اسلایدر اقلیت‌های قومی حقوق بشر کودکان

ترس و تهدید پس از انفجار در مرکز آموزشی ممتاز

علی ضحاک
طبق معمول ساعت ۷ صبح از خواب بیدار شدم. به فیسبوک و تویتر سر زدم متوجه شدم که در مرکز آموزشی ممتاز واقع در قلای نوی دشت برچی حمله انتحاری صورت گرفته است. با نیم ساعت تأخیر خودم را آنجا رساندم.
جنگ‌جویان گروه طالبان به کس اجازه وارد شدن به مرکز آموزشی را نمی‌دادند. برای شان گفتم که از اقاریب مسوول مرکز آموزشی هستم به من اجازه داد تا وارد مرکز آموزشی ممتاز شوم. متوجه شدم که انجنیر امین جویا در بازجویی گروه طالبان است و با برادرش اسحاق جویا صحبت کردم او صنفی که در آن انفجار صورت گرفته بود را به من نشان داد.
می‌خواستم از محل انفجار عکس و ویدیو تهیه کنم. جنگ‌جویان طالبان اجازه نداد و گفت که اتفاق بدی نیافتده است صرف یک بم منفجر شده و به کسی آسیب نرسیده است. افراد گروه طالبان در حال پاک کاری صنف و از بین بردن آثار انفجار بود. نیم ساعت آنجا منتظر ماندم تا با مسوول مرکز آموزشی ممتاز صحبت کنم؛ اما او همچنان در بازجویی مسوولین طالبان قرار داشت. جریان را از برادرش پرسیدم او گفت که انفجار دقیقاً ساعت ۶:۵۵ صبح امروز صورت گرفته است.
یکی از شاگردان پشتو زبان مرکز آموزشی مواد انفجاری را داخل صنف آمادگی کانکور با خود برده است و بعد از اینکه برایش زنگ آمده و بیرون رفته است، در داخل صنف انفجار صورت گرفته است. به گفته او در این رویداد ۵ نفر زخم برداشته است و یک نفر از زخمی‌های حادثه وضعیت وخیم دارد و سایرین به صورت سطحی زخمی شده است.
او همچنان گفت که قبل از این چندین بار مسوولین گروه طالبان به مرکز آموزشی مراجعه کرده و در مورد جدایی صنف‌های دخترانه و پسرانه به مسوولین توصیه کرده است. به گفته مدیر مرکز آموزشی ممتاز شاگرد پشتو زبان در چندین مرکز آموزشی دیگر نیز ثبت نام کرده است. او همزمان در یک تایم درسی هم در مرکز آموزشی ممتاز و هم در مرکز آموزشی چمپین ثبت نام داشته است.
مرکز آموزشی را ترک کردم تا گزارش کوتاهی برای نشر در جاده‌ی ابریشم بنویسم. در مسیر راه نزدیک تانک تیل برچی داخل موتر بودم که در لیسه عبدالرحیم شهید انفجار صورت گرفت. تلاش کردم خودم را به محل حادثه برسانم؛ اما جنگ‌جویان طالبان کوچه را مسدود کرده بود و به هیچ خبرنگاری اجازه نمی‌داد تا نزدیک محل رویداد شود. خودم را به یک جای امن رساندم تا خبر حمله انتحاری در لیسه عبدالرحیم شهید را دنبال کنم.
نزدیک چاشت بود که از طریق فضایی مجازی خبر شدم که گروه طالبان مسوولین مرکز آموزشی ممتاز را بازداشت کرده است. به اسحاق جویا برادر انجنیر امین جویا تماس گرفتم تا صحت و سقم قضیه را بدانیم او با تأیید این خبر گفت که هنوز نمی‌داند که برادرش را گروه طالبان به کجا بورده است.
پس از افطاری از طریق تلفون با اسحاق جویا در تماس شدم او گفت که برادرش در قید ضمانت پس از ۸ ساعت بازداشت، از حوزه ۱۳ امنیتی کابل از نزد طالبان آزاد شده است. او گفت با تلاش‌های زیاد برادرش را از حوزه ۱۳ پیدا کرده در حالی که او در یک اتاق تاریک همراه با یک استاد دیگر مرکز آموزشی و یک شاگرد زخمی با چند نفر دیگر زندانی بوده است.
طالبان دو زندانی دیگر که هم اتاق مسوولین مرکز آموزشی ممتاز بوده است را تا سرحد مرگ شکنجه کرده بود. او گفت که دلیل بازداشت برادرش را از آمرجنایی حوزه ۱۳ پرسیدم او هیچ دلیلی برای بازداشت نداشت و صرف می‌گفت که «امشب باید اینجا بماند تا کورس داری را برایش یاد بدهیم».
اسحاق جویا گفت که با دیدن وضعیت وخیم زندانی‌ها که توان ایستاد شدن روی پاهایش را نداشت بیشتر نگران برادرم و همکارش شدم و که مبادا شب فرا برسد که او نیز مانند دیگران شکنجه شود. به روایت او نزدیک شام اتحادیه مراکز آموزشی غرب کابل با مراجعه به حوزه ۱۳ و صحبت با آمر حوزه موفق شده است تا انجنیر امین جویا مسوول مرکز آموزشی ممتاز و یک استاد این مرکز آموزشی را در قید ضمات آزاد کند.
فردای آن روز دوباره به مرکز آموزشی ممتاز رفتم تا با انجنیر امین جویا صحبت کنم. مدیر مرکز آموزشی گفت که او به دیدار زخمی‌های رویداد رفته است و موفق نشدم با او صحبت کنم. به گفته مدیر مرکز آموزشی ممتاز طالبان به آنان گفته است که با رسانه‌ها صحبت نکند و هیچ خبرنگاری نیز حق ورود به مرکز آموزشی به منظور تهیه گزارش را ندارد. او همچنان گفت که تمام دارایی نقدی مرکز آموزشی ۵ هزار افغانی بوده است که برای تداوی زخمی‌ها مصرف شده است و خانواده‌های زخمی‌ها توان تداوی آنان را ندارد و او از من درخواست کرد که برای جلب کمک به زخمیان حادثه با آنان همکاری کنم.
این انفجار نتواسته است انگیزه ادامه درس و تحصیل از شاگردان مرکزآموزشی ممتاز را سلب کند. یک ساعتی که در مرکز آموزشی ممتاز بودم چندین شاگرد دختر و پسر به آنجا مراجعه کردند و از ادامه درس‌ها و شروع صنف‌ها پرسیدند. ترس و نگرانی از چشمان شان پیدا بود؛ اما همچنان مصمم به ادامه درس و مشق دیده می‌شد و این تقلا و تلاش برای من نیز انگیزه بخش بود.
محمد، رمضان، حسن رضا، شریفه و محمد حسین زخمیان انفجار در مرکز آموزشی ممتاز است. وضعیت سایر زخمی‌ها خوب است؛ اما محمد هنوز هم در شفاخانه به سر می‌برد یک کلیه او در این حادثه به شدت آسیب دیده است و گفته نزدیگانش پارچه‌های مواد منفجره یک کلیه‌اش را از بین برده است.
او از ولسوالی ورس ولایت بامیان است و فعلا در محله فقیر نشین غرب کابل زندگی می‌کند و وضعیت اقتصادی خانوداه اش نیز وخیم است. پدر محمد کراچی وان است و نان آور ۱۱ نفر در فامیل اش می باشد. وضعیت صحی رمضان نیز وخیم است او فعلاً از شفاخانه مرخص شده است، اما برای بیرون کردن پارچه های مواد منفجره نیازمند عملیات است.
هویت و وضعیت زخمی‌های کورس ممتاز که اداره این مرکز آموزشی آن را تایید کرده است:
۱.محمد ولد علی داد
وضعیت صحی: فعلا در بخش مراقبت‌های ویژه در شفاخانه محمد علی جناح بستری است. بیش از ۱۰۰ ساجمه در بدن‌اش اصابت کرده است. پدرش با کراچی نان ۱۱نفر را تامین می‌کند که ۵تن آن دانش‌آموز مکتب است.
۲. رمضان ولد حسین داد
وضعیت صحی: از شفاخانه رخصت شده و در مراقبت‌های خانوادگی به سر می‌برد. ساجمه در مغز استخوان بازویش گیر کرده و استخوان را سیاه کرده است. او در تپه کته بلندی واقع در شهرک عبدالله انصاری زندگی می‌کند.
۳. حسن رضا ولد محمدالله
وضعیت صحی: ساجمه در قسمت‌های کمر، دست و پایش اصابت کرده است. هنوز ساجمه‌ها بیرون نشده و نیاز به عملیات بعدی دارد. پدرش مریض و بیکار است. در ساحه چهل تن مربوط مسجد امام علی زندگی می‌کند.
۴. شریفه بنت محمد تقی
وضعیت صحی: ساجمه در قسمت دستش اصابت کرده است. فعلا از شفاخانه رخصت شده و در مراقبت‌های خانوادگی به‌سر می‌برد. او در نزدیک مکتب سیدالهشدا زندگی می‌کند. سال گذشته در همین روزها بزرگ‌ترین حمله انتحاری در این مکتب رخداد. تمام قربانیان آن دختران بودند.
۵. محمد حسین ولد محمد حسین
وضعیت صحی: از قسمت کمر آسب دیده که فعلا در خانه است. یک پدر پیر دارد که نان‌آور تمام فامیل است. او با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند.
۶.اسما بنت حفظ‌الله
وضعیت صحی: جراحت برنداشته، اما به لحاظ روانی مشکلات جدی دارد. او سال گذشته در فاجعه‌ی مکتب سیدالشهدا شوک عصبی دیده بود. زود زود بی‌هوش می‌شود.