وحشیگری و ویرانگری دو مشخصه اصلی نسلکشی است. وحشیگری کشتار بیرحمانهای یک گروه قومی، مذهبی و ملی را نشان میدهد و ویرانگری از میان برداشتن الگوها و نمادهای فرهنگی یک گروه قومی خاص را شامل میشود. مریم باقی در شماره ۱۸ مهرنامه ویژه نسلکشی مینویسد که منظور از وحشی گری نابودی تعمدی اجتماعات و منظور از ویرانگری تخریب و از بین بردن الگوها و نمادهای فرهنگی یک گروه خاص است.
در نهم دسامبر ۱۹۴۸ اولین پیمانی که توسط مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید، کنوانسیون «جلوگیری از نسلکشی و مجازات آن» بود. براساس ماده دوم این کنوانسیون نسلکشی را با انجام اعمال ذیل که به نیت نابود کردن تمام یا قسمتی از یک گروه ملی، قومی، نژادی و مذهبی صورت گیرد، تعریف کردند. در این تعریف قتل اعضای گروه، صدمه شدید روحی یا جسمی به سلامت اعضای گروه، تحمیل کردن شرایط زیست نامناسب، جلوگیری از توالد و تناسل و همچنین جابهجایی تحمیلی اعضای گروه را از مصداقهای نسلکشی عنوان کردند. (باقی مریم، مهرنامه، شماره ۱۸، سال۱۳۹۰، ص ۱۹۸)
با توجه به تعریفی که از نسلکشی داریم، به دلیل سطح بالای از جنایت، وحشیگری و ویرانگری آن را «مادر جنایات» نیز خواندهاند. در افغانستان نیز به دلیل جنگهای طولانی مدت، سطح بالای از خشونت و منازعات قومی دلایل کافی برای اثبات ادعای نسلکشی و یا پیداکردن مصداقهای بارز آن وجود دارد.
علیرضا روحانی استاد دانشگاه در مصاحبهای با جادهابریشم میگوید که تاریخ افغانستان پر از صحنههای تکاندهنده از وقوع جرایم، جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و نسلکشی است. او میگوید که بسیاری از این جنایتها بدون تحقیق بیطرفانه و مستندسازی باقی مانده است. روحانی تاکید میکند که «مخصوصا قضایای که در دوران حاکمیت طالبان در اواخر دهه ۱۹۹۰ بر مردم هزاره تحمیل شد، از مصداقهای بارز جنایت علیه بشریت و نسل کشی محسوب میشود.»
و حالا سوال این است که آیا طالبان در دهه آخر ۱۹۹۰ در برابر هزارهها مرتکب جنایت نسلکشی شدند؟
الف- کشتار اعضای گروه: طبق گزارشهای رسمی، گروه طالبان با گرفتن کنترل شهر مزار شریف دست به اقدام وحشیانه و جنایتهای بزرگ زدند. ملا عبدالمنان نیازی والی طالبان در بلخ برای سه روز به جنگجویان این گروه دستور داد تا هزارههای «رافضی» را بکشند. مختار وفایی روزنامهنگار از سه هولناکترین روز تابستان در بلخ مینویسد. او در گزارشی مینویسد که با تسلط گروه طالبان بر ولایت بلخ، ملا عبدالمنان نیازی اعلام کرد که نیروهای طالبان سه روز فرصت دارند تا هزارههای رافضی را بکشند. جنگجویان طالبان نیز چنان کردند که دستور بود، سه روز کوچه به کوچه شهر مزار شریف به دنبال پیدا کردن و کشتن هزارهها میگشتند.
هرچند آمار رسمی از تعداد کشته شدگان در این سه روز در دست نیست اما وفایی مینویسد که در شهر مزار باشندگان قزلآباد، سیدآباد، کارته زراعت، دشتشور، یلمرب، علیچوپان، حاجت روا و هزارههای دو منطقه پالوزاولی و خلچی ولسوالی چمتال این ولایت به طور بیرحمانه مورد کشتار قرار گرفتند. تنها در ولسوالی چمتال ۳۶۰ هزاره غیرنظامی کشته شدند. وفایی مینویسد که «مردان کشته شدند و زنان فشارهای مضاعف زندگی را متحمل شدند». (وفایی مختار، سه هولناکترین روز تابستان، جاده ابریشم، صنعت ترور، شماره ۱۳۲، ص۴)
کشتار یکاولنگ: طبق گزارش دیدهبان حقوق بشر در افغانستان، کشتار دسته جمعی در یکاولنگ به تاریخ ۶جنوری ۲۰۰۱ آغاز و به مدت شش روز ادامه داشت. در ضمیمهی این گزارش، مشخصات ۱۲۴ نفر با نام و نام پدر و محل سکونت آنها نیز منتشر شده است. در صفحه سوم این گزارش آمده است: به تاریخ ۱۹ جنوری ۲۰۰۱ کوفی عنان سرمنشی سازمان ملل متحد بیانیهای را صادر کرد که در آن آمده است: براساس گزارشهای دقیق کشتار مردم ملکی یکاولنگ عمدی بوده است. در این گزارش نحوه ورود و عملیات گروه طالبان را چنین توضیح میدهد: قوماندانان حاضر در این عملیات، ملا بهزاد، قاری احمدالله غزنی وزیر امنیت طالبان، ملا عبدالستار قمندان نظامی هزارستان، ملا عبدالله سرحدی، ملا عبدالسلام راکتی قبلا قمندان اتحاد اسلامی شرکت داشتهاند.
به نقل از این گزارش، آنان مردمان ملکی که در منازعات هیچ نقشی نداشتند را هدف قرار دادند و گروه گروه کشتند. بیشتر این آمارها مربوط یه یک کشتار جمعی در یکاولنگ میشود. در گزارشهای منتشر شده توسط عفو بینالملل آمده است که طالبان شمار زیادی از افراد ملکی را از خانهها، منبرها و مساجد گرفتار کرده، دستهای قربانیان را با لنگی/دستار بستند و به طور دستهجمعی تیرباران کردند. قربانیان این حادثه از قریههای دره علی، مندیک، فیروزبهار، پرجویک، گنبدی، کشکک، آخندان، کتهخانه، بیدمشکین، گردبید و سایر مناطق این ولسوالی بودهاند. (مصباح، عبدالبصیر، جادهابریشم، قتل عام یکاولنگ؛ ریشهها و پرسشها، شماره ۱۳۲، ص۵)
صدمه شدید به سلامت روحی افراد: در تعریف نسلکشی آوردهاند که صدمه شدید به سلامت روحی افراد نیز میتواند از مصداقهای جنایت نسلکشی به شمار آید. مثلا، تولید و توزیع مواد مخدر به هدف نابودی اعضای یک گروه یا وارد کردن صدمات شدید سلامتی و روحی و روانی شامل این بخش میشود. جامعه هزاره پس از تسلط طالبان در دهه ۱۹۹۰ با یک مشکل فراگیر و روزافزون روبرو بودند. با گذشت هر روز تعداد بیشتری از جوانان هزاره به دام اعتیاد گرفتار میشدند و به سمت بیخانمانی هدایت میشدند.
هرچند تا حال گزارش رسمی وجود ندارد که این کار کاملا برنامهریزی شده و یا از سوی طالبان حمایت میشده اما گزارشهای رسمی و تایید شده وجود دارد که طالبان از راه کشت و قاچاق مواد مخدر کسب درآمد میکردند. قابل یادآوری است، هر آن چیزی که به سلامت افراد صدمه شدید وارد کند، مصداق نسل کشی است. کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر به خودی خود جزو از جرایم بزرگ است و حمایت از آن نیز از مصداقهای نسلکشی به شمار میرود. اگر طالبان مستقیما در معتاد کردن افراد یک گروه قومی و یا ملی نقش ندارند اما به صورت غیرمستقیم با حمایت از تولید و توزیع مواد مخدر مرتکب این جنایت شدهاند.
تحمیل کردن شرایط نامناسب زیستی: طالبان تسلط بر هزارستان برعلاوه کشتارهای گروهی که در مزار و یکاولنگ و کندیپشت و جاهای دیگر انجام دادند، گروه قومی هزاره را در تحریم شدید اقتصادی قرار دادند. ملک شفیعی نویسنده و فعال حقوق بشر که در آن دوره در بخشهای از هزارستان سفر کرده بود و جنایتهای طالبان در مزار را مستند کرده بود، مینویسد که مردم هزاره در مناطق جاغوری چون نمیتوانستند آرد گندم بخرند، از آرد جو و جواری و حتا شخل که تغذیه حیوانی است، استفاده میکردند. در این گزارش آمده است که مردم هزاره مواد اولیه خوراکی را به صورت قاچاقی با قیمت گزاف تهییه میکردند. (ملک شفیعی، روزنامه جامعهباز، خاطرات ظلمت)
ویرانگری/ نسلکشی فرهنگی یا نسلکشی سفید
ویران کردن الگوها و نمادهای فرهنگی که شالوده زندگی و تاریخ یک گروه قومی یا ملی را تشکیل میدهد، نسلکشی سفید میگویند. نسلکشی فرهنگی حالا در جمع جرایمی قرار دارد که مرتکبین آن باید به مکافات عملشان برسند. خوبی کنوانسیون جلوگیری از نسلکشی نیز این است که نه تنها نسلکشی و جنایتهای دیگر را جرم میپندارد، بلکه انکار این جنایات را نیز جرم انگاری کرده است. برعلاوه آن تولید ایده نسلکشی، ترغیب و تشویق به این جنایت یا سهمگیریهای غیرمستقیم به این جنایتها نیز جرم پنداشته میشود. (مریم باقی، شنیعترین جرم جهانی، مهرنامه، شماره ۱۸، تهران، ۱۳۹۰، ص ۱۹۸).
گروه طالبان نه تنها مرتکب کشتار گروهی قوم هزاره، وارد کردن صدمه شدید روحی و روانی و تحمیل کردن شرایط زیست نامناسب، شدند بلکه دست به نسلکشی فرهنگی نیز زدند. آنان بعد از کشتار بیرحمانه مردمان هزاره در مزار و یکاولنگ، تحریم اقتصادی هزارستان، روا داشتن خشونتهای نمادین به منظور صدمه زدن روحی به مردم هزاره، در ماه حوت ۲۰۰۱ دست به تخریب بودای بامیان بزرگترین میراث فرهنگی بشر زد. بوداهای بامیان به لحاظ تاریخی و فرهنگی به مردمان قومی و بومی هزاره متعلق است که طالبان خواستند در آخرالامر با انهدام آنها تاریخ و شالودههای تاریخی هزارهها را نیز از بین ببرند. این گونه مرتکب نشلکشی فرهنگی نیز شدند.
پایان
گروه طالبان تاکنون از سوی نهادهای معتبر بینالمللی متهم به ارتکاب جنایتهای گوناگونی چون جنایت علیه بشریت، جنایت جنگی و در نهایت مرتکب نسلزدایی نیز شدهاند. در مورد نسلکشی نیز این سوال پرسیده میشود، چند نفر کشته شود تا نسلکشی قلمداد شود؟ جواب مشخص ندارد و یا تعداد مشخص ندارد که چند نفر کشته شوند تا این جرم را نسلکشی تعریف کرد، اما ویژگیها و معناهایی را که از نسلکشی بیرون دادهاند نشان میدهد؛ هر گروه قومی که شاهد جنایتهای چون قتل گروهی، صدمه دیدن شدید روحی، تحمل کردن شرایط نامناسب زیستی و ویرانگری را تجربه کرده باشند، در واقع در معرض نسلکشی قرار گرفتهاند. با این حال، گروه طالبان که مسبب اصلی این جنایات در برابر هزارههای افغانستان بودند، جنایت به بزرگی نسلکشی را مرتکب شدند.
نظر بدهید