نبیلا حبیبی، رییس امور زنان ولایت سرپل در حکومت پیشین
۱۲ اگست ۲۰۲۱ در ولایت سرپل بودم. ماهها بود که جنگ بین نیروهای امنیتی و طالبان در اطراف این ولایت جریان داشت. ۱۳ اگست سرپل به دست گروه طالبان سقوط کرد. کاکایم که در امنیت ملی این ولایت وظیفه داشت، برایم گفت که یا پنهان شوم و یا سرپل را ترک کنم. من رییس ولایتی زنان در این ولایت بودم. بودن برایم دشوار بود. با پوشیدن برقع از سرپل فرار کردم و با صدها خوف و خطر در بلخ آمدم. طالبان در هر کیلومتر راه پستههای بازررسی ایجاد کرده بود.
وقتی در بلخ رسیدم از وزارت امور زنان کشور که من رییس ولایتی آن بودم، یک ایمیل دریافت کردم که در آن نوشته بود:« حسنیه صافی، وزیر امور زنان به تاریخ ۱۴ اگست با روئسای ولایتی امور زنان جلسه تدویر میکند.»
بنابر هدایت وزارت امور زنان، راهی کابل شدم. ۱۴ اگست در جلسه وزارت اشتراک کردم. در این نشست وزیر امور زنان کشور گفت که افغانستان سقوط نخواهد کرد و طالبان وارد کابل نمیشوند. خلاصه نشست تا ساعت چهار همان روز طول کشید. بعد از ختم جلسه در یکی از هوتلهای کابل اتاقی کرایه کردم که شب در آنجا با هزاران هراس صبح شد.
فردای آن روز یعنی ۱۵ اگست خواستم به وزارت امور زنان بروم تا کارهای که مربوط به زنان ولایت سرپل میشد، تعقیب کنم. در مسیر راه که رسیدم زنان و مردان با چشمان اشکآلود به هر طرف میدویدند. مردم در بین خود میگفتند که طالبان داخل کابل شده و اشرف غنی فرار کرده است.
من مانند دیگران از مسیرم برگشتم. ولی نمیدانستم کجا بروم؟ در حالت ناامیدی خواستم به اتاق کرایی خود در کوته سنگی بروم. چنان راهبندان بود که از شهر نو تا کوته سنگی پیاده رفتم. وقتی در کوته سنگی رسیدم چشمم با آدمهایی با موهای بلند و چهرههای خشن خورد که مردم را با میل اسلحه لتوکوب میکردند. دو جوان را در همان روز با شلیک گلوله کشتند. یک همکارم که دختر خانم بود، بیهوش شد. من در حالت بد روحی و روانی قرار داشتم.
به سختی به اتاقم رسیدم. مالک هوتل خواهشانه گفت که اتاق را ترک کنید. من جایی برای رفتن نداشتم و بالاخره خانهی یکی از دوستان را پیدا کردم و خود را در آنجا رساندم. از همان روز الی اکنون که مدت یکسال میگذرد، نتوانستم سرپل بروم و مدتی در کابل ماندم. چند ماهی میشود که در اسلام آباد، پایتخت پاکستان بهسر میبرم.
نظر بدهید