اسلایدر تحلیل طالبان

محرومیت دختران از مکتب؛ آغازی برای پایان طالبان

اکثر جنگ‌جویان گروه طالبان بی‌سواد هستند. این گروه تا هنوز در استفاده از افراد بی‌سواد به‌عنوان چوب سوخت استفاده کرده‌ است. جنگ‌جویان طالبان اگر سواد می‌داشتند به سنگر نمی‌رفتند و علیه مردم افغانستان اسلحه بر نمی‌داشتند، مکاتب و مراکز آموزشی را به خاک و خون نمی‌کشانیدند. کم‌سوادی و بی‌سوادی در میان مردم افغانستان باعث شده است تا روند سربازگیری طالبان بیشتر شود. افراد بلند پایه این گروه حتا سواد کافی دینی ندارند چه رسد به سواد اکادمیک و معیاری. در این حالت بسیار دور از انتظار است که این گروه و اعضایش به حق تعلیم و تربیه دختران و زنان افغانستان احترام بگذارند. آنان هنوز ارزش و جایگاه سواد و دانایی را نچشیده و درک نکرده‌اند. منطق و عمل‌کرد گروه طالبان از زمان ظهور تا هنوز واضح می‌سازد که این گروه مخالف هرگونه پیشرفت و توسعه است. زنان در باورهای این گروه جنس دوم و فاقد هرگونه حق تصمیم‌گیری در مورد زندگی است.
گروه طالبان در ۹ ماه گذشته نشان داد که با کارت‌های قومی وارد میدان سیاست شده‌اند. در فرهنگ قومی و قبیلوی که طالبان از آن نمایندگی می‌کند هر نوع پیشرفت مردود است. واپس‌گرایی و توسل به ارزش‌های دوران اولیه اسلام رویکرد طالبانی را تعریف می‌کند. جهان درک کرده‌اند که با چه نوع تفکری در افغانستان مواجه است. گروه طالبان از دانایی و آگاهی هراس دارند. این هراس و ترس این گروه را وادار می‌کند تا دروازه‌های مکاتب را مسدود نمایند. در صورت بازماندن دوازه‌های مکاتب خصوصاً به روی دختران، جامعه آگاه می‌شود و این آگاهی بزرگترین تهدید علیه سلطه این گروه محسوب می‌شود.
طالبان با محروم کردن نیمی از جامعه( زنان و دختران) از حق تعلیم و تحصیل به نیمی از اهداف شان دست می‌یابند. زنان اگر با سواد شوند و دیگر سلطه طالبانی را نه در خانه و نه هم در جامعه قبول می‌کنند. در این صورت بخشی از اهداف طالبان با ناکامی مواجه خواهد شد.
در مقرری‌های که اکنون از طرف گروه طالبان در بدنه دولت صورت می‌گیرد نیز سواد معیار نیست؛ بلکه جهاد معیار است. کسانی که بیشتر جنگ کرده‌اند و زیادتر آدم کشته باشند به جایگاه‌های بلندتر دست می‌یابند. این معیار می‌تواند آیینه تمام نمای برداشت گروه طالبان از درک و دانایی و تخصص باشد. در این میان زنان اصلاً جایگاه ندارند. زنان و دختران نه جنگ‌جو هستند و نه هم جهاد طالبانی کرده‌اند که در دولت طالبانی جایگاه داشته باشند.
بنیادهای حکومتی طالبان بیشتر از آن که تصور می‌شود متزلزل است. با باز شدن دروازه‌های مکاتب و دانشگاه‌ها این بنیاد نا استوار بیشتر متزلزل می‌شود. در این صورت گروه طالبان با دانایی و آگاهی مواجه می‌شوند و فرار از این وضعیت برای طالبان دشواری‌های زیادی به همراه خواهد داشت. این گروه بیشتر از اینکه با اصل علم و دانش و آگاهی مشکل داشته باشند از برایند آگاهی که ویرانی بنیادهای فکری آنان را در پی‌خواهد داشت هراس دارند. زمانی که دروازه‌های مکاتب باز باشند، زنان و دختران حق انتخاب و حضور در اجتماع را داشته باشند در این صورت فرصت و زمینه برای ادامه تسلط گروه طالبان با رویکرد افراطی در افغانستان باقی نمی‌ماند.
هراس و ترس از دانایی و آگاهی جامعه و خصوصاً زنان و دختران، طالبان را وادار کرده است تا دروازه‌های مکاتب را ببندند و برای حضور زنان در اجتماعی قیدوبندهای بیشتر ایجاد نمایند. این رویکرد برای طالبان در آینده می‌تواند مقاومت بیشتر را در پی داشته باشد. سلب حق تعلیم و تحصیل از زنان و دختران با هیچ منطقی قابل توجیه نیست و جهان نیز در برابر این اقدام طالبان سکوت اختیار نخواهد کرد. محرومیت بیشتر زنان و دختران می‌تواند پیامدهای زیانبارتر برای گروه طالبان داشته باشد. به بیان دیگر گروه طالبان با رویکردهای جدیدی که در ماه‌های اخیر در پیش گرفته است نشان دادند که نه برای حکومتداری برنامه دارد و نه هم برای به رسمیت شناختن از سوی جامعه جهانی تلاش می‌کند. این گروه کم کم چهره واقعی شان را به جهان نشان میدهد و این چهره آیینه تمام نما از یک حکومت تروریستی با ابزارهای دینی است که برای هیچکسی قابل پذیرش نیستند. مردم افغانستان تا هنوز منتظر بودند که شاید اصلاحاتی در شیوه حکومتداری و رفتاری طالبان به وجود بیاید و این گروه با تشکیل یک حکومت همه شمول و فراگیر راه را برای تحقق بیشتر حقوق شهروندی و حقوق بشری مردم افغانستان هموار کند؛ اما دیده می‌شود این برداشت و باور مردم افغانستان درست نبوده و برای گروه طالبان مردم و حق مردم اصلاً مهم نیستند. مشروعیت حکومت‌ها وابسته رضایت مردم است و حکومت‌های استبدادی مانند امارت اسلامی دوام نخواهد آورد. محرومیت زنان و دختران از حق تعلیم و تحصیل آغازی برای پایان سلطه گروه طالبان در افغانستان خواهد بود.

علی ضحاک