شمار زیاد کودکان در جادههای شهرها سرگرم کار استند و گاهی هم یگانهنانآور خانههای شان استند و به گدایی و یا کارهای شاق و کمدرآمد مصروف استند.
شهر کابل هر روز شاهد افزایش اینگونه کودکان است و در سمت غرب کابل تا چند سال پیش به ندرت کودکان کار و کودکان گدا به چشم میخورد ولی اکنون خلاف آن زمان در هر چندقدمی چند تن از آنان دیده میشود که به اسفند کردن، پلاستیکفروشی، بوتپالش، موترشویی و ترکاریفروشی میپردازند.
برخی از این کودکان به دلیل ناداری و رسیدگی به کارهای شان از درس خواندن بازماندهاند و آنهایی که مکتبهم میروند، مواد درسی کافی ندارند و زمان کافی نیز برای مطالعه و بازخوانی درسهای شان ندارند.
یکی از کودکان کار؛ علی احمد ده ساله را در حال حمل و خواهش از رهگذران برای خرید خریطههای پلاستیکی در یکی از جادههای کابل دیدم. از او با چشمان براق ولی دست و پای خاکآلودش با من همصحبت شد و مشتاقانه در مورد چگونگی کارهایش سخن گفت. او دانشآموز صنف ششم مکتب است و پلاستیک میفروشد. میگوید وقتی صبحها تا چاشت در مکتب است که پس از رخصت شدن به کارش برمیگردد و تا شام مصروف همین کارش است. در مورد اینکه از کارش راضی است یا نه، میگوید:«میخایم کار خوبتری داشته باشم مثلن دکان داشته باشم…».
این رویای یک کودک کار است که کار بهتری با درآمد بیشتری داشته باشد اما هنوز چه میداند که حق دارد تنها در یک مکان معیاری به درسخواندن ادامه بدهد و به بازی با همسالانش بپردازد.
رعنای دهساله هم با برادرش بیشتر ساعتهای روز را به دریوزهگری میگذراند. گاهی هم که دستفروشی میکند، درآمد خوبی ندارد. ظاهرن همین است که ترجیح میدهد چیزی نفروشد و تنها از دیگران درخواست پول کند.
کودک دیگر فاطمهی سیزده ساله است و او نیز یکی از دریوزهگران شهر کابل است که بیشتر کنار نانواییها مینشیند و منتظر است که نانی از خریداران نان نانواییها دریافت کند. او در خانوادهی ششنفریاش کارگر پردرآمدی ندارد و ناگزیر به کار در جادهها بپردازد. آنها از سبب ناداری و تنگدستی از یکی از ولایتها به کابل آمدهاند تا از این طریق امرار معاش کنند و به زندگی شان دوام بدهند. او پدرش را سالها پیش از دست داده و جایداد شان را کاکاهایش پس از مرگ پدرش از آنها گرفته است و آنان اکنون در خانهی یکی از اقاربش بهسر میبرند و با نفقهی اندک روز و شب میکنند.
محمد یونس صدیقی؛ رییس ارتباطات وزارت کار و امور اجتماعی در مصاحبهای با ما میگوید که این وزارت به تازگی طرح جمعآوری گداها را از روی سرکها روی دست دارند که وزارتهای کار و امور اجتماعی، وزارت امور داخله و کمیتهی سرهمیاشت در این طرح همکاری دارند.
طبق گفتههای آقای صدیقی وزارت کار و امور اجتماعی حدود ۱۸۰ مرکز حفاظت و مراقبت از کودکان بیسرپرست در ولایتهای مختلف کشور دارد که به حمایت این کودکان میپردازد. این مرکزها ضمن مراقبت و اسکاندهی به کودکان، زمینههای آموزش حرفههای کوناگون را برای شان فراهم کرده است که پس از فرا گرفتن دورههای آموزشی بتوانند از مهارتهای شان استفاده کرده و کسب درآمد کنند. این کودکان میتوانند هم مکتب بروند و هم حرفهمیآموزند.
به گفتهی آقای صدیقی وزارت کار و امور اجتماعی در صدد ایجاد مرکزهای بیشتر و گسترش بیشتر این مرکزهاست تا از شمار کودکان گدا و کودکانی که کارهای شاق میکنند در شهر کاسته شود.
بارها از سوی مسوولان وعدههای بزرگ اینچنینی در مورد کودکان داده شده است اما هرگز شاهد تغییر مثبت در وضع زندگی کودکان نبودهایم.
پس از آنکه طالبان بر کشور حاکم شدهاند، پرورشگاهها نیز از حمایتهای مسوولان و نهادهای کمککننده بیبهره شدهاند. خانم رویا(مستعار) مدیر یکی از پرورشگاههای کابل میگوید:«از زمانی که طالبان حاکمیت کشور را به عهده گرفتهاند پرورشگاه ما کمتر مورد توجه قرار میگیرد و کودکان برنامههای آموزشی مشخص ندارند.»
با روی کار آمدن حکومت طالبان بر کشور، مسوولیت پرورشگاهها را کسی به عهده ندارد و کودکان به گونهای در بیسرنوشتی بهسر میبرند.
کودکان آسیبپذیرترین قشر جامعه است و تحولات سیاسی بیشترین تاثیر را بر زندگی آنان دارد. در حالی که در تمامی کشورها بیشترین تمرکز روی آموزش و پرورش کودکان است که کودکان ما از آن محروم است و ما همهروزه گواه تغییر زندگی کودکان استیم آن هم به سمت نامطلوب.
نظر بدهید