از شندین این که اولین قافله هم وطنان هندو باور ما به کانادا رسید سخت غم گین شدم. هرباری پوستی را در این مورد در فسبوک میخوانم به شدت غمم افزوده میشود و ساعتها به فکر فرومیروم. هر قدر کوشش میکنم عمق ظلم و ستمهای را که درطول قرنهای متمادی بر این اقلیت قومی روا داشتیم را اندازه کنم موفق نمیشوم. چون برای درک این موضوع باید خودم از این اقلیت قومی باشم. خودم باید هندو باور افغانی باشم تا عمق درد، رنج، ظلم، و ستمهای را که هم وطنانم در حق این مردم روا داشته را با گوشت، پوست و استخوانم حس کنم. اما میتوانم بگویم آنقدر بر این مردم ظلم کردیم تا مجور شدند خانه، طن و خاک آبای شان را ترک کنند. اصلا اینکه هندوها نیز شهروند و مانند ما مالک این سرزمیناند را قبول نکردیم. بر اعتقادات دینی شان توهین، و بر «درمسالهای» شان حمله شد. مجورشان کردیم در خفا در پشت پردهها مراسم مذهبی شان را برگزار کنند. به اطفال ما ن یاد دادیم تا اطفال هندو باوران را در مکاتب و مراکز آموزشی توهین و تحقیرنموده و برای شان بفهماند که مکاتب و مراجع تعلمی و آموزیشی این کشور صرف برای مسلمانان و مسلمان زادهها است. در قانون اساسی خود به هندوباوران حق ریاست جمهوری ندادیم که مبادا از گردش روزگار روزی شود هندوی برما مسلمانها حکومت کند و آن وقت این ننگ و گناه را به کجا ببریم. اما درعوض به آنها به زور قبولاندیم که بر من مسلمان رای بدهد و مرا به حث رییس کشورش قبول کند. ما نه تنها از ظلمهای خود در حق این اقلیت مذهبی پشیمانیم بلکه ستم براین قوم را حق مسلم خود و جهاد در راه خدا میدانیم.
در زمستان گذشته دربرنامه کار آموزی یک روز با یک یکی از همکارانم که دختر تحصیل کرده پوهنتون کابل بود صحبت میکردم. دقیق یادم نیست چطور اما حرف از مسیحیت به میان آمد و همکارم گفت افغانستان هم مسیحی دارند اما همه پنهان است و کسی نمیفهمند. من گفتم دولت و مردم ما در حق اقلیتهای مذهبی خیلی ظلم کرده و میکند. نمونه اش هندوباوران این سرزمین است. آنها در این کشور تحقیر و تو هین میشود. مراسم مذهبی شان در خفا انجام میشود. قانون اساسی هیچ گونه حق و حقوق به این مردم قایل نیست و اطفال شان را کسی در مکاتبهای این کشور نمیبیند. اما برعکس کشور ما، در هند مسلمانان در اقلیت اند و مسلمانها نهتها حقوق شان با دیگران مساوی است بلکه بهعنوان یک اقلیبت مذهبی از امتیازات خوبی نسبت به دیگر خوردار اند.
همکارم رو به من کرد و گفت مگرتو مسلمان نیستی؟ مگر نمیدانی در اسلام کشتن اینها حلال است؟ هندوها باید یا مسلمان شوند یا که از افغانستان برایند. وقتی من سوال کردم که موضوع مسلمانان کشورهای غیر اسلامی مانند هند و سایر کشورها چه میشود؟ هم کارم با غرور تمام گفت خوب دیگر کشورهای غیر اسلامی هم باید مسلمانان را اخراج کند و به کشورهای خود شان ( کشورهای اسلامی) بفرستند.
از شندین چنین جواب همکارم در جایم خشکیدم. هیچ باورم نمیشد دختری که یک عمر تحصیل کرده باشد چنین طرزتفکری داشته باشد و بجای که از حقوق اقلیتها دفاع کند شروع میکند به تکفیر کردن آنها. همکارم خودش شرعیات خوانده بود و یک عمر بود که با متون دینی سرو کار داشت. به اساس دین و متون دینی تمام چیزیهای را که هم کارم گفته بود واقعیت دارد. از نظر دین اسلام همکارم چیزی بیراهه نگفته بود. قرآن در رابطه به غیر مسلمانهای که شهروند کشورهای اسلامی اند چنین میفرماید قَاتِلُوا الَّذِینَ لَایُؤمِنُونَ بِاللَّه وَلَا بِالیَؤمِ الآخِرِ وَلَا یُحَرَّمُونَ مَـا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسَولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الحَقَّ مِنَ الَّذِینَ أتُوا الکِتَابَ حَتَّی یُعطُوا الجِزیَهَ عَن یَدٍ وَهُم صَاغِرُونَ( توبه ۲۹)( ترجمه: ای اهل ایمان) با هرکه از اهل کتاب ( یهودی و نصاری) که ایمان به خدا و روز قیامت نیاورده و آنچه را خدا و رسولش حرام کرده حرام نمیدانند و به دین حق(آین اسلام) نمیگروند قتال و کارزار کنید تا آن گاه که با دست خود با ذلت و تواضح جزیه دهند).
جزیه به مالیات گفته میشود که حکومتها و دولتهای اسلامی از شهروندان غیرمسلمانش جهت تامین امنیت و مصونیت آنان از تعرض دیگران اخذ میکند. جزیه در زمان خود پیامبر اخذ میشد و هم چنان دولتهای اسلامی تا مدتهای زیادی جزیه اخذ میکردند. در نیم قاره هند اخذ جزیه همزمان با فروپاشی حاکمیت مسلمانان از بین رفت. در عصر امروزی در اکثر کشورهای اسلامی جزیه از بین رفته است اما انگیزه و پیام جزیه امروزهم قابل تامل است.
۱- اخذ جزیه از شهروندان غیرمسلمان جهت تامین مصونیت آنان از تعرض دیگران به این معنی است که نظام حاکمیت اسلامی در قبال شهروندان غیرمسلمانش کوچکترین مسوولیت ندارد. بناء براین دولتهای اسلامی در برابر اجرای اساسیترین وظیفهاش که تامین امنیت جان و مال شهروندان است، از غیر مسلمانها باید جزیه بگیرد. یا بطور ساده یک شهروند غیر مسلمان در یک کشور اسلامی باید امنیتاش را بخرد.
۲- اخذ جزیه از غیر مسلمانان توسط دولتهای اسلامی دربرای اجازه اجرای مراسم مذهبی نشان دهنده این است که اسلام دین فاقد ظرفیت تساهل و تسامح است. از این رو دولتهای اسلامی دولتهای خودکامه و تمامیت خواه است که هیچ گاهی اقلیتهای مذهبی غیر مسلمان را بر نمیتابد.
چنانچه در آیه فوق میبینید قرآن نه تنها فرمان اخذ جزیه و آزار و اذیت غیرمسلمانهای ساکن در سرزمینهای اسلامی را داده بلکه در صورت لازم حتی مجوز قتل آنها را نیز صادر کرده است. در اسلام تنها معیار انسان بودن مسلمان بودن است و یک فرد غیر مسلمان از دیدگاه یک مسلمان یک انسان نه بلکه هیولای است که کشتنش واجب است. بنابراین این دین فاقد ارزشهای انسانی و بشری است. در کشورهای مدرن و غیراسلامی، مردم ازفرهنگهای مختلف، ادیان، نژاد و زبانهای مختلف کنارهم به آرامی زندگی میکنند. هر فرد بدون در نظرداشت تعلقات فرهنگی، دینی، و قومی یک انسان بوده و از ارزشهای انسانی برخوردار اند. اما در کشورهای اسلامی، انسان بودن و انسانیت را با ترازوی باورهای اسلامی وزن میکند. چنین است که همواره در صدد حذف گروههای هستیم که با ما هم عقیده نیستند.
برای اینکه در کشورهای اسلامی و به خصوص در افغانستان تمام گروههای دینی و مذهبی بتوانند در کنارهم زندگی مسالمت آمیز داشته باشند، ما نیاز به یک نظام سیاسی سکولار داریم. نظام که منافع همه را تامین کند و در آن به تمام باورها احترام شود.
از اینکه ظلم و ستمهای ما باعث شد هم وطنان اهل هنود ما وطن را ترک کند سخت غمگینم اما از اینکه کشور کانادا به روی انها آغوش باز کرده خوشحالم. بدون شک هم وطنانم در کشور جدید شان زندگی انسانی خواهد داشت.
نظر بدهید