه چیزی جز تشریفات دولتی نبود و تنها هدف، رئیس جمهور مکرون بود. نتیجه‌ی بزرگ، برای دوره‌ی چنین حقّه‌هایی که نظام پارلمانی برای مشتریان خود در نظر می‌گیرد، سرانجام… انتخاب مجددِ همین ماکرون بود!

تزّ ۵٫ علّت چنین ناتوانی‌ای در جنبش‌های دهه‌ی اخیر غیابِ و حتی دشمنی با سیاست است. این غیاب/دشمنی شکل‌های متنوّعی به خود می‌گیرد و با تعدادی از نشانه‌ها قابل تشخیص است. زیرِ این تأثیرات منفی، تسلیم و انقیادِ همیشگی تحت نام غلط «دموکراسی» نسبت به آیین انتخاباتی وجود دارد.

تفسیر: به‌عنوان نشانه‌هایی از یک سوبژکتیویته‌ی سیاسیِ به‌غایت ضعیف، می‌توان به‌طور خاص اشاره کرد به:

وجودِ  شعارهای متحدکننده‌ی منفی به‌طور گسترده: «علیه» این یا آن، «مبارک بیرون شو»، «مرگ بر ۱%»، «قانون کار را از بین می‌بریم»، «هیچ‌کس از پولیس خوشش نمی‌آید» و … .

فقدانِ آگاهیِ گسترده نسبت به معاصرت: همان‌طور که شناختی از گذشته عملاً در جنبش‌ها غایب است، به استثنای چند کاریکاتور، و هیچ ارزیابیِ ابداعی‌ای برای آن پیشنهاد نمی‌شود، درباره‌ی آینده نیز برآوردهای وجود دارند که به ملاحظات انتزاعی در مورد آزادی یا رهایی محدود می‌شوند.

واژگانی که غالباً از حریف وام گرفته شده است. این اساساً موردی است که به‌طور خاص نسبت به مقوله‌ای تداعی‌کننده‌ی مانند «دموکراسی» یا در استفاده از مقوله‌ی «زندگی»، «زندگی ما»، که چیزی جز سرمایه‌گذاری بیهوده از کنش جمعی در مقوله‌های وجودی نیست، صدق می‌نماید.

موجِ کورکورانه‌ای به نام امر «نو» و بی‌اعتناییِ جاهلانه نسبت به حقایق تثبیت‌شده. این نتیجه‌ی مستقیمِ محصول امر «نو» به‌عنوان کیش کالا و برآیندِ این باور همیشگی است که ما چیزها را «آغاز» می‌کنیم، آن‌چه واقعاً بارها اتفاق افتاده است. این امر همزمان ما را از آموختن درس‌هایی از گذشته و فهمِ سازوکار تکرارهای ساختاری بازمی‌دارد و ما را در دام «مدرنیته‌های» کاذب می‌افکند.

یک سنجه‌ی زمانیِ پوچ و بی‌معنا. این سنجه، که توسط چرخه‌ی مارکسیستی “پول، کالا، پول” ردیابی می‌شود، فرض می‌کند که فقط در چند هفته‌ی “جنبش” می‌توان با مشکلاتی که قرن‌ها معلق بوده، مانند مالکیت خصوصی یا تمرکز آسیب‌شناختیِ ثروت مقابله کرد یا حتی حلّ‌اش کرد، ثروتی که هزاران سال در انتظار بوده است؛ امتناع از درنظرگرفتن این‌که بخشِ خیرِ مدرنیته‌ی سرمایه‌داری هرگز چیزی کمتر از نسخه‌ی مدرن «خانواده، مالکیت خصوصی، دولت» نیست، امری که چند هزار سال پیش در «انقلاب» نوسنگی تأسیس شد. بنابراین، با توجه به معضلاتِ مرکزیِ که آن را قوام می‌بخشد، منطق کمونیستی روی سنجه‌ی قرن‌ها موقعیت یافته است.

رابطه ضعیف با دولت. آنچه در اینجا مطرح است دست‌کم‌گرفتن دائمیِ منابع دولتی در مقایسه با منابع موجود در اختیار این یا آن «جنبش» است، هم از نظر نیروی مسلح و هم از نظر ظرفیت فساد. به‌ویژه، کارایی و اثربخشیِ فسادِ «دموکراتیک» که نماد آن نظام انتخاباتی پارلمانی است، و نیز دامنه‌ی سلطه‌ی ایدئولوژیک این فساد بر اکثریت عظیم مردم، دست کم گرفته شده است.

  1. ترکیبی از ابزارهای ناهمگون بدون تنظیم ترازنامه‌ای [aucun‏ ‏bilan] از گذشته‌ی دور یا نزدیک. نه هیچ نتیجه‌ای وجود دارد که بتوان آن را به‌طور گسترده‌ای رواج داد و از روش‌هایی که حداقل از «سال های قرمز» (۱۹۶۵-۱۹۷۵) یا حتی از دو قرن اخیر به اجرا گذاشته شده است به دست آمده باشد، مانند اشغال کارخانه‌ها، اعتصابات اتحادیه‌ها، تظاهرات قانونی، قانون اساسیِ گروه‌هایی که هدفشان امکان‌پذیر‌ساختن رویارویی محلی با نیروی انتظامی است، هجوم به ساختمان‌ها، زندانیکردن مدیران در کارخانه‌های‌شان… و نه تقارن ثابت آنها، مثلاً در میادینِ مورد هجوم جمعیت، تجمّع‌های فرادمکراتیکِ طولانی و تکراری که در آن همه با هر ایده‌آل یا توانایی‌های زبانیِ خود به مدت سه دقیقه برای صحبت فراخوانده می‌شوند و هدف آنها در نهایت تکرار قابل‌پیش‌بینیِ تمرین است.

 

[۱] . بدیو در اینجا به اعتراضات سال ۲۰۱۶ علیه اصلاحات پیشنهادی کارگری (مربوط به لایحه موسوم به الخمری) اشاره دارد.

 

در مورد نویسنده

روح الله کاظمی، دکترای فلسفه اسلامی

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید