تحصیل و کار
زنی را که اینجا با مخفف(خ.ف.ج) نام میبریم از زنان معترضی است که در شهر خودش(کابل) با آنکه در دادخواهیها سهیم است، مخفیانه زندگی میکند. او در خانوادهی یک افسر بلند رتبه و دموکرات در کابل زاده شد، در یکی از شهرهای پاکستان بزرگ شد و درس خواند. در سال۱۳۸۶ از دانشگاه تعلیم و تربیه کابل، دانشکدهی علوم طبیعی فارغ شد. پانزدهسال در وزارت معارف کشور کار کرد و گویندهی انگلیسی یک برنامه در رادیو صلح بود و در کنارش یک صنف درسی شست نفری داشت که به دختران و زنان که از مکتب باز مانده بودند رایگان تدریس میکرد. از چند سال پیش تا ورود طالبان بر کشور در یکی از وزارتخانهها کار کرد.
چگونگی آگاه شدن از ورود طالبان در کابل
او در مورد این اتفاق شوکآور میگوید:«من در وزارت مصروف ایفای وظیفه بودم که همه کارمندان سراسیمه بودند و اینسو و آنسو میدویدند. پرسیدم چه گپ است. گفتند، عجله کنید بیرون شوید که طالبان کابل را گرفتند. چنان کرخت شدم که صدایم بلند نمیبرآمد. هرکس در فکر این بود که عاجل خانه بروند. آنروز یعنی یکشنبه، ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ خورشیدی به آغاز دوباره بدبختی زنان افغانستان تبدیل شد.»
آنچه طالبان به او به ارمغان آوردند
او که کارمند یکی از وزارتها بود، بلافاصله کارش را از دست داد و خانهنشین شد. دوستانش از کنارش به هرسو پراکنده شدند و فضا برای او و دیگر زنان تنگ شد. تجربه دوره اول حکومت طالبان را دارد و با عملکردهای آنان آشنایی دارد. در دور نخست حکومت طالبان مهاجرت را تجربه کرد اما و در این دوره وقتی طالبان کابل را گرفتند چشمانش در خون شناور شد. طبق گفتهخودش:« فهمیدم که باز زنان و دختران در صف اول در زیر ضربت شلاق میروند که همانطور هم شد و زنان و دختران قربانیان درجه یک شدند».
زمان ورود به جنبش اعتراضی زنان
جنبش اعتراضی زنان در کابل خودجوش بود و او به زودی با شماری از زنان معترض در تماس شد و یک عده، خودشان به او تماس گرفتند و همین بود که مراحل اولیه به صف اعتراض پیوست و تا هنوز در همین صف قرار دارد.
واکنش خانوادهاش در مورد فعالیت اعتراضی او
اعضای خانوادهاش که در داخل کشور هستند، از سرنوشت او بیم دارند و از شرکت کردن در اعتراضات و حضوریابی در بحثها و مصاحبههای رسانهها ممانعت میکنند اما با آنهم شماری از خویشاوندانش از بیرون کشور به حمایتش میپردازند.
چگونگی وضعیت کنونی او
در این مورد خودش میگوید:«من مدت چند ماه میشود که بهطور مخفی زندگی دارم و یکی از مراجع ملل متحد میداند که من در خطر شدید قرار دارم اما متاسفانه هیچ کمکی به من نشد تا از این حالت نجات پیدا کنم.»
خانم خ.ف.ج درکنار همسنگرانش هنوز هم مقاومت میکند و آگاه است اگر به دست جنگجویان طالب بیفتد چه بر سرش خواهد آمد. چنانچه میگوید:«هرلحظه ممکن است بلایی برسرم فرود بیاید. اما حالا من چیزی برای ازدست دادن ندارم. کارم را از دست دادهام، نانم را از دست دادهام،نامم در لیستها قرار دارد و هر لحظه انتظار اتفاقی را دارم.»
از دید او زنان امروز افغانستان چگونهاند؟
زنان امروز زنان شجاع و آگاه هستند. دختران امروز، نسل تحصیل یافته و معترض هستند. نصف جامعه یعنی بیست میلیون زن و دختر، امروز میخواهند در مورد سرنوشت خود فکر کنند. زنان معترض برای دفاع از منافع جنسی خود به میدانها و سرکها ریختند. هنوز جنبش زنان در حالت ابتدایی قرار دارد و یکی از ویژگیهای این اعتراضات، شجاعت و آگاهی است که در زنان امروز وجود دارد.
ارزیابی او از رویکرد طالبان در برابر زنان
او به حیث یک زن دادخواه باورمند است زن در دیدگاه طالبان محکوم، کنیز، غنیمت جنگی و موجود گناهکار است. زن حق تحصیل و کار ندارد و مکلف به ازدواج اجباری استند. وضعیت زن انسانی نیست و زنان در حالت مرگ تدریجی قرار دارند و هیچ آیندهای در نزدیکیها در چشمرس وجود ندارد.
دلیل عدم حضور مردان با زنان در صف اعتراض از دید او
او دلیل عدم حضور مردان در اعتراضها با زنان ترس از طالبان میداند. زیرا اگر طالبان پی ببرند که یک مرد از حق زن دفاع و حمایت میکند، مرد را دستگیر و نابود میکند.
تا چه زمانی دادخواهی خواهد کرد؟
خانم خ.ف.ج در این مورد میگوید:«تا وقتی که استبداد و خشونت علیه زنان وجود داشته باشد، دادخواهی و مقاومت نیز وجود میداشته باشد. اما مطابق اوضاع، نوعیت اعتراض تعیین خواهد شد.»
زنان در شهرهای کابل و مزار شریف و چند شهر دیگر کشور در برابر تصمیمها و سیاست حذف طالبان مقاومت کردند؛ اما طالبان با پسزمینهی باورهای غیر مدنی و مشروعیت ندادن به اعتراضهای مدنی به سرکوب، اعترافگیری اجباری، ممنوعالخروج کردن و خاموشسازی آنها پرداختند. با آنهم در گوشه و کنار کابل هنوز هم صدای دادخواهی زنان بلند است و جسته و گریخته با همصدایی هم قیام میکنند.
نظر بدهید