اسلایدر اقلیت‌های قومی حقوق بشر

دوره‌ی کرزی؛ آغاز حملات مسلحانه‌ی کوچی‌ها به هزاره‌جات(۲)


پاره‌ی دوم
بعد از سال ۲۰۰۱، و همزمان با سقوط حاکمیت طالبان در کشور، کوچی‌ها نیز به دلیل از دست دادن حمایت طالبان مدتی از کوچی‌گری دست کشیدند؛ اما با توجه به سیاست نرم حامد کرزی در قبال طالبان، کم کم این گروه در مناطق شرقی و جنوبی افغانستان قدرت و نفوذ خود را دوباره احیا کردند. همزمان با احیای دوباره قدرت طالبان، کوچی‌ها نیز دوباره به کوچی‌گری پرداختند و به سوی علفچرهای مناطق مرکزی چشم دوختند.
کوچی‌ها برای اولین بار در بهار۲۰۰۹، با سلاح و تجهیزات نظامی به سوی مناطق مرکزی حرکت کرده و در مسیر خویش کشت‌زارهای مردم را پایمال کرده و به زراعت مردم آسیب می‌رساندند:«هنگامی که کوچی‌ها با هزاران مواشی از قریه دهان بارک از بالای زمین‌های زراعتی عبور می‌کردند و می‌خواستند تا سفر خود را به ولایت بامیان ادامه دهند، آنان توسط یک دهقان متوقف شدند که نم‌‌خواست آنان از بالای زمین او عبور کنند، اما آنان بر او فیر کردند و او را کشتند. سپس جنگ بین مردم هزاره و کوچی آغاز شد»(گیوستوزی، ۱۳۹۶: ۳).
این موضوع باعث خشم اهالی منطقه شده و در مقابل کوچی دست به مقاومت زدند. متاسفانه باوجود درگیری‌های هلاکت‌بار و ازبین رفتن حاصلات و ویران شدن خانه‌های مردم محل؛ دولت با توجه به راهپیمایی‌های مردم و اعتصاب‌های مقامات حکومتی؛ هیچ اقدامی برای جلوگیری و حل‌وفصل منازعه انجام نداد:«دولت مرکزی بعد از سال ۲۰۰۱ از یک طرف قوانینی را تصویب کرد که به نفع کوچی‌ها بر روی کاغذ بود و از آن برای تأمین حمایت سیاسی آنان کار می‌گرفت. از سوی دیگر این قانون به حقوق کوچی‌ها و باشندگان محل اجازه می‌داد که از آن تخطی کنند و مراتع را تصرف کنند. این معتبر به نظر نمی‌رسد که این الگوی سازگار به طور تصادفی رخ داده باشد» (گیوستوزی، ۱۳۹۶: ۵).
در این مرحله کوچی‌ها هرچند از حمایت دولت برخوردار بودند، اما با توجه به اصل حاکمیت دموکراسی، مردم از قدرت اعتراض و واکنش در مقابل خودکامه‌گی‌های دولت برخوردار شدند و در مقابل تصمیمات دولت و تجاوز کوچی‌ها در سرزمین‌های خویش واکنش نشان داده و در مقابل حمله آنان ایستادگی کردند. به همین دلیل تجاوز کوچی‌ها بر ولسوالی بهسود، دایمیرداد، ناهور و مالستان طی چندین سال متوالی دفع و کوچی‌ها واپس زده شدند.
چالش‌های چند بعدی
یافته‌های تحقیق آقای لیز آلدین ویلی نشان می‌دهد که:«گله‌های کوچی‌ها اغلب به چراگاه‌های روستاها و زمین‌های زراعتی تجاوز می‌کنند که باعث زیان دیدن محصولات زراعتی و مانع تلاش دهاقین برای پرورش مواشی می‌شود» (ویلی، ۲۰۱۳: ۱۳۳).
منازعه کوچی با ده‌نشین‌های هزاره نیاز به بررسی دقیق و بی‌طرفانه از سوی سازمان‌های بین‌المللی دارد، زیرا حکومت‌ها به دلیل تبعیضی که علیه هزاره‌ها قایل می‌شوند، هیچ علاقه و تمایلی برای حل‌و‌فصل کردن منازعه و پایان دادن به تجاوز کوچی‌ها ندارند.
حکومت‌های گذشته با صدور فرمان و تصویب قوانین به نفع کوچی‌ها در واقع راه را برای تجاوز آنان در مناطق مرکزی هموار کرده بود. قوانین دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ چراگاه‌ها را به عنوان «ملکیت عامه» تعریف کرده و اعلان کردند که استفاده از ملکیت عامه و از چراگاه‌های آن برای کوچی‌ها مانعی ندارد. به همین ترتیب، قانون اساسی ۱۹۸۷ و ۱۹۹۰ چراگاه‌ها را به عنوان «زمین دولتی» تعریف کرده بودند و این مفهوم راه را برای استفاده کوچی‌ها از آن باز می‌گذاشت. چنانچه در بالا اشاره گردید، طالبان در سال ۲۰۰۰، نیز قانونی را به تصویب رساند که در آن چراگاه‌ها را به دو نوع عامه و خصوصی تقسیم می‌کرد(جیستوزی، ۱۳۹۸: ۱۶).
بر اساس این تقسیم بندی مردم محل از علفچرهای خصوصی و کوچی‌ها از چراگاه‌های عمومی باید استفاده می‌کردند. این تقسیم بندی به هزینه ده‌نشینان به شکلی صورت می‌گرفت که چراگاه‌های عمومی و خصوصی هردو جز ملکیت شخصی مردم بوده و به دلیل جمعیت زیاد همیشه مردم با کمبود علفچر مواجه بودند. این درحالی بود که تقریبا ۸۰ درصد مردم هزاره در سال‌های ۲۰۰۰، در مناطق مرکزی بدون زمین زندگی می‌کرد و حکومت هیچ وقت قانونی را برای توزیع زمین به آن‌ها و یا اسکان آنان در یک مکان مشخص اقدام نکرد.
بعدا بیشتر این خانواده‌ها به دلیل افزایش ظلم و خشونت طالبان علیه هزاره‌ها، خشک سالی شدید و کاهش مواد غذایی به دلیل تحریم طالبان و نرسیدن مواد غذایی به مناطق مرکزی به ایران و کشورهای دیگر مهاجرت کردند.
حکومت‌ها با تصویب چنین قوانینی به صورت آشکار و پنهان از کوچی‌ها حمایت می‌کرد، درحالی که هیچ قانونی در حمایت از حقوق مالکیت و منع استفاده از ملکیت‌های شخصی دهاقین روستایی در کشور به تصویب نرسید.
منازعه‌ی کوچی‌ها و هزاره‌ها؛ نیاز به تحقیق عادلانه بین المللی دارد
بر اساس تحقیق که واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان با همکاری اتحادیه اروپا در مورد منازعه ده نشینان و کوچی‌ها انجام داده است، هزاره‌ها در مناطق مرکزی با مشکلات زیادی از جمله: خشک سالی‌های دوامدار، افزایش جمعیت و کمبود چراگاه برای دام‌های شان مواجه هستند. بر اساس گفته‌های باشنده‌گان محل که در مصاحبه با واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان، بیان کرده‌اند؛ مناطق مرکزی اکنون ظرفیت کوچی‌ها و میلیون‌ها حیوان را که با خود می‌آورند را ندارند.
ده‌نشینان هزاره: روستاها متعلق به دولت نیست
یکی از موسفیدان محلی در مصاحبه با واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان گفته است که علفچرها مربوط به ده‌نشینان است و متعلق به دولت نیستند که آنها را به قبایلی بدهند که از انتهای دیگر افغانستان می‌آیند.(گیوستوزی، ۱۳۹۶: ۴).
یک موسفید دیگر نیز از ولایت بامیان در مصاحبه گفته است که تنها درآمد مردم این ولایت زراعت و نگهداری حیوانات برای فروش محصولات آن است.
وی افزوده که اکثر خانواده‌ها حیوانات‌شان را برای تغذیه به سایر ولایات افغانستان می‌فرستند زیرا آنها علفچرهای کافی ندارند. او تاکید کرده است که در چنین شرایطی، امکان پذیرش مواشی کوچی‌ها در هزاره‌جات وجود ندارد.(جیستوزی، ۱۳۹۸: ۲۵).
مردم در ولایت‌های دایکندی و غزنی نیز وضعیت مشابهی را بیان کرده‌اند و گفتند که ولایت‌های مرکزی افغانستان هیچ کسب و کاری دیگری به جز پرورش مواشی و فروش محصولات حیوانات و زراعتی ندارند. آنان گفته‌اند که در ولایت دایکندی، حیوانات مردم در مقایسه با قبل از جنگ افزایش یافته و علفچرها کفایت مواشی آنان را نمی‌کند.(جیستوزی، ۱۳۹۸: ۲۵).
یکی از موسفیدان ولسوالی مالستان ولایت غزنی نیز گفته است که چراگاه‌هایی که مربوط به قریه آنان می‌شود، برای حیوانات کافی نیست و باشندگان این روستاها گاهی روی زمین‌های زراعتی علف کشت می‌کنند تا در زمستان جان حیوانات را نجات دهند.(جیستوزی، ۱۳۹۸: ۲۵).
منابع
جیستوزی، آنتونیو (۱۳۹۸). «منازعه کوچی- ده نشین در افغانستان کنونی»، کابل: واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان (مقاله تحقیقی).
گیوستوزی، انتونیو (۱۳۹۶)«خلاصه ای در مورد منازعه کوچی- باشندگان محل»، کابل: واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان.
ویلی، لیز آلدین (۲۰۱۳)«نبرد بر سر چراگاه: جنگ پنهان افغانستان»، کابل: واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان.
ویلی، لیز آلدین (۲۰۰۴)«در جستجوی صلح در چراگاه ها: روابط روستایی زمین در افغانستان»، کابل: واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان.

در مورد نویسنده

عارف وفایی

نظر بدهید

برای ایجاد نظر اینجا کلیک کنید