اسلایدر حقوق بشر زنان

زنان؛ کابوس طالبان

 

پس از تصرف دولت توسط گروه طالبان در آگست ۲۰۲۱، زنان افغانستان هر روز شاهد محدودیت‌های بیشتری هستند. گروه طالبان اخیراً اعلام کردند که زنان نمی‌توانند بدون حجاب مدنظر آنها در اماکن عمومی ظاهر شوند. قبل از این در جنجالی‌ترین مورد، مکاتب به روی دختران بالای کلاس ششم بسته شده و تا هنوز هم باز نشده است. پیش از این هم اعتراض زنان افغانستان بازتاب گسترده‌ای در جهان داشت که حکومت طالبان توانستند با مدیریت خشونت‌بار، این اعتراضات را خاموش کنند. این در حالی است که حکومت سرپرست طالبان حتی در یک مورد هم از زنان به عنوان مدیران ارشد حکومتی استفاده نکرده است. کارمندان عادی ادارات دولتی از قشر زنان هم تا مدت زیادی نمی‌توانستند به کار خود برگردند. با گذشت زمان عده‌ای از آنها به کار خود برگشتند، اما با آن هم تعداد زیادی با توجه به وضع محدودیت‌ها در رفت‌وآمد و نوع پوشش، ترجیح دادند در منزل بمانند. با این اوصاف، سؤالی که به ذهن می‌رسد این است که چرا طالبان از زنان هراس دارند؟ آیا طالبانی که شعار دین می‌دهند این مقوله را از اسلام استنباط کردند؟ جایگاه زنان در افغانستان چنین چیزی است؟ حجاب و نوعیت آن از کجا آمده است؟ در این نوشتۀ کوتاه سعی داریم تا به این پرسش‌ها پاسخ دهیم.
جایگاه زنان در صدر اسلام
پرواضح است که صدر اسلام جایگاه والایی برای زنان داشته است. همه از قصۀ زنده به گوری دختران عرب می‌دانند. همان طور از نقشی که حضرت خدیجه برای گسترش اسلام بازی کرد. در صدر اسلام و روزهایی که به تازگی این دین در حال بروز و گسترش بود، زنان زیادی به بیعت با پیامبر اسلام پرداختند و در این راه مبارزه کردند. عدۀ زیادی به تبلیغ پرداختند و عده‌ای هم با توجه به مشکلات زیاد، تبعید یا شکنجه شدند.
می‌توان با یقین به این موضوع اشاره کرد که اگر حضرت خدیجه نبود، اسلامی وجود نداشت. زیرا بست و گسترش اسلام، تاب آوردن پیامبر اسلام در برابر اعراب و یارگیری‌ها منوط به مدیریت و اقتصادی بود که توسط خدیجه فراهم شده بود. بدون شک بدون حضور ایشان، پیامبر راهی به پیش نمی‌برد. این امر بارزترین نشانۀ نقش زنان در صدر اسلام است که می‌توان از آن به عنوان یک نمونه یاد کرد.

استعمار زنان افغانستان
زنان نه تنها در افغانستان، بلکه در دوران بدویت در تمام جهان مورد استعمار قرار گرفته‌اند. رفته رفته زنان آزادی خواه در سراسر دنیا با مبارزاتی پیگیر و طولانی توانستند از حق خود دفاع کرده و نظام‌های مردسالاری را شکست دهند. (البته این گفته به معنای دنیای کاملاً برابر نیست و هنوز هم حتی در کشورهای غربی، روحیۀ زن‌ستیزی وجود دارد). در این میان، زنان افغانستان از محروم‌ترین زنان جهان هستند که در طول سالیان زیادی نتوانسته‌اند حقوق اساسی خود را به دست بیاورند. اکنون هم درگیر موضوعات ابتدایی حقوق خود از جمله تحصیل و پوشش خود هستند.
دولت‌های قبلی افغانستان که تحت حمایت دموکراسی‌های غربی بودند، به دنبال تعقیب و پیگیری حامیان، در صدد افزایش حضور زنان در بدنۀ دولت و اجتماع بودند. البته تبعیض مثبتی که برای زنان اعمال می‌شد راه حلی معقول نبود. عدم ظرفیت‌سازی زنان و صرفاً شعارهایی که دولت‌های قبلی با آن حامیان خود را راضی نگه می‌داشتند سبب شد که طیف گسترده‌ای از زنان بدون داشتن ظرفیت کافی به مقام‌ها و جایگاهی برسند که خودشان هم در تصورشان نبود.در واقع آن عدۀ محدود از جامعه‌ای بزرگ نمایندگی می‌کردند و در بسا موارد نمایندگان خوبی نبودند. این امر سبب شد که زنان فعال افغانستان دچار یک توهم شوند. البته نباید از این مورد هم چشم پوشی کرد که زنان زیادی توانستند با داشتن امکانات حداقلی، خود را به قله‌های بلند موفقیت برسانند و خود را ثابت کنند. در این‌جا طرح موضوع بیشتر به سیاست‌های کلان دولت‌ها برمی‌گردد. موضوعاتی مانند درصد حضور زنان در پارلمان و کابینه. بدنۀ وزارت‌ها. سهمیۀ کانکور و ایجاد دانشکده‌هایی مخصوص بانوان. امتیاز بیشتر در امتحانات ورودی به مشاغل، ایجاد ریاست نمادین جندر و زنان در تمام ادارات و غیره. به طور نمونه می‌توان به این موضوع اشاره کرد که یک زن، حتی بدون سواد و داشتن تجربۀ کافی در سیاست، می‌تواند با آرای بسیار کم از یک ولایت برای یک دوره در مجلس نمایندگان، نمایندگی کند. حال آن‌که شاید در آن ولایت (دور از مباحث جنسیتی) مردان کارکشتۀ زیادی در عرصۀ سیاست در انتخابات ناکام می‌ماندند. با این همه دیده می‌شد که دولت‌های قبلی با این طرح در واقع تیشه به ربشۀ زنان زدند و به نحوی قصد داشتند تا کرسیِ عمل به دست مردان باشد.
اما در حکومت سرپرست فعلی که به صورت علنی از مردان حمایت می‌کند و زنان را جنس دوم می‌شمارد، اوضاع وخیم‌تر است. سیاست مردانۀ طالبان، هر چند با شعار اسلامی است و اسلام هیچ تضادی را با زنان در عرصۀ کار و تحصیل ندارد، سبب می‌شود که روز به روز عرصه بر زنان افغانستان تنگ‌تر شود. زنان افغانستان در اعتراضاتی دوام‌دار سعی کردند تا نارضایتی خود از اوضاع را به گوش جهان برسانند که در واقع توسط طالبان سرکوب شدند. دستگیری و پخش اعترافات اجباری تعدادی از آنها، سکوت آنها را بیشتر کرد و در واقع ترسی ایجاد شد که زنان نتوانند اعتراضات خود را ادامه دهند.
حجاب
حجاب موضوعی جنجالی و بحث برانگیز در میان تمام ادیان بوده است. بعضی از ادیان به آن باور داشتند و بعضی هم زنان را ملزم به رعایت آن نمی‌دانستند. یهودیان معتقد به حجاب بودند. قوانین سخت‌گیرانه‌ای هم در مورد رابطۀ مرد و زن داشتند، اما مسیحیت این مسایل را جدی نمی‌گیرد و الزامی در آن وجود ندارد. اسلام هم باورمند به حجاب است و در واقع یکی از اساسی‌ترین موضوعات دین اسلام به حساب می‌آید. البته باید یادآور شد که اعراب در عربستان آن زمان، حجاب نداشتند و نظر به برخی آیات و روایات است که پیامبر اسلام ابتدا از همسران خود و بعد از دیگر زنان می‌خواهد که حجاب داشته باشند.
اما بحث اساسی در مورد داشتن حجاب و بی‌حجابی نیست. بحث بر سر چگونگی حجاب است. مردم افغانستان از سال‌های دوری مسلمان بوده‌اند. قطعاً با همین باور، حجاب را هم مراعات می‌کردند. اما شیوۀ حجاب به جغرافیا، فرهنگ و شئونات اجتماعی بر می‌گردد. مردم افغانستان هم بر اساس باورها و سنت‌های خود حجابی معمولی دارند. بعنی صورت و دست زنان قابل رویت است و بقیۀ بدن پوشانده. اما یک نوع از حجاب هم که در میان عده‌ای از مردم رایج است «برقع» یا «چادری» است. حجابی که در آن هیچ جای بدن زن قابل دیدن نیست و زنان صرفاً می‌توانند از زیر چشم‌پوشِ چهارخانه‌ای پیش پای خود را ببینند. در این مورد هم باید گفت که این نوع از حجاب در ابتدای اسلام رایج نبوده است و در طول سالیان به این شکل افراطی در آمده است. در مورد آمدن این نوع حجاب به افغانستان، محمد مرادی در یادداشتی می‌نگارد: «اجرای طرح حجاب استعماری نیز توسط خود مسلمانان شبه‌قاره با گردانندگی انگلیس به این بهانه و این شعار که نباید چشم کافران «انگریزی» به بدن زنان مسلمان بیفتد، اجرا شد. در همین دوره ناگهان زنانی عامداً با پوششی سراسری در اماکن مشهور دیده شدند که اکنون این نوع پوشش را به نام «برقع» می‌شناسیم. قبل از دوره استعمار انگلیس، هیچ‌گونه گزارشی از استفاده زنان مسلمان شبه‌قاره هند از برقع وجود ندارد و این نوع پوشش، فقط حاصل حضور و طرح انگلیس‌ها در این سرزمین است.».
ترس طالبان از زنان
زنان صرفاً در شعار نیمی از پیکر جامعه نیستند. این یک واقعیت است که زنان حضور دارند. تأثیر می‌گذارند. تأثیر می‌پذیرند و حال و آینده را رقم می‌زنند. طالبان با باورهای مردسالارانه، به دنبال حذف چنین واقعیتی هستند. در واقع ایدئولوژی طالبان به شدت رنگ خودکامگی را در خود دارد. نگاه تک بُعدی آنها به سیاست و عدم اعتماد به شراکت با سایر اقوام در قدرت، بیانگر همین موضوع است. طالبان دیگران را دشمن خود می‌دانند و از این رو تا بتوانند در این راه تلاش می‌کنند تا آنها را تحت کنترل خود داشته باشند. در این میان، زنان هم به عنوان یک قشر خاص که حالا مورد توجه جامعۀ جهانی نیز است، عرض اندام می‌کنند و قصد دارند به حقوق خود برسند. همین داشتن حقوق و رسیدن زنان به آن یعنی اعلام دشمنی با گروهی که به جز خود دیگران را غیر می‌داند و سعی دارند بر این غیر حکومت کند. زنان با توجه به احترام اجتماعی که در افغانستان وجود دارد، توانستند در ابتدای حکومت طالبان صدای اعتراضی بلند کنند. اما در نهایت طالبان توانستند آن اعتراضات را سرکوب کنند.
به بیان دیگر، طالبان با توجه به دیدگاه‌شان زنان را بزرگترین دشمن خود می‌دانند و آگاهی و حقوق شهروندی آنان را نه به رسمیت می‌شناسند و نه به عنوان دولت، زمینه‌ای برای رشد آن فراهم می‌کنند. اما امروزه با توجه به گستردگی اطلاعات، زنان توانسته‌اند صدای رسایی داشته باشند و از این روش باز هم استفاده می‌کنند تا فشار بیشتری بر دولت سرپرست طالبان وارد کنند. همۀ اینها سبب شده است که زنان دشمن بزرگی برای طالبان باشند و آنها هم از همین رو از زنان افغانستان هراس دارند.